واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
« ویلکی کالینز » از دوست خود « چارلز دیکنز » خواست که داستان های خود را تغییر دهد و مانند او داستان های جنائی بنویسد . دیکنز درباره این موضوع ماهها به دقت فکر کرد و بعد نخستین داستان و تنها داستان خود را به این شیوه نوشت . داستانی به نام « راز ادوین درود » . او با یک مجله قراردادی بست که داستان او به صورت یک پاورقی به مدت یکسال در مجله چاپ شود . و عجیب آن بود که برای نخستین بار در زندگی اش اصرار داشت که قرارداد طوری تنظیم شود که در صورت مرگ حق الزحمه او به ورثه اش تعلق گیرد .
در سال 1870 ، دیکنز در گذشت در حالی که تنها شش داستان را نوشته بود . خوانندگان داستان های او منظور دیکنز را از این کار نمی دانستند . آیا دیکنز مرگ خود را پیش بینی کرده بود ؟ این رازی بود که او با خود به گور برده بود و هیچگونه یادداشتی از خود برجا نگذاشته بود که سرنخی برای این راز باشد . اما جواب سوالات آنها در راه بود . یکسال بعد از مرگ دیکنز یک چاپچی جوان و خوش قیافه وارد شهر « ورمونت » شد . اسم این جوان « توماس پ. جیمز » بود . جوانی راحت طلب بنظر می رسید ، اما در کار چاپ مهارت داشت. بعد از چند روز اتاقی از یک خانم جوان اجاره کرد و به زودی فهمید که در آن خانه خانم مسنی زندگی می کند که کارش احضار روح بود و این کار در آن زمان خیلی رواج داشت .
توماس به مدت یکسال در اتاق این زن در مراسم احضار روح شرکت می کرد . در سوم اکتبر سال 1872 جیمز به صاحبخانه خود گفت که او با روح چارلز دیکنز در تماس بوده است و نویسنده بزرگ به او اجازه داده که داستان ناتمام « راز ادوین درود » را به پایان برساند .
صاحبخانه جیمز که زن بسیار خوبی بود از حرف های او متعجب شده بود و مایل بود به این جوان که تا این اندازه نسبت به چارلز دیکنز علاقه دارد ، کمک کند . از اینرو به او گفت تا زمانیکه به تکمیل کردن داستان ناتمام چارلز دیکنز می پردازد ، می تواند به طور رایگان در آنجا اقامت داشته باشد . شاهدان بیشماری گواهی دادند که جیمز روی یک صندلی می نشست و ساعت ها به عالم خلسه فرو می رفت . بعد از آن دیوانه وار شروع به نوشتن می کرد . او به دوستش می گفت که هیچ چیزی از خودش نمی نویسد و فقط مطالبی را که چارلز دیکنز در عالم خلسه به او می گوید ، می نویسد .
بعضی اوقات مطالبی که می نوشت به اندازه ای زیاد بود که چند صفحه می شد و بعضی اوقات چند خط هم نمی توانست بنویسد . بنظر می رسید که ارواح گاهی در انتقال مطالب دچار اشکال می شوند و شاید به خاطر این بود که این جوان لاابالی فکرش متوجه چیز دیگری می شد وروح چارلز دیکنز مجبور بود هر کجا هست منتظر بماند !
عاقبت این ماجرای شگفت انگیز به گوش دیگران هم رسید و روزنامه نگاران فورأ آن را نوعی شیادی و لاهبرداری خواندند که بالاخره دست این شارلاتان جوان رو و کار او با شکست روبرو خواهد شد . اما آنها اشتباه می کردند زیرا در کمتر از یکسال در 31 اکتبر 1873 کتاب جیمز منتشر شد حتی نویسندگان بزرگ دنیا از انتشار این کتاب دچار حیرت شده بودند . این کتاب به شیوه ای نوشته شده بود که انگار خود دیکنز آن را نوشته است و یا آنطور که جیمز ادعا می کرد دیکنز به او دیکته کرده است .
جیمز جوان یک شبه به عنوان یک شخص ادبی معروف شد . یکی از روزنامه های « ماسا چوست » او را جانشین شایسته ای برای چارلز دیکنز معرفی کرد . یکی دیگر از روزنامه ها نوشت جیمز بدون کمک دیکنز قادر نبود این کتاب را بنویسد . اینکه به او الهام شده و یا بطریق دیگری این کار را انجام داده بر ما روشن نیست .
« سر آرتور کانن دویل » نویسنده و خالق معروف شخصیت شرلوک هولمز در حدود پنجاه سال بعد به بررسی در مورد کار عجیب توماس جیمز پرداخت . و در دسامبر 1927 مقاله ای در مجله « فورت نایتلی ریویو » چاپ کرد . در این مقاله دویل نوشت که جیمز نشان داده که هرگز ذوق و استعداد ادبی چه قبل و یا بعد از انتشار کتاب نداشته است . در سن 13 سالگی بعد از پایان دوره ابتدائی ترک تحصیل نموده ولی با این وجود چطور جیمز توانسته از کلمات و شیوه چارلز دیکنز مشهور در نوشتن کتاب استفاده کند ، جای بسی شگفتی بود . نوشتن چنین کتابی از کسی با معلومات کم که در یک چاپخانه کار می کرد ، کاری فوق العاده بود .
دویل در آخر مقاله خود نتیجه گفت : اگر کاری که جیمز انجام داده واقعأ تقلید از شیوه نگارش دیکنز باشد ، باید آن را کاری فوق العاده بنامیم زیرا بر خلاف کسانی که از آثار دیگران تقلید می کنند کار او عاری از مبالغه از نوشته اصلی بوده است .
اما عاقبت توماس جیمز ، چاپچی جوان چه شد . او همانطور که از قله معروفیت به سرعت صعود کرد چند سال بعد ستاره اقبال او افول کرد و در گمنامی درگذشت .
در بعضی از کتابخانه ها هنوز نسخه هائی از کتاب راز ادوین درود نوشته توماس جیمز وجود دارد . رازی که راز شگفت انگیزی در خود داشت .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 389]