محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826751137
گفتوگو با جفري آدامز سفير بريتانيا در تهران؛به آينده روابط خوشبينم - سرگه بارسقيان
واضح آرشیو وب فارسی:ايتنا: گفتوگو با جفري آدامز سفير بريتانيا در تهران؛به آينده روابط خوشبينم - سرگه بارسقيان
وقتي ميگويد در ايران بر اظهارنظرهاي مقامات بريتانيايي بيشتر تمركز ميشود و علت اينكه ما در آنجا نشستهايم هم موضوع همين است، دستش را به ديوار پشت سر ميكوبد و ميگويد: ديوار عمارت 138 ساله سفارت بريتانيا كه پشت آن تالاري است كه كنفرانس تهران با شركت چرچيل، استالين و روزولت 65 سال پيش در آنجا برگزار شده و هنوز هم روي ديوار، نقشه ميز شام و ترتيب نشستن ميهمانان در پشت آن وجود دارد.
روبهروي بالكني كه گفتوگو در آن انجام شد، باغي است كه صد سال پيش مشروطهخواهان در آنجا تحصن كردهاند و كاشيهايي كه از آن زمان به يادگار مانده و روي آن اشعار حافظ و اين بيت كه نقش بسته، به دستور سفير مرمت شده و روي ديوار نصب شده است. علاقه جفري آدامز، سفير 51 ساله بريتانيا در تهران به تاريخ و فرهنگ ايران به حدي است كه كنار عمارت قديمي سفارتخانه، تختهايي به سبك ايرانيها براي نشستن گذاشته و از خانم ميترا بهناممجتهدي، مسوول ارشد بخش امور رسانهاي و ارتباطات سفارت بريتانيا ميخواهد ما را به بازديد از باغ سفارت و عمارت قديمي آن ببرد. علاقه آدامز كه فارغالتحصيل رشته تاريخ اسلام و سياست خاورميانه از دانشگاه آكسفورد است و همسرش نويسنده و داراي مدرك كارشناسي ارشد در مطالعات ايتاليايي، به ايران چنان است كه آنها در طول مدت اقامتشان (از 12 فروردين 1385) به شهرهاي مختلف ايران سفر كرده و با مردمان و آداب رسوم آنان آشنا شدهاند. خانواده آدامز (جفري و مري اما و سه فرزندشان آلكساندر 7 ساله، ايزابل 5 ساله و پاتريك 3 ساله) از بودن در ايران بسيار خرسندند. جفري آدامز در كشورهاي مختلفي از جمله عربستان سعودي، فرانسه، آفريقاي جنوبي و مصر خدمت كرده است. وي پيش از آنكه دستيار ويژه دفتر شخصي جك استراو، وزير خارجه اسبق بريتانيا شود، كنسول كل بريتانيا در بيتالمقدس بود و مسووليت روابط بريتانيا با مردم فلسطين را بر عهده داشت. آدامز به فارسي ميگويد: و عليرغم فراز و نشيبهاي سياسي بسيار و رخدادهاي اخير در روابط تهران و لندن به آينده روابط خوشبين است؛ اما آنجا كه به كودتاي 28 مرداد 1332 ميرسد از اقدام كشورش ابراز ناراحتي ميكند و ميگويد اين بخش از تاريخ قابل دفاع نيست ولي مساله پرونده هستهاي ايران، مسالهاي سياسي و قابل حل است.
جناب سفير! آقاي علي كردان وزير كشور جمهوري اسلامي گفته اين حرف يك وزير مهم در كابينه دولت و يك موضع رسمي است. چه اتفاقي افتاده كه ميخواهند گزارش فعاليت شما را به اطلاع عموم برسانند؟
در چند ماه گذشته من به فعاليتهاي ديپلماتيك خود ادامه دادهام، درست همانگونه كه دوست و همكار من آقاي موحديانعطار، سفير ايران در لندن مشغول فعاليتهاي ديپلماتيك خودشان هستند.
اما نمايندگان مجلس بالاخص اعضاي كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي خواستار كاهش سطح روابط ديپلماتيك بين ايران و بريتانيا هستند و حتي به سفير ايران در لندن گفتهاند چه ضرورتي بر حفظ سطح روابط در حد سفير است. شما تصور ميكنيد اتفاقي در حال وقوع است؟
ايران و بريتانيا دو كشور مهم بوده و نيازمند داشتن روابط كاري فعال و جدي هستند. به همين دليل است كه من در تهران هستم و آقاي موحديان در لندن. من از اينجا خيلي هم خوشم ميآيد.
ولي ظاهرا تير اول را شما پرتاب كردهايد. پيش از آنكه نمايندگان مجلس ايران خواستار تجديدنظر در سطح روابط تهران- لندن شوند، اين سفارت بريتانيا بود كه فعاليت بخش تجاري خود را كاهش داد و حتي روزنامه فايننشالتايمز خبر داد كه دبير اول امور تجاري و اقتصادي سفارت بريتانيا ايران را ترك خواهد كرد.
آنچه به آن اشاره ميكنيد تصميم طرف بريتانيايي است كه ارتباطهاي تجاري با ايران را تشويق نميكند و اين امر منجر به كاهش حجم روابط فعاليتهاي تجاري بين دو كشور شده است. ولي من تصور نميكنم اين سوال را بتوان به سطح نمايندگي و حضورمان در تهران يا اهميتي كه دولت بريتانيا براي ارتباط با ايران قائل است، پيوند داد.
دوره مسووليت ديپلماتيك شما اوايل بهار سال آينده به پايان ميرسد. فكر ميكنيد تا آن زمان بتوانيد سطح روابط را در اين حد حفظ كنيد؟
اگر به تاريخ روابط ايران و بريتانيا نگاه كنيد، ميبينيد همواره فرازونشيبهايي در آن وجود داشته و چند سال گذشته هم از اين قاعده مستثني نبوده است. ولي آنچه من را ناراحت ميكند، اثرگذاري وقايعي است كه مبتني بر سوءتفاهمات است. وقتي افراد به سطح روابط اشاره ميكنند، متاسفانه اين خطر وجود دارد كه مسائل گيجكننده باشد چرا كه بعضا راجع به دو مقوله مختلف صحبت ميشود. كاملا ميپذيرم كه دولت بريتانيا اختلافاتي سياسي با دولت ايران دارد كه مساله هستهاي يكي از آنها است، ولي ما اين اختلاف نظرها را از كانالهاي ديپلماتيك، كه شغل ماست، مديريت ميكنيم. آنگونه كه ميبينيم مساله هستهاي به هيچ وجه مشكل دو جانبهاي بين ايران و بريتانيا نيست، بلكه مسالهاي است بين ايران و جامعه جهاني. بريتانيا يك عضو فعال گروه 3 كشور اروپايي (آلمان، فرانسه، بريتانيا، چين، روسيه و ايالات متحده) است. علاقهمندم يادآوري كنم 333 مساوي 6 است. بعضي وقتها مردم ميگويند: به فارسي) ولي حقيقت اين است كه ما تنها يك كشور در بين ديگر كشورها هستيم. دليل ناراحتكننده بودن برخي مسائل اين است كه بسياري از موضوعات منشاء سياسي ندارند. به عنوان مثال يكي از مسائلي كه موجب نگراني ايران شده خروج نام سازمان به اصطلاح مجاهدين خلق از فهرست سازمانهاي تروريستي در بريتانيا است. اما اين مسالهاي حقوقي و قضايي است و اتفاقا بين دو دولت ايران و بريتانيا زمينههاي مشترك فراواني در اين باره وجود دارد. دولت بريتانيا اين سازمان را تروريستي ميدانست، آنها پرونده خود را به يك دادگاه بردند و قضات آن دادگاه با دلايل مشخص براي خودشان، چنين تصميمي گرفتند. دولت بريتانيا با اين تصميم موافق نبود اما هيچ گزينه ديگري نداشت جز اينكه اين تصميم را اجرا كند. هر كس كه بريتانيا و ديگر كشورهاي اروپايي را ميشناسد ميداند كه اينها مسائلي است كه مكررا اتفاق ميافتد؛ به عبارت ديگر گاهي دادگاهي قادر است تصميم يك دولت را زيرپا بگذارد. حقيقتي كه كوشش كردم به همكاران ايراني خود بگويم اين بود كه هيچ تصميم سياسياي پشت اين قضيه نيست.
آزادي گروگانگير سفارت ايران در لندن در سال 1980 هم موجب نگراني ايران شده و شما به اين خاطر به وزارت خارجه ايران احضار شديد. براي اين نگراني ايرانيها چه پاسخي داريد؟
اين مورد تروريستي بود به نام بداوينژاد كه در اشغال سفارت ايران در سال 1980 در لندن همكاري داشت. اخيرا به وي حكم تعليقي داده شده است. بسيار اهميت دارد كه تمامي حقايق را در اين مورد بدانيم. اين فرد زماني كه اشغال سفارت ايران با دخالت نيروهاي امنيتي بريتانيا به پايان رسيد، دستگير و به دادگاه سپرده شد كه دادگاه 5 بار براي او حكم حبس ابد صادر كرد ولي در قانون بريتانيا وقتي فردي محكوم به حبس ابد ميشود به معناي آن نيست كه تمام عمر خود را در زندان سپري كند. قاضي تصميم ميگيرد كه حداقل سالهاي حبس او چقدر باشد. در مورد بداوينژاد قاضي 22 سال حبس را اعلام كرد؛ يعني او پس از 22 سال اين شرايط را داشت كه از كميته حبس تعليقي، آزادي مشروط خود را درخواست كند. تاكيد ميكنم اين به هيچوجه مترادف با عفو نيست. پس از 22 سال او درخواست آزادي مشروط را ارائه داد. كميته مربوطه سالي يك بار جلسه تشكيل ميداد تا درخواست وي را بررسي كند. اين كميته متشكل از متخصصان كيفري و جنايي است كه به هيچ وجه ارتباطي با دولت بريتانيا ندارند. تنها پرسش اين بود كه اگر اين فرد از زندان به خانهاي تحت مراقبت منتقل شود، تهديدي براي جامعه خواهد بود يا خير؟پس از 6 سال كه بهطور ممتد درخواست او مورد بررسي قرار گرفت به اين نتيجه رسيدند كه خروج وي از زندان خطري به همراه ندارد. آنچه مقرر شده آن است كه بداوينژاد ميتواند در خانه تحت شرايط خاص زندگي كند اما محدوديتهايي براي مكانهايي كه ميخواهد برود و كارهايي كه ميخواهد انجام دهد وجود دارد. او به هيچ وجه نبايد حتي به نزديكي سفارت ايران در لندن برود و اگر از شرايط مقرر شده سرپيچي كند بلافاصله به زندان بازگردانده ميشود. اين مساله به هيچوجه منعكسكننده يك پيام سياسي براي ايران نيست بلكه روند فني و قضايي بوده و هيچ زاويه سياسي در آن وجود ندارد. همين مساله دقيقا به همين گونه در مورد سازمان به اصطلاح مجاهدين خلق نيز صدق ميكند. اينها همگي مواردي قضايي و غيرسياسي هستند، بدون آن كه نمايانگر هيچ پيام سياسياي از سوي دولت بريتانيا براي دولت ايران باشند. اگر بخواهيم پروندههاي حقوقي مفتوح اختلافبرانگيز بين ايران و بريتانيا را برشماريم يكي هم پرونده آقاي نصرتالله تاجيك سفير سابق ايران در اردن است كه در بريتانيا به اتهام خريد دوربينهاي ديد در شب بازداشت شده و قرار است به آمريكا مسترد شود. اخيرا در تايلند يكي از افسران ارشد نيروي هوايي ايران كه به اتهام تلاش براي خريداري ابزارهاي هدايتكننده موشك براي ايران بازداشت بود، آزاد شد. تايلنديها به اين دليل اين افسر ايراني را آزاد كردند كه احتمال ميرفت اگر او را در اختيار ايالات متحده قرار دهند، براي در اختيار گذاشتن اطلاعات محرمانه فعاليتهاي نظامي ايران، از سوي آمريكاييها تحت شكنجه قرار گيرد. چين هم در بهار سال گذشته يك ايراني متهم به خريداري قطعات جتهاي جنگنده آمريكايي براي انتقال به ايران را از بند آزاد كرد. او هنگامي كه ايالات متحده خواستار انتقال آن متهم به آمريكا شد از سوي مقامات پكن آزاد شد. پس چرا با وجود وضعيت وخيم جسماني تاجيك و احتمال آسيب به وي در صورت تحويل دادن به آمريكا، همچنان حكم استرداد وي پابرجاست و اگر دولت لندن دخالتي در اين پرونده قضايي همچون ديگر پروندهها ندارد، چرا وزير كشور بريتانيا در حال بررسي مدارك پزشكي تاجيك است؟
كاملا درست است، مساله آقاي تاجيك هم يك مورد قضايي است. مورد ايشان با موارد ديگر در تايلند و چين متفاوت است؛ به دليلي بسيار مهم و آن اينكه پرونده ايشان بر اساس قوانين بريتانيا بررسي ميشود و نه قوانين تايلند و چين؛ بهويژه بر اساس قانون استرداد مجرمان بين ايالات متحده و بريتانيا. آنها قوانين خود را دارند و در قانون ما هم مشخص است كه چگونه بايد اين استرداد انجام شود و مقامات مختلف و از جمله وزير كشور كه اشاره كرديد، اين مساله را بررسي ميكنند تا حقوق فردي وي مورد خدشه قرار نگيرد. در حال حاضر در اين مقطع به سر ميبريم. آنگونه كه به همكاران ايراني منعكس كردم لازم نيست به حرف من توجه كنيد بلكه به قانون بريتانيا نگاهي بيندازيد. بنابراين در اين مورد هم همچون دو مورد قبلي هر تصميمي گرفته شود به منزله اين نيست كه دولت بريتانيا درصدد ارسال پيام سياسي به ايران است.
گفتيد كه بريتانيا يكي از اعضاي 333 يا همان 551 است؛ در پرونده هستهاي يكي از طرفين ايران است و مساله دوجانبه نيست. اما مقامات لندن درصدد تحريم صنعت نفت و گاز ايران هستند و اين موضعي است كه ديگران نه اعلام و نه از آن حمايت كردهاند. گوردون براون، نخستوزير بريتانيا چه در سخنراني سالانه خود در تشريح سياست خارجي دولت و چه در ديدار با جورج بوش و نيز ديويد ميليبند وزير خارجه گفتهاند تحريم صنعت نفت و گاز راهي است براي وادار كردن تهران به تعليق غنيسازي اورانيوم. پس تحريم صنعت نفت و گاز مسالهاي است كه فقط بريتانيا در پي آن است.
نخستوزير بريتانيا به احتمال تحريم صنعت نفت و گاز اشاره كرده است. تصور ميكنم وي به اين مساله چنين نگاه ميكند. ما به ايران را پيشنهاد داديم كه راهي است براي رسيدن به مذاكرات. معناي آن اين است كه ايران توسعه فعاليتهاي غنيسازي اورانيوم خود را متوقف كند و جامعه بينالملل نيز اعمال تحريمهاي جديد عليه ايران را متوقف خواهند كرد. بهواقع ايران در اين فرمول ميتواند به غنيسازي در همين سطحي كه در آن قرار دارد ادامه دهد. براي همين هم هست كه اميدوار هستيم طرف ايراني اين پيشنهاد خوب و جالب را بپذيرد و با ما به گفتوگو بنشيند. ولي منطقا تا اجراي اين پيشنهاد روند جاري ادامه پيدا ميكند. تا توافق بر سر توقف در برابر توقف، ما به كار خود ادامه ميدهيم و تحريمها در دستور كار جامعه بينالمللي باقي ميماند. اگر تماسهاي جاري بين آقايان جليلي و سولانا به بازگشايي باب مذاكره بينجامد، عملا فضاي ما دچار تغييري انقلابي ميشود و ما ميتوانيم از تحريمها فاصله بگيريم.
تحريم شعبههاي اروپايي بانك ملي ايران هم يكي از مواردي است كه بريتانيا در آن نقش كليدي داشت و حتي بانك ملي شعبه لندن نسبت به اين حكم شكايت كرد. آيا به اين شكايت رسيدگي شده و تلاشهايي براي رفع محدوديتها در جريان است؟
به آنچه اعلام شده نميتوانم نكته جديدي اضافه كنم. تحريمهاي متفاوتي وجود دارد؛ برخي به دنبال قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل اعمال شده و برخي از تحريمهاي ديگر نيز از تصميمهاي ملي منبعث ميشوند. آمريكا گستره بزرگي از اقدامات را هدايت ميكند ولي فراموش نكنيد برخي تصميمها از سوي خود شركتها بهصورت مستقل اتخاذ ميشود. تعدادي از شركتها بهطور مستقل به اين نتيجه رسيدند كه ادامه همكاري تجاري با ايران در اين شرايط ارزش زحماتي كه بايد متحمل شوند را ندارد. براي از ميان برداشتن اين دشواريها بايد مساله هستهاي را حل كنيم. با حل مساله هستهاي ارتباط ايران با جهان دچار تغيير شكل ميشود. اطمينان قاطع دارم به محض اينكه قفل مذاكره باز شود، محدوديتها از بين ميرود و اين به نفع هر دو طرف است.
اما جناب سفير! داستان بريتانيا در پرونده هستهاي داستان مجزايي است. عليرغم اينكه آلمان و فرانسه هم در تلاشند اروپاييها را ترغيب كنند تا تحريمهايي فراتر از شوراي امنيت عليه ايران اعمال شود، اما باز هم بريتانياييها مورد بيشترين انتقادهاي مقامات ايراني قرار ميگيرند. آقاي احمدينژاد گفته بود: موحديان عطار، سفير ايران در لندن ميگويد بريتانيا اعتقادي به مذاكرات هستهاي ندارد و... چرا هنوز زير سر انگليسيهاست؟
نميدانم، (فارسي) اين سوال جالبي است. من تمام وقت اين سوال را از خودم ميپرسم. حقيقت اين است كه مواضع سه كشور اروپايي (آلمان، فرانسه و بريتانيا) در مساله هستهاي كماكان يكسان است و كاملا به ادامه مذاكرات متعهد هستيم. اين موضع تمام كشورهاي 333 است. ولي درست ميگوييد در ايران بر اظهارنظرهاي مقامات بريتانيايي بيشتر تمركز ميشود تا آلماني و فرانسوي، دليل آن هم تاريخ است. همان كه ميگويند به فارسي) ما تاريخ را به دوش ميكشيم، هيچكس نميگويد كار، كار فرانسه است يا آلمان است. اين محصول تاريخ است. به همين دليل از روزي كه به ايران آمدم گفتم بايد بپذيريم رفتار ما در گذشته، به اين روش و منش منفي نسبت به ما انجاميده است. دو سال و نيم قبل، هنگام تقديم استوارنامهام اين مطلب را به رئيسجمهور ايران هم گفتم. در نگاه به تاريخ نبايد سعي كنيم از آن دفاع كنيم. اگر به موضوع مهم كودتاي آگوست 1953 288 مرداد 1332) نگاه كنيم كه بريتانيا در آن نقش داشته، من حتي يك لحظه از اين اتفاق دفاع نميكنم و نسبت به آن احساس تاسف دارم. از كاري كه كشورم كرد احساس غرور نميكنم. اما نكته كليدي براي من آن است كه در آن زمان من اصلا به دنيا نيامده بودم! نكته مهم تفاوت تاريخ و سياست است. براي من كودتاي 1953 الان جزو تاريخ است اما مساله هستهاي، مساله سياسي اين روزها است. نميخواهم ادعا كنم كه سياست امروز تحتتاثير تاريخ قرار نگرفته بلكه آنچه ميخواهم بگويم اين است كه ايران و بريتانيا نيازمند رابطهاي هستند كه نگاهش به آينده باشد نه گذشته. نبايد در بند تاريخ قرار بگيريم. بايد به شيوهاي هدفمند و صادقانه به تاريخ نگاه كرده و سعي كنيم به سوي آينده پيش رويم. من فكر ميكنم اين چيزي است كه مردمان ما شايستگياش را دارند.
در گفتوگويي كه با سرريچارد دالتون، سفير سابق بريتانيا در تهران داشتم و در روزنامه اعتماد ملي منتشر شد، وي نيز از اقدامات لندن در كودتاي 28 مرداد 1332 اظهار تاسف كرد و خوشحالم كه بار ديگر اين موضع را از زبان سفير فعلي ميشنوم. اما حال كه صحبت به تاريخ كشيده شد، باغ قلهك هم يكي از آن موارد تاريخي است كه البته امروز جزو سياست است. با باغ قلهك چه ميكنيد؟پس ميدهيد يا مصمم هستيد همچنان براي در اختيار داشتن آن پافشاري كنيد؟
باغ قلهك متعلق به سفارت بريتانيا است اما من آن را به عنوان بخشي از ميراث مشترك ايران و بريتانيا ميشناسم. مسووليت من اين است كه از آن به خوبي نگهداري نمايم و به نفع روابط لندن و تهران از آن استفاده كنم. تصور ميكنم بايد از ميراث تاريخي استفاده كرد و از آن لذت برد. تاريخ فقط بار زحمتآور نيست، گاهي ميشود از آن لذت برد. اين خوشبيني مصرانه من است.
يكي از سوالاتي كه ذهن بسياري از تحليلگران غربي را به خود مشغول كرده اين است كه قطعنامههاي شوراي امنيت يكي پس از ديگري صادر ميشود، در حالي كه تهران همچنان حاضر به تعليق غنيسازي اورانيوم نيست. اين روند صدور قطعنامه چه سقف زماني و آستانه فشاري دارد؟آيا احتمال دارد با اين قطعنامهها و عدم اجابت خواستهها از سوي تهران، احتمال تهديد نظامي ايران يا حمله آمريكا و اسرائيل به ايران قوت گيرد؟
ديويد ميليبند، وزير خارجه بريتانيا ماه گذشته مقالهاي در مورد مساله هستهاي ايران نوشت، من آن را ننوشتم اما مقاله بسيار خوبي بود. او گفت ما ناچاريم ديپلماسي را بهكار گيريم تا نتيجه بدهد؛ مجبوريم چرا كه روي گزينه ديگري به هيچوجه نبايد فكر شود. پاسخ من به پرسش شما اين است كه راهحل مساله در مذاكره است. گاهي مواقع اين مذاكرات ميتواند رنجآور و دشوار باشد، دو طرف بايد پيشنهاد را روي ميز بگذارند و درباره آن گفتوگو كنند. راستش، هرچند گاهي وقتها برخي افراد نسبت به حل مساله هستهاي ايران بدبين هستند اما من كاملا خوشبينم. من در كار ديپلماتيك با مسائل بسيار دشوارتري سروكار داشتم؛ پايان رژيم نژادپرستي آفريقاي جنوبي و منازعه فلسطينيان و اسرائيليها بر سر مساله زمينها. اين مسائل در مقايسه با مساله هستهاي ايران بسيار دشوارتر به نظر ميرسند. مساله هستهاي ايران هيچ ارتباطي با دين ندارد، با مالكيت بر زمينها و اينكه چه كسي مسوول آنها باشد هم مشابهتي ندارد. هيچ ارتباطي با اينكه كدام كشور، ديگري را كنترل كند هم ندارد. در مساله هستهاي توافق بين دو طرف نكته اساسي است. ايران ميگويد ما سلاح هستهاي نميخواهيم، ما هم ميگوييم خيلي خوب، موافقيم. در مورد اين مساله اساسي توافق وجود دارد. وقتي شما مساله هستهاي را با مسائل ديگر دنيا مقايسه كنيد ميبينيد قابل حل است. پس بياييد حلش كنيم!
اين اميدواري شما به ايجاد گشايشي در مساله هستهاي ايران، برخاسته از خبرهايي است كه در راه است؟يا در روابط ايران و بريتانيا روزنههاي جديدي باز ميشود؟
اساسا درباره آينده روابط ايران و بريتانيا خوشبينم و دليل آن اين است كه اگر مسائل سياسي را كنار بگذاريم پيوندهاي بيشماري وجود دارند كه ذكري از آنها به ميان نميآيد. در بريتانيا احترام بسيار عميقي نسبت به ايران وجود دارد. هيچكس در بريتانيا خواستار جنگ با ايران نيست. بريتانياييها وقتي به ايران سفر ميكنند عاشق اين كشور ميشوند. سال گذشته اين سفارتخانه 41 هزار ويزا براي ايرانياني صادر كرد كه خواستار سفر به بريتانيا بودند. آنها يا دانشجو بودند كه براي تحصيل، يا تاجر بودند كه براي تجارت يا گردشگراني بودند كه براي خريد از خيابان آكسفورد به بريتانيا ميرفتند؛ تمام پيوندها برقرار است بدون دخالت هيچ يك از دو دولت. نتيجه اينكه پس از 5/2 سال عليرغم تمام فراز ونشيبهاي سياسي ميبينيم ارتباطات فرهنگي و اجتماعي با قدرت وجود دارد و ادامه پيدا ميكند. نسبت به آينده روابط بسيار مطمئن هستم.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
دوشنبه 6 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايتنا]
[مشاهده در: www.itna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]
-
گوناگون
پربازدیدترینها