واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: ايسكانيوز از ديوان عالي كشور گزارش ميدهد تاييد حكم اعدام آدمكش 2 چهره
تهران- خبرگزاري ايسكانيوز: حكم اعدام مردي كه به خاطر اختلاف مالي ، دوستش را كشت و تغيير چهره داد به تاييد ديوان عالي كشور رسيد.
به گزارش روز چهارشنبه خبرنگار گروه حوادث ايسكانيوز ، در نشست رسيدگي به اين پرونده كه در شعبه 71دادگاه كيفري تهران به رياست قاضي عزيز محمدي و با حضور چهار مستشار (رحيمي، باقري، عبداللهي و سالاري) برگزار شد ابتدا خاكي (نماينده دادستان) به تشريح كيفر خواست پرداخت:«ناصر 45 ساله به دنبال اختلاف مالي، دوستش منوچهر را 14 آذر 1382 در اصفهان كشت و به تهران گريخت.مجرم با بررسي فهرست ريز مكالمه هاي تلفني دخترش 28 فروردين 83 در شهرك راه آهن تهران رديابي و دستگير شد.»
نماينده دادستان ادامه داد:پرونده با نيابت قضايي از شعبه 9 دادگاه جزايي اصفهان به تهران فرستاده شد و اكنون با توجه به مدرك هاي موجود براي ناصر اشد مجازات اسلامي مي خواهم.
سپس دو پسر قرباني و مادر وي در جايگاه اولياي دم قرار گرفتند و براي تبهكار، حكم مرگ خواستند.
نوبت دفاع به ناصر كه رسيد روبه روي پنج قاضي ايستاد،جرمش را پذيرفت و گفت:با منوچهر اختلاف حساب داشتم.12 ميليون تومان به او بدهكار بودم و 30 ميليون نزول دادم اما منوچهر از زنم چك گرفت و شريك زندگي ام را به اتهام كلاهبرداري به زندان انداخت.چند روز قبل از جنايت با منوچهر تماس گرفتم و خواستم شكايتش را پس بگيرد تا زنم آزاد شود.در عوض قول دادم 5 ميليون تومان بپردازم اما قبول نكرد. آن شب به خانه اش رفتم و زنگ زدم.وقتي در را باز كرد كلتي را كه همراه داشتم روي گردنش گذاشتم و او را به داخل پاركينگ كشاندم.
مجرم، اضافه كرد: فقط مي خواستم او را بترسانم تا رضايت دهد اما زنش سر رسيد و داد و فرياد كرد.عابران كه از كنار خانه منوچهر مي گذشتند با سر و صداي او جلو آمدند و از لاي نرده هاي پاركينگ مرا نگاه كردند.راهي براي فرار نداشتم و مي دانستم كه گرفتار شده ام.
قاضي عزيز محمدي:چرا مي ترسيدي و قصد فرار داشتي؟
ناصر: 7 سال بود كه از ترس طلبكارانم فراري بودم.به منوچهر گفتم فقط 24 ساعت فرصت داري كه شكايتت را پس بگيري.داشتم از در پاركينگ خارج مي شدم كه منوچهر به طرفم حمله كرد و با هم گلاويز شديم.در آن لحظه ناخواسته شليك كردم كه تير به شكمش خورد.
قاضي:چند تير شليك كردي؟
ناصر:درست به خاطر ندارم، فكر مي كنم چهار تير زدم. باور كنيد اما قصد كشتن نداشتم؛ كلت را رو به بالا گرفته بودم تا تير هوايي شليك كنم اما...
قاضي:پس از فرار چرا صورتت را جراحي پلاستيك كردي؟
ناصر:مي دانستم عكسم در روزنامه ها چاپ شده و همه جا دنبالم هستند.به همين خاطر 5/1 ميليون تومان خرج كردم و تغيير چهره دادم.
قاضي:گفتي فقط مي خواستي با منوچهر حرف بزني؛ پس چرا اسلحه بردي؟ كلت را از كجا آوردي؟
ناصر:سال ها بودفراري بودم؛به همين خاطر اسلحه اي را كه زمان انقلاب تهيه كردم همراه داشتم.
قاضي:گفتي منوچهر براي زنت پرونده تشكيل داده و او را به زندان انداخته بود. در اين باره توضيحي داري؟
ناصر: بله، منوچهر از زنم چك گرفت، زميني را كه به نامش بود مصادره كرد و با چاپ عكس او آبرويمان را برد.گزارش ايسكانيوز مي افزايد، ناصر به عنوان آخرين دفاع اظهارداشت:با اين جنايت آبروي زنم را خريدم ولي مسايل پنهان زيادي باقي مانده كه ترجيح مي دهم آنها را بعدا مطرح كنم.
قاضي عزيز محمدي و چهار مستشار شعبه 71 وارد شور شدند و نظر به درخواست اولياي دم و همچنين مدرك هاي موجود ، ناصر را به مرگ محكوم كردند.امروز حكم به تاييد شعبه 27 ديوان عالي كشور رسيد و ضرباهنگ مرگ جاني به صدا در آمد./120
چهارشنبه 8 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]