واضح آرشیو وب فارسی:سياست روز: بنا: به خاطر كشتي دوباره ميآيماي كاش زندگي دنده عقب داشت!
گروه ورزشي - محمد بنا بار ديگر در آستانه بازگشت به تيم ملي كشتي فرنگي قرار گرفته و نتايج مذاكرات وي با فدراسيون مثبت بوده است، هر چند هنوز راجع به جزئيات كار بحث نشده است.
نايب قهرمان اسبق جهان كه طي سالهاي گذشته نيز عملكردي روشن از خود بر جاي گذاشته است، به دنبال صحبتها و تفاهمهاي انجام شده با رئيس فدراسيون كشتي، طي همين امروز و فردا با صدور حكمش در تيم ملي، مسئوليت كشتي فرنگي را عهده دار خواهد شد تا با برنامه ريزي لازم، اسباب موفقيت اين رشته را از نو بنا نهد.
بنا كه طي چند سال گذشته نقشي اساسي در موفقيتهاي كشتي فرنگي ايفا كرده است، اعلام كرده كه ميخواهد از وجود تمام سرمايههاي مربيگري اين رشته در داخل استفاده كند. مربياني چون احد پازاج كه او نيز از جمله خوبهاي اين رشته است و اميدواريم زمينه اي فراهم شود تا تمامي قهرمانان و دلسوزان كشتي فرنگي با جمع شدن به زير يك سقف اسباب سربلندي هر چه بيشتر آنرا فراهم آورند.
روز گذشته خبرگزاري ايسنا گفت و گويي با محمد بنا در رابط با مسائل مختلف كشتي فرنگي داشته كه در ادامه ميآيد.
وضعيت كشتي فرنگي پس از شكست در المپيك برهم ريخته به نظر ميرسد. اين تيم چقدر كار دارد تا به دوران گذشته بازگردد؟
كشتي فرنگي چند سالي يك حركت روبه رشد و جهشي داشت اما، اگر 300 مسابقه را پيروز شوي، در يك رويداد آن هم در المپيك كه بايد نتيجه بگيري، بازنده شوي، همه چيز برهم ميريزد. در حال حاضر شرايط مليپوشان طبيعي نيست. البته همه كشتيگيران آن پنج نفر نيستند و پشتوانههاي زيادي داريم كه بتوانند كمك زيادي به تيم ملي كنند. اما، اين پنج نفر هم براي ما بسيار مهم هستند. شرايط مساعد باشد، بايد هرچه زودتر آنها را از نظر روحي بازگردانيم، چون جوان هستند، سالها نيز ميتوانند در خدمت كشتي باشند.
دو سال قبل پس از بازيهاي آسيايي تيم ملي را ترك كرديد و در نهايت در المپيك نتيجه نگرفتيم. آيا اگر به آن دوران برگرديد باز همان تصميم را ميگيريد؟
اي كاش زندگي مانند ماشين دنده عقب داشت. تمام آرزو و همه فكرم موفقيت در المپيك بود و ميخواستم در اين چهار سال كارم را انجام دهم تا پس از نتيجهگيري در پكن، جاي خود را به جوانان بدهم و در بخش ديگري به فعاليت بپردازم اما، اين فكرها محقق نشد. در آن زمان خيلي مسايل به وجود آمد كه ناخواسته بود. پس از چند سال به ايران بازگشته بودم و تجربه مديريتي چگونه كار كردن در اين شرايط را نداشتم اما، حالا شناخت كافي دارم. همه چيز گذشته و به خاطر گذشته نبايد آينده را هم نابود كرد بلكه بايد عبرت بگيريم.
اين موضوع مطرح ميشود كه بنا ميخواهد هر سه رده سني را در دست داشته باشد اما، سابقه نشان داده كه كار بسيار طاقتفرسا و غير ممكني است.هدايت همزمان دو تيم جوانان و بزرگسالان در سال 2006 نيز تجربه خوبي براي شما نبود. آيا ميخواهيد هر سه رده را در اختيار داشته باشيد؟
در سال 2006 با رفتن حسن بابك از تيم ملي بزرگسالان، طالقاني اين تيم را نيز در چند ماه مانده به مسابقات جهاني به من محول كرد و به طور همزمان هر دو تيم را در اختيار داشتم كه واقعا به من سخت گذشت. امكان ندارد دوباره چنين مسئلهاي رخ دهد. بلكه نظرم اين است كه هر كس مسئوليت يك رده را در اختيار بگيرد و بين آنها تعامل وجود داشته باشد. البته هنوز راجع به جزئيات و برنامهريزي كار جلسهاي با فدراسيون نداشتهام اما، در جلسه اول همه چيز مثبت بود.
برنامه تيم ملي بايد چگونه باشد؟
برنامه بايد چهارساله باشد و تا المپيك لندن ادامه داشته باشد. همه چيز را بايد به صورت مكتوب درآورد تا شرح وظايف افراد مشخص باشد و فردا مشكلي بوجود نيايد. مشاوره ميتواند انجام شود اما، دخالت نه.
در المپيك شانس كسب چند مدال داشتيم؟
اگر المپيكي برنامهريزي ميكرديم و تيم از لحاظ روحي - روا ني آماده ميشد، در هر پنج وزن شانس مدال داشتيم. اين تيم، بهترين تيم تاريخ كشتي فرنگي بود و استحقاق گرفتن مدال در المپيك را داشت.
پس از شكست المپيك حميد سوريان از صحنه كشتي محو شد و شنيده ميشود كه حتي تمرين هم نميكند. براي بازگرداندن چنين سرمايههايي بايد چه كار كرد؟
كسي كه سه سال قهرمان جهان ميشود، به طور حتم فاكتورها و ويژگيهاي به خصوصي داشته كه چنين نتيجهاي را گرفته است. طبيعي است پس از سه مدال طلاي جهان، ناكامي در المپيك كشتيگير را بر هم ميريزد اما، سوريان همان طور كه از پيروزيها خوشحال ميشد، بايد با تلخيهاي اين شكست هم كنار بيايد. در وهله اول بايد خود سوريان خودش را حفظ كند و خانوادهاش بايد براي بازگشت به او كمك كنند. سوريان ميتواند تا چهار سال آينده باز هم در سطح اول دنيا باشد، به شرطي كه خود را هماهنگ كند و تمرينات مرتب را دوباره آغاز كند.
محمد بنا هميشه با ليگ كشتي مخالف بوده است اما، به خاطر تامين مالي كشتيگيران، همه ميگويند بايد برگزار شود. نظر شما در اين مورد چيست؟
من هميشه با اين نوع ليگ مخالف بودهام. آنهايي كه از ليگ ذينفع هستند ميگويند ليگ مكاني براي شناسايي جوانهاست ولي تيمي كه براي قهرماني بسته ميشود، دنبال جوان نميرود بلكه به فكر جذب بهترينهاست. كاري با كشتيآزاد ندارم اما، در كشتي فرنگي كمترين نفع مالي نصيب كشتيگير ميشود. كشتيگيري مثل علي محمدي مجبور ميشود هر هفته وزن كم كند و كشتي بگيرد اما، ضرر آن را در المپيك ميبيند. اينها همه ضرر هستند. اگر ميخواهيم كشتيگيران نفع مالي ببرند، ميتوانيم در طول سال چهار يا پنج مسابقه جايزه بزرگ در استانها بگذاريم و به هر كشتيگيري هم كه در سه مسابقه قهرمان شد، يك جايزه نقدي ويژه بدهيم. اين طوري منافع مالي كشتيگيران شايسته نيز در نظر گرفته ميشود و كشتيگيران هم دورهاي مبارزه ميكنند. اما، اگر مجبوريم ليگ را برگزار كنيم بايد در زمان مناسبي باشد و قرارداد تيمها طوري باشد تا كشتيگير جوان و بزرگسالان در كنار هم قرار بگيرند و وزن كم كردنها نيز به كشتيگيران لطمه نزنند. تيمها نيز بايد تثبيت شده باشند و قرارداد چند ساله با كشتيگيران ببندند تا در زماني كه اردوي تيم ملي نداريم، كشتيگيران در باشگاهها تمرين كنند. همچنين اگر تيمها ثابت باشند ميتوانند با يك كشتيگير جوان قرارداد چند ساله ببندند و پس از پرورش آن كشتيگير، از نقل و انتقال او سود ببرد. براي داشتن يك ليگ خوب خيلي كارها ميشود كرد اما، ليگي كه عجولانه باشد و بخواهيم در يكي، دو ماه هر طور كه شده آن را برگزار كنيم، به سود كشتي نيست.
آيا با تغيير قانون كشتي فرنگي، ايران ميتواند نتايج چند سال اخير را باز هم بدست آورد؟
قانون جديد هنوز آزمايشي است و كشورها بايد با برگزاري آن پيشنهادات خود را به فيلا ارسال كنند. هر قانوني تصويب شود، بايد تابع فيلا باشيم. در گذشته به همراه تيم ملي جوانان به تورنمنت تركيه رفتيم كه روز وزنكشي به ما گفتند قانون عوض شده و كلينچ اجرا ميشود. با برنامهريزي به جايي رسيديم كه بهترين كنده زنها و بهترين دفاع كنندهها را داشتيم. با كار شبانهروزي ميتوان با هر قانوني كنار آمد.
حرف آخر.
محمد بنا را همه ميشناسند. به خاطر كشتي دوباره خواهم آمد نه براي منافع شخصي. اميدوارم شرايطي ايجاد شود تا نتيجه كارم را در المپيك لندن ببينم. هر كسي هم كه فكر ميكند ميتواند به كشتي كمك كند بايد به فدراسيون بيايد و حرفش را بزند تا اگر هم حرفش را گوش نكردند، حداقل از خودش راضي باشد كه دلسوز كشتي بوده و حرفش را زده است. هر چقدر هم افراد بخواهند كنارهگيري كنند باز فدراسيون بدون مربي نميماند. اتاق فكر فدراسيون با ضريب هوشي دو يا 100 به كارش ميپردازد اما، بهتر است اين ضريب هوشي 100 باشد تا كشتي لطمه نبيند.
يکشنبه 5 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سياست روز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]