واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: آلاسکا يکي از چهار سرزمين محل زندگي اسکيموها، در قاره امريکاي شمالي واقع شده است. اين سرزمين وسيعترين و کمجمعيتترين ايالت امريکا است
اين سرزمين از شمال در مجاورت قطب شمال، ازشرق در مجاورت کانادا، از غرب در مجاورت درياي برينگ و روسيه و از جنوب در مجاورت خليج آلاسکا و نهايتا ايالت واشنگتن ( شمال غربي امريکا) قرار گرفته است. اين سرزمين با مساحتي معادل يک پنجم مساحت امريکا، وسيعترين و کمجمعيتترين ايالت امريکا است.
بر اساس سرشماري سال 2004 امريکا، 655 هزار و 435 نفر در آلاسکا زندگي ميکنند که 98 هزار و 43 نفر از اين جمعيت (6/15 درصد از کل جمعيت آلاسکا)، اسکيمو هستند.
از روسيه به امريکا
آلاسکا در سال 1741 توسط دو نفر به نام هاي " وايتوس برينگ" و " اليکس کريکون" که براي دولت روسيه کار مي کردند، کشف شد. فکر تجارت و کسب درآمد از راه فروش پوست حيوانات قطبي، باعث ورود تاجران از کشورهاي روسيه، اسپانيا، انگليس، فرانسه و امريکا به اين سرزمين شد. آنها بدون در نظر گرفتن اين که حيوانات قطبي منبع اصلي تغذيه و امرار معاش اسکيموها است، به شکار بي رويه حيوانات اقدام کردند. در سال 1799کمپاني مشترک روسيه و امريکا براي تحت کنترل قرار دادن تجارت پوست در اين سرزمين، تاسيس شد و به مدت 20 سال فعاليت کرد.
کاهش شديد تعداد حيوانات قطبي از يک سو و به بردگي گرفتن اسکيموها براي شکار از سوي ديگر، باعث برهم خوردن آرامش زندگي اسکيموها و بروز جنگ داخلي ميان آنان و روسها در سال 1804 شد . به طوري که تعداد زيادي از اسکيموها در عملياتهاي نظامي – دريايي روسيه کشته شدند. اسکيموها نيز تعداد زيادي از روسها را به قتل رساندند.
خسارات ناشي از کشته شدن تعداد زيادي از روسها در درگيريهاي داخلي و کاهش درآمد اقتصادي به خاطر کاهش منابع پوست در اين سرزمين، روسيه را بر آن داشت تا امريکا را براي خريد اين سرزمين علاقهمند کند.
تصور" ويليام اچ.سوارد" وزير خارجه وقت روسيه که در فروش اين سرزمين به امريکا نقش زيادي را ايفا کرد، اين بود که آلاسکا يک سرزمين يخي است و حفظ آن براي روسيه هيچ فايدهاي ندارد. و به اين ترتيب ، امريکا با پرداخت مبلغ 7 ميليون و 200 هزار دلاردر سال 1867 اين سرزمين را خريداري کرد . بعدها، به دنبال کشف معادن طلا و مس و نفت در اين سرزمين که درآمد زيادي را نصيب امريکا کرد، از اقدام وزير خارجه روسيه در فروش آلاسکا به عنوان اقدامي "احمقانه" ياد شد.
ابتدا، امريکا توجه چنداني به اين سرزمين نداشت اما کشف طلا در سال 1898، هزاران نفر را براي پيدا کردن طلا راهي اين سرزمين کرد. هجوم بيش از 30 هزار نفر به اين سرزمين، کنگره امريکا را بر آن داشت تا قوانيني را بر اين سرزمين حاکم کند. از آن زمان بود که معادن طلا و نقره آلاسکا بيش از ميليونها دلار درآمد، نصيب امريکا کرد.
در طول جنگ دوم جهاني و جنگ سرد، امريکا از اين سرزمين به عنوان پايگاهي نظامي براي در نظر گرفتن حرکات نظامي رقيبان جنگي خود استفاده کرد. ورود تعداد زيادي از نظاميان به اين منطقه و سکونت آنان، زمينههاي ايالتي کردن اين سرزمين را فراهم ساخت و با تصويب کنگره امريکا در سال 1959، آلاسکا يکي از پنجاه ايالت اين کشور شد.
نفت ، توريسم و ماهيگيري
آلاسکا، داراي 3 شهر بزرگ و 149 روستا است. مرکز آن، "جونا"(Juneau) با جمعيت 31 هزار و 318 نفر است. " انکريج"(Anchorage) با 272 هزار و 687 نفر مرکز تجاري و پرجمعيت ترين شهر و روستاي "بتلس"(Bettles ) با 42 نفر، کم جمعيت ترين روستاي آلاسکا است.
نفت ، توريسم و ماهيگيري منابع اصلي اقتصاد آلاسکا هستند. چاههاي نفت آلاسکا در شمال اين سرزمين واقع شده و 20 درصد نفت کشور امريکا را تامين ميکند. آلاسکا به خاطر طبيعت زيباي خود از جمله سلسله کوههاي پوشيده از يخ، جنگلهاي سرسبز و انبوه و حيوانات قطبي، سالانه پذيراي بيش از يک ميليون توريست است. همچنين سالانه بيش از 2 بيليون کيلوگرم ماهي از آبهاي آلاسکا صيد و به ديگر نقاط امريکا و جهان فروخته ميشود.
صنايع چوب و کاغذ، معادن زغال سنگ، نقره، روي و طلا از ديگر منابع درآمد زاي اين ايالت محسوب ميشوند. ماليات بر درآمد در اين ايالت نيز نسبت به ديگر ايالتهاي امريکا کمتر است. در عين حال هزينه زندگي در اين ايالت سه تا چهار برابر ديگر ايالتهاي امريکا است. علت اصلي اين گراني، هزينهاي است که بابت حمل و نقل اجناس و کالاها پرداخت ميشود.
اگرچه شهرت آلاسکا به زمستان و يخبندان آن است اما بيشتر توريستها در فصل تابستان که درجه هوا معتدل است، به اين ايالت ميروند. شرايط جغرافيايي مناطق مختلف آلاسکا به ميزان فاصله آنها از قطب شمال بستگي دارد اما اکثر مناطق آن زمستان هشت ماهه و تابستان 4 ماهه دارند. اکثر ساعات روز در فصل زمستان، تاريک و اکثر ساعات شب در فصل تابستان، روشن است.
تاريکي زمستان و روشنايي تابستان در روستاهاي واقع در شمال آلاسکا از جمله روستاي " بئرو"(Barrow ) بين 18 تا 24 ساعت است.اين روستا در 31 تير (21June) در روشنايي کامل و در 30 آذر (21Dcember) در تاريکي کامل بسر مي برد.
آلاسکا، يک دانشگاه با سه شعبه در سه شهر بزرگ خود دارد. همچنين 15 مرکز پيش دانشگاهي در روستاهاي پرجمعيت آن وجود دارد. تعداد دانشجويان مشغول به تحصيل در اين ايالت نيز 27 هزار نفر است. اکثر روستاهاي آلاسکا نيز داراي مدارس ابتدايي، راهنمايي و دبيرستان هستند.
اسکيموها
اسکيمو نامي است که به ساکنان بومي سردترين نقاط جهان يعني مدار قطب شمال اطلاق ميشود. اين کلمه براي نخستين بار توسط سرخپوستان کانادا براي ناميدن افرادي که لباسهايي از پوست حيوانات ميپوشيدند و گوشت خام ميخورند، به کار برده شده است. اگر چه هم اکنون استفاده از اين کلمه متداول است اما اسکيموها خود را به زبان بومي، " اينيوئيت "¹ و "يوئيت"² ميخوانند که به معني انسان است.
ويژگي ظاهري اسکيموها که نژاد اصليشان به بوميان آسياي شمالي بر ميگردد، صورتي پهن با گونههاي برجسته، پوست قهوه اي روشن، چشماني سياه و موهاي صاف است.
تاريخ اصلي زندگي اسکيموها همچنان مورد بحث است اما امرار معاش و نحوه زندگي آنها به دوره پارينه سنگي - دوره دوم عصر حجر قديم يا کهنه سنگي در اروپا- نسبت داده مي شود. شيوه زندگي اسکيموها تا پيش از جنگ دوم جهاني سنتي بوده است اما با تغيير الگوهاي زندگي و توسعه هاي مترتب آن در سالهاي بعد از جنگ دوم جهاني، زندگي اسکيموها نيز دستخوش تغييرات قرار ميگيرد. اين تغييرات ابتدا در مناطق اسکيمونشين گرينلند رخ ميدهد اما اکنون همه اسکيموها ضمن حفظ برخي الگوها و سنتهاي ديرينهشان، تا حد زيادي درگير زندگي مدرن و شهري شدهاند.
اسکيموهاي آلاسکا با تاريخچه زندگي 20 هزار ساله در اين سرزمين، 98 هزار و 43 نفر (6/15 از درصد کل جمعيت آلاسکا) هستند. براساس اطلاعات مرکز مطالعات قطب شمال، اسکيموهاي ساکن آلاسکا بيشترين جمعيت اسکيموهاي جهان هستند.( گفته مي شود که تعداد اسکيموهاي گرينلند 45 هزار نفر، اسکيموهاي کانادا 17 هزار نفر و اسکيموهاي سيبري 1500 نفر است).
امرار معاش اسکيموها
به طور کلي ، زندگي اسکيموها پيوند عميقي با شکار حيوانات داشته و دارد. آنان از همه اجزاي حيوانات استفاده ميکنند. خوراک اصلي آنان از گوشت خوک آبي ((Seal، ماهي آزاد (Salmon)، نهنگ (Whale)، سمور آبي (Otter)، سگ آبي (Beaver)، شير ماهي(Walrus) ، گوزن شمالي (Caribou و Moose)، غاز (Geese)، روباه (Fox) و پرندگان قطبي تهيه ميشود. آنان از پوست و موي حيوانات براي تهيه پوشاک شامل پيراهن، شلوار، چکمه، دستکش و کلاه استفاده ميکردند. گفته ميشود لباس مورد علاقه اسکيموها لباس تهيه شده از پوست گوزن شمالي است.
چون بسيار گرم است و رنگ زيبايي دارد. اسکيموها همچنين چربي حيوانات را براي سوخت، استخوانهاي آنها را براي ساخت ابزارهاي شکار و عاج خوک آبي و شاخ گوزن شمالي را در ساخت وسايل تزييني نظير النگو، جاسوزني و عروسک استفاده ميکنند. محل سکونت آنان در زمستان، معمولا ثابت و در تابستان متغير بود. صيد ماهي، خشک کردن و دودي کردن آنها مهم ترين کار اسکيموها در فصل تابستان بوده و هست. به همين دليل، آنان در فصل تابستان، حاشيه دريا و رودخانه ها را به عنوان محل سکونت خود انتخاب مي کنند و د رخانه هايي که " Fish Camp “ گفته مي شود مستقر مي شوند تا راحت تر اين کارها را انجام دهند.
در گذشته ، زندگي اسکيموها معمولا به صورت دسته جمعي و گروهي بوده است . آنان پيرترين فرد گروه را که در شکار حيوانات ماهر بود، به عنوان رهبر گروه انتخاب ميکردند. وظيفه اصلي رهبر گروه، از بين بردن اختلافاتي بود که ميان اعضاي گروه رخ ميداد. چنانچه تلاشهاي رهبر، براي فرونشاندن اختلافات نتيجه نميداد طرفين اختلاف يا با هم کشتي ميگرفتند و يا اينکه در حضور ديگر اعضاي گروه، جوک ميگفتند تا زماني که يک نفر از آنها برنده شود.
مهم ترين قانون حاکم بر زندگي دسته جمعي اسکيموها، اين بود که در وهله نخست، همه اعضاي گروه، يکديگر را در تلاش براي زندگي کمک کنند. دوم اينکه، همه اعضاي گروه با يکديگر در صلح زندگي کنند. خانواده در اجتماع سنتي اسکيموها شامل زن و شوهر، فرزندان ازدواج نکرده، پسران ازدواج کرده به همراه زنان و فرزندانشان بود. مهم ترين وظيفه مرد در يک خانواده اسکيمويي، شکار، ساختن قايق و خانه بود. مهم ترين وظيفه زن نيز، نگهداري فرزندان، پختن غذا و دوختن لباس براي همه اعضاي خانواده بود.
مذهب اوليه اسکيموها، جان گرايي يا همزاد گرايي بود. به اعتقاد آنان، هر انسان با چند روح به دنيا ميآيد و پس از مرگ، خصوصيات شخص متوفي به فرزند جديد خانواده بر ميگردد. از اين رو، آنان هميشه فرزند جديد را به نام متوفي نامگذاري ميکردند. آنان همچنين به زندگي پس از مرگ در دنياي ديگر، معتقد بودند. به همين دليل، هنگامي که فردي از اعضاي خانواده فوت ميکرد، جنازه فرد را به همراه اسباب و وسايلش داخل پوست حيوان قرار ميدادند تا از آنها در زندگي بعديش استفاده کند.
اسکيموها به وجود ارواح در طبيعت و حيوانات معتقد بودند. به خاطر همين، در ميان هر اجتماع از خانواده هاي اسکيمو، زن يا مردي وجود داشت که داراي قدرت برقراري ارتباط با ارواح بود. کار اين افراد، طلب شکار خوب، شفاي بيماران و زندگي بهتر از ارواح بود. اسکيموها در زندگي خود از مجموعه اي از آداب و رسوم که برگرفته از اعتقاد آنان به ارواح بود، پيروي ميکردند. به عنوان مثال، اسکيموهاي آلاسکا از بردن نام حيواني که قصد شکارش را داشتند، پرهيز ميکردند. آنان معتقد بودند که اگر اسم حيوان را بگويند، روح حيوان از قصد آنان باخبر شده و اجازه نخواهد داد که شکار شود. آنان همچنين حيوان شکار شده را به مدت يک روز بيرون از خانه نگه ميداشتند تا روح از حيوان جدا شود. همچنين استخوانهاي حيوان شکار شده را سوزانده و براي رفع رنجش روح حيوان کلماتي را به زبان بومي بيان ميکردند.
اسکيموها عموما انسانهاي خوشبين بودند. آنان در انجام هر کاري از فکر کردن درباره اين که ممکن است انجام آن با مشکلاتي مواجه شود، پرهيز ميکردند و معتقد بودند که درصورت خوش بين نبودن ، با بدشانسي و عدم موفقيت مواجه خواهند شد.
سورتمه و قايق چوبي وسيله نقليه اسکيموها بوده است. اين دو وسيله در کنار سورتمههاي موتوري و قايقهاي م
وتوري همچنان مورد استفاده اسکيموهاي آلاسکا قرار ميگيرد. زبان اسکيموها، ادبيات مکتوب نداشته و فرهنگ و آداب و رسوم آنان، زبان به زبان از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته و حفظ شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]