واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
بسمالله الرحمن الرحيم
اللهم عجل لوليک الفرج
فضا تاريک، عدهاي روي زمين دراز کشيده و خوابيدهاند. شبيه محلي که همه مردم مرده باشند. نور موضعي از روي تک تک افراد عبور ميکند اما اين عبور به شکلي است که لحظاتي مکث هم دارد. بعد از عبور نور قرمز رنگ از سمت راست سن، نوري دايرهاي و بزرگ به شکلي که خورشيد را تداعي کند حرکت ميکند. آرام و با وقار به وسط صحنه ميرسد.
جنازهها مختصر حرکتي ميکنند و آرام آرام يکي از جنازهها مينشيند. به دنبال آن دومي، بعدي و بعد هم نفر سوم مينشيند. توجه هر سه آنها معطوف به خورشيد است.
چند لحظه بعد از گوشه سن بازيگري که به عنوان نماد شيطان، ماسک مخوفي به صورت زده ظاهر ميشود. چند قدم پيش ميآيد و بعد جلوي سن ميايستد (رو به تماشاچيها)
دو دست خود را باز ميکند و بعد به سمت خورشيد برميگردد. نور خورشيد او را آزار ميدهد. آستين خود را جلوي صورت ميگيرد و باز هم به سمت تماشاچيها بر ميگردد.
خورشيد حرکت ميکند.
يکي از جنازههايي که مبهوت خورشيد بود آرام آرام ميايستد.
خورشيد حرکت ميکند و نقطهاي از سن را که پرچمي روي آن افتاده روشن ميکند.
شخص به سمت پرچم ميرود. آن را بلند ميکند و ميايستد. شيطان به سمت او ميرود و شروع به عشوهگري و گرديدن به دور او ميکند. دستان خود را باز ميکند و همه بدنش را ميلرزاند و ميچرخد
مرد سر به آسمان دارد و غروب خورشيد را نگاه ميکند.
خورشيد در غروب فرو ميرود. شيطان نا اميد از او به سمت دو نفر ديگر ميرود و شروع به همان حرکاتي ميکند که در مقابل مرد شماره 1 کرده بود. دو نفر مبهوت و فريفته ميشوند و چهار دست و پا به دنبال شيطان ميروند. شيطان به گوشهاي ميرود و ميايستد. دو نفر مشغول سجده و نيايش انسان لحظاتي بعد خورشيد دوباره طلوع کند در طي اين طلوع تعداد ديگري ازجنازهها مينشينند.
طلوع و غروب و رقص و حرکات شيطان با سرعت بيشتري يازده بار تکرار ميشود.
در نهايت بعد از طلوع و غروب يازدهم و مرتبه دوازدهم بعد از رقص و حرکات شيطان تمام جمعيت ديگري که روي زمين خوابيده بودند بغير از سه نفر که به پرچم تکيه دادهاند همگي مفتون و فريفته شيطان ميشوند و دور او حلقه زده مينشينند و مشغول نيايش او ميشوند.
صداي پاي اسب که همراه هر طلوع شنيده ميشد به گوش ميرسد اما از خورشيد خبري نيست.
هر بار که اين صدا ميآيد سه نفري که زير پرچماند بيتاب و پريشان به راه ميافتند و پرچم را در وسط سن ميگردانند ميايستند و با دستان خود جلوي پيشانيشان سايهبان ميسازند و به دنبال خورشيد به سمت راست سن توجه ميکنند.
اما صدا که قطع شد از خورشيد خبري نيست.
و هر بار شيطان با ديدن اين صحنه قهقهه ميزند و در وسط سن ميرقصند تا اين که صدا باز به گوش برسد.
با شنيدن صدا هراسان و مضطرب سرجاي خود باز ميگردد و منتظر ميماند اما وقتي خورشيد طلوع نميکند دوباره به کار خود ادامه ميدهد. بعد از سومين دفعهاي که صدا به گوش ميرسد و از خورشيد خبري نيست بيتابي سه نفر به اوج ميرسد و اين بيتابي با قهقهه شيطان در ميآميزد.
سه نفر دست به پيشاني خود زده و به مشرق نگاه ميکنند. بيتابي به اوج ميرسد و هر سه از خستگي مينشينند. دستها را به بالا ميگيرند. يکي از سه نفر شروع به گفتن اذان ميکنند. با شنيدن صداي پاي اسب سرها معطوف به مشرق ميشود اما خورشيد از غرب طلوع ميکند آرام و با وقار به وسط سن ميآيد. صحنه پرنور و پرنورتر ميشود.
سه نفر پرچم به دست به سمت ديگراني که دور شيطان حلقه زدهاند ميروند. و شيطان که نور آزارش ميدهد آستينش را جلوي صورت خود گرفته و از صحنه خارج ميشود.
سه نفر به دور ديگران ميگردند و ميگردند تا اينکه همه بلند مي شوند به وسط سن ميآيند. پرچم در وسط آنهاست و همگي دست به آسمان بلند ميکنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1618]