واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
در زير معاني واقعي و كاربردي برخي اصطلاحات دانشگاهي جديد را ميخوانيد:
دانشجوي سال اولي: دانشجويي كه فكر مي كند با تحصيلات دانشگاهي ميتواند آينده ي بهتري براي خودش بسازد.
دانشجوي سال دومي: دانشجويي كه فكر نميكند با تحصيلات دانشگاهي بتواند آينده ي بهتري براي خودش بسازد.
دانشجوي سال سومي: دانشجويي كه مطمئن شده است با تحصيلات دانشگاهي نخواهد توانست آينده ي بهتري براي خودش بسازد.
دانشجوي سال چهارمي: دانشجويي كه ديگر نه فكر ميكند، نه به چيزي اطمينان دارد و نه آينده ي براي خود متصور است.
مشروط: دانشجويي كه به خاطر علاقه ي زيادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار گرفته و از اين رو دانشگاه او را ملزم كرده است كه در ترم بعدي بيش از حد معيني واحد انتخاب نكند تا به بقيه هم برسد! كلمه مشروط از «مشروطه» ميآيد كه عدهاي معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ايران شد. عده ي ديگري هم معتقدند كه رونق گرفتن كار مشروطها باعث اضمحلال مشروطه شد.
تقلب: دانش دوپينگي
سهميه: دوپينگ قانوني.
گوسپند: نوعي جانور كه جز نوشتن جزوه، حفظ جزوه و پاس كردن درس از روي جزوه هيچ كار ديگري در دانشگاه نميكند. چنين موجوداتي در دانشگاه هاي مشهور بيشتر ديده ميشوند و فرق آنها با ساير گوسپندان در اين است كه نه كله ي اين گوسپندان قابل استفاده است و نه پاچه ي خوشمزه اي دارند.
جزوه: دست نوشته هايي كه گمان ميشود عصاره ي يك كتاب است. اما در واقع تفاله ي بخشي از آن است. دستگاه تفاله گيري «استاد» ناميده ميشود.
استاد حل تمرين: دانشجوي ترم بالاتري كه در ازاي گرفتن شندرغاز پول و شنيدن لفظ «استاد» چنان از خودبيخود ميشود كه تن به خورد گچ تخته و مسخره شدن توسط سي چهل تا دختر و پسر ميدهد.
خرخوان: نوعي خر كه توانايي مطالعه ي مداوم به مدت 72 ساعت را دارد. نطفه ي اين موجودات در دوره ي دبيرستان بسته ميشود و در كلاس هاي كنكور به بلوغ ميرسند. اين موجودات اغلب در كافه ترياهاي دانشكده ها استحاله ميشوند.
تريا: محلي براي فرار از غذاي سلف كه در اين حالت مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذايي آن، از لحاظ فرهنگي اهميت زيادي دارد. به خصوص براي پژوهندگان زبان كوچه و بازار.
گرد: جسمي كه طول و عرض و ارتفاع آن از مركزش به يك فاصله است. چنين دخترهايي معمولا در حدود 165 سانتيمتر قد و به ميزان سه چهارم پي آر 3 حجم دارند كه ناشي از سالها در خانه نشستن و دست به سياه و سفيد نزدن و تست زدن است. سه عاقبت دردناك در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و ورود به دانشگاه كه گزينه ي آخري و متعاقب آن استفاده از غذاي سلف، دردآورترين آنهاست.
سلف (غذاخوري): فعالترين آزمايشگاه و واحد توليدي هر دانشگاه كه توانايي تبديل موجودات گوناگون به غذا را دارد. يكي از رايجترين تواناييها كه شرط لازم اوليه براي سلف ناميده شدن يك مكان محسوب ميشود، توانايي بازيافت چمنهاي محوطه به شكل قرمه سبزي است.
گوريل: گونه اي از دانشجويان پسر با موهاي ژوليده و لباسهاي بدفرم كه از بوي سير دهان و عرق لباسهايشان نمي توان كمتر از سه متر به آنها نزديك شد. اين جانوران معمولا پس از فارغ تحصيلي به جاي اعزام به قلب جنگلهاي آمازون در پشت ميزهاي مديريت و رياست جاي ميگيرند.
شاسكول: دانشجويي (عمدتا دختر) كه بعد از 20 بار جزوه دادن به يكي از دانشجويان جنس مخالف هنوز فكر ميكند خط خوبش باعث محبوبيتش است.
پلشت: دانشجويي كه حاضر است كيسه فريزر دور بشقابش بكشد و با قاشق يك بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزي يكبار ظرفهايش را بشويد. تقريبا اكثر دخترهاي ساكن در خوابگاه هاي دانشكده هاي علوم و مهندسي.
بتونه كاري: فريضه ي واجبي كه بيشتر دختران دانشجو صبحها قبل از حركت به سمت دانشگاه بر روي صورت خود انجام ميدهند تا ديدارشان قابل تحمل شود. معمولا هم نميشود.
جلبك: نوعي دانشجو با آيكيوي حيرت برانگيز و توانايي جزوه نوشتن حتي از روي سرفه هاي استاد. تراكم زيستي اين جانداران در دانشكده هاي علوم انساني بيشتر است.
دكتر: لفظي كه تا پيش از دوران وزارت كشور دكتر كردان يك پيشوند لذتبخش بود و پس از آن فحشي زشت محسوب ميشود. با اين حال، به دلايل رواني ناشناختهاي تمام دانشجويان رشته هاي پزشكي و دامپزشكي همچنان علاقه ي وافري دارند كه از ترم اول تحصيل ديگران آنها را با لفظ خطاب كنند.
كافور: ماده ي اصلي تشكيل دهنده ي غذاهاي سلف پسران كه گويا از قديم با عارضه ي «زنگزدگي» در ارتباط بوده است چرا كه شاعر فرموده: برعكس نهند نام زنگي كافور!
بورسيه: همزماني كار و تحصيل كه ماحصل آن تلفيق درس نخواني و اززيركاردررويي است.
تحقيق: تاليف يا ترجمه ي بخشي از كتابي كه استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش چاپ كند در ازاي گرفتن مقدار ناچيزي نمرده.
پروپوزال: نوشته ي بي ربط كوتاهي كه در آن درباره ي نوشته ي بي ربط بلندي كه بعدا نوشته يا كپي پيست خواهد شد، توضيح داده ميشود.
پايان نامه: تايپ يا كپي-پيست كردن مقداري متن پراكنده در كتابها و پايان نامه هاي قديميتر در يك فايل و پرينت گرفتن از آنها و صحافي كردن مجموعه. خوشبختانه با پيشرفت علم و تكنولوژي، تمام اين فرآيندها با صرف هزينه ي معقولي به طور كاملا خودكار و بدون دخالت دست و ذهن انجام ميگيرد.
دانشنامه (مدرك): درپوش كوزه.
جابجايي (دانشجويي): تفاوت علمي دانشگاهها به زبان پول.
ارث پدري (طلب بابا): طلبي كه بعضي از دانشجويان ارزشي از ديگران دارند و معمولا به صورت گزاره هايي همچون «چرا اين لباس رو پوشيدي؟»، «چرا موهات ديده ميشه؟»، «ديگه اين موسيقي رو نشنوم ها»، «ديگه نبينم با هم كِروكِر ميكنين»... بروز ميكند.
خوابگاه متاهلي: جايي براي استراحت، مطالعه، تماشاي تلويزيون، درس خواندن و باقي كارها.
كارتن خواب: دانشجوي بيخوابگاه كه معمولا پس از سر و سامان گرفتن و هم اتاق شدن با چند دانشجوي شهرستاني، حسرت كارتن خوابي و دربدري را خواهد كشيد.
جوات: دانشجويي كه طبق آخرين مدهاي 10 سال قبل لباس مي پوشد و با آخرين مدهاي 20 سال قبل زندگي مي كند و مثل 30 سال قبل فكر مي كند. جواتها معمولا آينده مثبتي در مشاغل دولتي دارند.
افزايش سنوات: حاصل ز گهواره تا گور دانش جوييدن.
سياسي كاري: اصطلاحي براي توصيف فعاليتهاي سياسي دانشجويي وقتي كه مطابق سليقه ي «آنها» نيست. آنهايي كه هميشه تاكيد ميكنند كه دانشجو بايد سياسي باشد و در امور كشورش دخالت داشته باشد.
پاچه خواري: يكي از راههاي گرفتن نمره از اساتيد به طور شرافتمندانه. البته شرافتمندانه در قياس با ساير راهها!
انتظامات: شحنه ي دانشگاه و مسئول برقراري نظم حتي به قيمت بي نظمي. ستاد كارآفريني براي اقوام و خويشان فاقد تحصيلات دانشگاهي و بعضا دبيرستاني مسئولان دانشگاه.
كفش پاشنه بلند (تق تقي): ابزار توليد آژير ورود و يا نزديك شدن دختر دانشجويي كه دانشگاه را با مجلس عروسي اشتباه گرفته است.
سنگپاي قزوين: مهمترين عامل براي اخذ دكتراي افتخاري از آكسفود بدون داشتن ليسانس.
كارداني پيوسته: پيوند دانشگاه با دبيرستان به كف با كفايت دانشجوياني كه در حد دوره راهنمايي معلومات دارند و رفتارشان مثل دبيرستاني هاست.
خر زدن: تنها نوع حيوان آزاري كه انسانها روي خودشان هم انجام ميدهند. خر زدن در شبهاي امتحان به پيك خود ميرسد.
بحر تعمق: حالتي كه به دانشجويان پس در حال مطالعه ي دقيق روزنامه روشن فكري خبر ورزشي دست ميدهد.
روح: عضوي از استاد كه در جلسه ي امتحان و پس از ديدن برگه ي سوالاتي كه ربط چنداني به درسها ندارد، از آن به وفور ياد مي شود. ادامه ي عمليات بر روي برگه دنبال ميشود.
صلاحيت داشتن: با مسئول يكي از نهادهاي مستقر در دانشگاه سلام و عليك داشتن.
پول: عامل بدبختيهاي بزرگي مثل ازدواج و تحصيل در دانشگاه آزاد.
هيز: دانشجو يا مامور انتظامات يا كارمند يا حتي استاد عزيزي كه وظيفه ي زبانش را به چشمش محول كرده است!
اسكن استخوان: طرز نگاه كردن افراد فوق الذكر كه معمولا از پاشنه ي كفش همكلاسيها شروع شده و به نوك مقنعه ي آنها منتهي ميشود.
افتادن: سقوط از بالا به پايين كه به خاطر عوامل مختلفي چون جاذبه ي زمين، درس نخواندن، جزوه نداشتن، شكست در عشق و امثال آنها اتفاق ميافتد.
تئوريسين: آدمي با تحصيلات نيم بند دانشگاهي و توانايي فوق العاده در آسمان به ريسمان بافتن هاي فلسفي و سياسي كه وظيفه ي آماده سازي دانشجويان براي «روز مبادا» را دارد. وجود تعدادي دانشجوي خودي و بچه مثبت كه با دهان باز به حرفهاي استاد گوش بدهند و به خصوص دختران دانشجويي كه از تمام صحبتهاي او نت برداري كنند - به ويژه در هنگام زوم كردن دوربين- لازم و ضروري است... تئوريسينها معمولا ته لهجه ي مشهدي دارند.
ازدواج دانشجويي: اشتباه صنفي.
كتابخانه: جايي براي حرف زدن، رد و بدل كردن جزوات و فايلهاي بلوتوثي، اسم ام اس فرستادن و بعضا رونويس تكاليف و تمرينها.
منشي گروه: همه كاره ي گروه. دست كم خودش كه اينطور فكر ميكند.
حذف ترم: خودكشي آبرومندانه از ترس مرگي مفتضحانه.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]