محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831260255
گفت وگو با سعيد فائقي درتدوين اساسنامه شيطنت كردم
واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: گفت وگو با سعيد فائقي درتدوين اساسنامه شيطنت كردم
گروه ورزش،اميرحسين ناصري؛دستانش را جلو مي آورد و مي گويد؛ «به آقاي هاشمي طبا گفتم اين كار را نكن. همان كاري كه غفوري فرد با شما كرد، شما با محلوجي نكن. گفتم يك روزي همان طور شما را برمي دارند. متاسفانه توجه نكرد و در انتخابات قبلي ديديد كه چطور و با چه شيوه يي نگذاشتند كه انتخاب شود.» سعيد فائقي هيچ گاه از گفتن جمله «اشتباه كردم» ترسي ندارد. او بارها مقابل دوربين هاي تلويزيوني اين جمله را تكرار كرده است. گفت وگو تمام شده است و من، گمان مي كنم چه بي پروا صحبت كرده است. چه راحت برخي حقايق تاريخي را در مورد انتخابات كميته ملي المپيك بازگو كرده است اما... ضبط صوت را كه خاموش مي كنم، حقايق تلخ و تلخ تر مي شود. از انتخابات چهار سال پيش مي گويد، از اينكه برخي اعضاي مجمع چگونه در ظاهر از كسي حمايت كردند و در عمل به فرد ديگري راي دادند. گفت وگو تمام شده است و او دستانش را جلو آورده و از برخي حقايق پشت پرده انتخابات امروز مي گويد. از تلاش براي حفظ كرسي مهم IOC (كميته بين المللي المپيك) كه با چه ترفندهايي عقيم مانده است. از نامه نگاري ها مي گويد و احتمال شكست مجدد علي آبادي در انتخاباتي ديگر. گفت وگو تمام شده است و از ساختمان خارج مي شوم. در تمام طول مسير بازگشت به ساختمان روزنامه اعتماد، به اساسنامه يي فكر مي كنم كه براساس آن بسياري از اتفاقات انتخابات امروز و چهار سال پيش رخ مي دهد. به پايان گفت وگو كه او دستانش را جلو آورد و گفت؛ «مي دانستم سنگيني كاري كه ما كرديم يك روز گريبان مان را مي گيرد.» (در تنظيم اين گفت و گو ميمنت مژده همكاري كرده است.)
---
-هميشه در مورد انتخابات كميته ملي المپيك بحث هايي بوده است ولي اين بار با حضور علي آبادي و سروصداي زيادي كه موافقان و مخالفان او دارند، اين انتخابات بعد رسانه يي اش نسبت به دوره هاي قبل بيشتر بوده است، چرا؟
مساله انتخابات، مساله يي فراگير است، اما متاسفانه ما در اين بخش دچار كمبود توسعه يافتگي فرهنگي هستيم، در واقع ما يك فقر دانايي و حقوق شهروندي در جامعه داريم و شما نه تنها در اين انتخابات بلكه در هر انتخاباتي دچار چالش هاي جدي مي شويد. به طور مثال در مهم ترين انتخابات اين مملكت كه انتخابات رياست جمهوري است تا يك گروه كوچك كه براساس اساسنامه يي بخواهند چند نفر را انتخاب كنند، كشمكش ها و چالش هاي فراواني مي بينيد و به عقيده من اين كم توسعه يافتگي است كه حاصل يك نگاه و حاكميت استبدادي است كه ساليان سال از گذشته تا به امروز بوده است. به طور مثال ما يك گام را در جهت آزادي به عنوان انقلاب مشروطيت برمي داريم ولي صدسال از مشروطيت گذشته و هنوز آن گام به فرجام مناسبي (همانند ساير كشورها) نرسيده است.
به نظر من، ما يك مشكل فرهنگي جدي داريم كه اگر ريشه يابي كنيد متوجه مي شويد ما اينها را از بيرون گرفتيم و چون از بيرون آمده اند در وجود ما نهادينه شده اند. در اين انتخابات هم نگاه و نظرهاي متفاوتي وجود دارد كه همين تفاوت ها به يكسري چالش هاي متضاد و متواحد تبديل شده است و اين مشكل اساسي ما است. اگر اين بحث را بخواهم در ورزش جلو ببرم مي توانم بگويم كه «با توجه به مطالعه تطبيقي كه ما انجام داده ايم، متوجه شديم آنچه در جهان مرسوم است (در همه موارد) حاكميت عقل جمعي است اما ما در اين كشور يك فردي را در راس قرار داده ايم (در ورزش) كه هر تصميمي خواست بگيرد و سايرين اطاعت كنند. اما در گذشته تلاش كرديم كه فدراسيون هاي مان را با فدراسيون هاي دنيا مطابقت دهيم و علت آن هم مسائلي بود كه كم كم برايمان پيش مي آمد، به اين خاطر كه دنيا نظر جمعي را مي پذيرفت ولي در ايران يك نفر تصميم مي گرفت، آنها پيگير مي شدند كه اين تصميم از كجا نشات گرفته است؟... اگر از جلسه جمعي صورتجلسه يي مي بود به آنها ارسال مي كرديم، اگر آنها مي پذيرفتند كه خب، در غير اين صورت اعتراضات باقي مي ماند و مي توانست چالش هاي جدي تري را براي ما به وجود بياورد.»
-پس مشكلات ما فقط در مورد فوتبال نبوده است.
نه. اين روش كليه فدراسيون هاي بين المللي بود و ما هميشه مجبور بوديم برگه يي را دسته جمعي امضا و به مجمع ارائه كنيم زيرا بلافاصله تصميم گيري ها از طريق كميته المپيك به مقامات بالايي كميته بين المللي المپيك اعلام مي شد.
متاسفانه همان ضعف بعد فرهنگي در كميته ملي المپيك از سال ها قبل مشهود بود، يك تغيير در راس رياست سازمان موجب چالش هاي اساسي شد. در آن زمان من رئيس فدراسيون وزنه برداري بودم. رئيس وقت سازمان تربيت بدني(دكتر غفوري فرد) مي گفت ايشان (هاشمي طبا) بايد از سمت شان عزل شوند. آقاي هاشمي طبا هم در جلسه مجمع گفت؛«من در همه موارد نظر رياست سازمان را رعايت مي كنم»، يعني هماهنگي خود را با آنها اعلام كرد، اما رياست سازمان گفت كه نه، اصلاً ما مي خواهيم خودت نباشي.
-آقاي هاشمي طبا چه سابقه يي داشتند؟ به هر حال ايشان در دوره آقاي غفوري فرد رئيس سازمان بودند ولي پيش از آن هيچ ارتباطي ميان ايشان و ورزش نبود.
آقاي هاشمي طبا علاوه بر روحيه ورزشي يك روحيه فرهنگي و هنري هم داشتند مثلاً در حسينيه ارشاد با يك گروه تئاتر همكاري مي كردند يا اينكه اوايل انقلاب بود كه ايشان موسسه يي با نام «آيت فيلم» به همراه ديگر دوستان شان داشتند و در آن كار هنري مي كردند. در ورزش هم ايشان زمان دانشجويي خود واليبال بازي مي كردند و وقت براي ورزش مي گذاشتند. به نظر من نقطه اتصال ايشان به ورزش از دوره آقاي موسوي (نخست وزير وقت) شكل گرفت. آقاي هاشمي مشاور نخست وزير در طرح هاي مهم انقلاب بودند و در همان دوران به دلايل علاقه مندي هاي شخصي در جلسه ها از ورزش دفاع مي كردند و همين مساله موجب شد ايشان يك راهي پيدا كنند تا در كميته ملي المپيك حضور پيدا كنند و به نظر من اوضاع كميته ملي المپيك در آن زمان و پس از حضور هاشمي طبا بسيار شكوفا شد. ما يك سند به عنوان نهضت المپيك و يك منشور المپيك داريم، آقاي هاشمي طبا با فعاليت هاي خود در كميته ملي المپيك، مجموعه راكد المپيك را به يك مجموعه پويا تبديل كرد و اين به لحاظ منشور المپيك بسيار حائز اهميت بود، مساله بعدي در منشور المپيك خدمت به صلح جهاني بود كه از آقاي هاشمي طبا خاطره يي در رابطه با اين مساله دارم. يك دريانورد اسپانيايي به دلايل آن روزها(اواسط دهه شصت شمسي) در ايران بازداشت بود، در آن روزها آقاي سامارانش رئيس IOC مسافرتي به ايران داشت.
او به دليل اسپانيايي بودنش از هاشمي طبا خواست كه مشكل اين دريانورد را حل كند. من يادم هست كه در اين خصوص آقاي هاشمي با حفظ قوانين و مقررات كشور حركت هايي را در آن زمان انجام داد كه اين حركت ها از نظر آقاي سامارانش خدمت به صلح جهاني و نزديك شدن ملت ها به هم بود. در همان جا سامارانش پيشنهاد كرد آقاي هاشمي طبا عضو IOC شوند. قبل از انقلاب برادر شاه (غلامرضا پهلوي) عضو IOC بود اما بعد از انقلاب چنين موقعيتي براي ايران پيش نيامده بود.
-اين اتفاقات مربوط به دوره اول رياست آقاي هاشمي طبا در كميته ملي المپيك در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 بود؟
بله، همان دوره اول... اواخر دهه 60 مي شد، در هر صورت رئيس سازمان وقت درخواست عزل آقاي هاشمي طبا را كردند اما براساس اساسنامه، رئيس سازمان نمي توانست اختيار جابه جايي رئيس كميته ملي المپيك را داشته باشد، در نتيجه موضوع تبديل به يك مناقشه بزرگ شد. پس از آن به طور مرتب مجمع تشكيل مي شد و امضا جمع مي كردند كه بتوانند آقاي هاشمي را عوض كنند اما نمي شد و خلاصه كار به جايي كشيده شد كه شخص رئيس جمهور (هاشمي رفسنجاني) به صورت دوستانه از آقاي هاشمي طبا تقاضاي استعفا كردند و ايشان هم استعفا دادند، تا اينكه آقاي هاشمي طبا رئيس سازمان شدند و اتفاقاً جايگزين آقاي غفوري فرد هم شدند. اما بحث جايگاه ايران بر سر جاي خود و بدون نتيجه باقي ماند، آقاي هاشمي طبا به عنوان رياست سازمان فعاليت هاي خود را شروع كردند و با نوشتن و تاليف كتاب هاي متعدد سعي كردند ورزش را از لحاظ ساخت و ساز توسعه دهند و همين مساله موجب علاقه مندي بيشتر بين ايشان و سامارانش شد. به هر حال زمان گذشت و آقاي هاشمي طبا براي رياست كميته ملي المپيك كانديدا شد. به نظر من يكي از دلايل آقاي هاشمي براي رئيس ملي المپيك شدن اين بود كه نمي خواستند مساله IOC از كف ايران برود.
-پس آقاي هاشمي طبا دو دوره پشت سر هم رئيس كميته ملي المپيك بودند؟
بله، فكر مي كنم دو دوره بود. اواخر دولت آقاي رفسنجاني بود كه آقاي هاشمي طبا چهار سال اول دوره خود را مي گذراندند و كرسي مهم IOC براي ايران زنده شد و پس از چهار سال دوم، پس از المپيك آتن و انتخاب نشدن هاشمي طبا كرسي كميته اجرايي IOC را از دست داديم.
-زماني كه آقاي محلوجي رئيس ملي المپيك بود، باز هم اين بحث ها پيش آمده بود، فكر مي كنم سال 79 بود. آن زمان اختلاف آقاي هاشمي طبا و محلوجي بالا گرفته بود و اين بار آقاي هاشمي طبا نمي خواست محلوجي رئيس بماند.
بله. همان بحث پيش آمد، همان داستان ها و چون من با فدراسيون ها نزديكي داشتم احساسم اين بود كه فدراسيون ها دلگير هستند از اينكه آقاي هاشمي دوباره كانديدا شدند. در نتيجه من خيلي اصرار كردم كه آقاي هاشمي كانديدا نشوند. من معاون ايشان بودم ولي اصرار مي كردم كه نيايند. در نهايت ايشان نظر خودشان را داشتند كه البته اين نكته را در دفتر خاطرات شان هم نوشته بودند كه من مخالف شان بودم.
انتخابات برگزار شد و آقاي هاشمي طبا با اختلاف راي بسيار كم كه فكر مي كنم 3 يا 4 راي بود به رياست كميته المپيك برگزيده شدند (به عقيده من چون چهار نفر نماينده از طرف سازمان معرفي شده بودند، آن چهار راي در كار آقاي هاشمي طبا بسيار كارساز بود، چون همه شان به آقاي هاشمي طبا راي مي دادند) من هم به رغم اينكه مي گفتم ايشان نبايد كانديدا شوند ولي به لحاظ حفظ ادب (چون نماينده ايشان بودم) به او راي دادم. بايد به اين نكته توجه كرد كه آن زمان عضويت در IOC كار هر كسي نبود و آقاي هاشمي طبا به دليل ويژگي هاي منحصر به فردش در زمان، مكان و شخصيت خود توانست عضو IOC شود.
-اختلاف نظرها ميان هاشمي طبا و محلوجي بر سر چه بود؟
اصلاً اختلاف نظري وجود نداشت. به همين دليل تعجب مي كردم كه اين همه ناهماهنگي وجود داشت. آقاي هاشمي طبا به خاطر حفظ IOC مجدداً آمدند و براي من هم جالب بود كه در انتخابات IOC (كميته بين المللي المپيك) آقاي هاشمي طبا هيچ مخالف جدي از خارج نداشتند. اصولاً كشورهايي مثل امريكا و انگليس اعتراضاتي مي كردند ولي در مورد آقاي هاشمي طبا اين مخالفت در حداقل بود و با اقبال مجمع المپيك جهاني روبه رو شد.
- فدراسيون ها به چه علت از حضور هاشمي طبا ناراضي بودند؟
مي گفتند كه گذشته دوباره تكرار مي شود - يعني همان كاري كه غفوري فرد با هاشمي طبا كرد ايشان با محلوجي مي كند - آنها فكر مي كردند همه بازي ها مجدداً اتفاق مي افتد، هر چند كه من با همه صحبت مي كردم كه اين دفعه انتخابات بدون هيچ گونه اعمال نظري انجام مي شود، ولي تاثيري نداشت. آنها مي ديدند من كه معاون ايشان بودم مخالف حضورشان بودم، پس ما ابزاري با موضوع برخورد نمي كنيم. اين نگراني ها وجود داشت. فدراسيون ها از آقاي محلوجي راضي بودند و دليلي بر جايگزيني نمي ديدند و مي گفتند آقاي محلوجي به وظايف خود عمل مي كند پس دليلي بر جابه جايي ايشان وجود ندارد، به همين دليل رقابت در آن دوره انتخابات بسيار تنگاتنگ برگزار شد.
-از نظر شما كه معاون سازمان بوديد آقاي محلوجي عملكرد مثبتي در كميته ملي المپيك داشت؟
بله، اصلاً دليلي كه مي گفتند «آقاي هاشمي نيايد» اين بود كه آقاي محلوجي داشت كار مي كرد و نكته ديگر اين بود كه ما حداقل دخالت را در كميته ملي المپيك داشتيم، يعني زماني كه من معاون سازمان بودم حتي يك مورد هم در اين موضوعات دخالت نكرديم، چون معتقد بوديم اين يك عرصه عمومي غيردولتي و مستقل است و نبايد در موردش دخالت كرد.
ما معتقد بوديم فدراسيون هايمان بايد به شكل جهاني اداره شوند و انتخابات سالم داشته باشند. پس از آن من در مورد اصلاح اساسنامه فدراسيون ها كار كردم. به اعتقاد ما اصلاً دليل اينكه رئيس فدراسيون طبق اساسنامه بايد در مجمع انتخاب شود اين است كه رئيس سازمان تربيت بدني زماني نتواند از اختيار عزل و نصب استفاده ابزاري كند.
بايد امروز اعتراف كنم به خاطر آنكه آقاي هاشمي طبا آن روز نظر من را نپذيرفت كمي لجبازي كردم و مي خواستم روساي فدراسيون ها بيشتر مستقل شوند كه بعدها رئيس سازمان نتواند رئيس كميته المپيك شود، يعني احساس مي كنم آن روزها كه اساسنامه ها را اصلاح مي كردم شيطنتي اين گونه داشتم. با آمدن آقاي هاشمي طبا مناقشه ها ظاهراً از بين رفت چون ديگر او رئيس ملي المپيك شده بود اما در ساير اعضاي كميته المپيك مشكل داشتيم.
شايد ما به خاطر همين شيوه بهترين مديران مان را در آن زمان ناراضي كرديم، زيرا ميل داشتند براي پست دبيركلي كانديدا شوند. همه مي پرسيدند آقاي هاشمي چه كسي را براي پست دبيركلي مدنظر دارند. اين شيوه اشتباه از همان روزها بود و امروز نيز هست زيرا اگر بخواهيم درست برخورد كنيم نبايد اين مباحث پيش بيايد، زيرا دبيركل را بايد از ميان متخصص ترين ها انتخاب كنند اما در اين موارد كم توسعه يافتگي كه عرض كردم، اثراتي مي گذاشت و هنوز مي گذارد.
-در آن دو دوره دبيركل ها چه كساني بودند؟
يك دوره آقاي افشارزاده بود و دوره بعد هم آقاي اميرحسيني. آن نكته كه باعث نارضايتي شد، همين بود. ببينيد به طور مثال دوره آقاي علي مرادي در سيدني موفق ترين فدراسيون ما بود و به نسبت آن روز پتانسيل كانديدا شدن براي دبيركلي را داشت اما ما ايشان را از آن روز ناراضي كرديم. در هر صورت آقاي مرادي يك ورزشي تمام عيار بود اما ايشان حس مي كرد به دليل حضور ما در آنجا، دوست نداريم ايشان دبيركل باشند، ايشان اين گونه حس مي كردند و حس ايشان به ديگران هم منتقل مي شد.
- چرا، چون فكر مي كردند آقاي اميرحسيني با سياست هاي سازمان منطبق ترند؟
نه، اينكه ما فكر كنيم، متاسفانه اين حس ها به وجود مي آيد، ما با تفكري كه درونش رشد يافته ايم، عادت كرده ايم براي ما نظر رئيس مهم باشد، اين در درون ما به طور ناخودآگاه نهادينه شده و رشد كرده است.
-پس نظر رئيس هم آقاي اميرحسيني بوده است؟
نه اينكه نظرشان را به صورت علني اعلام كنند. اعضاي مجمع ظاهر را مي ديدند كه به طور مثال آقاي اميرحسيني به آقاي هاشمي طبا نزديك تر است يا...
-چرا در دوره دوم آقاي افشارزاده نشدند. من فكر مي كنم آقاي افشارزاده در امور بين الملل قوي تر هستند؟
بله، خب همين مباحث وجود داشت. فرض كنيد آن روز من مي دانستم آقاي هاشمي طبا همان قدر آقاي حسيني را دوست دارد و بهشان احترام مي گذارد كه آقاي افشارزاده را دوست دارد. من فكر مي كردم كه اگر آقاي افشارزاده بشوند آقاي هاشمي احساس نزديك تري دارند اما جو آن زمان نمي گذاشت و برداشت هاي مناسبي صورت نمي گرفت.
-يعني انتخاب هاي اعضاي مجمع برخلاف خواسته هاي سازمان بوده است؟
من احساسم اين است كه ناخواسته بوده است، چون هاشمي طبا به من كه معاون اش بودم هيچ وقت اين حرف را نمي زد كه فلان كس باشد يا فلاني نباشد (در تمام 8 سال )، پس نمي توانست برايشان مهم باشد كه كدام يك انتخاب شوند. چرا مثلاً در يكي از انتخابات مي گفتند فلان شخص هم كانديدا بشوند بهتر است، ولي من مي گفتم نه، دلايلي مي آوردم و مي گفتم كه بهتر است ايشان كانديدا نشوند، ايشان هم مي گفتند «بسيار خوب» و ديگر اصراري نمي كردند و فقط همين يك مورد بود، ولي آن روز آقاي علي مرادي حق داشتند كه ناراحت شوند و خب مطمئن باشيد كه اين ديگر در كار فدراسيون هم تاثير مي گذارد.
-اينكه به قول شما نه به صورت مستقيم و نه غيرمستقيم از شخص خاصي آقاي هاشمي طبا حمايت نكردند، پس علت دلگيري براي چه بوده است؟ چرا روساي فدراسيون احساس كردند نظر آقاي هاشمي طبا، آقاي اميرحسيني بوده است؟
به نظر من شايد نحوه انتقال مطالب از زبان ايشان مي توانست اثرگذار باشد. هر امري يك پوسته دارد و يك جوهر. ما در حال حاضر داريم پوسته را نگاه مي كنيم ولي جوهر پس از لايه يي است كه ما مي بينيم. ما براي جوهر بايد برگرديم به محور منشور ملي المپيك و نهضت المپيك و اساسنامه، به موقعيتي كه آقاي هاشمي طبا به وجود آورده بود. يك نكته جالب برايتان ذكر كنم. من به خاطر مراودات روزمره، خط دوستان روساي فدراسيون را مي شناختم و وقتي آرا را شمارش مي كردم برايم غيرقابل باور بود كه افراد آن چيزي را كه روي كاغذ نوشته اند با آن چيزي كه به زبان مي آورند، صددرصد متفاوت بود.
متاسفانه اين واقعيتي است كه در جامعه ما وجود دارد. به نظر من در اين سال ها طوري برخورد كرده ايم كه اگر دموكرات ترين رئيس را هم داشته باشيم با شرايطي كه به وجود مي آوريم او را ديكتاتور مي كنيم. اين گونه تفكرات از بين نرفته و من اميدوارم نسل بعدي كه بعد از ما مي آيند اين اصول و تفكرات را نداشته باشند.
سه شنبه 7 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 138]
-
گوناگون
پربازدیدترینها