واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: 6 باور نادرست درباره ازدواج
توجه به عوامل پيشبينيكننده آينده ازدواج بسيار عاقلانه است؛ عواملي از قبيل ارتباط خوب، مهارتهاي حل مشكل، تشابه و همانندي ارزشها و عقايد.
جستجوي چنين ارتباطي و يافتن همسري كه اين مهارتها و قابليتها را داشته باشد عاقلانه است، اما بايد توجه داشت كه هيچ راهي براي تضمين خوشبختي پيش از ازدواج ميسر نيست،فقط ميتوان از قبول باورهاي غلط موجود در جامعه در اين زمينه پرهيز كرد.
در اين مطلب نگاهي مياندازيم به 6 باور شايع اما نادرست درباره ازدواج.
* اشتباه اول: عشق كافي است. خيليها فكر ميكنند عشق و دوست داشتن براي شروع يك زندگي كافي است.
اين يك فكر نادرست و يك باور غلط است. افراد فكر ميكنند كه مثلاً اگر تناسب فرهنگي يا خانوادگي نداريم اشكالي ندارد، ما خيلي همديگر را دوست داريم و اين موضوع براي خوشبختي كافي است و بقيه مسائل هيچكدام مهم نيست. تجربه ثابت كرده است كه عشق بستر كافي و توانمندي براي حل تمام مشكلات زندگي نيست.
بسياري از اوقات در يك ازدواج غلط اساساً عشق از بين ميرود، چون بسيار شكننده است و گاهي همين عشق در ازدواج غلط تبديل به نفرت ميشود و آدمهايي كه زماني عاشق هم بودند، حتي پس از جدايي نيز با شنيدن اسم هم ناراحت و منقلب ميشوند.
* اشتباه دوم: آنچه يافت مينشود، آنم آرزوست . يكي ديگر از باورها اين است كه ما بايد حتماً يك آدم كامل را پيدا كنيم تا بتوانيم عاشق او شويم و با او زندگي كنيم، در حالي كه اصولاً چنين چيزي وجود خارجي ندارد و ما يك آدم ناكامل را پيدا خواهيم كرد، همانطور كه خودمان آدم كاملي نيستم.
اصولاً انسان از ماهيت مادي برخوردار است و در طبيعت كه ماهيت مادي دارد، زندگي ميكند. ماده اصولاً نسبي است و نه مطلق، بنابراين يك موجود مادي و نسبي در يك ظرف مادي و نسبي مانند طبيعت هرگز نميتواند كامل و مطلق باشد و اين فكر صددرصد غلط است. افراد بايد يك آدم به نسبت خوب كه به آنها ميخورد پيدا كنند و نه يك آدم كامل. همانطور كه خودمان هم يك فرد به نسبت خوب هستيم و ضعفهاي خودمان را داريم. اما از آنجا كه نكات خوب ما بيشتر است يك فرد به نسبت خوب ميشويم.
* اشتباه سوم: هنوز آمادگياش را ندارم. باور غلط ديگر اين است كه من تا زماني كه خودم به عنوان يك همسر كامل نشدهام تمايلي به ازدواج ندارم. حتما يك بخشي از مهارتهاي همسر بودن مربوط به دوران كودكي ما ميشود كه ما والدينمان را به عنوان الگوي همسر بودن ميبينيم و اين نقش را از آنها ياد ميگيريم و به تدريج وقتي بزرگتر شده وارد جامعه ميشويم، اين الگوها را در شكلهاي گوناگون ميبينيم، دروني ميكنيم و ميآموزيم، تا زماني كه وقت ازدواج فرا ميرسد.
دقيقاً يك بخش عمده از اين نقش را زماني ياد ميگيريم كه در جايگاه همسري قرار ميگيريم. يعني نميشود پيش از اينكه در جايگاه نقشي قرار بگيريم بتوانيم بهطور كامل آن نقش را ايفا كنيم. بنابراين چنين باوري صددرصد غلط است كه پيش از ازدواج بتوان به عنوان يك همسر نقشي را ياد گرفت و بعد ازدواج كرد.
*اشتباه چهارم: تا مهارتهاي ارتباطيام كامل نشود، ازدواج نميكنم. باور غلط ديگر اين است كه افراد ميگويند ما پيش از ازدواجمان بايد ثابت كنيم كه ارتباط كامل و موثري داريم و بعد ازدواج كنيم، در حالي كه قطعاً چنين چيزي ميسر نيست.
ما ميتوانيم پيش از ازدواج، مقداري از مهارتهاي ارتباطي را ياد بگيريم و بعد در دوره آشنايي مقداري از اين مهارتهاي ارتباطي را در عمل شناسايي كنيم و به كار ببنديم و موانع موجود در خودمان را براي اجراي اين مهارتها شناسايي و برطرف كنيم.
اما حقيقت امر اين است كه باز ما چون هنوز در جايگاه همسري قرار نگرفتهايم، هنوز اين مهارتها به شكل كامل و دقيق نميتواند از ما صادر شود مگر اينكه ما در جايگاه همسري قرار بگيريم و اين مهارتها را به تدريج ياد بگيريم و باز هر بار صحنههايي وجود دارد كه اين مهارتها را از ما ميطلبد و هيچ وقت اين ارتباط پيش از ازدواج آموخته نميشود.
* اشتباه پنجم: همسرم بايد متفاوت باشد. باور غلط ديگري كه در انتخاب همسر و دوست داشتن وجود دارد اين است كه من بايد با كسي ازدواج كنم كه خصوصيات شخصيتاش متضاد با من باشد. در واقع ما دوگونه جاذبه داريم. يك جاذبه تشابهات كه ما در اين نوع جاذبه جذب آدمهايي ميشويم كه شبيه خودمان هستند نوع ديگري از جاذبه، جاذبه تفاوتهاست، يعني كه ما جذب آدمهايي ميشويم كه با ما متفاوتند. اما بايد بدانيد كه اين تفاوتها ابتدا به ساكن خيلي جذاب و جالباند براي مثال هميشه اين طوري است كه يك آدم سرحال، معاشرتي و پرشروشور جذب آدميآرام ميشود و پيش خودش فكر ميكند كه چقدر اين فرد آدم باشخصيتي است كه ميتواند هيجاناتش را كنترل كند برخلاف من كه نميتوانم اين كار را بكنم. از طرف ديگر هم يك آدم آرام و درونگرايي كه به راحتي نميتواند ارتباط برقرار كند، جذب يك آدم پر شر و شور و معاشرتي ميشود كه به راحتي ميتواند با ديگران ارتباط برقرار كند.
افراد بايد توجه داشته باشند كه بدانند كه اين جاذبه تفاوتها براي يك عمر زندگي نميتواند جالب باشد.
براي اينكه اين دو نفر آنقدر با هم متفاوتند كه وقتي كنار هم قرار ميگيرند هر دو اذيت ميشوند و هر دو احساس تنهايي ميكنند.
* اشتباه ششم: ازدواج آسانتراز اين حرفهاست. باور غلط ديگر اين است كه افراد فكر ميكنند انتخاب همسركاري ندارد. ما يك شخص را خيلي اتفاقي ميبينيم، خوشمان ميآيد و نسبت به او احساس علاقه ميكنيم، پس ميتوانيم با او ازدواج كنيم. قطعا اين باور غلطي است. انتخاب همسر يك امر كاملاً دقيق، منطقي و حساب شده است كه حتماً بايد در محاسبات ما جا بگيرد و مورد قبول واقع شود. يعني افراد بايد با هم تناسب خانوادگي، فرهنگي، اعتقادي، اقتصادي، اجتماعي و... داشته باشند تا بتوانند ازدواج كنند وگرنه خود دوست داشتن در يك ازدواج غلط آسيب ميبيند و از بين ميرود.
دكتر بدريالسادات بهرامي
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]