محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827798148
گفت وگو با سعيد فائقي- قسمت آخر با شيوه هاي غيراخلاقي، اخلاق آموزش مي دهيم
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: گفت وگو با سعيد فائقي- قسمت آخر با شيوه هاي غيراخلاقي، اخلاق آموزش مي دهيم
اميرحسين ناصري
قسمت نخست اين گفت وگو روز گذشته در روزنامه اعتماد چاپ شده است.
---
-حالا برمي گرديم به اين موضوع كه مناقشات در كميته ملي المپيك و انتخابات براي چه بود؟
من در اساسنامه مواردي را علامت گذاشتم و اين موارد را خيلي دوست دارم؛ اول از همه اينكه در اساسنامه كميته ملي المپيك اين گونه تعريف شده كه كميته ملي المپيك جمهوري اسلامي بر اساس اين اساسنامه سازماني مستقل است (اول كلمه مستقل آمده است)، غيرانتفاعي و داراي استقلال مالي. (ببينيد به مساله مالي هم كه مي رسد تاكيد مي شود استقلال دارد چون اغلب وابستگي از طريق مسائل مالي به وجود مي آيد.)
بعضي وقت ها شما در جامعه مي شنويد كه چون دولت يا سازمان دارد هزينه يي را پرداخت مي كند حق دخالت در مسائل خصوصي را دارد اما در مورد كميته ملي المپيك اين گونه نبايد باشد. ثالثاً در اساسنامه تاكيد شده است اين كميته از هر گونه گرايشات مذهبي، نژادي و سياسي به دور است. من هميشه به اين عقيده داشتم كه در هر مملكتي يك جرياني حاكم است و اين جريان منجر به به وجود آمدن تغييرات مي شود. مسلماً انتخاب يك جريان سياسي در كميته ملي المپيك هم سايه خواهد انداخت. اگر ما مديراني سياسي انتخاب كنيم پس دچار اين تغييرات مي شويم به همين دليل است كه معتقدم بهتر است مديران را از خود جريان المپيك ورزش انتخاب كنيم.
در همه فدراسيون ها هم اين گونه اشخاص را داشتيم مثل علي مرادي يا اميررضا خادم... اينها كساني بودند كه آمدند و در دوره مديريتي خود موقعيت خوبي را در فدراسيون ها به وجود آوردند.
-پس اگر از اين منظر بخواهيم دقت كنيم اولين ايراد متوجه خود آقاي هاشمي طبا بود چون آقاي هاشمي طبا اين جور كه تعريف كرديد با يك جريان سياسي وارد حيطه اجرايي دولتي شده است.
به زعم من ايشان از المپيك به سازمان تربيت بدني آمد و چون از المپيك آمده بود از منشور المپيك بيشتر شناخت داشت و به آن احترام مي گذاشت. بازگشتش هم به نظر من بازگشت به خويش است يعني ايشان چون المپيكي بود، به المپيك هم برگشت، البته رئيس كميته ملي المپيك شدن ايشان يك مسائلي هم داشت، چون كميته ملي المپيك محور قرار مي گرفت و من به عنوان معاون ورزشي سازمان يكسري فشارهايي داشتم، من مي خواستم همه ورزش را دنبال كنم و آقاي هاشمي به آنجا (كميته المپيك) يك نگاه ويژه داشت.
-كجاي اساسنامه ايراد دارد كه كميته ملي نمي تواند استقلال داشته باشد؟
به نظر من اساسنامه گير ندارد اين ما هستيم كه گير داريم.
- بالاخره راه خروجي براي فرار دارد.
بله... بالاخره هر اساسنامه يي نمي تواند بدون ايراد باشد. عقيده من اين است كه اين اساسنامه يك حداقلي دارد و بهتر است ما اين حداقل را رعايت كنيم و با اين حداقل ها است كه به حداكثري مي رسيم. در ماده 48 اساسنامه درآمدهاي كميته عبارتند از؛ الف- اعتبارات دولتي؛ با توجه به مقررات مندرج در منشور المپيك هيچ گونه دخالتي كه به آزادي كميته لطمه وارد سازد، پذيرفته نخواهد شد يعني اگر دولت كمك مي كند كميته ملي المپيك نبايد به خاطر اين كمك وابستگي پيدا كند. به نظر من نه اين حداقل بلكه چيزهاي بسيار زيادي را رعايت نمي كنيم اين مشكلات از رعايت نكردن است. شما در اين سال ها چقدر در مورد كوچك شدن بدنه دولت شنيده اند.
-بحث خصوصي سازي و اصل 44...
برايتان جالب است يك بند از برنامه چهارم توسعه بخوانم. در قسمت «ز» بند «ب» بخش دوم آمده است؛ «صددرصد فعاليت هاي اجرايي و تامين منافع ورزشي حرفه يي با عامليت بخش هاي خصوصي و تعاوني و باشگاه ها صورت گرفته و حمايت هاي دولتي به پشتيباني قانوني و اداري يا تسهيلاتي و كمك هاي اعتباري موردي محدود مي گردد.» يعني صد درصد فعاليت هاي اجرايي را بايد خصوصي سازي كنيم. چگونه است كه ما با وجود اين قانون در برنامه چهارم توسعه مي خواهيم كه هويت ملي المپيك را بگيريم؟ ما وقتي قانون را اجرا نكنيم چه كار مي توان كرد؟ مطابق اين قانون و سند چشم انداز سال 1404 كه مي گويد دولت بايد يك دولت حداقلي باشد يعني تصدي گري دولت را ما بايد كم كنيم، حالا چطور مي آييم و استقلال سازمان عمومي غيردولتي را مي گيريم؟
-هميشه اين بحث وجود داشته كه اغلب روساي كميته ملي المپيك كشورهاي ديگر وزيران و پادشاهان و شاهزادگان هستند(به علت حالت تشريفاتي اش).
مطالعه تطبيقي به ما نشان داده است وزير نداريم اما شاهزاده داريم. شاهزاده ها هم مقامات اجرايي نيستند. شاهزاده ها به دليل اينكه در حاكميت يك جايگاه ويژه يي دارند، عموماً در NGOها فعاليت مي كنند. اين مقام رسمي دولتي نيست. اين افراد به صورت غيرمستقيم مي آيند. شاهزاده ها موسسات غيرانتفاعي را به دست گرفتند و به دليل قدرت آن موسسه توانستند در اين سازمان ها نفوذ كنند و نكته ديگر اين است كه اين افراد دست شان به جيب شان است و با افراد معمولي فرق مي كنند. به طور مثال آن شيخ يا شاهزاده يك ميليون دلار كمك مي كند براي انجام يك كار خيريه از طريق سازمان يونسكو، يونيسف و...
-پس مستقيم وارد نمي شوند؟
نه. اگر زمان قبل از انقلاب هم نگاه كنيم متوجه مي شويم برادر شاه هم از همين طريق بالا آمده است.
-مثالي در اين مورد يادتان هست؟
شاهزاده كويت. ايشان يك انجمن همبستگي دارد كه اين انجمن از كميته ملي المپيك قبلاً مجوز گرفته و با كلي توسعه و بسط دادن به اين انجمن، در حال حاضر به رياست شوراي المپيك آسيا رسيده است.
-عوايد كميته ملي المپيك فقط همان مورد مذكور بود يا باز هم هست؟
نه، خيلي هست؛ كمك مالي افراد حقيقي و حقوقي و عوايد مسابقات پيش از بازي هاي المپيك.
- الان كميته ملي المپيك از ساير منابع چقدر درآمد دارد؛ غير از بودجه دولت؟
عوايد هفت مورد است كه فقط يك مورد آن مربوط به درآمد است. درست است كه ما مي گوييم رياست يك مقام تشريفاتي است ولي به نظر من رئيس بايد يك شخصيت كاريزماتيك داشته باشد، يك نفوذ احساسي بايد در جامعه داشته باشد. اتفاقاً ما يك فرهنگي داريم كه پول به مقامات دولتي به راحتي نمي دهيم. در منشور كميته ملي المپيك هم آدم هاي مقبول در سطح جامعه و كاريزماتيك كه بين مردم محبوب باشند مورد پسند است مثل مرحوم تختي.
به عقب بازگردم. اگر بنده با حضور آقاي هاشمي طبا در انتخابات مخالف بودم به دليل شأن و شخصيت رياست سازمان بود. اگر آقاي هاشمي طبا راي نمي آورد شأن سازمان ما خراب مي شد. همانند بحث هايي كه در فوتبال پيش آمد (بحث حضور معاون رئيس جمهور در فدراسيون فوتبال) كه حضور معاون رئيس جمهور با يك مانع بين المللي مواجه شد. چرا مي گذاريم كارها به اينجا بكشد. اگر من هم رئيس سازمان شوم براي حفظ حرمت سازمان به جاي خودم هم در مجمع نماينده مي گذارم چون در انتخابات كميته المپيك رئيس كميته ملي المپيك، رئيس مجمع است. و استقلالش را در اينجا رعايت كرده است. اين اساسنامه همه مشكلات را در نظر گرفته است ولي اين ما هستيم كه به آن دقت نمي كنيم. در هر صورت فدراسيون هاي ملي كه رشته ورزشي آنها در برنامه بازي هاي المپيك قرار مي گيرد بايد اكثريت آراي هيات اجرايي را در اختيار داشته باشند. يك جاي ديگر در اساسنامه آمده است؛ فدراسيون هايي كه رشته هاي ورزشي آن در برنامه بازي هاي المپيك قرار مي گيرد، بايد اكثريت آراي هيات اجرايي را در اختيار داشته باشند يعني هر تصميمي با آراي آنها پايدار مي شود و جالب است يك جايي هم آمده است كه وقتي آرا مساوي باشد آن رايي كه رئيس كميته ملي المپيك بدهد مورد قبول است.
-بحث تبعيض و اعمال نظر در انتخابات سال 82 هنوز وجود دارد. آن روزها چه اتفاقاتي افتاد؟
مطلبي در اساسنامه وجود دارد كه حداكثر دو ماه پس از برگزاري المپيك انتخابات بايد برگزار شود و يك ماه قبل از تشكيل مجمع بايد حتماً فدراسيون ها نمايندگان شان را براي حضور در مجمع معرفي كنند و بعد از آن هم بايد كانديداها مشخص شوند. من اولين رئيس فدراسيوني بودم كه به همين دليل عزل شدم. آن زمان رئيس فدراسيون وزنه برداري بودم البته خيلي هم تشكر مي كنم از آقاي غفوري فرد رئيس وقت، براي اينكه من را صدا كرد و گفت؛ «من نظرم انتخاب نشدن هاشمي طبا است. گفتم من به ايشان راي مي دهم، گفتند استعفا بده...» گفتم استعفا نمي دهم، شما عزل كنيد، بلافاصله عزل كرد و نگذاشت مساله كش پيدا كند، البته طبيعي بود آن زمان ناراحت شده باشم اما بعد كه معاون ورزشي سازمان شدم و عملكرد ايشان را بررسي كردم، يكي از مريدان ايشان شدم چون در ورزش خيلي خوب عمل كردند. به عقيده من ورزش پس از انقلاب مديون آقاي غفوري فرد است. به رغم كليه اختلاف نظرات فكري، ايشان اساسنامه باشگاه پرسپوليس و استقلال را مجدداً نوشتند و استقلال شخصيت به آنها دادند و باعث شدند به راحتي از سازمان بيرون روند.
-ولي برگشت اين تيم ها به دولت كه در زمان آقاي هاشمي طبا و با تلاش شما بود...
به ايشان ربطي ندارد. من معتقد بودم اين مال دولت است و بايد به قيمت خودش واگذار كرد، از اين مسأله احساس ضرر مي كردم.
-ولي فكر نمي كنيد با برگشتش ضرر و زيان بيشتري كرده است؟
نه.
-به طور مثال پرافتخارترين دوره هاي پرسپوليس همان سال هاي دهه 70 و زمان خصوصي سازي بوده است؟
درست است.
-وابستگي هم نداشته...
نه خصوصي نبوده... خصوصي اداره مي شده و سهامش مال سازمان بوده است و اين از شاهكارهاي آقاي غفوري فرد بوده كه مي توانست خصوصي اداره اش كند ولي سهامش منتقل نشده بود. يادم مي آيد بر سر همين موضوع آقاي هاشمي طبا با من برخورد كرد.
-در حال حاضر 10 ميليارد تومان پرسپوليس بدهكار است.
پرسپوليس كه هميشه بدهكار بوده.
-ولي آن زمان كه خصوصي اداره مي شد، بدهكاري نداشت.
آنها 10 ميليارد بدهي دارند و من قبول دارم ولي از دارايي اش كسي خبر ندارد. در حال حاضر آنها دارايي بسيار بالايي دارند؛ دارايي نامشروعي كه از همين بدهكاري ها به دست آمده است. وقتي بازيكنان لژيونر مي شوند متوجه مي شويد اين دارايي يعني چه؟ آقاي مهدوي كيا از يك باشگاه به باشگاه ديگر منتقل شده بود، 750 ميليون تومان حق انتقال به باشگاه پرسپوليس رسيد. ولي مي خواهم بگويم اولين قهرماني پرسپوليس در ليگ حرفه يي مطابق با زمان علي پروين بود كه من حكم اش را دادم يعني اثرات مثبت هم داشته است.
-من اختلاف نظري با شما دارم ولي فكر مي كنم اين بحث جداگانه يي است. از تبعيض ها در انتخابات 4 سال پيش كميته المپيك حرف مي زديد؟
من بسيار نگران بودم. به طور مثال يك روز، پيش چند تن از دوستان مشترك رفتم و موضوع را با آنها در ميان گذاشتم و گفتم من در انتخابات براي آقاي هاشمي طبا خطر مي بينم... اين دوستان گفتند امكان ندارد. چطور و چرا؟ گفتم در هر صورت دوستان پيش من مي آيند و صحبت هايي با من مي كنند، همين صحبت ها مرا نگران كرده است و آنجا با هم بحث كرديم و همان جا با هم شرط كرديم و من گفتم «حالا خواهيد ديد.»
-چقدر زمان تا انتخابات مانده بود؟
تقريباً يك سال، سال 82 بود.
-شما چه چيزي شنيده بوديد كه مخالف شركت آقاي هاشمي طبا بوديد؟
بعضي از دوستان فدراسيون از جلسات مباحثي را نقل مي كردند كه نشان مي داد نارضايتي هايي از كانديدا شدن آقاي هاشمي طبا وجود دارد و من در همين راستا به آقاي بهزاد نبوي متوسل شدم.
-يك پرانتز ميان صحبت تان باز مي كنم... فدراسيون ها چرا از آقاي هاشمي طبا ناراضي بودند؟
آنها از آقاي هاشمي طبا ناراضي نبودند و از خط سازمان تربيت بدني در آن روزها صحبت مي كردند و مي گفتند دوباره دارد حالتي پيش مي آيد كه آقاي هاشمي طبا جايگزين داشته باشد و دنبال شخص باصلاحيت ديگري مي گردند. من هم پيش آقاي نبوي رفتم و با ايشان صحبت كردم. يادم مي آيد يك روز همراه آقاي نبوي رفتم خدمت آقاي مهرعليزاده. من از ايشان در مورد كانديداتوري آقاي هاشمي طبا در انتخابات كميته المپيك پرسيدم و ايشان در حضور آقاي نبوي گفتند؛ من دخالت نمي كنم چون نمي توانم مانع حضور كسي باشم و من آقاي هاشمي طبا را دوست دارم. دلم مي خواهد ايشان كانديدا شوند. آخر جلسه پرسيدم اجازه دارم اين نظر شما را نقل كنم، گفتند؛ «بله.» پس از اينكه از آنجا آمديم بيرون (من هم موبايلم همراهم نبود) تا برسم دفتر و تلفن ها را شروع كنم كمي طول كشيد. وقتي به همه روساي فدراسيون زنگ زدم به من جواب دادند؛ «اتفاقاً با ما تماس گرفته شده كه احتمالاً فائقي هم چنين حرفي را به شما بزند اما اين حرف تكذيب مي شود.» اين عين واقعيت بود.
-عكس العمل آقاي نبوي چطور بود؟
ايشان به عنوان يك مصلح جلو آمدند.
-وقتي به عنوان ميانجي به ايشان گفته مي شود چطور؟
به آقاي نبوي كه دروغ گفته نشده بود، به من دروغ گفته شده بود و در نتيجه آقاي نبوي به دليل برخورد محترمانه يي كه دارند آن حالت بي طرفي را حفظ كردند اما بعد از 20-15 سال ما در جلسات ماهانه مان يا هر دو بزرگوار(هاشمي طبا و مهرعليزاده) را نمي بينيم يا هر كدام حضور دارد، نفر ديگر حضور ندارد.
-بعد از اين جرياني كه پيش آمد روساي فدراسيون هايي كه حس مي شد با آقاي هاشمي طبا موافق هستند، بركنار شدند؟
بله، دقيقاً.
- شما مي دانيد چرا بين اين همه كانديدا آقاي قراخانلو انتخاب شد؟
ببينيد آقاي قراخانلو يكي از خوشنام ترين مديرهاي ورزشي هستند. در اساسنامه ملي المپيك آمده است كه اعضاي مجمع المپيك بايد «تابعيت ايراني داشته باشند و داراي اخلاق نيكو باشند و حسن سابقه در جامعه داشته باشند.» به نظر من آقاي قراخانلو اين شرايط را داشتند، در ضمن به دليل اينكه در سازمان هم مسووليت مهمي داشتند آدم پرنفوذي هم محسوب مي شدند. از نظر من رئيس كميته ملي المپيك فردي بايد باشد كه ارتباطات بين المللي داشته باشد كه آن جنبه بين المللي جنبه بسيار مهمي است و آقاي قراخانلو اين شرايط را نداشت، ضمناً اگر ايشان انتخاب مي شدند ما IOC ملي را از دست مي داديم، هر چند من بعد از انتخابات سعي كردم يك سمت و رياست افتخاري براي آقاي هاشمي طبا به وجود بياورم تا ما آن كرسي IOC(كميته بين المللي المپيك) را از دست ندهيم كه آن هم اتفاق نيفتاد.
-تلاش تان را توضيح مي دهيد؟
من مجدداً از نو كار را شروع كردم و پيش آقاي رمضانيان پور و عاصمي پور و حتي آقاي مهرعليزاده رفتم و از آنها جهت ايجاد اين سمت افتخاري خواهش كردم تا كرسي IOC المپيك را حفظ كنيم. كسي مخالفت نمي كرد، مي گفتند بله خيلي خوب است ولي هيچ وقت اين حرف ها روي كاغذ نيامد. بالاخره آن عده يي كه آقاي هاشمي طبا را نمي خواستند كرسي IOC ايشان را هم نمي خواستند.
-آقاي قراخانلو نمي توانستند در مورد احتمال از دست رفتن كرسي IOC بي اطلاع باشند. به اين ترتيب چنين فردي مدير روراستي با جامعه ورزشي نمي تواند باشد.
بله، قطعاً بي اطلاع نبودند. ببينيد من طور ديگري به قضيه نگاه مي كنم. يك چسبندگي در مديريت ورزش وجود دارد كه بايد مدير ورزش باشيد تا حس كنيد. من اين حس را بارها تجربه كردم. شرايطي پيش مي آمد كه بايد رئيس فدراسيون مي رفت. از هزار راه وارد مي شدم تا آن رئيس استعفا بدهد. استعفا نمي داد. طرف هزار مقام و پست مهم مملكتي داشت ولي به اينجا كه مي رسيد، پست كوچك ورزشي را رها نمي كرد. امروز كه خودم حاضرم تحت هر شرايطي به ورزش برگردم به آنها حق مي دهم. آنجا است كه آدم بايد طور ديگري نگاه كند. آن عشق و علاقه به مديريت ورزش باعث مي شود گاهي اوقات آدم چيزهايي را نبيند. به طور مثال بارها پيش آمد كه بايد استعفا مي دادم و مي رفتم ولي بعدها كه به خودم مي آمدم، مي گفتم تو براي چه هنوز ايستاده يي اينجا؟ اما دوباره مي ماندم چون جايگاهم را دوست داشتم. تا اينكه روزي عزيزي در يك كتابفروشي كه من اغلب به آنجا مي روم تا كتاب بخرم به من گفت؛«تا كي مي خواهيد در تلويزيون عذرخواهي كنيد؟ به جاي عذرخواهي استعفا بده برو.» و همين شد كه من همان شب استعفا دادم. بعد از باخت بحرين بود كه تصميمم را گرفتم. آقاي صافي از شبكه سه زنگ زد و گفت بيا براي مصاحبه و من هم گفتم ديگر روي عذرخواهي از مردم را ندارم. در بحث كميته ملي المپيك هم مشكل همين جا است كه تلاش المپيك در جهت اخلاق گرايي است، آن وقت ما با شيوه هاي غيراخلاقي تلاش مي كنيم اخلاق ورزشي را گسترش دهيم.
-اگر مديريت ورزش در سازمان تربيت بدني و كميته ملي المپيك يك نفر باشد به سود ورزش است يا نيست؟
نه، اگر يك نفر باشد خلاف قانون اساسي است. كميته ملي المپيك يك نهاد غيردولتي است.
-چرا؟
چون يكي(سازمان تربيت بدني) رسمي و دولتي است و ديگري(كميته ملي المپيك) غيردولتي و قانون منع مداخلات كارمندان دولتي در امور غيردولتي در قانون اساسي ذكر شده است. قانون اساسي هم بيش از يك شغل را نمي پذيرد.
-مگر رياست NGOها شغل محسوب مي شود؟
چرا نشود؟
-كما اينكه در اساسنامه فدراسيون فوتبال داريم كه رياست فدراسيون شغل محسوب نمي شود و از سمت هاي پايين تر از رياست شغل حساب مي شوند.
اين اصلاً صراحت اساسنامه يي ندارد. من درك مي كنم حرف شما را چون اين خدمات افتخاري است و شغل محسوب نمي شود، اما وقتي شما ماموريت مي رويد چه؟ هزينه نمي كنند؟... ما بايد يك فرد تمام وقت را پيدا كنيم تا آنجا را اداره كند. به نظر من رئيس ملي المپيك به لحاظ مقام، تشريفاتي است اما به لحاظ وظيفه اصلاً تشريفاتي نيست. وظايف زيادي دارد. ايشان هم رئيس كميته اجرايي، هم رئيس كميته تداركات است و هم با روساي فدراسيون ها تعامل دارد ضمن اينكه وظايف رئيس كميته ملي المپيك در اساسنامه 31 مورد قيد شده است و خب طبيعي است اين وظيفه ها اگر تعطيل شود ديگر نمي توان رشد كرد. اين شغل يك وظيفه مستقيم دارد و 10 وظيفه نامستقيم. رئيس كميته هفته يي چند جلسه مستقل هم دارد پس يك مقام اجرايي است. صحيح است كه يكي از اركان سازمان كميته، دبيرخانه كل است اما دبيرخانه كل يكي از وظايف اجرايي را بر عهده دارد و آن هم اين است كه هر آنچه هيات اجرايي تصويب كند بايد انجام دهد. برنامه ريزي و برنامه نوشتن از وظايف كميته تداركاتي است به طور مثال در حال حاضر همه چيز تحت الشعاع انتخاب قرار گرفته است، در حالي كه كميته تداركاتي بايد يك گزارش از علت شكست و عدم پيروزي در المپيك اخير را توضيح دهد. و در آخر من اميدوارم ما آدم ها بيشتر به خودسازي و بازسازي خويش بپردازيم و اجازه دهيم كساني كه واقعاً موقعيت دارند، علم دارند و مقام و شأن بين المللي دارند، بتوانند مديريت كنند و ما هم كم كم تصدي گري را از خود دور كنيم و بگذاريم دولت به كارهاي سياستگذاري بپردازد و المپيك را هم به دست المپين ها بدهيم تا خودشان اين مشكلات را حل و فصل كنند.
سه شنبه 7 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 241]
-
گوناگون
پربازدیدترینها