محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855806787
نويسنده:محمدبهرامى خشونت خانوادگى از منظر قرآن (1)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده:محمدبهرامى خشونت خانوادگى از منظر قرآن (1)
خبرگزاري فارس: در اين نوشتار خشونت خانوادگى به عنوان يكى از بحرانهاى خانوادگى به بحث و بررسى گذاشته شده است. نويسنده پس از آنكه خشونت خانوادگى در ايران را گزارش مىكند. از تعريف خشونت و پيشينه آن، خشونت خانوادگى دريك خانواده هستهاى، خشونت گرايان و قربانيان و نيز انواع خشونت همچون خشونت جسمى، روحى و روانى و مالى با توجه به آيات وحى سخن مىگويد.
نهاد خانواده در چند دهه گذشته به شدت گرفتار بحران شده است. خانوادههاى بسيارى در آمريكا و اروپا سالها دست به گريبان بحران هستند. طلاق، مشكلات روحى و روانى افراد خانواده، بد رفتارى افراد خانواده با يكديگر، ازدواج گريزى، زندگى مجرّدى، افزايش سن ازدواج، خشونت، بى وفايى به زندگى زناشويى و... در شمار بحران هايى است كه بنيان خانواده را تهديد جدى مىكند تا آن جا كه پاپ بنديكت شانزدهم رهبر جديد كاتوليكهاى جهان درباره بحران خانواده هشدار مىدهد:
«ژان پل دوم در بسيارى از مناسبتها به بحران خانواده و سهم اين بحران در ضرر جدى به تمدن ما اشاره كرده بود، من نيز به نوبه خود نسبت به بحرانى كه خانواده اين عصر در آن گرفتار شده هشدار مىدهم.»1
بحران خانواده به عنوان يكى از دستاوردهاى زندگى صنعتى به سرعت از مرز آمريكا و اروپا گذشت و خانواده آسيايى و آفريقايى را گرفتار خود ساخت. در آغاز خانواده آسيايى و آفريقايى مقاومت و پايدارى بسيارى در برابر اين طوفان از خود نشان داد امّا شدت اين طوفان به اندازهاى شديد و سهمگين بود كه شمارى از خانوادهها تاب تحمّل خويش را از دست دادند و گرفتار بحران شدند.
موج بحران در كوتاهترين زمان از شرق آسيا به غرب آسيا رسيد و خانواده ايرانى خسارت سنگينى ديد. طلاق در خانواده ايرانى رو به فزونى نهاد، اعضاى خانواده گرفتار مشكلات عظيم و نگرانىهاى بسيار شدند، جوانان از ازدواج گريزان گشتند و روابط آزاد دختر و پسر كه چندى است در ميان بخش عمدهاى از خانوادهها رسوخ كرده است، انگيزه تشكيل خانواده را از دختران و پسران ستانده است.
بر اساس آمار و اطلاعات موجود طلاق در سنوات گذشته سير صعودى يافته است. ميزان طلاق در فروردين 82 نسبت به مدت مشابه سال قبل 20% رشد يافته است و اين ميزان در شهر تهران نسبت به ديگر شهرهاى كشور رشد بيشترى نشان مىدهد تا آن جا كه بر اساس آمار 25% ازدواجها در اين شهر به جدايى مىانجامد. 2 و اين در حالى است كه در گذشته نه چندان دور طلاق امرى ناپسند شناخته مىشد و زن و شوهر خويشتن دارى و وفادارى بيشترى از خويش نسبت به حفظ كانون خانواده نشان مىدادند.
آمار و ارقام ياد شده تنها نشان از شكل قانونى و رسمى طلاق دارد در صورتى كه شكل ديگرى از طلاق كه در جامعه ايرانى به وفور ديده مىشود و از آن به طلاق عاطفى ياد مىكنند، همچون طلاق رسمى رو به افزايش است.
اين شكل از طلاق هر چند بنيان خانواده به عنوان يك نهاد اجتماعى را از ميان نمىبرد، اما خانواده را چنان بى روح و تهى مىسازد كه عواقب طلاق رسمى را در پى دارد. بر اساس تحقيقات انجام گرفته در حدود 38% زن و شوهرها در خانواده ايرانى طلاق عاطفى دارند و به سمت خاموشى پيش مىروند3.
اگر اين آمار را به طلاق قانونى و شرعى بيفزائيم بيش از نيمى از خانوادههاى ايرانى به گونهاى مشكل دارند.
بحران ديگرى كه در ايران اسلامى كيان خانواده را به مخاطره افكنده است، افزايش سن ازدواج دختران و پسران است. بر اساس برخى آمارها سن ازدواج پسران به 30 سال و دختران به 25 سال رسيده است. اين در حالى است كه در گذشته ميانگين سن ازدواج بسيار كمتر از اين بود.
بحران اعتياد نيز بحران ديگرى است كه بنيان خانواده ايرانى را به لرزه افكنده است و در موارد بسيارى اين نهاد اجتماعى را به نابودى كشانده است. دبير كل ستاد مبارزه با مواد مخدر رياست جمهورى، معتادان كشور را چهار ميليون نفر مىداند و آمار اين ستاد را قطعى مىخواند. وزارت بهداشت آمار معتادان در سال 1380 را سه ميليون و هفتصد هزار نفر اعلام كرد و مركز جرايم و مواد مخدر سازمان ملل جمعيت معتادان ايران را سه ميليون نفر خواند. از اين تعداد معتاد بر اساس آمار و ارقام موجود در سال 9391 78-77% معتادان مرد هستند و 9/6 درصد معتادان را زنان تشكيل مىدهند و در ميان معتادان مرد، 41% متأهّل و بقيّه مجرّد هستند. 4
بنابراين اگر بر اساس آمار و اطلاعات ياد شده آمار معتادان ايران دست كم سه ميليون نفر باشند و دست كم 40% اين عده مردان متأهّل باشند، در اين صورت حدود يك ميليون و دويست هزار خانواده با بحران اعتياد درگير خواهند بود.
يكى ديگر از بحرانهاى خانوادگى در خانواده ايرانى بحران خشونت خانوادگى است. اين بحران در ساليان گذشته رو به فزونى نهاده است به گونهاى كه 25% قتلها از نوع خانوادگى است. 5 و از مجموع قتل هايى كه در اوايل سال 1385 اتفاق افتاده است 60% قتلها از نوع خانوادگى بوده است. 6 هر سال 53% زنان خشونت خانوادگى را تجربه مىكنند7 و 66% خانوادههاى ايرانى دست كم يك بار خشونت خانوادگى را تجربه كردهاند. 8
خشونت خانوادگى در ميان ديگر بحرانها از اهميت بيشترى برخوردار است و خاستگاه بسيارى از ديگر بحرانها قرار مىگيرد. براى نمونه بحران طلاق، فرار دختران، اعتياد و... ريشه در خشونت خانوادگى دارد. 34% دختران فرارى عامل فرار خويش را خشونت والدين مىدانند و 90% اين گروه مورد سوء استفاده جنسى قرار مىگيرند. 9 بنابراين شايسته است در اين نوشتار خشونت خانوادگى را به عنوان يكى از عوامل بحران خانواده به بحث و بررسى نشينيم و انواع خشونت در قرآن و نقش قرآن در كاهش يا زدايش اين بحران را بحث و بررسى كنيم.
* تعريف خشونت
صاحب نظران بسيارى خشونت را به تعريف نشستهاند. براى نمونه گلز و استراوس در تعريف خشونت مىگويند:
«خشونت رفتارى با قصد و نيت آشكار (يا رفتارى با قصد و نيت پوشيده اما قابل درك) جهت وارد كردن آسيب بدنى به فرد ديگر است. اين تعريف كه تنها خشونت بدنى را مد نظر قرار داده است از نگاه شمارى از صاحب نظران جامع نيست و شايسته است تعريفى جامع براى خشونت آورده شد به اين جهت مگارزى از خشونت به عنوان شكل افراطى رفتار پرخاشگرانه نام مىبرد كه احتمالاً باعث آسيب مشخص به فرد قربانى مىشود.»10
در ماده اول قطعنامه مجمع عمومى سازمان ملل متحد درباره رفع خشونت عليه زنان مىخوانيم:
«اصطلاح خشونت عليه زنان به معناى هر عمل خشونتآميزى مىباشد كه مبتنى بر اختلاف جنسيت بوده و منجر به صدمه يا رنج بدنى، جسمى، روحى براى زنان گردد و يا احتمال منجر شدن به اين آسيبها و رنجها وجود داشته باشد. از جمله تهديد به اين گونه اعمال، زورگويى، محروم سازى خود سرانه آزادى، خواه در محيط عمومى روى بدهد خواه در زندگى خصوصى.»11
خشونت از ديدگاه روانشناسى يعنى ناتوانى در كنترل خشم و در كلىترين مفهوم آن، حالتى است كه فرد از نظر جسمى و روانى در حد تعادل قرار ندارد. بنابراين تعادل عامل اصلى ضد خشونت و عامل سلامت است.
در نگاه گروهى ديگر خشم واكنشى هيجانى به منظور برقرارى تعادل است و از قوه همواستازيس انسان نشأت مىگيرد. بر اين اساس خشم نه مخرب خواهد بود و نه سازنده.
* پيشينه خشونت خانوادگى
خشونت خانوادگى عمرى به درازى خانواده دارد. در اولين خانواده بشرى خشونت خانوادگى به اشكال مختلف آن بروز و ظهور پيدا كرد. در اين خانواده كه آدم و حوا به عنوان والدين شناخته مىشوند و هابيل و قابيل به عنوان فرزندان، خشونت ميان فرزندان رخ مىدهد و قابيل، هابيل را مىكشد:
«فطوّعت له نفسه قتل اخيه فقتله فاصبح من الخاسرين» (مائده/ 30)
«نفس سركش كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد. او را كشت و از زيانكاران شد.»
بر اساس آيات وحى خشونت خانوادگى در ديگر خانوادهها نيز ادامه يافت و برخى اعضاى خانواده خشونت گرا و شمارى ديگر قربانى خشونت شدند. در خانواده يعقوبعليه السلام شمارى از فرزندان خشونت گرا هستند و بر برادر كوچك خويش خشونت مىكنند. اين گروه كه در آغاز از بدترين شكل خشونت عليه برادر خويش سخن مىگفتند، در نهايت با پيشنهاد يكى ديگر از برادران به افكندن يوسف در چاه رضايت دادند و برادر خويش را به چاه افكندند:
«اقتلوا يوسف او اطرحوه ارضاً يخل لكم وجه ابيكم و تكونوا من بعده قوماً صالحين. قال قائل منهم لا تقتلوا يوسف و القوه فى غيابت الجبّ يلتقطه بعض السّيارة إن كنتم فاعلين»(يوسف/ 10-9)
«يوسف را بكشيد يا او را به سرزمين دور دستى بيفكنيد تا توجه پدر فقط به شما باشد و بعد از آن (از گناه خود توبه مىكنيد؛ و) افراد صالحى خواهيد بود!» يكى از آنها گفت: يوسف را نكشيد! و اگر مىخواهيد كارى انجام دهيد، او را در نهانگاه چاه بيفكنيد، تا بعضى از قافلهها او را بگيرند.»
در قصه موسىعليه السلام نيز شكل خفيفترى از خشونت ديده مىشود. حضرت موسىعليه السلام وقتى از ميعادگاه بازگشت و امت خويش را گوساله پرست ديد بر برادر خود خشم گرفت و سر او را با عصبانيت به سوى خويش كشاند:
«و لمّا رجع موسى إلى قومه غضبان اسفاً قال بئسما خلفتمونى من بعدى أعجلتم امر ربّكم و ألقى الالواح و اخذ براس اخيه يجرّه إليه قال ابن امّ إنّ القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى فلا تُشمت بى الاعداء و لاتجعلنى مع القوم الظّالمين» (اعراف/ 150)
«و هنگامى كه موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من بد جانشينانى برايم بوديد (و آيين مرا ضايع كرديد) آيا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمديد مدت ميعاد او) عجله نموديد و (زود قضاوت كرديد؟!) سپس الواح را افكند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانيت) به سوى خود كشيد؛ او گفت: فرزند مادرم اين گروه مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند، و نزديك بود مرا بكشند؛ پس كارى نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند! و مرا با گروه ستمكاران قرار مده!»
در خانواده حضرت ابراهيمعليه السلام وقتى هاجر بچهدار شد ساره بر ايشان خشونت كرد و خواهان هجرت او شد.
* خشونت گرايان و قربانيان خشونت
خشونت بسته به نوع خانواده صورتهاى گوناگونى مىيابد. هر چه خانواده بزرگتر باشد و از افراد بيشترى تشكيل شده باشد، خشونت گرايان و قربانيان خشونت تنوع بيشترى مىيابند. براى نمونه در يك خانواده گسترده افراد خشونت گرا بسيار بيشتر از ديگر اشكال خانواده است چنان كه قربانى خشونت در اين نوع خانواده از ديگر انواع خانواده بيشتر است.
در خانواده گسترده پدربزرگ، مادر بزرگ، پدر، مادر، عمو، زن عمو، پسرعمو و دختر عمو و... يا خشونت گرا هستند يا قربانى خشونت. بنابراين وجود افراد بيشتر در يك خانواده تنوع خشونت خانوادگى را بيشتر مىكند. امّا در يك خانواده هستهاى كه از يك پدر و مادر و يك يا چند فرزند تشكيل مىشود خشونت گرا و قربانى خشونت تنوع چندانى نخواهد داشت.
در اين خانواده خشونت گاه ميان والدين رخ مىدهد و گاه ميان والدين و فرزندان و در مواردى ميان فرزندان.
در شكل اول، مردان بيشترين ميزان خشونت را بر همسران خويش دارند و از جهت كميّت در خور مقايسه با زنان نيستند، اما در خشونت منجر به قتل، زنان از مردان پيشى گرفتهاند؛ به گونهاى كه زنان متهم به قتل همسر 6% زندانيان زن در استان گلستان را تشكيل مىدهند و مردان متهم به قتل همسر 2% كل زندانيان هستند. در ميان زندانيان زن استان خوزستان نيز 9% متهم به قتل همسر هستند و اين رقم در مورد مردان زندانى از 5% بالاتر نمىرود و در استان تهران نيز 21% زندانيان زن متهم به قتل همسر هستند و اين در حالى است كه در 18% زندانيان مرد متهم به همسركشى هستند. 12
اين در حالى است كه در گذشته همسركشى جرمى مردانه قلمداد مىشد و زنان، ناتوان از همسركشى نشان داده مىشدند. براى نمونه تا چندى پيش در آمريكا هر روز ده زن توسط همسران خود كشته مىشدند و 74% اين تعداد زنانى بودند كه همسران خود را ترك كرده و درخواست طلاق داده بودند يا از خشونت همسر خويش شكايت داشتند.
چنان كه در روسيه نيز ساليانه 14000 زن توسط همسران يا يكى از افراد خانواده خود كشته مىشدند. به گونهاى كه در سال 1995 نيمى از زنان كشته شده توسط شوهران خود به قتل رسيده بودند. و در فرانسه هر ماه شش زن قربانى خشونت خانوادگى مىشوند. 13
در شكل دوم نيز پدران بيشترين خشونت را بر فرزندان دارند و خشونت ايشان بسيار سختتر و شديدتر از مادران است تا آن جا كه پدران بيشترين قتل خانوادگى را در ميان اعضاى خانواده مرتكب مىشوند. تحقيقات نشان مىدهد كه پدران با 48/5% درصد بيشترين خشونت را بر عليه فرزندان دارند و مادران با 28/3% درصد پس از پدران قرار دارند و ديگر اعضاى خانواده مانند: برادر، خواهر، پدربزرگ، مادر بزرگ نيز از ديگر كودك آزاران هستند. دختران در ميان فرزندان بيشتر از پسران قربانى خشونت مىشوند تا آن كه بر اساس آمارها 70% فرزند كشىها، دختركشى و 30% بقيه پسر كشى است. 14
قتل دختران بيشتر از نوع قتلهاى ناموسى است و قتل پسران بيشتر از جنون خشونت گرا نشأت مىگيرد. بر اساس تخمينهاى سالانه سازمان ملل متحد سالانه به طور متوسط بين 133 تا 275 ميليون كودك در جهان قربانى خشونت خانوادگى مىشوند15و بر اساس برخى گزارشها 90% كودكانى كه قربانى خشونت مىشوند در محيط خانواده خشونت مىبينند.
و در شكل سوم فرزندان بزرگتر و به خصوص پسران بيشتر از ديگر اعضاى خانواده خشونت به خرج مىدهند. اين گروه گاه بر خواهر و برادر خود خشونت مىكنند و گاه والدين خويش را قربانى خشونت مىسازند و تحقيقات انجام گرفته حكايت از آن دارد كه خشونت پسران از دختران بيشتر است. 16
در آيات وحى هر سه شكل ياد شده وجود دارد. برخى آيات از خشونت ميان والدين حكايت دارد، شمارى ديگر از خشونت ميان والدين و فرزندان مىگويد و تعدادى نيز از خشونت فرزندان بر يكديگر و بر والدين.
* خشونت والدين عليه يكديگر
در آيات وحى هر دو شكل خشونت والدين بر يكديگر وجود دارد. در خانواده نوح و لوطعليهما السلام زن خانواده خشونت مىكند و در خانواده فرعون مرد خانواده خشونت گرا است. در خانواده لوط و نوحعليهما السلام نوع خشونت روحى و روانى است و همسر نوحعليه السلام با مجنون خواندن آن حضرت و همسر لوطعليه السلام با خبر دادن آمدن مهمانان لوط به قوم لوط همسران خويش را آزار مىدهند و در خانواده فرعون خشونت، جسمى و روحى و روانى است و آسيه همسر فرعون قربانى هر دو شكل خشونت مىشود و در عصر جاهلى برخى مردان بر زنان خانواده خويش خشونت داشتند به اين اميد كه ارث ايشان را در اختيار گيرند و قسمتى از مال ايشان را تصاحب كنند:
«ضرب اللَّه مثلاً للّذين كفروا أمرأت نوح و امرأت لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما فلم يغنيا عنهما من اللَّه شيئاً» (تحريم/ 10)
«خداوند براى كسانى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو پيامبر سودى به حالشان نداشت.»
«اذ قالت ربّ ابن لى عندك بيتاً فى الجنّة و نجّنى من فرعون و عمله و نجّنى من القوم الظالمين» (تحريم/ 11)
«در آن هنگام كه گفت: پروردگارا خانهاى براى من نزد خودت در بهشت ساز، و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش!»
فخر رازى در تفسير آيه نخست مىنويسد:
«فامرأة نوح قالت قومه انّه لمجنون و امرأه لوط كانت تدل على نزول ضيف ابراهيم»17
همو در تفسير آيه دوم مىگويد:
«فرعون همسر خويش را از آن جهت كه ايمان آورده بود شكنجه بسيار مىداد. از ابوهريره روايت شده كه فرعون او را به چهار ميخ كشيد و روبروى آفتاب قرار داد و سنگى عظيم بر وى قرار داده بود.»18
* خشونت والدين بر فرزندان
اين شكل از خشونت در عصر جاهلى رواج بسيار داشت و والدين و به خصوص مرد خانواده بيشترين خشونت را عليه فرزندان خويش داشت.
فقر و تهيدستى عرب جاهلى وجدان و عواطف او را نسبت به فرزندان از ميان مىبرد و او كه خويشتن را روزى دهنده فرزندان مىپنداشت و فرزند را عامل فقر و نادارى مىشناخت با كشتن فرزندان گناهى عظيم انجام مىداد:
«و لا تقتلوا اولادكم خشية إملاق نحن نرزقهم و ايّاكم و إنّ قتلهم كان خطأ كبيرا» (اسراء/ 31)
«و فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد! ما آنها و شما را روزى مىدهيم؛ مسلماً كشتن آنها گناه بزرگى است.»
در عصر جاهلى پدران، خشونت اقتصادى بر دختران خويش داشتند و ايشان را سهمى از ارث نمىدادند فخر رازى در تفسير آيه شريفه «يوصيكم اللَّه فى اولادكم للذّكر مثل حظّ الانثيين» (نساء /11) مىنويسد:
«اعلم ان اهل الجاهليه كانوا يتوارثون بشيئين: احدهما: النسب و الآخر العهد، اما النسب فهم ما كانوا يورثون الصغار و لا الاناث»19
«بدان كه عرب در جاهليت با دو عامل از همديگر ارث مىبردند: يكى نسب و ديگر پيمان. امّا در نسب كودكان و زنان را ارث نمىدادند.»
* خشونت فرزندان بر والدين
نشانههايى از وجود اين نوع خشونت نيز در آيات وحى ديده مىشود. براى نمونه در قصه نوحعليه السلام فرزند آن حضرت بر پدر خشونت روحى و روانى دارد، به پند و اندرز پدر وقعى نمىنهد و آن گاه كه حضرت نوحعليه السلام به او مىگويد: «اركب معنا» او در پاسخ پدر مىگويد: «سآوى الى جبل يعصمنى من الماء» (هود/ 43) و در قصه يعقوبعليه السلام نيز فرزندان پدر را گمراه مىخوانند و با افكندن حضرت يوسفعليه السلام به چاه بر پدر خويش خشونت مىكنند؛ به گونهاى كه آن حضرت بينايى خويش را از دست مىدهد و فرزندان نگران حال پدر مىشوند:
«و ابيضّت عيناه من الحزن فهو كظيم. قالوا تاللَّه تفتئوا تذكر يوسف حتى تكون حرضاً او تكون من الهالكين» (يوسف/ 85-84)
«و چشمان او از اندوه سفيد شد، اما خشم خود را فرو مىبرد (و هرگز كفران نمىكرد) گفتند: «به خدا تو آن قدر ياد يوسف مىكنى تا در آستانه مرگ قرارگيرى، يا هلاك گردى!»
«إنّ ابانا لفى ضلالٍ مبين» (يوسف/ 8)
«مسلماً پدر ما در گمراهى آشكارى است.»
* خشونت فرزندان بر يكديگر
اين شكل از خشونت چنان كه پيش از اين گفته آمد، در داستان آدمعليه السلام و يوسفعليه السلام رخ داده است. در داستان آدمعليه السلام، هابيل قربانى خشونت شد و برادرش قابيل بر او خشونت كرد:
«فطّوعت له نفسه قتل اخيه فقتله فاصبح من الخاسرين» (مائده/ 30)
«نفس سركش، كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد؛ (سرانجام) او را كشت؛ و از زيانكاران شد.»
و در داستان يوسفعليه السلام نيز گروهى از برادران بر يوسفعليه السلام خشونت مىكنند و او را پس از اذيّت و آزار به چاه مىافكنند:
«فلمّا ذهبوا به و اجمعوا أن يجعلوه فى غيابت الجُبّ» (يوسف/ 15)
«هنگامى كه او را با خود بردند و تصميم گرفتند وى را در مخفىگاه چاه قرار دهند.»
* انواع خشونت
خشونت خانوادگى شكلهاى متفاوتى دارد.
الف: خشونت جسمى
در اين خشونت جسم قربانى آسيب مىبيند. خشونت جسمى خود به دو نوع تقسيم مىشود:
الف: خشونتى كه به مرگ خشونت ديده مىانجامد.
ب: خشونتى كه قربانى خشونت را مجروح و يا مصدوم مىسازد و يا خشونت ديده احساس درد مىكند، هر چند اين درد خفيف باشد.
نظر داشت آيات وحى نشان از وقوع خشونت خانوادگى آن هم از نوع جسمى آن در خانواده آدم عليه السلام، يوسفعليه السلام و... دارد. در خانواده آدمعليه السلام قابيل بر برادر خود خشونت جسمى داشت و اين خشونت به قتل هابيل انجاميد. در خانواده فرعون نيز، آسيه همسر فرعون قربانى خشونت جسمى همسر خود شد تا آن جا كه آسيه از شدت خشونتهاى فرعون آرزوى شهادت داشت: «و نجّنى من فرعون»
خشونت خانوادگى در عصر جاهلى نيز به شديدترين شكل آن وجود داشت و عرب جاهلى بر زن و فرزندان خود خشونت مىكرد: «و لا تقتلوا اولادكم خشية املاق» (اسراء/ 31)
ب: خشونت روحى و روانى
در اين شكل، قربانى خشونت از جهت روح و روان اذيت و آزار مىشود. بر اساس اين نوع از خشونت اگر همسر و فرزندان از ديدار آشنايان و اقوام بازداشته شوند و يا ارتباطات ايشان محدود گردد، ايشان قربانى خشونت روحى و روانى شدهاند.
خشونت روحى و روانى نيز در شمارى از آيات قرآن آمده است. براى نمونه در خانواده نوحعليه السلام و يوسفعليه السلام، حضرت نوحعليه السلام و يوسفعليه السلام قربانى خشونت روحى و روانى گشتند. برادران يوسفعليه السلام وقتى در مصر توقيف شدند و يوسفعليه السلام پيمانه را از بار برادرش بنيامين بيرون آورد، آنها غافل از آن كه مخاطب ايشان يوسفعليه السلام است، بنيامين را مانند يوسف دزد خواندند و با اين سخن يوسفعليه السلام را بسيار آزار دادند، اما يوسف عليه السلام ناراحتى خود را پنهان داشت:
«قالوا إن يسرقفقد سرق اخله منقبل فأسرّها يوسففىنفسه و لم يبدها لهم» (يوسف/77)
«برادران گفتند: «اگر او دزدى كند، (جاى تعجب نيست) برادرش (يوسف) نيز قبل از او دزدى كرد! يوسف (سخت ناراحت شد و) اين (ناراحتى) را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشكار نكرد.»
در خانواده ابراهيمعليه السلام نيز ابراهيم و هاجر قربانى خشونت روحى و روانى ساره قرار گرفتند و به خواست ساره ابراهيمعليه السلام هاجر را در سرزمينى بى آب و علف ساكن ساخت. 20
«ربّنا انّى أسكنت من ذريّتى بوادٍ غير ذى زرعٍ عند بيتك المحرّم» (ابراهيم/ 37)
«پروردگارا من بعضى از فرزندانم را در سرزمين بى آب و علفى در كنار خانهاى كه حرم توست ساكن ساختم.»
در خانواده لوط و نوحعليهما السلام نيز خشونت روحى و روانى وجود داشت و آن دو پيامبر الهى قربانى خشونت روحى و روانى همسران خويش بودند.
ج: خشونت مالى
سرپرست خانواده در برابر تمام اعضاى خانواده مسؤول است و بايد تمام نيازهاى ايشان را تأمين كند. پدر موظف است خوراك، پوشاك، مسكن، آموزش، بهداشت و ديگر نيازمنديهاى خانواده خود را برآورده سازد و در غير اين صورت پدر خشونت گرا شناخته مىشود و فرزندان و همسر او قربانى خشونت خواهند بود.
در عصر جاهليت رسم بر آن بود كه وقتى مرد خانواده از دنيا مىرفت عضوى از خانواده، همسر آن مرد را به عقد خويش در مىآورد و براى او مهريه تعيين نمىكرد و نفقه او را نيز نمىپرداخت:
«يا ايّها الذين آمنوا لايحلّ لكم ان ترثوا النّساء كرهاً» (نساء/ 19)
«اى كسانى كه ايمان آورديد! براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى اكراه (و ايجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببريد!»
در انتخاب انواع خشونت، خشونت گرايان بيشتر از ديگران متأثر مىشوند و نوع خشونت را از ديگران مىآموزند. هر گاه پدر يا همسر خانواده خشونت جسمى داشته باشد، فرزندان نيز از اين شكل خشونت در برخورد با ساير اعضاء بهره مىبرند و اگر پدر و مادر با يكديگر خشونت لفظى داشته باشند فرزندان نيز از اين نوع خشونت در برخورد با يكديگر و والدين سود مىبرند.
* عوامل خشونت
عوامل خشونت از دريچههاى گوناگونى به بحث و بررسى گذاشته شده است. برخى با نگاه روان شناختى اين پديده را مورد كنكاش قرار مىدهند. شمارى ديگر از جهت اجتماعى به بحث درباره عوامل خشونت مىپردازند وجرم شناسان نيز از دريچه دانش خويش به عوامل خشونت مىنگرند.
دريچه ديگرى كه مىتواند راهگشاى پژوهشگر باشد، دريچه وحى است. با يارى گرفتن از آيات وحى و نظرداشت موارد خشونت خانوادگى مىتوان عواملى را به عنوان عوامل خشونت خانوادگى معرفى كرد.
برخى از عوامل خشونت در قرآن عبارتند از:
الف: حسادت
يكى از عوامل مهم خشونت، حسد است. براى نمونه در داستان آدمعليه السلام، حسد قابيل عامل اصلى قتل هابيل بود. قابيل از دو جهت بر هابيل حسادت مىكرد. جهت اول زيبايى همسر هابيل بود و جهت دوم پذيرش قربانى هابيل.
تفسيرگر برجسته اهل سنت در تفسير آيه شريفه «واتل عليهم نبأ ابنى آدم بالحقّ اذ قربّا قرباناً فتقبّل من احدهما» (مائده/ 27) دو نظريه براى خشونت قابيل بر هابيل مىآورد:
«نظريه اول: هابيل كه گلّهدار بود يك گوسفند چاق قربانى كرد و قابيل كه كشاورز بود يك دسته از محصولات نامرغوب خود را در راه خدا قربانى كرد. قربانى هابيل پذيرفته شد و قربانى قابيل رد شد. در نتيجه قابيل بر هابيل حسد كرد و نقشه قتل او را كشيد.
نظريه دوم: حوا عليها السلام در هر زايمان يك پسر به دنيا مىآورد و يك دختر. وقتى دختران و پسران به سن ازدواج مىرسيدند، پسر يك زايمان با دختر زايمان ديگر ازدواج مىكرد. بر اساس اين سنت هابيل با همزاد قابيل و قابيل با همزاد هابيل ازدواج كرد. قابيل كه ناگزير از ازدواج با همزاد هابيل شده بود از آن جهت كه همسر هابيل زيباتر بود بر هابيل حسد ورزيد و پايان اين حسد به قتل هابيل انجاميد.»21
در هر دو نظريه ياد شده عامل خشونت بر هابيل حسد قابيل است.
در قصه يوسفعليه السلام نيز آن چه برادران آن حضرت را به خشونت عليه برادر سوق داد، حسد برادران به موقعيت برتر يوسفعليه السلام و محبت بيشتر پدر بر آن حضرت بود:
«اذ قالوا ليوسف و اخوه احبّ الى ابينا منّا و نحن عصبة انّ ابانا لفى ضلالٍ مبين. اقتلوا يوسف او اطرحوه ارضاً يخل لكم وجه ابيكم» (يوسف/ 8-9)
«هنگامى كه گفتند: يوسف و برادرش نزد پدر از ما محبوبترند در حالى كه ما گروه نيرومندى هستيم! مسلماً پدر ما در گمراهى آشكارى است! يوسف را بكشيد؛ يا او را به سرزمين دوردستى بيفكنيد؛ تا توجه پدر، فقط به شما باشد.»
برادران يوسف از آن جهت يعقوبعليه السلام را گمراه مىخواندند كه آن حضرت يوسف و بنامين را كه از همسر ديگر ايشان بود بسيار دوست مىداشت و از عدل و مساوت بيرون رفته بود. آن حضرت يوسف و بنيامين را كه ضعيف بودند و توان خدمت نداشتند بر برادران يوسف كه قوى و پرتوان بود برترى مىداد و محبت بسيار بر ايشان داشت. 22
در قصه ابراهيمعليه السلام نيز حسادت ساره عامل اصلى خشونت او بر ابراهيمعليه السلام و هاجر بود. ساره كه سالها نابارور بود و به همين جهت هاجر را به ابراهيمعليه السلام بخشيده بود، وقتى هاجر را صاحب فرزند ديد بر او حسادت كرد و ابراهيمعليه السلام را ناگزير ساخت هاجر و فرزندش را به سرزمين مكه ببرد.
ب: باورهاى ناروا
يكى ديگر از عوامل خشونت خانوادگى باورها و اعتقادات نادرست خشونت گرا است. براى نمونه خشونت عرب جاهلى عليه زنان، كشتن دختران، مبادله كردن دختران و زنان، ازدواج با مادر خوانده و دريافت مهريه دختر و به ارث بردن ايشان، از آن جهت بود كه عرب جاهلى زن را فرومايه، پست و حقير مىشناخت،23 توان او را در تأمين مخارج خويش باور نداشت و او را سربار ديگر اعضاى خانواده مىدانست. 24
«يا ايّها الّذين آمنوا لايحلّ لكم أن ترثوا النساء كرهاً و لاتعضلوهنّ لتذهبوا ببعض ماءتيتموهنّ إلاّ أن يأتين بفاحشةٍ مبيّنةٍ» (نساء/ 19)
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى اكراه ارث ببريد. آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آن چه را به آنها دادهايد، تملك كنيد مگر اين كه آنها عمل زشت آشكارى انجام دهند.»
واحدى در سبب نزول آيه شريفه مىنويسد:
«در عصر جاهلى و صدر اسلام رسم اهل مدينه اين بود كه پس از فوت سرپرست خانواده، فرزند او يا نزديكان وى لباسى روى نامادرى مىانداخت و از اولويت نسبت به نامادرى خويش برخوردار مىشد و حق ازدواج از نامادرى را مىگرفت و چون اين اولوليت بدون تعيين مهريه صورت مىگرفت و از آن سو به نامادرى نفقه پرداخت نمىشد. نامادرى ناگزير از پرداخت فديه از ما ترك ميت مىشد و يا ناگزير بود هم چنان در تملك باقى بماند تا از دنيا برود.»25
«للرّجال نصيب ممّا ترك الوالدان و الاقربون و للنّساء نصيب ممّا ترك الوالدان و الاقربون ممّا قلّ منه او كثر نصيباً مفروضاً» (نساء/ 7)
«براى مردان از آن چه پدر و مادر و خويشاوندان از خود بر جاى مىگذارند، سهمى است؛ و براى زنان از آن چه پدر و مادر و خويشاوندان مىگذارند سهمى؛ خواه آن مال كم باشد يا زياد؛ اين سهمى است تعيين شده و پرداختنى.»
سبب نزول اين آيه شريفه نشان از خشونت عرب جاهلى بر زنان دارد. در سبب نزول آيه مىخوانيم:
«در عصر جاهلى رسم چنان بود كه ارث به زنان و كودكان صغير تعلق نمىگرفت و تنها مردان كبير از ارث برخوردار مىشدند.»26
در داستان نوحعليه السلام نيز باورهاى نادرست كنعان او را به مسيرى كشاند كه با پدر به گونهاى سخن بگويد كه امروزه از آن به عنوان خشونت روحى و روانى ياد مىشود: «سآوى الى جبل يعصمنى من الماء» (هود/ 43)
در خانواده نوح و لوط عليهما السلام نيز وجود خشونت خانوادگى كه در قرآن از آن به خيانت ياد شده است، بيشتر از آن جهت بود كه همسر نوح و لوطعليهما السلام كافر بودند و دين نوح و لوط را بر نمىتافتند:
«ضرب اللَّه مثلاً للّذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتاهما فلم يغنيا عنهما من اللَّه شيئاً» (تحريم/ 10)
«خداوند براى كسانى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو پيامبر سودى به حالشان نداشت.»
چنان كه در خانواده فرعون نيز خشونت فرعون بر آسيه از آن جهت بود كه فرعون دين آسيه را برنمىتابيد و خويش را رو در روى او مىديد و چون منافع و قدرت خويش را در خطر ديد، به خشونت پناه برد و نهايت همسر خود رابه شهادت رسانيد.
باورهاى ناروا در ميان خانوادههاى مسلمان نيز به عنوان يكى از عوامل اصلى و كليدى خشونت خانوادگى است. براى نمونه برداشتهاى غلط از قيموميت مرد و جواز خشونت مرد بر زن و عدم قصاص پدر، از عوامل برخى خشونتهاى خانوادگى خوانده مىشود و خشونت گران به دلايل زير استناد مىكنند:
«الرّجال قوّامون على النّساء... و اللاّتى تخافون نشوزهنّ فعظوهنّ و اهجروهنّ فى المضاجع و اضربوهنّ فإن اطعنكم فلاتبغوا عليهنّ سبيلاً» (نساء/ 34)
«مردان سرپرست و نگهبان زنانند... آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد پند و اندرز دهيد! و در بستر از آنها دورى نماييد و آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند راهى براى تعدى بر آنها نجوييد.»
«فاضربوهنّ ضرباً غير مبرح»27
«ايشان را آهسته بزنيد.»
«اذا قتل الاب ابنه عمداً لم يقتل به»28
«هر گاه پدر، فرزند خويش را به عمد از ميان ببرد به جهت قتل فرزند قصاص نمىگردد.»
ج: مشكلات اقتصادى
فقر يكى از عوامل مهم و اساسى خشونت خانوادگى است. بسيارى از خشونتها به خصوص خشونت مالى نتيجه ناتوانى سرپرست خانوار از تأمين هزينههاى زندگى است. سرافكندى سرپرست خانوار در برابر خانواده و مشكلات روحى و روانى بسيارى كه از اين سرافكندى سر باز مىكند، گاه به اندازهاى شدت پيدا مىكند كه سرپرست خانوار به خشونت مىپردازد و با خشونت خويش را تسكين مىدهد. بر اين اساس اعضاى خانواده به اندك بهانه به شدت قربانى خشونت پدر يا مادر مىشوند يا يكديگر را مورد خشونت قرار مىدهند. دخترفروشى رواج مىيابد، براى كاهش بار اقتصادى خانواده دختران نوجوان را به عقد پيران در آستانه مرگ در مىآيند و پسران تحت فشار شديد قرار مىگيرند و زن خانواده وادار به كسب درآمد مىشود.
مدير كل كميته امداد امام در سال 1377 اعلام كرد:
«مردم مناطق شمال خراسان به علت فقر شديد مالى دختران نوجوان خود را با ده هزار تومان مىفروشند. دخترفروشى در ديگر استانهاى كشور مانند استان سيستان و بلوچستان و خوزستان نيز به علّت فقر مادى وجود دارد.»
اين مقام آگاه افزود:«برخى از خانوادهها نيز به علت فقر مادى دختران نوجوان خود را به عقد مردان مسن در مىآورند.»29
هر چند فقر و خشونت خانوادگى لازم و ملزوم يكديگر نيستند، اما پيش از اسلام وقتى عرب جاهلى خويش را ناتوان از تأمين مخارج خانواده مىديد به خشونت پناه مىبرد و فرزندانى كه توان كار و كسب نداشتند از ميان مىبرد و يا ايشان را به ديگران مىفروخت:
«و لا تقتلوا اولادكم خشية املاق نحن نرزقهم و ايّاكم إنّ قتلهم كان خطأً كبيراً» (اسراء/ 31)
«و فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد! ما آنها و شما را روزى مىدهيم؛ مسلماً كشتن آنها گناه بزرگى است.»
«و لا تقتلوا اولادكم من إملاق نحن نرزقكم و ايّاهم» (انعام/ 151)
فخر رازى نويسنده برجسته اهل سنت در تفسير آيه شريفه «و اذا بُشرّ احدهم بالأنثى ظلّ وجهه مسوّداً» (نحل/ 58) يكى از عوامل اين گونه خشونتها را فقر اقتصادى مىداند: «و تارة خوفا من الفقر و الفاقه و لزوم النفقه». 30
د: بيمارى
يكى از عوامل مهم خشونتهاى خانوادگى، بيمارى خشونت گرا است و در اين بيماران روانى بيش از بيماران جسمى خشونت مىكنند.
بر اساس آمار سازمان جهانى بهداشت 1% مردم جهان بيمارى روانى شديد دارند و بين 15-5% از بيمارى روانى خفيف رنج مىبرند. همين سازمان ادعا كرد يك ميليون و 200 هزار نفر از ايرانيان مبتلا به بيمارىهاى شديد روحى هستند اما يك مقام آگاه وزارت بهداشت 0/6 درصد جمعيت كشور را بيمار روانى شديد مىخواند. از اين تعداد حدود 85000 نفر بيمارى روانى شديد دارند كه تنها 5200 نفر در مراكز شبانه روزى بهزيستى نگهدارى مىشوند و نزديك 80000 نفر بقيه در محيط خانواده نگهدارى مىشوند. 31
بنابراين دست كم 80000 خانواده به شكل مستقيم در معرض خشونت اين افراد مىباشند و بدترين شكل خشونت را مىبينند. آمار و ارقام نشان مىدهد كه در ميان خشونت گرايان، گروهى كه از بيمارى روانى رنج مىبرند به بدترين شكل به اعضاى خانواده خشونت مىكنند و به نظر مىرسد يك نوع رابطه عميق ميان نوع خشونت و بيمارى خشونت گرا وجود دارد.
بر اين اساس وقتى آن عرب جاهلى با دستان خويش قبر دختر خود را مىكند و دختر او گرد و غبار از چهره پدر مىزدايد و رهايى خويش را مىطلبد و پدر به التماس و درخواست او وقعى نمىنهد و با سنگدلى تمام او را زنده به گور مىسازد، اين پدر مسلماً از يك بيمارى روانى مزمن رنج مىبرد.
بيمارى جسمى نيز چونان بيمارى روحى عامل برخى از خشونتها مىشود. درد شديد، بيمار جسمى را كم حوصله و ناشكيبا مىكند؛ به گونهاى كه اين نوع از بيماران به سرعت خشمگين مىشوند و افراد خانواده را مورد خشونت قرا مىدهند.
براى نمونه ايوبعليه السلام كه به شدت از بيمارى رنج مىبرد، ناملايمات بسيارى از مردم ديده بود، از رنج و آزار و اذيت مردم به ستوه آمده بود و به صحرا پناه برده بود. وقتى همسرش سخن شيطان را براى او نقل كرد، به شدت به خشم آمد و همسرش را به خشونت جسمى تهديد كرد:
«فحلف باللَّه لئن عافاه اللَّه ليجلدنّها مائة جلدة»32
و پس از بهبودى به عهد خويش وفادار ماند و همسر خويش را تازيانه زد:
«و خذ بيدك ضعثاً فاضرب به و لا تحنث إنّا وجدناه صابراً نعم العبد إنّه أوّاب» (ص/ 44)
....................................................................................
ادامه دارد ...
شنبه 11 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 283]
-
گوناگون
پربازدیدترینها