واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب: به بهانه اكران «دعوت»، آخرين ساخته ابراهيم حاتميكيا دلم براي حاتميكيا تنگ شده است
زماني كه حاتميكيا با يقين فيلم ميسازد در واقع به موضوع نزديك و با آن يكي شده است. آن قدر نزديك شده كه اين نزديكي مانع از اين ميشود كه فقط وقايع را گزارش كند. در اين حال او ديگر از حجاب واقعيت موضوع رها ميشود و به نور حقيقت موجود ميرسد.
آفتاب- حسن ماژورزاده: در ابتدا بهتر است بگويم من نه از نسل حاج كاظم هستم كه از حاتميكيا گله كنم كه چرا ما را فراموش كرده است و نه از آن دستهاي كه سينمايي به نام سينماي اسلامي درست كردهاند و پرچمدارش را حاتميكيا ميدانستند و حالا با ديدن كارهاي اخير او، سينما و اسلام را در خطر ميبينند و نه از آن منتقدانيام كه مديوم سينما را با تمام جزيئاتش ميشناسند و هرگاه فيلمسازي به اين جزيئات بياعتنايي كرد او را محاكمه كنند، من فقط يكي از آن مخاطباني هستم كه ظاهراً براي حاتمي كيا مهماند.
«هر كس در جهان معرفت خويش ميزيد و اين جهان همان مقدار به جهان واقعي نزديك است كه معرفت او راهبر به حقيقت شده است». *
بايد اين را پذيرفت كه حاتميكيا راه پر كردن صندليهاي سينما را بلد است. نام و تجربه او، حضور بازيگران و عوامل درجه يك، سوژههاي باجسارت و بهروز، براي هميشه او را تضمين ميكنند و به او اجازه ميدهد در هر عرصهاي فيلم بسازد؛ كاري به حرف من و شما هم نه داشته است ونه خواهد داشت. اگر اين را پذيرفتهايد حتماً اين را هم قبول داريد كه اگر اين روزها به ديدن فيلمهاي او ميرويم براي اين است كه بگوييم فيلم حاتميكيا را ديدهايم و اين فقط ديدن است نه لذت بردن. اما ديري نميگذرد كه براي لذت بردن، سبك شدن و از خود بيگانه شدن در فيلمهاي حاتميكيا به سينما ميرفتيم و آن لذت به قدري جاودانه مانده است كه خيلي ها هنوز بهترين فيلم خود را «آژانس شيشهاي» و«از كرخه تا راين» ميدانند. بله هنوز زمان زيادي نميگذرد كه گريستن ما جلوي نٍگريستن ما را ميگرفت.
اشتباه نكنيد، من نميخواهم بگويم كه حاتميكيا بايد فقط از درد يك عده، يا رنج يك دوران فيلم بسازد. من نميخواهم بگويم
” اگر اين روزها به ديدن فيلمهاي او ميرويم براي اين است كه بگوييم فيلم حاتميكيا را ديدهايم و اين فقط ديدن است نه لذت بردن.... “
كه حاتميكيا بايد با زمانه مبارزه كند و خود را همچنان متعلق به يك نسل بداند تا قهرمان بماند. كه حاتميكيا اگر تكرار شود حاتميكيا نيست.
تحول، لازمه هر فيلمساز است خصوصاً فيلمسازي مثل او كه نسبت به وقايع اطراف خود بيتفاوت نيست وحساس بودنش در هر دوران موجب تحول او شده است و ما نشانههاي اين تحول را ميتوانيم در فيلمهاي او جستجو كنيم، كه «آهنگ تحول فيلمها آهنگ تحول خود اوست». *
اما سوال اينجا است كه اين تحول كه از يك سو باعث شده كه روز به روز بر قدرت فيلمسازي و نفوذ سينمايي او افزوده شود، چرا از سويي ديگر آن همه تأثيرهاي عميق ساختههايش، جاي خود را به پيامها و شعارهاي سطحي داده است؟
شايد يك جواب ساده اين باشد، آن زمان سوژهها قابليت تبديل شدن به يك ملودرام تآثير گذار را داشتند اما با تغيير زمانه و عوض شدن آدمها حالا ديگر جامعه ما نياز به مرشد ومربي
” اين تحول كه از يك سو باعث شده كه روز به روز بر قدرت فيلمسازي و نفوذ سينمايي او افزوده شود، چرا از سويي ديگر آن همه تأثيرهاي عميق ساختههايش، جاي خود را به پيامها و شعارهاي سطحي داده است؟ ... “
يا دادن هشدار و كشيدن ترمز دارد. اين جواب را از هر كس شايد بشود پذيرفت اما نه از حاتميكيا.
جواب را بايد جاي ديگر جستجو كنيم، اگر كمي ظريفتر به موضوع نگاه كنيم، قدرت و ضعف آثار حاتميكيا را در يقين و ترديد او ميبينيم. همان چيزي كه شايد تئوريسين هاي سينما آن را نزديك شدن به سوژه مينامند و موفقيت يك فيلمساز را در گرو نزديك شدن به واقيعتي كه قرار است در فيلم به نمايش در آيد ميدانند و تصوير اين واقعيت را در فيلم، به همان اندازه درشت و واضح منعكس مييابند كه آينه درون فيلمساز به واقعيت نزديكتر باشد.
اما اگر باز گرديم به يقين و ترديد، ميبينيم كه زماني كه حاتميكيا با ترديد فيلم ميسازد يا او تنها واقعيت را منعكس ميكند و اين كه واقعيت را بايد پذيرفت يا نپذيرفت و يا فرياد ميزند كه مواظب باشيد لايههاي پنهان اين واقعيت ممكن است خطرناك باشد؛ نتيجه ميشود همان دادن پيام و هشدار درفيلم، كه تلويزيون در اغلب برنامههاي خود اين وظيفه را بر عهده ميگيرد؛ اما شايد به دليل مميزي نتواند مثل حاتميكيا جسور باشد.
البته تا اينجا كه حاتميكيا نسبت به مسائل زمانه خود حسا س است وشجاعت انتخاب واقعيت هاي پنهان و توان بازگو كردن آن را دارد خوب است، اما دور بودن او از موضوع و فقط بيان
” قدرت و ضعف آثار حاتميكيا را در يقين و ترديد او ميبينيم. همان چيزي كه شايد تئوريسين هاي سينما آن را نزديك شدن به سوژه مينامند.... “
واقعيت و دادن هشدار، مخاطب او را نيز از موضوع دور نگه ميدارد و اگر دفتر يادداشت همراهش نباشد، هشدار و پيام او را از ياد خواهد برد. نگاه كنيد به بيان واقعيت ها و دادن هشدارهايي چون سهل انگاشتن سقط جنين در «دعوت»، قرباني شدن يك نسل در «به نام پدر»، و آتش زير خاكستر مردم در «ارتفاع پست».
ولي زماني كه حاتميكيا با يقين فيلم ميسازد در واقع به موضوع نزديك و با آن يكي شده است. آن قدر نزديك شده كه اين نزديكي مانع از اين ميشود كه فقط وقايع را گزارش كند. در اين حال او ديگر از حجاب واقعيت موضوع رها ميشود و به نور حقيقت موجود ميرسد. بلكه يقين او در پلان به پلان فيلم و نفس او در تك تك آدمهايش حس ميشود و آنچنان برجان و دل حك ميشود كه از دست غبار زمان هم كاري ساخته نيست. نگاه كنيد به حقيقت سوختن و افروختن در فيلم هاي ديدهبان، مهاجر، ازكرخه تا راين، آژانس شيشهاي و... . «حاتميكيا
” شايد آويني در انتهاي آن نامه كه بعد از فيلم «از كرخه تا راين» براي حاتميكيا نوشت، اميدوار به اين طور ماندن او، و نگران دلتنگي ما بود. ... “
همه وجود خود را در فريمها ميدمد و هر بارخود را ميسوزاند تا از شعله آ ن چراغي برافروزد وهر بار ققنوسوار از همان آتش، حيات دوباره ميگيرد». *
پس فرق است بين يقين و ترديد، حقيقت و واقعيت، آرمان وجنجال، دل و عقل، الهام و پيام و ... و هر كس براي انتخاب و حركت در اين مسيرها آزاد است، همان طور كه حاتميكيا آزاد بوده و هست.
شما را نميدانم ولي من دلم براي حاتميكيا تنگ شده است، دلم براي حاتميكيايي تنگ شده است كه در اين زمان و با همين آدمها و حوادث اطرافشان باز هم با يقين خود فيلم بسازد و حقيقت مسايل به گونهاي در آينه ضمير او بتابد كه تجلي آن، در دلهاي ما، آرمانهايمان را نيرو بخشد و تا انتها الهامبخشمان باشد و نه با ترديد فيلمي را بسازد كه صرفاً واقعيت را بگويد و در كشاكش جنجالهاي آن، با ترازوي عقل، راه بد وخوب را بسنجيم و به عنوان پيام فيلم آن را در يابيم.
كه اين با ترديد ساختن كار سختي نيست ولي آن با يقين ساختن دشوار است و دشوارتر ا ز آن آنگونه ماندن.
شايد آويني در انتهاي آن نامه كه بعد از فيلم «از كرخه تا راين» براي حاتميكيا نوشت، اميدوار به اين طور ماندن او، و نگران دلتنگي ما بود.
«همين طور بمان، اگر چه ميدانم زيستن چنين كه تو داري چه قدر دشوار است. وعجب جرأتي ميخواهد». *
* آينه جادو، مرتضي آويني
جمعه 10 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]