تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):دانايى سرآمد همه خوبى‏ها و نادانى سرآمد همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1813051284




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شخصیت پردازی قهرمان زن در رمان های شوهرآهوخانم و سووشون


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: شخصیت پردازی قهرمان زن در رمان های شوهرآهوخانم و سووشونبرگرفته از: نامه ی سال چهاردهم، شمارة اوّل و دوم، بهار و تابستان 1388

چکیده : زنان به عنوان شخصیت های داستانی همواره در ادبیات حضور داشتـه اند، اما تا قبل از نویسندگی آنان، چهره ای که در آثار ادبی از زنان ترسیم شده بود، توسط نویسندگان مرد بوده است. در این آثار کمتر نویسندة مردی را می¬توانیم بیابیم که چهرة همه¬جانبه¬ای از زن در آثارش ارائه شده¬باشد؛ این مشکل با نویسندگی زنان تاحدی رفع شده¬است، زیرا زنان باتوجه به شنـاخت خود چهرۀ همـه¬جانبه¬تری می¬توانند از خود ارائه دهند. در این مقاله به بررسی شخصیت¬پردازی قهرمان زن در دو رمان سـووشون (سیمین دانشور) و شـوهر آهوخانم (علی¬محمد افغانی) می¬پردازیم، تا ببینیم در این دو رمان، باتوجه به اینکه نویسندۀ یکی مرد و دیگری زن است، چه شباهت ها و تفاوت هایی در این مسئله هست.
کلیدواژه ها: شخصیت پردازی، قهرمان زن، سووشون، شوهر آهوخانم.
مقدمه
شخصیت¬پردازی یکی از عناصر اصلی داستان است که نویسنده ازطریق آن می¬تواند به قهرمانان داستانش چهره¬ای واقعی ببخشد؛ رفتار و گفتار هر شخصی باید مطابق¬با نقشی باشد که در داستان برعهده دارد. واقعی و ملموس جلوه¬دادن شخصیت¬های داستان رابطۀ تنگاتنگی با میزان شناخت نویسنده از قهرمانانش دارد؛ اینکه هر نویسنده¬ای به حالات و روحیات خود و هم¬جنسان خود آشنایی بیشتری داشته¬باشد، امری پذیرفته¬شده و طبیعی است؛ بنابراین در شخصیت¬پردازی قهرمان زن، می¬توان نویسندگان زن را موفق¬تر دانست، اما زنان نسبت¬به مردان مدت کمتری است که داستان می¬نویسند، و «تا همین اواخر زن در ادبیات آفریدة مردان بود.»1 و نویسندگان مرد کمتر توانسته اند چهرة همه جانبه ای از زن در آثارشان ارائه بدهند، زیرا اینان
«در آفرینش قهرمانان مذکر می¬توانسته¬اند خلق¬وخوی خود یا دوستان و آشنایان هم¬جنس خود را معیار خلق قهرمانی با خلق¬وخوهای متفاوت قراردهند، اما در آفرینش قهرمانان زن، همواره این اشکال اساسی وجود داشته که «به¬واسطه» ازجانب زنان سخن گفته¬اند و «به¬واسطه» بیان¬کنندۀ عواطف و احساسات آن¬ها بوده¬اند و این «به¬واسطه بودن¬ها» تا اندازه¬ای از اصالت داستان¬های واقع¬گرایانۀ آنان کاسته است.»2
رمان سووشون و شوهر آهوخانم هردو در دهة چهل نوشته شده¬¬است؛ وقایع رمان شوهر آهو¬خانم سال¬های 1313¬ـ¬1320؛ یعنی سال ورود متفقین به کشور و آغاز جنگ جهانی دوم را دربرمی¬گیرد و رمان سووشون سال¬های 1320¬ـ¬1324؛ یعنی سال¬های آغازین جنگ جهانی دوم را توصیف می¬کند. در این دو رمان، که دو دورۀ پشت¬سرهم را به¬تصویر می¬کشد، زنان از شخصیت¬های اصلی هستند. در این مقاله، ابتدا به معرفی شخصیت¬های اصلی زن در دو رمان می¬پردازیم و سپس شباهت¬ها و تفاوت¬های شخصیت¬پردازی قهرمانان زن این دو نویسندۀ مرد و زن را بررسی می¬کنیم.
شوهر آهوخانم
یکی از شخصیت¬های اصلی زن رمان، آهو است. آهو زنی است که تمام وقتش صرف خانه¬داری و نگه¬داری از فـرزندانش می¬شـود. او کـاملاً مطیع همسرش است، به¬طوری¬که شوهرش سیدمیران دربارة او می¬گوید: «زن من مثل یـک برّه مطـیع و به¬هـمان¬اندازه سلیم¬النّفس و سازگار است. هرچه من بگویم غیر از آن را قبول نخواهد کرد.»3
او با اجتماع بیرون¬از خانه ارتباطی ندارد، فقط درابتدای زندگی که با مشکل مالی مواجه هستند، «خودش خمیر می¬کرد، خودش نیز می¬پخت و می¬فروخت.»4 وقتی سیدمیـران به او بی¬وفـایـی می¬کند و با هما ازدواج می¬کنـد، ضربۀ روحی سختـی می¬خورد. او در عالم واقع نمی¬تواند از حق خود دفاع و دربرابر همسر و هوویش مقاومت کند، امّا در خیالش بارهـا، با شجاعـت هما را از خانه¬اش بیرون می¬کند. آهو ازدست¬ دادن شوهر را برنمی¬تابد، به دوستان شوهرش روی می¬آورد، شاید که آنان بتوانند سیدمیران را به او برگردانند، وقتی نتیجه¬ای نمی¬گیرد به جادو و نذرونیاز متوسل می¬شود. شوهرش او را تحقیر می¬کند و کتک سختی به او می¬زند، اما باز هم عاشق شوهرش است. «آهو درمیان نفرت و خشم سوزان خود از او خوشش آمد، اگر کسی در اطاق نبود بی¬شک می¬دوید و روی زانویش می¬افتاد ... و از گناه نکرده¬اش پوزش می¬خواست.»5
او درمقابل بی¬عدالتی¬های همسر و هوویش تسلیم می¬شود و تصمیم می¬گیرد مانند همسایۀ بی¬آزاری در آن خانه زندگی کند، اما وقتی می¬شنود سیدمیران می¬خواهد برای همیشه او و بچه¬هایش را ترک کند، بی¬تفاوتی را کنار می¬گذارد و با جسارت تمام، شوهرش را به خانه برمی¬گرداند.
یکی دیگر از شخصیت¬های اصلی زن در رمان شوهر آهوخانم، هما است؛ هما زنی بی¬پرواست و چندان به اوضاع زن در جامعۀ آن روز توجه نمی¬کند. شیوۀ آزادوار هما در زندگی با انتظاراتی که همسرش، حاجی¬بنا، از او به¬عنوان یک زن خانه¬دار دارد در تناقض است. هما با علاقه¬مند نشان¬دادن خود به مردی دیگر، از خانه فرار می¬کند و از شوهرش طلاق می¬گیرد. او درپی علایق خود به دسـتة رقـص حـسین¬خان مطرب می¬پیوندد، اما چون زندگی آرامی ندارد، به¬دنبال سرپناه با سیدمیران آشنا می¬شود و با او ازدواج می¬کند. او می¬خواهد زن آزادی باشد، و تحت¬تأثیر هرچیز نو و جدیدی است که می¬بیند یا می¬شنود. با آغوش باز کشـف حـجاب را می¬پذیرد، زیـراکه با علایقش هم¬خوانی دارد، کارها و رفتارهـای او زنـان اطرافش را به¬تعجب وامی¬دارد، و باعث می¬شود تا دیگران او را دارای سلامت اخلاق ندانند. او درراه زن¬روز بودن، سیدمیران را نیز با خود همراه می¬کند. شیوۀ لباس¬پوشیدن سیدمیران تغییر می¬کند و دیگر چندان به اعتقادات مذهبی¬اش پای¬بند نیست. هما در آخر رمان، سیدمیران را ترک می¬کند و با یکی از عشاق قبلی¬اش از شهر می¬رود. دیگر زنان رمان، چندان حضوری در رمان ندارند و بیشتر درارتباط با آهو و هما است که شناخته می¬شوند، و از روحیات و دغدغه¬های ذهنی آنان، اطلاعاتی به خواننده داده نمی¬شود. یکی از این زنان، نقره است که شوهرش بی¬کار است و برای شوهرش به¬دنبال کار می¬گردد. دیگری خورشید که برای کارکردن به مغازۀ اطوکشی می¬رود و گاهی واسطه¬ای است بین هما و آهو. اکرم که زن همیـشه خنـدانی اسـت و بچه¬دار نمی¬شود و از شوهرش حساب¬ می¬برد.
سووشون
شخصیت اصلی زن در رمان سووشون، زری است. زری زنی تحصیل¬کرده است که در مدرسة انگلیسی¬ها درس خوانده¬است. او عاشق شوهر و فرزندانش است و این وابستگی از او زنی مطیع و ترسو ساخته¬است. شوهرش، یوسف، یکی از خوانین منطقۀ فارس است که حاضر نیست با انگلیسی¬ها مدارا کند و محصولات مزرعه¬اش را به آن¬ها بفروشـد، این مخالفت که عاقبـت به قیـمت ازدسـت¬دادن جانش تمام می¬شود زری را می¬ترساند. زری نمی¬خواهد جنگ و ناامنی بیرون به داخل خانه¬اش کشیده شود؛ «زری گریه¬کنان گفت: هرکاری می¬خواهند بکنند، اما جنگ را به لانۀ من نیاورند ... شهر من، مملکت من همین خانه است.»6 او برای زندان و دیوانه¬خانه نذری می¬برد، اما با قحطی و بیماری¬ای که در شهر شایع شده زری
«به بیهودگی نذرش می¬اندیشد و حرف¬های یوسف در گوشش بود که فایدة خیرات و مبرات تو چیست؟ کار از اساس خراب است. اما هرچه به مغزش فشار می¬آورد نمی¬دانست چه باید کرد که اساس کار درست بشود، راه¬حل¬هایی هم که یوسف پیشنهاد می¬کرد، چنان به¬نظر او خطرناک می¬آمد که حتی از فکرش چندشش می¬شد.»7
زری با مخالفت¬های شوهرش مدارا مـی¬کند تـا او را ازدسـت ندهد، در جشن عقدکنان دختر حاکم، گوشواره¬هایش را به¬رغم میل خود به دختر حاکم می¬بخشد؛ یا اسب پسـرش، خـسرو را که بسیار به آن علاقه¬مند اسـت برای دختر کوچک حاکم می¬فرسـتد، اما شوهرش به او سیلی می¬زند و او را ترسو خطاب می¬کند. بعدازآن زری درمیان شجاعت و ترس در نوسان است، تا زمانی¬که شوهرش به شهادت می¬رسد و او تصمیم می¬گیرد شجاع باشد. عمه¬خانم یکـی دیگر از شخصیت¬هـای زن رمان اسـت. او ترس¬ها و دغدغه¬های زری را ندارد، شاید به¬دلیل اینکه وابستگی¬های زری را ندارد. او درمقابل برادرش ابوالقاسم¬خان، که با انگلیسی¬ها همکاری می¬کند، می¬ایستد و می¬گوید: «خواهر بزرگ¬تر همه¬تان هستم و حق دارم دلالتتان بکنم. راهی که می¬روی درست نیست.»8 اما در ماجرای دادن اسب خسـرو به دختـر حاکم کوتاه می¬آید و برای فرار از این وضـعیت می¬خواهد شهر را ترک کند؛ «شده است شهر سگساران ... من که می¬گذارم و از این ولایت می¬روم. می¬روم مثل مرحوم بی¬بی¬ام کربلا مجاور می¬شوم.»9 به¬دلیل مرگ فرزندش به تریاک روی آورده¬است و می¬گوید: «وقتی بچه مرد ... تو آن باغ ... می¬دانستم مرده اما بغلش کردم و تا سردزک دویدم، بچۀ شش ساله. اگر حالا بود ... کی فکر تریاک بود و از بی¬تریاکی رعشه می¬افتاد به تمام تنش؟»10
عزت¬الدوله زن ثروتمندی است که ارتباط نزدیکی با خانۀ حاکم دارد، به¬دلیل ایـنـکه زری زن پسـرش نشــده¬ از او کیـنه به¬دل گرفـتـه¬است و بـه عمـه¬خانم می¬گوید: «اگر عروس شما نشده¬بود، خاندانش را برمی¬انداختم.»11 هم اوست که با ترفند گوشواره¬های زری را برای دختر حاکم می¬گیرد.12 شـوهرش به او هیچ علاقه¬ای نداشته است. «وقتی دعوایمان می¬شد، می¬گفت تو چشمت چپ است. تو را به من انداخته¬اند. می¬گفت دوستت ندارم، اما نمی¬خواهم به پسرم توهین بشود که بگویند مادرش مطلقه است. و من بدبخت، احمق، جانم برایش درمی¬رفت.»13
شوهرش به او خیانت می¬کند و درمقابل چشمانش با زنان دیگر ارتباط دارد، اما کاری ازدست او برنمی¬آید و خودش از آنان در خانه¬اش پذیرایی می¬کند. فردوس، کلفت خانة عزت¬الدوله است که در خانة او مورد تجاوز قرار گرفته و به ازدواج اجباری با کل¬عباس، خدمتکار خانه راضی شده¬است. کینۀ عزت¬الدوله را به¬دل گرفته و درپی انتقام است، و ننه¬فردوس، که با دخترش در خانۀ عزت¬الدوله زندگی می¬کند، به او در کار قاچاق کمک می¬کند. سودابه، زنی رقاص است که به¬عنوان زن دوم پدر یوسف، وارد خانة او می¬شود، اما زن رسمی او نمی¬شود. عمه¬خانم می¬گوید: سودابه «آخر هم زن پدر من نشد. می¬گفت همین طوری راحت¬تر است، البته او بی¬بی را آواره کرد و خیلی خون به¬دل بی¬بی کرد.»14 یکی دیگر از شخصیت¬ها، خانم فتوحی است. او قبل¬از اینکه بیمار شود، «دست به قلمش خوب بود و مقاله¬هایی دربارۀ حقوق زن و علیه مظالم مرد در روزنامه¬های محلی می¬نوشت و مجـله¬ای را هم راه¬ می¬برد که در آن دختران را به بیداری می¬خواند.»15
شباهت شخصیت¬پردازی قهرمان زن در دو رمان
هردو نویسنده در این رمان¬ها سعی¬کرده¬اند چهرة زن ایرانی را ترسیم کنند و دغدغه¬های او و ظلمی را که بر او می¬رود را نشان دهند.
«در رمان شوهر آهوخانم، هم زنی که هووی زن دیگری شده و هم زنی که شوهرش هوو برسر او آورده، هر دو مظلومند و هیچ¬یک آزادی و اختیاری از خود ندارند و هردو مجبورند که به خوب و بد مردشان بسازند و مثل کنیزی از او اطاعت کنند و به خواست¬های او تن بدهند و دم نزنند.»16
و در رمان سووشون، زری
«زنی است که در وضعیتی آشوب¬زده در فکر آرام نگه¬داشتن محیط خانة خویش است، همۀ زنان سووشون، حتی چهره¬های منفی چون عزت¬الدوله، هریک به¬نوعی وجوه گوناگون ستمدیدگی، بی¬پناهی، ناکامی، فداکاری و تحمل زن ایرانی را به نمایش می¬گذارند.» 17
ازاین¬رو درمـیـان بـرخی شخصیت¬های هردو رمان، شـباهت¬هایی دیده می¬شود؛ برای¬ مثال زری و آهو، هردو زنی خانه¬دار هستنـد که به شوهـر و فرزندانشان عشق می¬ورزند، هردو ارتباط محدودی با دنیای اطراف خود دارند و در کارهای مخصوص به شوهر دخالتی داده نمی¬شوند، و اگر زری گاهی سعی می¬کند بداند در مجالس مردانة خانه¬اش چه خبر است، این اجازه به او داده نمی¬شود. «یوسف رو به زری گفت: سری به مهمان غریب ما بزن، می¬زنی؟ می¬دانست که محترمانه عذرش را خواسته¬اند.»18 و آهو بعدها متوجه می¬شـود کـه شوهرش زمین و باغ را فـروختـه و تمام دارایی¬اش را ازدست داده¬است. هردو زن باید آرامش همسر خود را فراهم کنند؛ سیدمیران وقتی همۀ اموال خود را ازدسـت می¬دهـد و از کارهـای هـما به¬سـتوه می¬آید برای آهو درددل می¬کند.19 یوسف وقتی دل¬گیر می¬شود به زری پناه می¬آورد. «یوسف گفت: برای همین آمدم شهر که به تو بگویم همۀ کارهایم را زمین گذاشتم و آمدم که برایت درددل کنم.»20 و هردو شخصیت، بعداز جدایی از همسر شجاع می¬شوند. آهو وقتی تصمیم می¬گیرد بی¬تفاوتی را کنار بگذارد که قرار است همسرش برای همیشه او را ترک کند و زری نیز وقتی یوسف را برای همیشه ازدست می¬دهد شجاع می¬شود؛ یا بین هما و سودابه نیز شباهت¬هایی هست؛ اینکه هردو رقاص هستند، هردو به¬عنوان زن دوم، وارد خانۀ مردی می¬شوند و زندگی زن اول را مختل و حقوقش را از او می¬گیرند. سودابه هیچ¬وقت زن رسمی پدر یوسف نمی¬شود و هما یک¬سال بدون اینکه زن رسمی سیدمیران باشد با او زندگی می¬کند.
تفاوت¬ شخصیت¬پردازی قهرمان زن در دو رمان
تنوع شخصیت¬ها
در رمان شوهر آهوخانم با دو نوع شخصیت زن مواجه هستیم. در یک طرف، هما، نمونة یک زن گستاخ و بی¬پرواست که می¬خواهد آزاد باشد و در این راه گاه تاحد وقیح¬بودن هم پیش می¬رود؛ و در طرف دیگر، آهو و تمام زنان همسایه¬اش قرار دارند که همگی زنانی نجیب و مظلوم هستند. در رمان سووشون تنوع شخصیت بیشتری به¬چشم می¬خورد. یکی از ویژگی¬های مشخص سووشون «غنا و تنوع شخصیت¬های زنانة» آن است.21 زری، نمونۀ یک زن تحصیل¬کرده و نجیب است که به سیاست هم می¬اندیشد. عمه¬خانم، زنی با صراحت¬لهجه و شجاع؛ عزت¬الدوله زنی بدذات و درعین¬حال مظلوم واقع¬شده، فردوس و ننة¬فردوس زنانی بی¬دفاع و موردظلم قرارگرفته و سودابه زنی بی¬پروا و گریخته از هنجارهای معمول جامعه است.
طبقة اجتماعی زنان
زنانی که در رمان شوهر آهوخانم حضور دارند، غالباً از طبقة متوسط جامعه هستند؛ آهو، هما، هاجر، شیرین¬جان خانم و مادام ارمنی و ... همه از طبقۀ متوسط هستند و گروه دیگر از طبقه فقیر و فرودست که به¬سختی روزگار می¬گذرانند، مانند نقره، خورشید، صفیه¬بانو، نازپری و ... .
در رمان سووشون هم فقط دو طبقه زن حضور دارند. طبقة بالا و مرفه، و طبقة زیردست و خدمتکار. «اصولاً زن¬ها در آثار دانشور، اغلب به دو طبقة متمایز ازهم تقسیم می¬شوند، زنان طبقة بالا و مرفه¬الحال، و زنان زحمت¬کش و زیردست و محروم و اغلب کلفت¬جماعت که خدمت زنان طبقة بالا را می¬کنند.»22 بنابراین زندگی زنان طبقة متوسط در رمان سووشون به¬چشم نمی¬خورد و این به¬دلیل این است که نویسنده با این گروه از زنان کمتر دم¬خور بوده¬است.
تحول شخصیت¬های اصلی
جریان تحول شخصیت اصلی زن در رمان سووشون بیشتر ملموس است. «درطول حوادث و جدایی دایمی»23 تحول زری آرام¬آرام شکل می¬گیرد. زری ازلحظه¬ای که از یوسف سیلی می¬خورد، بین شجاع¬بودن یا مدارا¬کردن در نوسان است. ایستادگی دربرابر عزت¬الدوله برای نرساندن پیغام او به ننه¬فردوس در زندان و درهمان¬حال ترجیح¬دادن سلامتی کودکانش بر شجاعت یا صراحت¬لهجۀ او با آقای فتوحی، که انصرافش را از همکاری با یوسف اعلام می¬کند؛ همه و همه او را برای تحول آخر رمان آماده می¬کند. در رمان شوهر آهوخانم، در شخصیت هما تحولی صورت نمی¬گیرد، او زندگی خود را رها و از آن اوضاع فرار می¬کند، و آهو ناگهان تصمیم ¬می¬گیرد که سازش و کوتاه¬آمدن درمقابل همسر و هوویش را کنار بگذارد.
فکر و عمل شخصیت¬ها
در رمان سووشون فکر و عمل شخصیت¬ها درراستای ¬هم است؛ یعنی هر شخصیت، همان¬طورکه فکر می¬کند، عمل می¬کند. زری نمی¬خواهد انسان موردعلاقه¬اش را ازدست بدهد. پس به¬خاطر او مدارا می¬کند، از گوشواره¬هایش می¬گذرد، اسب پسرش را برای دختر حاکم می¬فرستد، یا از عزت¬الدوله پذیرایی می¬کند. عـمه¬خانم با انگلیسی¬ها دشمن است، ازاین¬رو دربرابر ابوالقاسم¬خان، برادرش، که به آنان خدمت می¬کند، می¬ایستد. عزت¬الدوله کینة زری را به¬دل دارد؛ بنابراین درپی راه¬هایی است که به او ضربه بزند. در رمان شوهر آهوخانم، فکر و عمل آهو هم هماهنگ است. او نمی¬خواهد هما در خانه¬اش باشد، و نمی¬خواهد شوهرش را ازدست بدهد، سپس به کارهای مختلفی، مثل متوسل¬شدن به این¬و¬آن، گریه¬و¬زاری و ... روی می¬آورد. اما کارهایی که هما می¬کند، چندان با آنچه که در فکرش می¬گـذرد هماهنگ نیست. هما می¬اندیشد که با سیدمیران آینده¬ای ندارد، زیرا¬ هم پیر اسـت و هم زن و بچه دارد، و درهمان¬حال هواخواه جوان و مجردی دارد، اما بـازهـم زنـدگی با سیـدمیران را برمی¬گزیند و در این راه سختی¬های زیادی را متحمل می¬شود.
ذهنیت شخصیت¬های زن
پرداختن به آنچه در دوران شخصیت¬های زن می¬گذرد، آن هم یک زن ایرانی، در رمان سووشون بیشتر به¬چشم می¬خورد. زری ازیک¬طرف زنی خانه¬دار است و عاشق همسر و فرزندانش و هر کاری می¬کند تا آرامش را در خانه حفظ کند، و از¬¬طرف¬دیگر همسرش کارهای او را رد می¬کند و به او سیلی می¬زند و می¬گوید: «در غیابم فقط یک مترسک سر خرمنی!»24 زری به فکر فرومی¬رود «که آیا واقعاً ترسو بوده یا ترسو شده؟ و آیا واقعاً یوسف مقصر است؟ حتی یک¬آن به این نتیجه رسید که زندگی زناشویی از اساس کار غلطی است.»25 و حتی به این فکر می¬کند که درست نیست او این¬قدر وابستة یک مرد و چند بچه باشد، «اما می¬دید که تمام لذت¬های عمر خودش به این دلبستگی¬ها وابسته است.»26
دانشور می¬گوید:
«به¬نظر من سیمای زن را زن باید طرح کند، کار من هم نشان¬دادن ذهنیت زن ایرانی است و آن¬هم نه فقط زن روشن¬فکر و باسواد ایرانی. من به طبقات خیلی پایین هم رفـتـه¬ام.»27 «در رمـان شـوهر آهوخانم، ترس و دلـهره و تشویش¬های آهو به¬خوبی نشان ¬داده¬شده¬است، امـا درمورد هما نویسنده نمی¬تواند از یک¬سویه قضاوت¬کردن چشم¬پوشی کند و روحیات و دردهای روانی هما را به¬وضوح نشان نمی¬دهد و به درون ذهنیات او وارد نمی¬شود.»28
گفت¬وگو
گفت¬وگو عنصری است که شخصیت¬ها را معرفی می¬کند.29 حرف¬زدن هر شخصیت با شخصیت دیگر متفاوت است، و مشخص می¬کند که شخصیت داستان چه نوع ویژگی¬هایی دارد، یا پایگاه اجتماعی او چیست. در رمان شوهر آهوخانم
«نویسنده با زبان روشن¬فکرانة خود و معلومات خود، به¬جای شخصیت¬های رمان حرف می¬زند. به¬همین¬دلیل در کتاب، گاهی بی¬سواد و عامی، روشن¬فکر و آگاه همه مثل هم حرف می¬زنند و کتاب پر از کلمات قصار فیلسوفان ایرانی و خارجی و افکار شخصیت¬های مذهبی و اجتماعی است.»30
برای مثال: هما زن روستایی است که نه سواد خواندن دارد و نه نوشتن و می¬گوید:
«... مانند فارق یا نمی¬دانم طارق در جنگ اسپانیا همۀ پل¬های عقب را خراب کرده بودم ... اگر عشقش را می¬پذیرفتم حیثیت ازدست¬رفتة ¬خود را غسل تعمید می¬دادم.»31
اما در رمان سووشون، هر شخصیت مطابق با پایگاه و دانشی که دارد حرف می¬زند. عمه¬خانم که زن بی¬سوادی است، درراستای دانش خود می¬گوید: «من که می¬گذارم و از این ولایت می¬روم. داشپورت، (پاسپورت) می¬خواهم برای چه؟ قاچاقی می¬روم.»32
زاویۀ دید
زاویۀ دید شیوه¬ای است که نویسنده با آن داستان را روایت می¬کند. البته زاویة دیدی که نویسنده انتخاب می¬کند بر عناصر دیگر داستان ازجمله شخصیت¬پردازی تأثیر می¬گذارد.33 زاویۀ دید در شوهر آهوخانم، زاویۀ دید بیرونی به شیوۀ دانای کل است، که نویسنده از بیرون بر تمام کارهای شخصیت¬هایش احاطه دارد و از سرنوشت آنان آگاه است.
«انتخاب زاویۀ دید در داستان زنان اغلب به¬صورتی است که بینش و نگرش زنان را نمایش می¬دهد. نویسندگان زن اگر از شیوة روایی دانای کل استفاده کرده¬اند نگاه زنانة خود را ازآن¬طریق منتقل کرده¬ و در شیوة روایت اول شخص؛ یعنی راوی¬ـ قهرمان هم به¬هرحال بینش و نقطه¬نظر شخصیت اول است که بیان می¬شود.»34
سووشون با زاویۀ دید بیرونی، به شیوة دانای کل محدود به ذهن زری، روایت می¬شود و شخصیت¬های دیگر داستان ازدید زری است که شناخته می¬شوند.
نتیجه¬گیری
هر نویسنده در آفرینش قهرمان هم¬جنس خود موفق¬تر عمل کرده¬است. علی¬محمد افغانی، آنجا¬که آشنایی بیشتری با قهرمان زن خود داشته، بهتر توانسته¬است چهرة واقعی و روحیات او را نشـان دهـد؛ مثلاً درمـورد آهـو و دغدغه¬های او موفق عمل¬ کرده¬است، اما ازآنجا¬که این آشنایی نمی¬تواند همه¬جانبه و کامل باشد، او هم در آفرینش قهرمانان زن خود نتوانسته¬است از یک¬سویه¬نگری در امان باشد؛ مثلاً درمورد هما، خود نویسنده هم تصمیم نگرفته¬است که او چه زنی است و هما بین نجیب و وقیح¬بودن در نوسان است، اما سیمین دانشور چون از تجربه¬های مشترک زنان نوشته¬است؛ یعنی آنچه که خود احساس کرده یا می¬تواند احساس کند، چهرۀ واقعی¬تری از زن در رمانش ارائه داده¬است. نحوۀ شخصیت¬پردازی؛ یعنی استفاده از عناصری که بر شخصیت¬پردازی تأثیر می¬گذارد؛ مانند زاویة دید، گفت¬وگو و واقـعی¬بودن قهرمانان و ...، در سووشون به¬گونه¬ای است که شخصیت¬ها را پذیرفتنی¬تر و همه¬جانبه¬تر مطرح کرده¬است.








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 709]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن