واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
مظفرالدین شاه قاجار پنجمین پادشاه ایران از دودمان قاجار بود، او پس از کشته شدن پدرش ناصرالدین شاه ، و پس از نزدیک به پنجاه سال ولیعهد بودن، شاه شد و از تبریز به تهران آمد.
او نیز مانند ناصرالدین شاه چند بار با وام گرفتن از کشورهای خارجی به سفرهای اروپايی رفت. در جریان جنبش مشروطه برخلاف کوششهای صدراعظمهایش میرزا علی اصغرخان امین السلطان (اتابک اعظم) و عینالدوله، با مشروطیت موافقت کرد و فرمان مشروطیت را امضا کرد.
او ده روز پس از امضای فرمان مشروطیت درگذشت . وی فردی بیمار بود و به این دلیل اداره امور کشور را به عین الدوله صدراعظم خود داد. مظفرالدین شاه قاجار پسر چهارم ناصرالدین شاه قاجار و پسر شکوه السلطنه. وی چهل سال حاکم آذربایجان بوده و در پنج سالگی به عنوان ولیعهد انتخاب شد. وی پس از قتل ناصرالدین شاه قاجار سریعا به تهران حرکت کرد و در امارت بادگیر تاجگذاری نمود.دو ماه پس از جلوس وی میرزا رضای کرمانی در میدان مشق به دار آویخته شد.و از اتفاقات مهم در دوران وی ظهور اولین سینماتوگراف بود.
مظفرالدين شاه پنجمين شاه سلسله قاجار و کسی است که دوره ولايت عهدی اش سه برابر دوره سلطنتش به درازا کشيد. او که در سال ۱۲۶۹ ه.ق به دنيا آمد ، چهارمين فرزند ناصرالدين شاه بود ، اما چون دو برادر بزرگ ترش در خردسالی درگذشتند و مادر برادر سوم يعنی مسعود ميرزا ظل السلطان از خانواده شاهی نبود ، ولايت عهدی را از آن خود کرد.
هشت ساله بود که به للگی رضاقلی خان هدايت به آذربايجان فرستاده شد و يک سال بعد در ۱۲۷۸ به ولايت عهدی رسيد.
از دوران اقامتش در تبريز که قرار بود آيين شهرياری را به ممارست بياموزد ، چيز دندان گيری گزارش نشده است ، مگر آن که به روايت اغلب تاريخ نويسان مشروطه ، چاپلوسان ناشايست دوره اش کرده بودند و سبب شدند که ساده دل و کم سواد و عياش بارآيد.
به گزارش ینه، ناصرالدين شاه در سال 1277قمري، مظفرالدين ميرزا پسر خود را به رسم معمول قاجاريه، به تبريز فرستاد تا راه و رسم سلطنت را بياموزد و سال بعد او را رسماً وليعهد اعلام نمود. پيش از آن شاه چند بار وليعهد معين كرده بود و 3 نفر از وليعهدها در كودكي در گذشته بودند. مظفرالدين ميرزا چهارمين وليعهد ناصرالدين شاه بود.
از همان تاريخ استقرار مظفرالدين ميرزا در تبريز، پدرش كوشيد كه بهترين افراد را براي تعليم و تربيت وي در امور سياسي انتخاب كند. ولي مظفرالدين ميرزا كودنتر از آن بود كه بتواند چيزي ياد بگيرد و روي پاي خود بايستد و در آذربايجان به عنوان وليعهد حكومت كرد و در اين مدت، مشتي اراذل و اوباش و كلاش، به تدريج چون حشراتالارض كه به نور چراغ جمع آيند دور او را گرفتند و او را به عنوان «شاه آينده» دوره كردند و به نويد آن كه روزي سلطنت به وي رسد، از او قول گرفتند كه اگر روزي شاه بشود آنان را سخت گرامي دارد و خلاصه محروميت سي، چهل ساله آنان را جبران كند.
چنين بود كه وقتي ناصرالدين شاه به تير غيب از پاي درآمد، مظفرالدين شاه با نوكران به تهران روي آوردند و جماعتي كه نزديك به چهل سال به اميد تحصيل مال و منال و كسب جاه و مقام در انتظار سلطنت مظفرالدين شاه نشسته بودند، دست به غارت گشودند و همه خزائن و نفايس ناصري را به چپاول بردند و همه مناصب را به خود اختصاص دادند و تا توانستند درباريان قديم را كه به راه و رسم كارها آشنا بودند كنار گذاشتند و خود جاي آنان را گرفتند. دربار سلطنتي پر شد از افراد فرومايه و بيشخصيتي كه «به نحوي» مورد توجه وليعهد در تبريز قرار گرفته بودند، من جمله جمعي از دلقكان و نامردان و بيريشاني كه با جناب وليعهد در تبريز روابط نزديكي داشتند و به حكم همان روابط صميمانه متوقع مناصب والا بودند.
ده سال اين مرد بر كشور ما حكومت كرد ولي تاريخ ده ساله سلطنت وي، هيچ امر مهمي را نشان نميدهد. چنان كه اگر داستان مشروطيت پيش نيامده بود، كسي متوجه آمدن و بودن و رفتن او نميشد، گويي مصداق واقعي اين بيت بود كه:
آمد شدن تو اندرين عالم چيست
آمد مگسي پديد و ناپيدا شد
در آن سالهاي حساس اواخر قرن نوزدهم و سالهاي پرآشوب دهه اول قرن بيستم، يعني سالهاي معروف به صلح مسلح و دستهبنديهاي سياسي اروپا، ظهور آلمان تازهنفس و پرخاشجو و رقابت او با روس و انگليس و تغيير سياست رقابتآميز روس و انگليس با يكديگر كه به قرارداد 1907 انجاميد، مظفرالدين شاه در ايران سلطنت ميكرد. ملكالمورخين از قول او در يادداشتهاي خود مينويسد كه:
«در پنجم رمضانالمبارك 1322، مظفرالدين شاه قاجار براي پيشخدمتهاي خود نقل ميكرده كه من سه چيز را در دنيا دوست ميدارم و ساير چيزهاي عالم پوچ است، خوردن، شكار كردن و جماع كردن».(1)
لابد امثال اين سخنان را پيشينيان و نياكان ما شنيده بودند كه معتقد بودند كلامالملوك ملوكالكلام! واقعاً اگر اين بزرگان قوم و مسندنشينان مقام سلطنت نبودند، چه كسي چنين سخنان ارزنده و پرمغزي را براي آيندگان و بازماندگان به يادگار ميگذاشت!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]