واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: آيا زن انسان است؟
مقام زن در اسلام و در آئينهاى ديگر
سراسر دنيا زن را در شكنجهگاه ذلت و پستى زندانى كرده بود. به طورى كه ضعف و ذلت، يك طبيعت ثانوى براى زن شده و گوشت و استخوانش با اين طبيعت مىروئيد ، و با اين طبيعتبه دنيا مىآمد و مىمرد.
كلمات "زن" ،" ضعف و خوارى و پستى" ، نه تنها در نظر مردان، بلكه در نظر خود زنان نيز مثل واژههايى مترادف شده بود، با اينكه در معانى متفاوتى وضع شده بودند ، و اين خود امرى عجيب است، كه چگونه در اثر تلقين و شستشوى مغزى ، فهم آدمى واژگونه و معكوس مىگردد.
اسلام ، عقائد و آرائى كه مردم در باره ي زن داشتند و رفتارى كه عملا با زن مىكردند را بى اعتبار نمود و خط بطلان بر آن ها كشيد.
... و تو كاربرعزيز اگر به فرهنگ محلى امتها مراجعه كنى، هيچ امتى را نخواهى يافت، نه امت هاى وحشى و نه امت هاى متمدن كه مثلهائى سارى و جارى در باره ي ضعف زنان و خوارى آنان، در آن فرهنگ وجود نداشته باشد ، بلكه به هر يك از اين فرهنگها مراجعه كنى، خواهى ديد كه با همه اختلافاتى كه در اصل زبان و سياقها و لحنهاى آن هست، انواعى از استفاده و كنايه و تشبيه مربوط به كلمه "زن"خواهى يافت، و خواهى ديد كه مرد ترسو و يا ضعيف و يا بى عرضه و يا خوارى طلب و يا ذلت پذير و يا تن به ذلت ده را زن مىنامند.
و اين به تنهائى براى اهل تحقيق كافى است كه بفهمد جامعه بشرى قبل از اسلام چه طرز تفكرى در باره ي زن داشته است، و ديگر حاجت ندارد به اينكه سيرهنويسان و كتب تاريخى فصل جداگانه و يا كتابى مختص به دادن آمارى از عقائد امت ها و ملت ها در مورد زنان نوشته باشند.
در هيچ تاريخ و نوشتهاى قديمى چيزى كه حكايت از احترام و اعتنا به شان زن كند ، نخواهى يافت، مگر مختصرى در تورات و در وصاياى عيسى بن مريم (ع) كه بايد به زنان مهربانى كرد و تسهيلاتى براى آنان فراهم نمود.
... و اما اسلام يعنى آن دينى كه قرآن براى تاسيس آن نازل گرديده ، در حق زن نظريهاى ابداع كرده كه از روزى كه جنس بشر پا به عرضه دنيا گذاشت تا آن روز چنين طرز تفكرى در مورد زن نداشت، اسلام در اين نظريه خود ، با تمام مردم جهان در افتاد ، و زن را آنطور كه هست و بر آن اساسى كه آفريده شده ، به جهان معرفى كرد ، اساسى كه به دستبشر منهدم شده و آثارش نيز محو گشته بود.
اسلام ، عقائد و آرائى كه مردم در باره ي زن داشتند و رفتارى كه عملا با زن مىكردند را بى اعتبار نمود و خط بطلان بر آن ها كشيد.
مقام زن در اسلام و در آئينهاى ديگر
مرد و زن ، دو فرد ، از يك نوع و از يك جوهرند ، جوهرى كه نامش انسان است، چون تمامى آثارى كه از انسانيت در صنف مرد مشاهده شده ، در صنف زن نيز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلى از قبيل سخاوت، شجاعت، علم خويشتن دارى و امثال آن ديده شده ، در صنف زن نيز ديده شده است)آن هم بدون هيچ تفاوت.
به طور مسلم ظهور آثار نوع ، دليل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نيز انسان است، بله اين دو صنف در بعضى از آثار مشتركه(نه آثار مختصه از قبيل حامله شدن و امثال آن) از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ، ولى صرف شدت و ضعف در بعضى از صفات انسانيت، باعث آن نمىشود كه بگوئيم نوعيت در صنف ضعيف باطل شده و او ديگر انسان نيست.
در يونان قديم زن را پليد و دستپرورده شيطان مىدانستند و روميان و بعضى از يونانيان معتقد بودند كه زن داراى نفس مجرد انسانى نيست و مرد داراى آن هست .
و با اين بيان روشن مىشود كه رسيدن به هر درجه از كمال كه براى يك صنف ميسر و مقدور است ، براى صنف ديگر نيز ميسور و ممكن است و يكى از مصاديق آن استكمال هاى معنوى، كمالاتى است كه از راه ايمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مىشود ، با اين بيان كاملا روشن مىشود كه در اين بحث، بهترين كلام و جامعترين و در عين حال كوتاهترين كلام همين عبارت: "انى لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثى بعضكم من بعض"است .
بيشتر امت هاى قديم معتقد بودند كه عبادت و عمل صالح زن در درگاه خداى تعالى پذيرفته نيست، در يونان قديم زن را پليد و دستپرورده شيطان مىدانستند و روميان و بعضى از يونانيان معتقد بودند كه زن داراى نفس مجرد انسانى نيست و مرد داراى آن هست و حتى در سال 586 ميلادى در فرانسه كنگرهاى تشكيل شد تا در مورد زن و اينكه آيا زن انسان استيا خير بحث كنند!، بعد از بگومگوها و جر و بحث هاى بسيار، به اين نتيجه رسيدند كه بله زن نيز انسان است اما نه چون مرد انسانى مستقل، بلكه انسانى است مخصوص خدمت كردن بر مردان، و نيز در انگلستان تا حدود صد سال قبل ، زن جزء مجتمع انسانى شمرده نمىشد .
... و كاربر عزيز ! اگر در اين باب به كتابهائى كه در باره ي آراء و عقايد و آداب ملتها نوشته شده مراجعه كنيد به عقايدى عجيب تراز اين ها برمىخوريد. پس شايسته است به ديني چنين کامل و جامع افتخار کنيم و بدانيم عمل کردن به قوانيني که براي زنان از جانب اين دين وضع شده است صد در صد در جهت حفظ سلامت وارتقاي آنان است .
منبع : كتاب ترجمه الميزان، (ج 4، ص 140 ) و (جلد 2 صفحه 405 )
نويسنده: علامه طباطبايى
با تلخيص
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 101]