پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851280952
مهندسي ارزش و ملاحظات اقتصادي دربرنامه ريزي درسي
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: مهندسي ارزش و ملاحظات اقتصادي دربرنامه ريزي درسي
عمومي- همشهري آنلاين - دكتر بهمن حوريزاد:
ارزيابي ميزان اثر بخشي و يا عدم ثمربخشي برنامههاي آموزشي به لحاظ منابع مالي و انساني عظيمي كه صرف آنها شده و ميشود بايستي همواره مورد توجه و تاكيد سياستگزاران و برنامهريزان آموزش و پرورش باشد.
لذا ارزيابي طرحها وبرنامه هاي درسي همچون ساير سرمايه گزاريها، از اهميت ويژه اي برخوردار است.از ديدگاه اقتصادي،پرسش هاي اساسي در زمينه برنامه درسي و سياستگزاري هاي مربوط به آن عبارتنداز:
1- درجهان امروزچه چيز ارزش آموختن دارد؟موضوعاتي براي يادگيري،يا راهها و چگونگي يادگيري و مهارت بهره گيري از اطلاعات؟
2- به عنوان سه عامل پيش برنده مديريت دوران گذار به تحولات نوين جهاني شدن،چه استانداردي از سوادفناوري،علوم ورياضي بايد داشت؟
3- آيا تركيب برنامه هاي درسي ،به لحاظ اقتصادي واجتماعي بهترين است؟
4- براي ارايه برنامه هاي درسي مصوب،منابع مالي را چگونه بايد فراهم ساخت؟
5- هزينه هاي اجتماعي و بازده اجتماعي ،يك برنامه درسي خاص چقدراست؟
6- هزينه هاي خصوصي وبازده خصوصي، يك برنامه درسي خاص چقدر است؟
7- آيا براي رساندن دانش آموزان به سطح خاصي از موفقيت تحصيلي اين برنامه درسي از ساير برنامه هاي درسي،هزينه كمتري نيازدارد؟
8- امكان پذيري اجرايي برنامه هاي درسي چگونه است؟
9- تاثير گذاري هزينه ها در روند تغيير واصلاح برنامه هاي درسي چگونه است؟
10- و بالاخره ،آيا راه حل هايي وجود دارد كه ضمن تامين هزينه ها ،بهبود كيفيت برنامه هاي درسي رانيز به همراه داشته باشد؟.
كثرت مشكلاتي كه در برنامه هاي آموزشي با آنها روبرو هستيم اغلب ديدگان ما را برروي آنچه كه تا به حال صورت پذيرفته ،مي بندد. در واقع ،ما اغلب در جستجوي پاسخ هايي براي سئوالات غلط بوده ايم وگاهي اوقات بدون توجه به اينكه آيا اصلا مشكلي وجود دارد يا نه ،راه حل هايي را بكارگرفته ايم. قضيه اين نيست كه ما نمي توانيم راه حل را پيدا كنيم.مشكل اينجاست كه ما هنوز مساله را نفهميده ايم ،با تمام اين احوال آنچه در اين رابطه بايد مورد توجه قرارگيرد،مساله اثربخشي برنامه ها ست.
فقدان برنامه درسي ملي مصوب ،نقش بسيارزيادي به كتاب هاي درسي درنظام آموزش وپرورش داده است.اين مشكل ،به نوبه خود مسايل بسيارديگري را در كاركرد مدارس ،انتظار از مدرسه،رويكرد به روش هاي تربيتي،ارزشيابي آموزشي،نقش معلم،مواد آموزشي،روش هاي يادگيري و...به همراه آورده است.
شيوه هاي تدريس معلمان متناسب با استعدادها و نيازهاي فردي و تفاوت هاي اجتناب نا پذير دانش آموزان نيست ،با جهان خارج از كلاس ارتباط كمي دارد و بيشتر مطالب به صورت انتزاعي مطرح مي شود و نقش وسايل آموزشي و كمك آموزشي در تدريس بسيار ناچيز است.
يادگيري دانش آموزان منحصرا در حد توانايي حفظ وارايه مطالب در فرصت محدودي است كه از طرف معلم و يا نظام ارزشيابي آموزشي تعيين شده ،پس از مدت كوتاهي به دست فراموشي سپرده مي شود و نهايتا كاربرد اجتماعي ندارد.از اين رو نظام آموزش وپرورش نتوانسته است رسالت بزرگ خودرا درجهت رشد و شكوفايي استعدادهاي افراد در زمينه هاي فعال موردنياز جامعه را به انجام برساند و دانش آموزان پس از پايان دوره دبيرستان فاقد روحيه كار وتلاش مولدند..
همچنين مشكلات كوناگون معلمان آنهارا از پذيرش مسئوليت رفع مشكلات آموزشي وتربيتي بازداشته است.نظام آموزشي در ايجاد و گسترش ظزفيت هاي سازماني براي انجام رسالت هاي خود عملا ناتوان بوده است و بيش از بيش نيازمند رويكرد علمي در تهيه برنامه هاي آموزشي و درسي است.
پرداختن به چالش هاي جهاني كه درقرن بيست و يكم فراروي نظامهاي آموزشي وپرورشي قرارگرفته اند،رويكردهاي جديدي را به آموزش وپرورش ،مدرسه وجامعه طلب مي كند.پس آموزش وپرورش بايد كوشش كند تا كاركردهاي خودرا با نيازهاي جديد ،هماهنگ سازد،هدف ها ،برنامه ها ،محتوا وروش هاي آموزش وپرورش را به صورتي تبيين كنند كه دانش آموزان بتوانند همگام با تحولات زمان ،مهارتهاي اساسي زندگي را بياموزند ودر مدرسه امكان تمرين آنها را پيداكنند،امكان خودانديشي در باره فعاليتهاي خويش را داشته باشند،با ديگران روابط انساني موثر برقرار كنند،با محيط زيست احساس صميميت و محبت داشته باشند،به قواعد اجتماعي احترام بگذارند،ضمن مشاركت با ديگران در گروه هاي اجتماعي ،بتوانند فرهنگ بومي خود را بشناسند و مهارتهاي لازم براي عضو جامعه ي جهاني شدن را نيز پيدا كنند.
از آنجاكه نظام آموزش وپرورش ما طي سال هاي متمادي كتاب محور بوده ،ومحتواي كتاب ها هستند كه در واقع القا كننده راهبردهاي ياددهي – يادگيري حافظه محور مي باشند. براين اساس هر گونه تلاش براي اصلاح روشهاي تدريس معلمان بدون اصلاح كتاب هاي درسي، عقيم خواهند كرد.
نظر به نقش و اهميتي كه اقتصاد در آموزش وپرورش هر جامعه اي دارد،محدوديت منابع مالي و استفاده بهينه از امكانات مالي و انساني موجود ،ايجاب مي نمايد كه مديران وبرنامه ريزان آموزشي ودرسي ،با بهره گيري از روشهاي ارزشيابي ،چگونگي كار نهادهاي آموزشي را همراه با كشف راه هاي بهبود كارايي اين نهادها ،به تجديد حيات نظام هاي آموزشي خود ،در يك فراگرد پايدار،نوگرا و پويا اقدام نمايند.
البته اين واقعيت غيرقابل انكار است كه يك نظام آموزشي مطلوب مي تواند در تحقق هدف هاي جامعه نقش اساسي داشته باشد،اما مهم اين است كه نظام آموزشي موجود واقعا تا چه اندازه در تحقق هدف هايش موفق بوده است؟وبراي نيل به هدف هايش چه راهي را پيموده و در ضمن پيمودن راه چه اثراتي را برجا گذاشته است.
به سخن ديگر بازده خصوصي،اجتماعي ،مستقيم و غير مستقيم در مقابل هزينه هاي خصوصي واجتماعي مستقيم و غيرمستقيم آن چگونه بوده است؟تا چه زماني بايد از توجه وملاحظه اقتصادي آموزش وپرورش غفلت كرد؟
هنوز فكر غالب و حاكم بر برنامه ريزان و عقيده رايج و متداول در بين مردم جامعه،اين است كه تقاضاي روزافزون آموزش؛متناسب با عرضه امكانات آموزشي نيست و يكي از مهمترين دلايل عدم كارايي نظام آموزشي نيز همين است و براين اساس،استدلال مي شود كه بايد برحجم بودجه آموزش و پرورش افزود تا مشكل اساسي نظام آموزشي برطرف شود.
اين ادعاي اثبات نشده ،عدم احساس مشكلات اساسي آموزش وپرورش را افزايش داده است ودليل ظاهرا منطقي مبني بر توجيه كم كاري ها و اشتباهات آگاهانه و عموما نا آگاهانه شده است.به عبارت ديگر،اين موضوع كه كمبود امكانات مادي و فيزيكي اساسي ترين مشكل آموزش و پرورش است،باعث شده كه اشتباهات مربوط به برنامه ريزوبرنامه ريزي به نحو ي توجيه شوند.
مساله بهبود بخشيدن به آموزش وپرورش ،بدون صرف هزينه هاي گزاف،مشكل عمده همه دولت هاست، آنهايي كه بتوانند راه حل هاي عملي يا حتي احتمالي نيل به اين هدف را ارايه دهند،شايسته سپاس بشريت اند.
در اين رابطه سئوال اساسي اين است كه آيامي شود راه حل هايي براي تامين هزينه هاي آموزش وپرورش پيدا كرد كه ضمن اينكه منابع را تامين مي كند،آموزش وپرورش را نيز اصلاح كند؟
پژوهش هاي عميق انجام شده در باره ارتباط بين داده هاي آموزشي و سطح عملكرد دانشجويان و دانش آموزان يعني ارتباط بين نهاده ه وستانده در موسسات آموزشي نشان داده است كه عملكرد دانشجويان و دانش آموزان در كشورهاي در حال توسعه عمدتا به وسيله كيفيت نهاده هاي آموزشي و نه عوامل اقتصادي،اجتماعي تعيين مي شود. اين به آن مفهوم است كه بهبود كارايي به وسيله عواملي چون فراهم آوردن كتاب هاي درسي مناسب براي دانش آموزان و بهبود كبفيت معلمان ،ممكن است.
شواهد شيلي، پرو، فيليپين و اوگاندا به اهميت كتاب هاي درسي اشاره دارد و نشان مي دهد كه بهبود كتاب هاي درسي مي تواند يكي از ساده ترين و موثرترين راه هاي هزينه براي بهبود كارايي آموزشي باشد.
مطالعات مفيدي در زمينه كارايي داخلي مدارس وجود دارند كه هدف عمده آنها مشخص كردن عوامل موثر در پيشرفت تحصيلي است. مطالعات كشورهاي پيشرفته و در حال توسعه نتايج جالبي را نشان مي دهند.
در يك مطالعه كه توسط هاينمن و ديگران در سال 1981 انجام گرفته است ،تاثير عواملي مثل تربيت معلم و دسترسي به كتاب هاي درسي را در پيشرفت تحصيلي دانش آموزان در 10 كشور در حال توسعه تحليل نموده است ،نشان داده است كه در كشورهاي غنا ، تايلند، اوگاندا، هندوستان، ايران، شيلي، السالوادور، برزيل، اكوادور و مالزي،همبستگي مستقيمي بين داشتن كتاب هاي درسي و پيشرفت تحصيلي وجود داشته است.
هوزن وديگران در سال 1978 تحقيقات انجام شده در كشورهاي در حال توسعه را ارزيابي نمودند. ارزيابي 32 تحقيق نشان داده است كه معلمين دوره ديده بيشترين تاثير را بر پيشرفت تحصيلي دانش آموزان داشته اند.
همچنين اصلاح و نوآوري در آموزش وپرورش مي تواند باعث افزايش كارايي و بازدهي آن شود.اگر چه نوآوري در آموزش وپرورش نمي تواند مانند نوآوري در صنعت به سرعت موجب افزايش قدرت توليد شود.
از جمله اصلاحات و نوآوري ها مي توان به سازگاركردن محتواي برنامه هابا نيازهاي فرد و جامعه اشاره كردكه مي تواند كارايي داخلي و خارجي نظام آموزشي را افزايش و بهبود بخشد.وقتي كه هنوز يك برنامه آموزشي و درسي ملي براي پاسخگويي به نيازهاي ملي داريم (كه بايد داشته باشيم)،و در شرايط متمركز هنوز اجازه توليد برنامه درسي محلي ،منطقه اي براي پاسخگويي به نيازهاي محلي - منطقه اي نداده ايم و از اين طريق توان توليد فكر را از استان ها ،مناطق ومدارس كشور گرفته ايم،به معناي غفلت از اقتصاد آموزش و پرورش ،مهندسي ارزش (هزينه - منفعت) نيست؟
در كشورهاي جهان سوم مسايل مهم ديگزي وجود دارد كه كمتر قابل اندازه گيري است(مسايلي كه در كشورهاي صنعتي هم نيز به همان اندازه جدي است)اين مسايل به طور كلي شامل عدم كارايي وعدم تحرك نظام هاي آموزشي است،ما مي توانيم از محتواي قديمي و كيفيت نامناسب آموزش در تمام سطوح آموزش شروع كنيم.همانطور كه دبير كل يونسكو اظهار داشته است.
روش هاي يادگيري به همان صورت باقي مي ماند:روش تكراري روش درس دادن براي امتحان دادن،و وقتي خطر امتحان تمام شد،فراموش كردن،نظام مبتني بر امتحان كه دعوتي است به فريب ونمايش با هوش بودن،و... اگر به آموزش وپرورش از جنبه تجارت نگاه كنيم،مدرسه و دانشگاه،چشم انداز غم انگيزي در مقابلمان مي گشايند. ما در آموزش ،تكنولوژي كهنه اي مي بينيم كه در هيچيك از بخش هاي اقتصاد براي لحظه اي هم قابل دوام نيست،روش هاي تدريس ويادگيري ... زنگ زده و،ناجور وقديمي اند."
عدم كارايي روش هاي ياددهي – يادگيري وبرنامه هاي آموزشي ودرسي،با تبحر وانگيزه هاي ناكافي اكثرمعلمان ارتباط دارد. معلمين كه معمولا حقوقشان كم است،فاقدانگيزه يا فرصت كافي هستند كه بيش ازآن چه قبلا يادگرفته اند، يادبگيرند،مديران آموزشي نيز موقعيت مشابهي دارند وداراي اهميتي هم ارز با معلمان هستند.مسايلي هستند كه بايد در ملاحظات اقتصادي كانون توجه قرار گيرند.
به طور كلي اگر قرارباشد نظام هاي آموزشي به جامعه ،خدمت كنند،بايد بي درنگ اين تحولات را در خود بوجود آورند: تحول در هدف ها و اولويت ها،در محتوي و روش ها ،در تربيت معلم واستفاده از معلم،در تدريس ويادگيري،در شيوه ي مديريت نظام آموزش وپرورش و مدرسه ومدرسه داري.عدم توجه به اين الزامات برابر فراخواندن مصيبت است.نا سازگاريهاي موجود بين خود و جامعه را تشديد مي كند،منابع را تلف مي كند،در رسالت خود شكست مي خورند و بقاي خودرا به خطر مي اندازند و خساراتي را بر نسل هاي آينده تحميل مي كنند.
در اينجا با يد به چند سئوال اساسي ديگر پاسخ گفت:ژ
1- استعداد ومهارت تفكر،خلاقيت ونوآوري تا چه اندازه در برنامه هاي درسي دوره هاي مختلف تحصيلي ورود يافته است؟محتوا تا چه اندازه به دانش آموزان فرصت تفكر،مهارت درك درست مساله و...مي دهد؟
2- هم جهتي برنامه هاي درسي(از نظر محتوي ،روشها،راهبردهاي ياددهي- يادگيري، ارزشيابي) با هدف هاي مصوب نظام آموزش وپرورش ونيازهاي جامعه رو به رشد،تا چه انداره است؟
3- نظام تربيت معلم و مديريت آموزشي چگونه عمل مي كند؟چه طرح وبرنامه هايي براي به روز كردن اطلاعات آنها و توسعه توانمندي هاي آنان داريم؟مديران ومعلمان ما تا چه اندازه بايد خوب عمل كند؟چه هدفه ايي را مي توان در اولويت قرار داد،با چه تاكيداتي؟به چه هدف هاي ديگري مي توان دست يافت؟چگونه مي توان اطمينان يافت در مسير تحقق هدفها قرار داريم؟
4- آيا در هرگونه تصميم گيري هاي آموزشي ،مهندسي ارزش داريم ؟هزينه – منفعت در نظر داريم؟اساسا چه نوع ملاحظا ت اقتصادي در برنامه ريزي ها كانون توجه ماست؟( يك كتاب درسي علوم ابتدايي ژاپن، به علت توصيه استفاده دو باطري در يك آزمايش علمي ،به جاي يك باطري،نتوانست تاييديه بگيرد!) اين ملاحظه اقتصادي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟وقتي كتابي را تاليف مي كنيم ،چه عواملي درانتخاب و تعيين حجم مجتوي وسازماندهي محتوا ، موثر هستند؟
5- نظام برنامه ريزي درسي ما تا چه اندازه از رويكرد تلفيقي وهسته اي پيروي مي كند؟مساله تكراروپرداختن به حواشي ومسايل اضافي وعدم حذف مطالب كهنه وقديمي ،در كتابهاي درسي ما تا چه اندازه جدي است؟
6- اساسا نگاهمان به آموزش و پرورش ،چگونه است؟آيا مصرفي است يا سرمايه گزاري؟البته شايد حالا ترديدي در سرمايه گزاري بودن آن نداشته باشيم و همه متفق القول باشيم ،اما دراولويت ها و عمل هنوز ترديد داريم كه اقدام نمي كنيم؟
7- نظام برنامه ريزي درسي ،از چه فلسفه ،الگو ومدلي تبعيت مي كند؟آيا با توجه به نقش انسانها به عنوان مهم ترين منابع توسعه اقتصادي واجتماعي،هنوز اصرار بر محتوا مداري وانباشت اطلاعات است يا تاكيدبر افزايش ظرفيت مغزوتربيت انسانهاي خلاق و مبتكر ؟
مهندسي مجدد يعني آغازي دوباره ، فرصتي ديگر براي بازسازي فرايندها و دوبارهسازي روشهاي كار . مهندسي دوباره بهمعناي كنار گذاشتن بخش بزرگي از دانش و يافتههاي صدسال اخير مديريت آموزشي و شكستن فرضيات و قواعد تاريخ مصرف گذشته داخل سازمان است.
مهندسي مجدد در پي اصلاحات جزيي و وصلهكاري وضعيت موجود و يا دگرگوني هاي گسترشي كه ساختار و معماري اصلي سازمان را دستنخورده باقي ميگذارد ، نخواهد بود . مهندسي مجدد در پي آن نيست كه نظام موجود را بهبود بخشيده و نتيجه كار را بهتر كند . مهندسي مجدد به معناي ترك كردن روشهاي ديرپا و كهنه و دستيابي به روشهاي تازهاي است كه براي توليد كالاها و خدمات شركت و انتقال ارزش به مشتري لازم هستند. نظام هاي آموزشي بايد از خود بپرسند اگر با آگاهيهاي گسترده امروزي و در اختيار داشتن فناوريهاي نوين مي خواستيم نظامي كارآمد برپا كنيم ، آنرا چگونه ميساختيم .
در يك تعريف كوتاه از مهندسي مجدد مي توان گفت:"همه چيز را از نو آغاز كردن".
جروم برونر در كتاب فرهنگ آموزش و پرورش (1996)بيان كرده است :كم توجهي به تبيين ماهيت آموزش ويادگيري مدرسه اي در گفتمان آموزش وپرورش كه طي دهه گذشته به سرعت گسترش يافته تا حدودي شگفت آور و مايوس كننده است. اين گفتمان بيش تر برعملكردها واستانداردهايي متمركز شده است كه عموما روش هاي ياددهي – يادگيري-چگونگي آموزش معلمان ونحوه يادگيري دانش آموزان را در يك كلاس درس واقعي نا ديده انگاشته اند.
آنچه كه در كلاس درس و مدرسه روي ميدهد از عواملي مثل برنامهي درسي، كتابدرسي، ساعات تدريس، حرمت دروس، روشهاي تدريس و ارزشيابي، باورها و توقّعاتدانشآموزان، معلمان و مديران از نقشها و هدفهاي نظام آموزش و پرورش، و ازفعاليتهاي آموزشي و فرآيند ياددهي ـ يادگيري سرچشمه ميگيرند. مجموعهي اين عوامل وعناصر تأثيرگذار را فرهنگ آموزش ميناميم.
مديران، معلمان و دانشآموزان با باورها، علايق و انگيزههاي متفاوتي به مدرسه و كلاسروي ميآورند، معلمي كه قابليت و توانمنديهاي خود را باور دارد و تدريس رياضي را با علاقهدنبال ميكند، به توانمنديهاي دانشآموزانش در درك و فهم و حل مسئله، باور دارد و بالاخره دانشآموزي كه از يادگيري مفاهيم و روشهاي حل مسئله لذت ميبرد، فرآيند ياددهي ـ يادگيري را اثر بخشتر ميكند.
اينكه معلم از دانشآموزان انتظار بروز رفتار خلاّق داشته باشد يا فقط حفظ كردن وبهخاطر سپردن را كانون توجه قرار دهد، هر كدام بر فرآيند ياددهي ـ يادگيري تأثير ميگذارندو نوع رفتار، عملكرد و مناسبات معلم و دانشآموزان را با مدرسه و برنامهي درسي،تبيينميكند.
برنامهي درسي و كتاب درسي بهصورت مجموعه فعاليتها و تجارب ياددهي ـ يادگيري،نقش معلم و دانشآموز را در فرآيند ياددهي ـ يادگيري تبيين ميكند. در واقع برنامهي درسي و ساختار آن، رفتار، عملكرد و مناسبات معلم با دانشآموزان و دانشآموزان با يكديگر رامشخص ميكند. بهعنوان مثال در برنامهي درسي كشورهايي كه رفتار خلاّق با اهميت است،تأكيد بر درك و فهم مسئله و جستوجوي راهحلهاي ديگر مسئله، بيش از حل مسئله خواهدبود و دانشآموزان را دعوت به خلق و ابداع فكر و روشهاي جديد ميكند. در عوض برنامهيدرسي كشوري ديگر، ممكن است دانشآموزان را به حفظ و انباشت اطلاعات ترغيب كند وبس.
ساختار آموزشي مهارتهاي حل مسئله رايج غني شده
مهارت درك درست مساله 2 دقيقه 5 دقيقه
مهارت حل مساله 18 " 3 "
مهارت جستجوي راه حل هاي ديگر مساله 0 " 12"
جمع 20 " 20 "
در برنامهي غني شده، علاوه بر فرصت براي درك و فهم دقيق مسئله، به دانشآموزاناجازه داده ميشود بهصورت فردي و گروهي پس از حل مسئله، به جستوجوي راهحلهايديگر مسئله بپردازند.
از اين طريق است كه سيالي، انعطافپذيري و ابتكار و بسياري ديگر از ابعاد و ويژگيهاي شخصيتي خلاّقيت در آنها رشد بهتري خواهد داشت.
در تحقيقي كه يونسيان در سال1368 با عنوان "بررسي محتواي كتاب هاي درسي ابتدايي"و با هدف بررسي آموزش وتوسعه انگيزه موفقيت در كتابه اي درسي انجام داده است ،محقق بي توجهي به امر خلاقيت ونوآوري ،ريسك پذيري ،اتكا به خود،استقلال فردي، كنجكاوي، تحقيق و... را در كتابهاي درسي نتيجه گرفته است.
در تحقيق "تحليل محتواي كتاب هاي درسي كه توسط نيكچهره محسني در سال 1354 انجام گرفته ،مشخص شده كه به طور كلي بعد شناخت و تعقل در كتاب هاي درسي دوره ابتدايي مورد توجه نبوده است.
عباسي و همكاران(1370) در بررسي محتواي كتاب هاي غيردرسي كودكان ونوجوانان باروش تحليل محتوا،200 داستان عاميانه و 109 داستان از داستان هاي معاصر كودكان و نوجوانان را مورد بررسي قرارداده و نتيجه گرفته اند كه در برابر پندارهاي خرافي،آرمان هاي ما بعدالطبيعي ،غلبه نسبي جبر و چاره انديشي هاي فردي كه در داستانهاي عاميانه ملاحظه مي شوند،داستانهاي معاصر مقولاتي همچون انسان هاي نوخواه،كساني كه از هيچ ،همه چيز را مي سازند.تعاون و همبستگي و... را مورد تاكيد قرارداده اند.حال آن كه در تحقيق بررسي مفاهيم اجتماعي در كتاب هاي كودكان (رازپوش،1357) تحقيق با تحليل محتواي ادبيات كودكان نتيجه مي گيرد مفاهيمي مانند مهرباني،مفيدبودن،اجتماعي رفتاركردن،ومفاهيمي همچون نوجويي و...در اين كتابهاكمتر مورد تاكيد قرارگرفته اند.
عربي(1368) پس از بررسي مشكلات آموزش علوم تجربي دوره آموزش عمومي نتيجه گرفته است كه در كتاب هاي علوم تجربي ،به جاي پرورش نظم وتفكر علمي وتعليم حقايق،بيشتر برحافظه تاكيد شده و به جاي پرورش نحوه يادگيري و رفتارعلمي ،به انتقال معلومات تكيه شده است.
سومين مطالعهي بينالمللي رياضي و علوم با شركت 24 كشور در پايهي سوم ابتدايي و26 كشور در پايهي چهارم ابتدايي در سال تحصيلي (1995-1994) (1374-1373) درمدارس كشورهاي شركت كننده به اجرا درآمد. در آزمونهاي طراحي شدهي Timss از دانشآموزان درخواست شده بود تا با استفاده ازدانش و مهارتهاي فراگرفته شدهي قبلي و نيز دانش و مهارتهاي فعلي خود، جهت حلمسايل واقعي در زندگي روزمره بهصورت خلاّق با مسئله يا سؤال روبهرو شده و پاسخهايلازم را توليد نمايند و در موقعيتهايي ديگر دانشآموز خود بايد آزمايشي را طراحي و اجرا كندو نتايج حاصل را بررسي كند .
كشور ايران در آزمون علوم در پايهي سوم از ميان 24 كشور، رتبهي 24 و در پايهي چهارم از ميان 26 كشور، رتبهي 25 را كسب كرد، يعنياگر متوسط عملكرد دانشآموزان ايران در پايهي چهارم را با متوسط عملكرد دانشآموزانشركت كننده در همين پايه مقايسه كنيم، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه دانشآموزان ايرانيحدود 2 سال و يك دهم از دانشآموزان همسال خود از نظر آموزش عقب هستند.
در آزمونهاي طراحي شدهي Timss از دانشآموزان درخواست شده بود تا با استفاده از دانش و مهارتهاي فراگرفته شدهي قبلي و نيز دانش و مهارتهاي قبلي خود، جهت حلمسايل واقعي در زندگي روزمره بهصورت خلاّق با مسئله يا سؤال روبهرو شده و پاسخهايلازم را توليد نمايند و در موقعيتهايي ديگر دانشآموز خود بايد آزمايشي را طراحي و اجرا كندو نتايج حاصل را بررسي كند.
تدريس خوب به معناي كمك به خوب ياد گرفتن دانشآموزان است. كساني كه خوب يادميگيرند، به اندوختهي راهبردهاي خود براي كسب آموزش و پرورش ميافزايند. الگوهايتدريس براي استفاده از راهبردها و روشها، تدوين يافتهاند كه به شاگردان كمك كند تابهعنوان افراد رشد يابند، بر توانايي تفكر روشن و انديشمندانهي خود بيافزايند، و مهارتها وتعهدات اجتماعي خود را توسعه دهند.
كاركنان مدرسه نيز ميتوانند از الگوهاي تدريس غنيسازي شده، همچون راهي برايبهبود عمكرد مدرسه استفاده كنند.
صيانت از ارزشهاي جامعه، اعتماد به نفس، اتكاي به خويشتن، حفظ، گسترش و آموزشارزشهاي اجتماعي و ملي به نسلهاي آينده، پافشاري بر حراست از فرهنگ ملي جامعه درمقابل نفوذ فرهنگ بيگانه، مقابله با مداخلهي بيگانگان در امور داخلي و تضمين استقلالكشور، از عوامل اساسي پيشرفت فرهنگي و اجتماعي هر جامعه بهشمار ميآيد.
كوشش درهماهنگي نظام آموزش و پرورش با انتظارات مردم از جنبههاي مختلف زندگي به علاوهانتخاب راه مناسب براي هماهنگي فرهنگ و ارزشهاي بومي، با دانش پيشرفتهي جديد وكوشش در اكتساب، همگون سازي و توسعهي آن شرط اساسي توسعهي جامعه و رمز اصليسازگاري برنامههاي آموزشي و پرورشي با نيازها و ضرورتهاي توسعهي اقتصادي، اجتماعيو فرهنگي عصر جديد محسوب ميشود.
در ايران اگرچه در نظام ارزشي و فرهنگ اسلامي، آموزش و پرورش از جايگاه والاييبرخوردار ميباشد ولي به جهت عدم هماهنگي و ناسازگاري نظام آموزش و پرورش بانيازهاي اقتصادي و اجتماعي و ناتواني در برآوردن انتظارات عمومي، جايگاه ويژهي خود را درعمل بهدست نياورده است و ديدگاه عمومي نسبت به اهميت، جايگاه و نقش حياتي آموزشو پرورش در سطح مورد انتظار نيست.
مردم به نقشهاي حياتي آموزش و پرورش در جنبههاي مختلف فرهنگي و اقتصادي واجتماعي وقوف كامل ندارندو بدين جهت كمتر نگران مشكلات آموزش و پرورش در مقايسهبا ساير مسايل زندگي خود هستند و تا دادن جايگاه در خور و شايسته به آموزش و پرورش درخانواده و جامعه راه زيادي در پيش دارند.
گسترش آموزش و پرورش و ايفاي نقش مؤثر آن در توسعهي اقتصادي و اجتماعي تاحدود بسيار زيادي متأثر از نحوهي عملكرد معلم در فرآيند آموزش و پرورش ميباشد و كيفيت فعاليت معلم ارتباط مستقيم به موقعيت اجتماعي، جايگاه وضعيت اقتصادي و آموزشيوي دارد. غنيسازي فرهنگ آموزش بيش از هر زمان ديگر نيازمند ايجاد جاذبههاي لازمبراي جلب همكاري بهترين استعدادها بهعنوان معلم ميباشد. تأمين اقتصادي، آموزشهايلازم قبل و حين خدمت، تأكيد بر نقش راهنمايي و مشاورهي معلم بهعنوان مهمترين عاملسازندهي شخصيت نسلهاي آينده بايد در سرلوحهي برنامههاي توسعهي اقتصادي ـاجتماعي و فرهنگي قرار گيرد.
ناكاميها، عدم توفيقها و اثربخشي كم تغييرات پي در پي نظام آموزشي و پرورشيرسمي در دهههاي گذشته، شرايطي را بهوجود آورده است كه ديگر تغيير و اصلاحكارسازنيست.
ملاحظات اقتصادي ومهندسي ارزش در آموزش وپرورش بويژه در برنامه ريزي درسي ،بايد ما را به تجزيه وتحليل هزينه منفعت وبررسي بازده خصوصي واجتماعي برنامه هاي درسي رهنمون شود.
مهندسي ارزش روشي نظامند با تكنيك هاي مشخص است كه كاركرد محصول يا خدمات را شناسايي و براي آن كاركرد ، ارزش مالي ايجاد ميكند ؛ به نحوي كه آن كاركرد در كمترين هزينه با حفظ قابليت اطمينان و كيفيت مورد نظر انجام گيرد ؛ به بيان ديگر ميتوان گفت كه مهندسي ارزش يك كوشش سازمانيافته براي تحليل عملكرد سيستم ها ، تجهيزات ، خدمـــات و موسسات به منظور نيل به عملكرد واقعي با كمترين هزينه در طول عمر پروژه است كه سازگار با كيفيت و ايمني مورد نظر باشد . مهندسي ارزش يك روش بسيار مهم براي مصرف بهينه بودجه تخصيص داده شده است .
ارزش بسيار ساده و در عينحال بسيار پيچيده است . زيرا چيزيست كه مشتري طلب مينمايد. ميلر و هايمان يك پند كليدي در اين باب ارائه نمودهاند: هيچ كس يك محصول را خريداري نميكند ! مشتريان هميشه كالايي را ميخرند كه فكر ميكنند كاري براي آنها انجام خواهد داد ؛ به عبارت ديگر مردم به صداي با كيفيت اهميت ميدهند .
براين اساس است كه نظام آموزشي از مقبوليت و مشروعيت برخوردار مي شود.
وقتي بازده آموزشي (خصوصي و اجتماعي)، از طريق غني سازي انديشه هاي دانش آموزان(خلاقيت،نوآوري،مهارتهاي ارتباط موثر،مهارتهاي زندگي فردي واجتماعي و...) و تربيت انساني مولد با ظرفيت هاي انساني بيشتر،در مقايسه با ساير سرمايه گذاري ها،بررسي مي شود،اين نهايت سرمايه وقدرت است .در اين صورت بازيافت هزينه هاي آموزشي،و تخصيص مجدد منابع جديد،موجب توسعه سرمايهگذاري ها وارتقاي مقبوليت ومشروعيت نظام آموزشي ،مي شود.
توسعه منابع انساني وكاهش هزينه هاي اجتماعي از طريق سرمايه گزاري آموزشي ،منابع جديدي را براي بهبود كارايي داخلي وخارجي آموزش وپرورش ،فراهم خواهدساخت.
مراد از غنيسازي فرهنگ آموزش، وارد كردن فعاليتها و تجارب ياددهي ـ يادگيري اكتشافي و خلاّقانه، فعاليتهاي گروهي و پروژهاي و... در فرآيند ياددهي ـ يادگيري است.توجه و تأكيد بر پرورش كل شخصيت، تأكيد بر يادگيري ارزشهاي فرهنگي، اعتقادي واجتماعي، حفظ روحيهي شادابي و فعال بودن، يادگيري و رشد مهارتهاي ارتباطي و زندگيگروهي، خلاّقيت و بالا بردن ظرفيتهاي مغزي و انساني، خودانديشي و خود ارزيابي، كانونتوجه غنيسازي فرهنگ آموزش است. ما بر اين باوريم كه معلمان و مديران مدارس،علاقهمند به غنيسازي و بهبود كيفيت مدرسه و كلاسهاي درس خود هستند و علاقهمندندبراي توسعه و گسترش مهارتهاي خود با آموزشهاي اثربخش، مورد حمايت قرار گيرند.
غني سازي برنامه درسي از طريق : 1ـ تأكيد بر فهم مسئله: 2ـ فرصت جستوجوي راهحلهاي ديگر مسئله: 3ـ فعاليتهاي اكتشافي و يادگيري پروژه محور: 4ـ فعاليتهاي آموزشي گروهي: 5ـ مباحثه6ـ طرح سؤال از دانشآموزان7ـ بهرهگيري از اشتباه8ـ پرورش شخصيت9ـ خلاّقيت10ـ بهرهگيري از وسايل وموادآموزشي.
به طور كلي از آن جاكه بازدهي اجتماعي آموزش وپرورش به ارتباط بين هزينه ها ومنافع بستگي دارد،هر سياستي كه كارايي داخلي آموزش وپرورش را بهبود بخشدوبه كاهش هزينه ها كمك كند،يا هرسياستي كه به بازيافت هزينه ها منجر شود،سودآوري آموزش وپرورش را به عنوان سرمايه گزاري اجتماعي افزايش خواهدداد .
در برخي از كشورها به منظور افزايش كارايي وتقليل هزينه ها در صدد برآمده اند كه نظام مديريت آموزش وپرورش را محلي ومنطقه اي سازند تا هم برسرعت اقدامات وتصميمات افزوده شود وهم امكان مشاركت مردم و سازمان هاي محلي فراهم آيد.اين راهبرد مديريتي نه تنها موجب اصلاح مديريت شده ،بلكه با تفويض اختيار متناسب با مسئوليت به استانها ومدارس، توان توليد برنامه درسي آنها را براي پاسخگويي به نيازهاي محلي ومنطقه اي بالا برده،موجب بهبود كيفيت عملكرد و رويهمرفته موجب ارتقاي مقبوليت ومشروعيت آموزش وپرورش منطقه ومالا كشور، نزد جامعه خواهدشد.
در مطالعه شبه تجربي، به بررسي مدل غني سازي فرهنگ آموزش ، 78معلم،38مدرسه و1900دانش آموزدوره ابتدايي پرداخته شد،درگير ساختن معلمان ودانش آموزان در فعاليت هاي اكتشافي ،گروهي و انجام پروژه در زندگي واقعي ،ارج نهادن به خلاقيت و همكاري دانش آموزان وفراهم ساختن محيطي غني و حمايت كننده ،از جمله برنامه هاي غني سازي فرهنگ آموزش بوده است.كاركنان 120 ساعت آموزش ديدند، در طول سال باانجام مطالعات آسيب شناسي و درس پژوهي، به غني سازي فرهنگ آموزش پرداختند. با استفاده از آزمون خلاقيت ،عزت نفس ، گروه سنجي ،مصاحبه با مسئولان و مديران مدارس ، امتيازها و نمرات دانش آموزان،گروه تجربي در مقايسه با گروه گواه ،افزايش فابل توجهي نشان داد وتفاوت ها معني دار بود.
تحقيق"غنيسازي مدرسه براي رشد» اين فرصت را براي ما فراهم آورد كه با بهرهگيري از رويكرد پژوهش مشاركتي كاركنان مدرسه، نوارهاي ويديويي از تدريس كاركنانمدارس تهيه شد. مشاهدهي اين نوارهاي ويديويي توسط معلمان كمك بزرگي به دركدرست فرهنگ آموزش ما در كلاسهاي درس كرد.
ما دريافتيم كه معلمان ما چه توانمنديهايي دارند و باورمان شد كه بر فراز قابليتهاي معلمان، به غنيسازي فرهنگ آموزش بپردازيم. در واقع دقّت در فرآيند تدريس معلمان، اينامكان را فراهم ساخت تا به راهكارهاي غنيسازي فرهنگ آموزش در كلاسهاي درسدسترسي پيدا كنيم.اطلاعات بهدست آمده، نگرش ما را تغيير داد و اين نگرش را تقويت كرد كه غنيسازيفرهنگ آموزش شدني است، فقط كافي است، تواناييهاي مديران مدارس و كاركنان آن راباور داشته باشيم. مطالعات آسيبشناسي در مدرسه و آموزش و پرورش، دقيقاً نويد روشن كردن مسايل،شفافيت مشكلات و پيچيدگيها و غنيسازي آموزش و پرورش را ميدهد.باور و عقيدهي ارزشمندي كه در اين مطالعات تقويت شد، اين بود كه آموزش و پرورشكشور نيازمند كار باليني است و نياز به نظريهپردازي و مدلسازي دارد .
كاهش حجم كتاب هاي درسي،به نفع بوجودآوردن فرصت تفكرخلاق ،مهارت هاي زندگي فردي و اجتماعي ويادگيري مشاركتي،خودانديشي،درك وفهم دقيق مساله ،جستجوي راه حل هاي ديگر مساله،از اقدامات نوآورانه اي است كه بازدهي خصوصي واجتماعي آموزش وپرورش را افزايش خواهدداد.
نتايج بررسي به عمل آمده نشان داده است كه انسان بهعنوان مؤثرترين و راهبرديترينمنبع توليد در سطحي بسيار پايينتر از ظرفيتهاي ذهني خود بهكار گرفته ميشود و ميزان بهرهگيري از آن بسيار پايين است.
ما كه در كشور پهناوري با منابع غني، نيروي انساني هوشمند و كارآ در زمينههاي لازمبراي رشد و توسعهي اقتصادي ـ اجتماعي زندگي ميكنيم، بايد توجه داشته باشيم، استفاده ازعلوم و تكنولوژي ملل ديگر ظرفيت علمي و فني كشور را ارتقا نميبخشد، بلكه بايد به فكرافزايش ظرفيتهاي ابداع و خلاّقيت نيروي انساني خود باشيم.
آموزش و پرورش خلاّقيت در دانشآموزان، سنگينترين و مهمترين مسئوليت پرورشيدر دنياي پر از تغيير امروز است. امروزه همهي مدارس و دانشگاهها وظيفه دارند تا به پرورش دانشآموزان و دانشجويان خود در همهي زمينهها و همهجانبه بپردازند. اما بايد توجه داشتكه پرداختن به خلاّقيت و بها دادن به پرورش آن براي بالا بردن ظرفيتهاي انساني، يكسرمايهگذاري فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي است، يك فرهنگ است كه بايد در كليهي ابعادزندگي فردي و اجتماعي حضور داشته باشد .
نكتهي مهم اينكه وقتي سخن از تدوين و تهيهي برنامههاي درسي مبتني بر پرورشخلاّقيت و حل خلاّق مسايل آموزشي و پرورشي به ميان ميآيد، مقاومت به شكل ترديد جدي در «عملي نمودن»، «مفيد بودن» و «وجود شرايط و زمينههاي لازم» مطرح ميشود.بنابراين، بحث بر سر لزوم تدوين برنامههاي پرورش رفتار خلاّق نيست؛ بلكه دربارهي شيوهو چگونگي كاربست مفاهيم، اصول و روشهاي پرورش رفتار خلاّق در تدوين هر چه سريعتربرنامههاي درسي، رهبري و ادارهي سازمانها و مؤسسات آموزشي و پرورشي است و زماناقدام براي اين امر مهم، امروز است، زيرا فردا دير خواهد بود.
بررسي محتواي درسي ژاپنيها نشان داده است، برنامهي درسي ژاپنيها در مقايسه باآمريكا و استانداردهاي بينالمللي خيلي مقتصدانه است، به عبارتي، ژاپنيها ميگويند «كمزياد است» براساس سومين مطالعهي بينالمللي رياضي و علوم (Timss) كتاب علوم سالهشتم ژاپنيها در مقايسه با ميانگين 65 موضوع براي آمريكا در كلاس هشتم، فقط هشتموضوع را پوشش ميدهد.
كتاب درسي ژاپنيها خيلي خلاصه و بدون مطالب اضافي تدوين شده است. براي مثالكتاب علوم كلاس ششم در يك نيم سال تحصيلي داراي 60 صفحه در قطع بيست، تا بيست و پنج سانتيمتر است. در درس علوم، كل مباحث مربوط به اهرمها كه بهطور معمول در دوازده ساعت كلاس درس (هر ساعت 45 دقيقه) تدريس ميشود، فقط در ده صفحه كتاب دوقطع كوچك با جاي خالي فراوان و عكسهايي مربوط به زندگي روزمرهي دانشآموزان كه باتجربههاي آنها از اهرمها در زندگي روزمره مانند دربازكن بطري، انبردست و... است، ارايهميشود.دانشآموزان ژاپني در هر يك از موضوعات درسي بهصورت عميق مطالعه ميكنند.
معلمان مدارس ما، از حجم زياد كتابهاي درسي شكوه دارند و به همين دليل كمتر فرصت مييابند در طرح درسهاي خود فرصتهايي را براي تفكر و تعميق يادگيريپيشبيني كنند. در بيشتر كارگاههاي آموزشي ما ،شركت كنندگان حجم زياد كتابهاي درسي رامانع جدّي بهكارگيري روشهاي جديد ياددهي ـ يادگيري مثل يادگيري مشاركي، يادگيريپروژه محور و يادگيري رفتار خلاّق ميدانند و اين در حالي است كه ميتوان با تكنيكفشردهسازي و خلاصهپردازي به ميزان مناسبي، بر اين حجم زياد غلبه كرد.
بهبود كيفيت عملكرد مديران ومعلمان ،تشكيل سرمايه انساني : تغييرنقش مدرسه از رويكرد سنتي(عادتي)كه مدرسه را فقط محل رشد وشكوفايي وپرورش استعدادهاي دانش آموزان مي داند،به سازمان يادگيرنده ،يعني مكاني براي رشد استعدادها و توسعه توانمنديهاي مديران،معلمان،دانش آموزان واولياي آنها. با اين نگاه ،مدرسه به محلي براي زندگي تبديل خواهدشد.همه در آن احساس لذت ورشدخواهند داشت وسطح انگيزش براي پيشرفت، ارتقا مي يابد.
در چنين نگاهي،پژوهش مشاركتي كاركنان مدرسه (درس پژوهي) و تشكيل حلقه هاي بهبود كيفيت درمدرسه براي انجام مطالعات آسيب شناسي وغني سازي مدرسه وفرهنگ مدرسه ،از پربازده ترين سرمايه گذاريها براي تشكيل سرمايه انساني براي نظام آموزش وپرورش، خواهد بود.
از سوي ديگر تشكيل حلقه هاي بهبود كيفيت مديران مدارس(مدرسه پژوهي) در سطح منطقه و افزايش شركاي خود،به منظور طراحي ،اجرا وارزيابي پروژه ها ي بهبود كيفيت عملكرد مدرسه ،كارايي داخلي مدرسه را به نحوشايسته ومطلوبي افزايش خواهد داد.به عنوان مثال سه مدرسه مجاور با تشكيل حلقه بهبود كيفيت ،با همكاري حلقه هاي بهبودكيفيت معلمان ،به انجام مطالعات آسيب شناسي در محورهاي :برنامه درسي ودانش آموز،مديريت مدرسه،معلمان،فضاوتجهيزات آموزشي،اولياي دانش آموزان،پرداختند و سپس راهكارهاي اجرايي ،اقتصادي (مقتصدانه)،براي غني سازي مدرسه ،ارايه دادند.
به يك نمونه هدفSMARTكه مدارس شريك انتخاب كرده و برنامه لازم طراحي و اجرا كردند،توجه كنيد:"رشد 30درصدي درميزان اعتمادبنفس دانش آموزان پايه چهارم در سال تحصيلي 87-86".در طول سال تحصيلي پس از اجراي راهكارها وبرنامه درسي توليدشده ،كنترل وارزيابي ها،شركا ،دستاوردهاي پروژه خود رادر قالب همايش علمي – كاربردي، جشن گرفتند و مديران و كاركنان فرايند كسب موفقيت خودرا براي جامعه ي آموزش وپرورش،تشريح وتبيين كردند.ارتقاي اعتمادبنفس مديران ،معلمان و دانش آموزان ،يقينا دربهبود عملكرد مدرسه وكلاس داري و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان تاثير چشمگيري به جاي گذاشت..يكي ديگر از دستاوردهاي اين مشاركت، رشد مقبوليت و مشروعيت مدارس مجري بود.يقينا سودمندي هاي ناشي از اجراي چنين سياستي چشمگير خواهدبود.
اعطاي بورس آموزشي به سه معلم در يك دبستان راهكار غني سازي و بهبود كيفيت عملكرد معلمان ،تجربه ديگري است .مدير و كاركنان مدرسه با انجام مطالعات آسيب شناسي دريافتندكه آسيب هايي مثل: شكاف سواد رايانه بين دانش آموزان و معلمان،پديده بدخطي ،محدود بودن فعاليت هاي ورزشي به چند فعاليت در فرايند برنامه تربيت بدني وجود دارد.
به منظور رفع اي آسيب ها ،دبستان ... در سه زمينه :سوادرايانه ،خوشنويسي(ريز ودرشت)،شطرنج يا تنيس روي ميز،به كاركنان خود بورس آموزشي اعطا كرد.آموزش ديدگان ،در فرايندي ديگر ،آموخته هاي خود را طي برنامه اي دقيق ومنحصر بفرد،با برپايي كلاس هايي به ديگر معلمان ،دانش آموزان و اولياي آنها منتقل كردند،دستاوردها ديدني وچشمگير بود.سودمندي هاي ناشي از اين اقدام نوآورانه را بايد ارزيابي كرد.
برپايي ايستگاه خلاقيت ،تجربه ديگري است،در مطالعه آسيب شناسي فضا وتجهيزات آموزشي ،كاركنان مدرسه طرحي براي غني سازي فضاي زير پله ورودي مدرسه كه ظاهر زيبايي نداشته و در بدو ورود،پيام مناسبي نمي داد،ارايه دادند. ساخت و استقرار آكواريومي با سه طبقه مجزا براي ،ماهي ها ،خرگوش ولاك پشت،چند گياه آپارتماني،در زيرپله ،توسط معمان ارايه شد.مسئوليت ها تعيين شد.هفته بعد ايستگاه خلاقيت،با دستوركار:"بچه ها ماهي ها!اين هفته تفاوت ها،وعده ما زنگ علوم"محركي بود براي تحريك خلاقيت معلمان ،دانش آموزان و اولياي آنها.دستور كارها هر پانزده روز يك بار تغييرمي كرد.شباهت ها و تفاوت ها در پروژه هاي زيست محيطي متنوع به عنوان تكاليف خلاق براي يك سال تحصيلي اجرا شد. .سود مندي هاي ناشي از اين سياست آموزشي را چگونه ارزيابي مي كنيد.
توان توليد برنامه درسي در سطح مدرسه را چگونه ارزيابي مي كنيد؟تجربه ما در مطالعه تجربي غني سازي مدرسه، در استان هاي مختلف كشور،نشان داد ،وقتي در مدرسه فرصت باهم كاركردن ،باهم انديشيدن،به معلمان داده مي شود ،موثرترين روش آموزش ضمن خدمت معلمان سازماندهي شده و توانمندي هاي معلمان در توليد برنامه درسي، طراحي آموزشي و بهبود عملكرد آنان دركلاس درس،توسعه مي يابد .
در اجراي اصلاحات آموزشي، هميشه طرحها و دستورالعملهاي اصلاحي بيشتر درقالب تغيير نظام آموزشي از بالا به پايين بوده و براي اجرا به استانها و مناطق ابلاغ ميشدهو ميشود. فرآيندي كه همه ميدانيم فاقد كارايي بوده است و از همين طريق ما توان توليد را از جامعهي مديران و معلمان مدارس كشور گرفتهايم. اينك زمان آن فرا رسيده است با قبولظرفيتها و توانمنديهاي مديران و معلمان كشور بر ميزان سرمايهگذاري آموزشي خود درراه بالا بردن توان حرفهاي كاركنان آموزشي بيفزاييم و گامهاي مؤثري در راه غنيسازي فرهنگ آموزش كشور برداريم.
در فرآيند غنيسازي فرهنگ آموزش بايد بر تواناييهاي مديران و معلمان تأكيد كنيم.آيا تغيير و بهبود كيفيت شدني است؟ ما جواب اين سؤال را مثبت ميدانيم ولي بايدمطمئن باشيم كه تلاشهايمان براي غنيسازي و بهبود، متناسب و مرتبط با تغييرفعاليتهاي فرهنگي است. اگر آموزش يك فعاليت غير فرهنگي بود، ما سعي ميكرديم آن راتنها با ارايهي اطلاعات بهتر در كتابهاي درسي و كتابهاي راهنماي معلم بهبود بخشيم.توجه كنيد كه اين دقيقاً همان كاري است كه ما تا به حال انجام داده و ميدهيم (البته آن همبهطور ناقص) يعني قبول كردهايم كه آموزش فعاليتي غير فرهنگي است.
اگر آموزش يك فعاليت غير فرهنگي بود، نوشتن و انتشار الگوهاي تدريس و دستورالعملهاي اصلاحي ميتوانست كارايي داشته باشد.
تغييرات فعاليتهاي فرهنگي آهسته و به تدريج ايجاد ميشوند و روند شكلگيري آنهابر مبناي سيستمي شامل: اهداف يادگيري واضح براي دانشآموزان، برنامهي درسي مشترك، حمايت مديران و كار مداوم معلمان كه سعي در ايجاد بهبود تدريجي در فعاليت خود دارند،ميباشد.
بهنظر مي رسد بايد مسئوليت اوليهي بهبود كيفيت كلاس درس را به دست تواناي مديران و معلمانسپرد، چنانچه غنيسازي فرهنگ آموزش و بهبود كيفيت يادگيري را به دستهاي توانمندخود مديران و معلمان بسپاريم، توانمنديهاي آنان با رشد روزافزون اعتماد به نفس آنان در به كارگيري مفهوم تغيير در فعاليتهاي فرهنگي ـ حرفهاي فزوني خواهد گرفت.
ما بايد اين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-