واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: نام كتاب : داستانهاى ما جلد دوم
مؤ لف : على دوانى
===========
پيشگفتار
داستانهاى ما، چيزى نيست كه اختصاص به صنف خاص و افراد مخصوصى داشته باشد. هر چند ما آنرا از منابع و مآخذ اسلامى ترجمه يا تلخيص و انتخاب نموده ايم ، ولى شما خوانندگان از هر طبقه و صنفى كه هستيد، نمى توانيد از آن بى نياز باشيد، و اگر باور نداريد براى يكبار هم كه شده يك جلد آن را با حجم كمى دارد مطالعه كنيد و بعد ببينيد ما راست گفته ايم يا نه ؟
داستان نويسى به سبك امروز مغرب زمين كه از يكى دو قرن گذشته آغاز شده ، و بعدها به شرق هم سرايت كرده است ، به طورى كه آنرا تقليدى از غرب مى دانند، امروز يكى از اركان ادبيات جهان به شمار مى رود.
ولى خوانندگان تصور نكنند كه داستان نويسى ارمغان غرب است كه به شرق آورده اند، بلكه درست بعكس مى باشد.
به نظر بسيارى ، نويسندگان نامى فرانسه ، سهم زير بناى ادبيات جهان و از جمله داستان نويسى را به خود اختصاص داده اند و نوشته هاى (ولتر) شاعر و داستانسراى معروف فرانسه را شاهد مى آورند، ولى بايد دانست كه قضيه درست بعكس است !
زيرا مثلا (رنو) مورخ و خاورشناس مشهور فرانسوى كه در نيمه اول سده نوزدهم ميلادى مى زيسته در اثر معروف خود (حمله مسلمانان به فرانسه و سوئيس در قرن هشتم و نهم و دهم ميلادى به روايت اروپائيان و مسلمانان ) در بخش (تاءثير ادبيات و روحيات مسلمانان در مردم فرانسه ) مى نويسد:
(شكى نيست كه بسيارى از كلمات عربى وارد زبان فرانسه شده است . اختلاط اين لغات با لغات مخصوص زمان اقامت مسلمانان در فرانسه نيست ، بلكه اكثر آن بعد از مهاجرت آنها، در زبان فرانسه راه يافته است ، حتى كار به جائى رسيده است كه مردم فرانسه هر كارى را كه بزرگ و با عظمت مى بينند به (سارازين ) يعنى مسلمانان نسبت مى دهند(1).
جنگهايى كه سردارى آن را مسلمانان به عهده داشتند، چه در اسپانيا و چه در آفريقا و چه هنگامى كه در آسيا مقابل سپاهيان صليبى قرار گرفتند، باعث گرديد كه پرتو جديدى زائد بر شعاع فروزان پيشين بر نام خود بيفزايند.
تمام اين افتخارات براى بيان مقام با عظمت مسلمانان كه در سينه ها نهفته است ، اگر داستانهاى قهرمانى سرداران فرانسه نبود كه طى قرنها، اهالى فرانسه و نقاط مجاور آن ، بدان ترنم مى كردند، كافى نمى باشد.
اهميت اين داستانهاى قهرمانى فرانسويان به جائى رسيده است كه تنها افسانه هاى عمومى ملت به شمار مى رود. از شنيدن اين داستانها و شرح سرگذشت اين قهرمانان ، تنها كسانى دچار شگفتى مى شوند كه نظرى بلند و احساسى نجيبانه داشته باشند.
اين افسانه ها كليه وقايع تاريخى ديگر را به يكسو زده و ساير ادبيات را بى ارزش نموده است . بيشتر اين سرگذشتها در اطراف جنگهاى مسلمانان و رشادتهاى سران فرانسه در جلوگيرى از حملات آنها دور مى زند...
به طور خلاصه ، مسلمانان در آن عصر، نمونه هاى كامل و مقياس هاى برجسته شجاعت و شهامت و عزت نفس و مكارم اخلاق و گذشت به هنگام اقتدار و ميهمان نوازى بودند(2).
(فرانسيسكو كابريلى ) تحت عنوان (تمايلات ادبى ) در كتاب (وحدت و تنوع در تمدن اسلامى ) مى نويسد: (تقريبا يكصد سال بعد از رحلت پيغمبر اسلام ، زبان عربى ، زبان رسمى دولتى و زبان ادبى شد، و از سواحل تاگوسن (رودى است در اسپانيا و پرتقال ) تا جاكارتا (مركز كشور كنونى اندونزى ) رواج داشت .
استيلاى زبان عربى به طورى عميق بود كه ملل غيرعرب ، اشعارى به عربى با وزن و قافيه و سبك اشعار اعراب باديه نشين عربستان مى سرودند.
فرهنگهائى كه در كشورهاى ، جديدالاسلام رواج داشت به سرعت در مقابل (فرهنگ جديد اسلام ) از بين رفتند. فرهنگ جديد از زمان پيدايش و بسط خود بر كليه فرهنگهاى موجود تفوق يافته ، آنها را در خود مستهلك نمود.
زبانهاى لاتين ، يونانى ، قبطى ، سريانى ، ارمنى ، و پهلوى ، به تدريج رو به ضعف نهاد و كم كم از بين رفت . در حالى كه قبلا زبانهاى مزبور، از السنه آن زمان به شمار مى رفت .(3)
(ارماندابل ) در كتاب نامبرده به نقل از (دوزى ) اسلام شناس معروف اسپانيائى مى نويسد: (در اسپانيا به هنگام شورش اولوگيدس (كشيش مشهور و متعصبى كه رساله اى در رد اسلام نوشت و در سال 859 ميلادى به قتل رسيد)، دوست وى (الوارو) كه شرح حال او را نوشته است ، درباره علاقه مردم اسپانيا به فرا گرفتن ادبيات عرب با لحن تاءثرآورى چنين مى نويسد: (همكيشان من (مسيحيان قرطبه از شهرهاى مهم اسپانيا - كردوباى امروز) به شعر و افسانه هاى عرب علاقه دارند. آنها نوشته هاى روحانيون مسلمان و فلاسفه را براى (عقايد اسلامى ) نمى خوانند، بلكه مطالعات آنها به منظور فرا گرفتن انشاء صحيح و فصيح عربى است . كليه جوانان مسيحى كه ذوق و قريحه سرشارى دارند، فقط زبان و ادبيات عربى مى دانند)!
همين شخص يعنى (الوارو) مى نويسد: (اينان (مسيحيان ) مخارج هنگفتى متحمل مى شوند، و كتابخانه هاى بزرگى تهيه مى كنند، و اصرار دارند كه ادبيات مزبور (عربى ) بسيار نفيس است )(4).
به گفته (برنارد شاو) نويسنده معروف انگليسى : بايد (كارلايل ) و (گوته ) و (گيبون ) نوابغ قرون گذشته را از نظر دور نداشت كه ارزش واقعى اسلام را كاملا دريافته بودند.
همين ادراك آنها بود كه انقلاب و تحولى عظيم - نسبت به محمد و اسلام - در عقول و افكار ملت ها به وجود آورد كه در نتيجه نظر مساعد اروپا به سوى اسلام معطوف گرديد، و آثار فراوان درخشانى از آن راه در تاريخ تمدن اروپا به ظهور رسيد)(5).
و به اين قسمت بنگريد: (در دوران توحش و نادانى (اروپا) پس از سقوط امپراتورى روم ، مسيحيان همه چيز را از قبيل هيئت ، شيمى ، طب ، رياضيات و غيره از مسلمانان آموختند، و از همان قرون اوليه هجرى ناگزير شدند كه براى فرا گرفتن علوم متداوله آن روز به سوى آنان روى آورند)(6)
و اين قسمت : (با اين كه (ولتر) قسمت اعظم آثارش را وقف قوم يهود و دين آنها مى كند، ولى در پاسخ (بسوئه ) در (تاريخ جهانى ) كه همه چيز را به خاطر قوم يهود آفريده مى داند، پس از تحقيقات مفصل نتيجه مى گيرد كه : (در هيچ زمانى ، هيچ هنر تكامل يافته اى نزد قوم يهود به وجود نيامد. در صورتى كه مسلمانان از همان قرون اوليه اسلامى ، در تمام علوم و فنون آن ، مربى اروپائيان گرديدند)(7)
به طور خلاصه ، در قرون وسطى و بخصوص در گرما گرم جنگهاى صليبى و دوران پس از آن بود كه اروپائيان در اروپا و آسيا با اسلام و علوم و فنون اسلامى آشنا شدند، و آن را و كليه معارف بشرى را كه توسط مسلمين احياء شده و بسط پيدا كرده بود، از آنها اخذ كردند، كه از جمله توجه به ارزش داستان و تاءثير آن در نفوس افراد گوناگون بود.
ولى چنانكه در مقدمه جلد يكم گفتيم با اين تفاوت كه (داستانهاى ما) واقعى و مستند مى باشد، و به همين جهت خوانندگان پس از مطالعه اطمينان به صحت محتواى آنها پيدا مى كنند، و همين نيز وجه امتياز (داستانهاى ما) و آنهاست .
تهران : على دوانى 14 آذر ماه 1363 شمسى
11 ربيع الاول 1405 قمرى
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 282]