تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداوند از نادانان پيمان نگرفته كه دانش بياموزند، تا آنكه از عالمان پيمان گرفته كه به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821151264




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حكومت موقت مهاجرتعدم تعهد آلمان درقبال ايران


واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: حكومت موقت مهاجرتعدم تعهد آلمان درقبال ايران
394854.jpg

ضعف حكومت موقت و احتياج آنها به كمك آلمان و عثمانى، بر همگان واضح بود، ولى هيچ يك از اعضاى «دولت موقت مهاجرت» حاضر نبودند حيثيت ايران را فدا كنند و از تقاضاى ضمانت استقلال و تماميت ارضى ايران دست بكشند و اين چيزى بود كه «نادولنى»NADOLNY كاردارسفارت آلمان حاضر نبود قبول كند و در مذاكرات متعدد، به هيچ وجه زير بار اين تعهد نرفت. نظر «نادولنى» اين بود كه قرارداد قبلى «نظام السلطنه» با آلمانى ها معتبر نمى باشدو پيوستن ايران به جرگه دولت هاى مركز(آلمان واتريش ومتحدان ) صلاح نيست، چون معتقد بود باعث عكس العمل شديد روسيه و انگليس خواهد شد و وضع مشكل تر مى شود. ضمناً با سياست محتاطانه نيز مخالف بود و مى خواست بين ايران و عثمانى و آلمان مناسبات دوستانه برقرار گردد، مشروط بر آنكه آلمان در مسائل نظامى حق تقدم داشته باشد، كه اين قضيه با سياست عثمانى مغايرت داشت.
به طورى كه اشاره شد، «نادولنى» مى خواست آلمان را از پذيرش هرگونه تعهدى كنار بكشد. بويژه قرارداد كنت كانيتسKANITZ وابسته پيشين نظامى سفارت آلمان (كه خودكشى كرده بود)، با نظام السلطنه و وعده اى كه «واسل» به ايران داده بود مبنى بر اينكه اگر در جنگ در كنار آلمان بماند، آلمان موظف است بعد از جنگ، وحدت و استقلال ايران را ضمانت كند. «گركه» محقق تاريخى جنگ نوشته است كه به اعتقاد ايرانى ها، «دكترواسل» شركت نظام السلطنه را در جنگ در صف متحدّين تصديق كرده بود، بنابراين دولت موقّت با استناد به نامه هاى وى، مدعى بودند ايرانى ها به تعهدشان درباره شركت در جنگ عمل كرده اند و درنتيجه قول و قرارهاى قبلى مشروعيت قانونى دارند، ولى «نادولنى» مضامين آن نامه ها را رد مى كرد و ورود به جنگ ايرانى ها را در كنار متحدّين نمى پذيرفت.
«گركه» مى نويسد: «نادولنى» از اولين دور گفت وگو با نظام السلطنه و «فوزى بيگ» مشاور عالى رئيس حكومت موقت راضى بود، ولى نظام السلطنه خيلى زود شروع به شكايت از «نادولنى» كرد، چرا كه «نادولنى» مى خواست آلمانى ها را از قيد تعهدهاى پيشين دولت آلمان رها سازد. در هر حال مشكل با «نادولنى» در اولين ملاقات پديدار شد. در جلسه هيأت اجرايى، نهضت در ۲۱ ذى القعده، از طرفدارى آلمانى ها از سليمان ميرزا رهبر دموكرات هاى تندرو انتقاد شد و در ۹ ذى الحجه ، بعضى مخالفت هاى «نادولنى» يادآورى گرديد و نيز در ۱۲ ذى الحجه در گزارشى آمده:
«صورت موادى را كه شارژدافر «نادولنى» در باب معاهده پيشنهاد كرده بود، آقاى سالار معظم قرائت نمودند و چون اساس مواد مذاكره، به كلى برخلاف مقصود هيأت و مخالف مصالح و منافع ايران بود، قرار شد كه به «شارژدافر» جواب مساعد داده نشود.»
تقاضاى نظام السلطنه كه قبلاً در نامه به «نواب» سفير ايران در برلين، مطرح شده بود، اكنون به اين شكل عنوان شد كه آلمان، اتريش و عثمانى ، طى قراردادى ، استقلال سياسى و اقتصادى ايران را به مدت ۲۰ سال تضمين كنند و هنگام بستن قرارداد صلح، كليه معاهدات و امتيازات ايران به متفقين، لغو شود و برعكس دولت هاى مركز (آلمان و متحدين او) به مدت ۲۰ سال حق تقدم در به دست آوردن امتيازات در ايران را داشته باشند. همزمان با مذاكرات كرمانشاه، «وحيد الملك» سفير حكومت موقت ومهاجرت در آلمان از طرف نظام السلطنه مأمور بود با مقامات «برلين» مذاكره كند و اين كار، يكى از مسائلى بود كه «نادولنى» را سخت عصبانى مى كرد، چون در همان مقطع، مذاكراتش با نظام السلطنه به جايى نرسيده بود.
«وحيد الملك» يك ماه پس از آن كه «نادولنى» به ايران رسيد، در ۹ سپتامبر ۱۰‎/۱۹۱۶ ذى القعده ۱۳۳۴ وارد برلين شد و فوراً با نواب سفير ايران تماس گرفت و نواب او را در جريان مذاكرات بين دولت مستوفى الممالك و آلمانى ها گذاشت.
«وحيد الملك»، بعد از دو هفته اقامت در برلين، براى اولين بار با نماينده وزارت خارجه آلمان ملاقات كرد و روز بعد۲۷، سپتامبر ۲۸‎/ ذى القعده، با «زيمرمن» معاون وزارت خارجه آلمان ديدار كرد. «وحيد الملك»، «زيمرمن» را از وقايع ايران، چگونگى آغاز مهاجرت و تشكيل حكومت موقت، آگاه كرد و خواست هاى ايران را برشمرد:
۱- رسميت دادن به حكومت موقتى كرمانشاه.
۲- تضمين استقلال سياسى و تماميت خاك كشور ايران بدون هيچ قيد و شرط.
۳- به رسميت شناختن و تصويب قراردادى كه در تهران ميان مستوفى الممالك و دول آلمان و متحدين عقد و امضا شده بود.
آن گاه «وحيد الملك» از لزوم رساندن پول به حكومت موقتى و لزوم تشكيل و تأسيس قواى نظامى ايران، تحت هدايت افسران آلمانى، سخن گفت. قرار شد وحيد الملك خواسته هايش را كتباً به وزارت خارجه بفرستد و در ضمن، نظام السلطنه از كارشكنى ها و اشكال تراشى هاى «نادولنى» كاردار سفارت آلمان در كرمانشاه شكايت كرد.
جواب دولت آلمان در ۱۶ نوامبر ،۱۹۱۶ در پاسخ نامه «وحيد الملك» نماينده حكومت موقت مهاجرين در برلين رسيد و به قول وى «اين اظهارات هم مانند وعده هاى سابق آلمان، مشروط و بى فايده بود.»
متن پاسخ آلمان از اين قرار بود:
«دولت امپراتورى آلمان اعلام مى دارد كه مجاهدت خود را براى تضمين استقلال سياسى و تماميت ارضى ايران در كنفرانس صلح به كار خواهد برد. مشروط بر آنكه اعليحضرت شاه و دولت ايران بى طرفى متمايل خود را در اين جنگ جهانى نسبت به آلمان و متحدين آن حفظ و يا ضد دشمنان آنها اعلان جنگ نمايد.»
جواب «وحيد الملك» همان تكرار موضع ايران بود و در پى آن «نظام السلطنه» را از طفره رفتن آلمانى ها باخبر كرد. قبل از آن كه «وحيد الملك شيبانى» جواب دولت آلمان را به نظام السلطنه ابلاغ كند، «نادولنى» همه چيز را به نظام السلطنه خبر داده بود.
وحيد الملك به كوشش هاى خود ادامه داد و بار ديگر در ۲۳ اكتبر ‎/۱۹۱۶ 25 ذى الحجه، با يك مقام عالى وزارت خارجه ملاقات كرد و تقاضاهاى دولت موقت را تكرار نمود. ضمناً از جانب «نظام السلطنه» تقاضا كرد به مسيو «نادولنى» دستور داده شود رفتار خودش را نسبت به «حكومت موقت مهاجرين» دوستانه تر كند امّا نه تنها از آن ملاقات نتيجه اى گرفته نشد، بلكه از كرمانشاه خبر رسيد دولت آلمان سعى دارد مذاكرات را به كرمانشاه بكشاند تا از دست «وحيد الملك» «خلاص» شود. با «نظام السلطنه» قرار گذاشته بودند مذاكرات در برلين انجام شود، ولى محل انعقاد قرارداد، كرمانشاه باشد. چنين تصميمى باعث تضعيف شد و وحيد الملك مى نويسد: به اين دليل نتوانستم قرارداد را منعقد كنم. بدون شك «نظام السلطنه» را «نادولنى» وادار به چنين كارى كرده بود.
در ۲۵ نوامبر ‎/ 28 محرم ۱۳۳۵ خبر مى رسد «نادولنى» عزل وحيدالملك را از حكومت موقت خواسته است. ولى «نظام السلطنه» قبول نمى كند و برعكس به «وحيد الملك» تأكيد مى كند اقامت خودش را در برلين تمديد كند. «نظام السلطنه» متوجه شده بود مذاكرات با آلمانى ها به جايى نخواهد رسيد. با اين حال به اصرار «دكتر واسل» كه وحيدالملك را به آلمان فرستاده بود و از دوستى او و نواب باخبر بود، نامه اى به نواب سفير ايران در برلين نوشت و پرسيد دليل اصرار «نادولنى» به فراخواندن وحيدالملك، چيست: «اينجا تصور مى شود «نادولنى» مى خواهد قرارداد بدون مداخله غير و به ميل او انجام گيرد.»
نامه اى هم به سيدمحمد صادق طباطبايى نوشت و از او خواست كه براى ماندن وحيدالملك در آلمان اقدام كند.
جالب است كه سفير ايران در برلين از «وحيدالملك» نظرش را مى پرسد و «وحيدالملك» از اظهار عقيده استنكاف مى كند. جوابى هم به نظام السلطنه مخابره مى كند كه عدم رضايت آلمانى ها از وى، به واسطه فشارى است كه براى گرفتن تضمين ها آورده و اگر حكومت موقتى مايل به ادامه مأموريت او است، بايد از كرمانشاه اقدام كنند بدين ترتيب ايرانيان به مرور از اين كه آلمانى ها تضمين واقعى بدهند نااميد شدند.
«نظام السلطنه» بالاخره به اين نتيجه رسيد كه با «نادولنى» كار به جايى نمى رسد و به «وحيدالملك» اصرار كرد به مذاكرات برلين ادامه دهد. دولت موقّت در محرم ،۱۳۳۵ طرح چهار ماده اى خود را كه درباره اش مدت ها با «نادولنى» بحث كرده بود، به وسيله «وحيدالملك» به آلمانى ها ارائه داد. مضمون اصلى چهار ماده مذكور، اين چنين بود:
«آلمان، اتريش و عثمانى، با قراردادى، استقلال سياسى و اقتصادى ايران را به مدت ۲۰ سال، تضمين مى كنند و دولت هاى ضامن، متعهد مى شوند هنگام بستن قرارداد صلح، كليه معاهده ها، قراردادها، پيمان هاى فى مابين ايران و متفقين و امتيازهاى متفقين و وام هاى ايران را ملغى اعلام كنند. در عوض دولت هاى «متفّق» به مدت ۲۰ سال، در به دست آوردن امتياز، نسبت به متفقين، حق تقدم داشته باشند.»
باوجود اختلافاتى كه اشاره شد، «نادولنى» مذاكراتش را با نظام السلطنه درباره قرارداد، در ماه ربيع الاول، ادامه داد. در آن زمان، مضمون قرارداد به اين صورت مطرح مى شد:
«۱-تضمين آلمان درباره اين كه به اقدامى متوسل شود تا هنگام بسته شدن قرارداد صلح، ايران احترام و تضمين عمومى درباره حفظ تماميت ارضى خود را به دست آورد.
۲- الغاى همه قراردادها، تعرفه هاى گمرگى، امتياز ها، كاپيتولاسيون و داشتن حق حمايت از اتباع ايرانى.

394848.jpg

3- تعهد دولت ايران درباره كوشش براى به راه انداختن يك قيام همگانى عليه روسيه و انگليس و نيز تعهد دولت براى تشكيل يك ارتش منظم، با پشتيبانى مادى آلمان، براى راندن روس ها و انگليسى ها و به رسميت شناختن اقدامات نظام السلطنه، به عنوان تصميم هاى دولت ايران، به اين شرط كه اين تصميم ها با مخالفت شاه ايران روبه رو نگردد.
۴- اعطاى امتياز كشيدن خط آهن در ايران به يك شركت آلمانى و تعهدات ايران، كه در آن خط آهن از قطارهاى استاندارد اروپايى استفاده شود.
«وحيد الملك» مى نويسد يكى از سران مليون (احتمالاً تقى زاده) به او اظهار مى دارد آلمانى ها مى خواهند در مورد مأموريتش به آنها فشار نياورد و منتظر نتيجه مذاكرات «نادولنى» در كرمانشاه باشد.
گويى اختلاف نظرهاى نظام السلطنه و «نادولنى» هميشگى و بى پايان بودند. در اواخر ژانويه ربيع الاخر ،۱۳۳۵ نظام السلطنه، در تلگراف مفصلى، از رفتار «نادولنى» و «سليمان ميرزا» رهبر دموكرات هاى تندرو شكايت مى كند و از «وحيد الملك» مى خواهد درباره رفتار «نادولنى» با وزارت خارجه آلمان مذاكره كند. ليكن مذاكرات چندان به طول نينجاميد، زيرا در ۲۶ فوريه ۴‎/۱۹۱۷ جمادى الاول، عثمانى ها در كوت العماره شكست خوردند و عقب نشينى كردند و دولت موقت مجبور به ترك خاك ايران شد. البته«وحيد الملك» تا مدت ها از عقب نشينى مهاجرين از كرمانشاه خبر نداشت وى در دوم در مارس ‎/هشت جمادى الاول هنوز با آلمانى ها در پيرامون شرايط ايران مذاكره مى كرد. علاوه بر مشكل «نادولنى» و «نظام السلطنه» در مورد قرارداد، موارد ديگرى هم وجود داشت، از جمله موقعيت ژاندارمرى و معضلات مالى، كه قبل از ادامه مذاكرات مطرح مى شوند.
بايد يادآورى كرد كه پس از مرگ ژنرال گولتس آلمانى، در ۱۹ شوال ،۱۳۳۴ قراردادى بين آلمان و عثمانى، براى تشكيل قواى نظامى ايران، در بغداد منعقد شد. براساس آن قرارداد، آلمان و عثمانى مى بايست عليه روسيه و انگليس همكارى كنند. انجام عمليات به عهده عثمانى بود و نيروى آلمان ضميمه سپاه ششم عثمانى مى شد. ضمناً طبق قراردادى كه در همان وقت بين نظام السلطنه و ويلامويتس منعقد شد، وظيفه افسران آلمانى مشاوره بود، در حالى كه همه اختيارات در دست عثمانى قرار مى گرفت.
در كرمانشاه، هنگامى كه نظام السلطنه حكومت موقت را تشكيل داد، ستاد مشترك ايران، عثمانى و آلمان به رياست سردار مقتدر تشكيل گرديد. وظيفه آن ستاد، تجديد سازمان ژاندارمرى ايران و سربازگيرى بود. «بلوشر» مى نويسد نام نويسى براى ايجاد يك قشون ملى كه امنيت را در پشت سر قواى نظامى تأمين كند، آغاز شد. برمبناى قرارداد، عثمانى ها سربازان، و آلمانى ها ژاندارم ها را تعليم مى دادند. در اول دسامبر ‎/۱۹۱۶ ربيع الاول ،۱۳۳۵ چهار هزار نفر سرباز و يك هزار و ۵۰۰ نفر ژاندارم در حال مشق و كارآموزى بودند. در اصل، همه اختيارات در دست عثمانى متمركز بود و آلمان تنها نقش اقتصادى و ادارى داشت. در ماه محرم ،۱۳۳۵ نماينده آلمان، ژنرال گرسمن و خليل پاشا به كرمانشاه آمدند تا درباره عمليات نظامى تصميم بگيرند. پيشنهاد نادولنى با موافقت گرسمن و خليل پاشا روبروشد و قرار شد ژاندارمرى در دست آلمانى ها باشد و قشون، تحت نظر عثمانى اداره شود.
به گفته گركه، محقّق تاريخ جنگ جهانى اول اين توافق به تأييد نظام السلطنه رسيد، ولى او اظهار داشته بود جزئيات آن را بايد بررسى كند. براساس آن تقسيم بندى، افسران عثمانى وارد خدمت ايران شدند، ولى در مورد آلمانى ها توافق به آسانى به دست نيامد و همان طور كه مى توان حدس زد، موجب كشمكش بين نادولنى كاردار سفارت آلمان و نظام السلطنه شد. مسئله اصلى آن بود كه آلمانى ها مى خواستند ويژگى آلمانى بودنشان را حفظ كنند.
ادامه دارد
 يکشنبه 5 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن