تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836295869
سكولاريسم Secularism
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: با توجه به ریشه لغوی و تاریخچه واژههای Secularism، Secularization، معنای صحیح برای واژه سكولاریزاسیون، دنیویشدن یا دنیویسازی و برای واژه سكولاریسم ،دنیاگرایی است. در فرهنگهای موجود، برای واژه secular، مترادفهای ذیل وجود دارند: Earthly،Earthbound ، Earthy، Material، Materialistic،Mundane ، Physical، Temporal، Terrene، Terrestrial، Worldly كه همگی دلالت بر زمینی(earthy)، دنیایی(worldly)، مادّی، موقّت، گذرا، این جهانی و ... دارند و متضادهایی مانند؛ Eternal، Unearthly، Other، Worldly، Extraterrestrial برشمرده شده كه دلالت بر نازمینی، دیگر دنیایی، فرازمینی، ابدی و ... دارند.
از نظر واژهشناسی واژه سكولار از اصطلاح لاتینی seacularum یا saeculum بهمعنای قرن و سده گرفته شده است و به زمان حاضر و اتفاقات این جهانی در مقابل ابدیت اشاره دارد.[1]
تعبیر سکولاریزاسیون درزبانهای اروپائی، بار نخست درمعاهدهی وستفالی در سال 1648 میلادی بهکار رفت و مقصود از آن توضیح و توصیف انتقال سرزمینهای تحت نظارت کلیسا به زیر سلطهی اقتدار سیاسی غیر روحانی بود. درآن ایام تعبیر سکولاریسم دربین مردم متداول بود و تفکیک میان امر مقدس و دینی و امر دنیوی یا عرفی، تداعیکنندهی اعتقاد به برتری امور ومفاهیم مقدس یا دینی بر امور دنیوی یا غیر مقدس بود. علاوهبراین، دیرزمانی بود که کلیسا، کشیشهای موسوم به دینی را ازکشیشهایی که عرفی دانسته میشدند جدا کرده بود. بعدها تعبیر سکولاریزاسیون بهمعنایی متفاوت –گرچه مرتبط با همان مفهوم اوّلیه– به معاف و مرخص کردن روحانیون از قید عهد و پیمانشان برای خدمت به کلیسا اطلاق شد. این اصطلاح، بعدها برای دلالت بر نوعی تحوّل اجتماعی بهکار رفت؛ که در جریان این تعبیر، نهادهای گوناگون اجتماعی، بهتدریج از یکدیگر تمایز مییابند و از قید قالبهای مفروضات دینی که پیشتر از عملکرد آنها خبر میداده، رها میشوند.
پیش از آنکه این تحول واقع شود، عمل اجتماعی در گسترهی بسیار وسیعی از فعالیتها و تشکیلات انسانی، مطابق و موافق با پیشفرضهای ماورای طبیعی تنظیم میشد؛ که بهمرور گذشت زمان با از دسترفتن حاکمیت مفاهیم ماورای طبیعی، نهادهای اجتماعی از یکدیگر متمایز شدند. این مفاهیم ماورای طبیعی، در حالیکه هنوز هم میخواهند بر سایر حوزههای زندگی اجتماعی سایه بگسترانند، اندکاندک بهعنوان نهادهای دینی جداگانهای تلقی میشوند؛ که دامنهی آنها هرروز محدودتر میشود. از اینرو نوعاَ بهعنوان "جداانگاری دین و دنیا" از یکدیگر شناخته میشوند.
سرانجام جامعهشناسان معاصر از سکولاریسم، برای نشان دادن مجموعهای از جریانات استفاده میکنند؛ که طی آن، زمام امور جامعه، امکانات، منابع و افراد، از دست مقامات دینی خارج شده و روشهای تجربی و غایات و اهداف این جهانی، بهجای شعائر و نحوهی عملهای نمادینی نشسته است؛ که معطوف به غایات آن جهانی یا فوق طبیعیاند. از آنچه گفته شد، چنین برمیآید که سکولاریسم، خاستگاه غربی دارد و در اروپای مسیحی پدید آمده است.[2]
جنبههای سکولاریزم
برای فهم بهتر اصطلاح سکولاریسم توجه به چند نكته لازم است:
الف-سكولاریسم داری دو جنبه اساسی است:
1. مبدأ و منشأ هدایت و برنامهریزی در همه امور مربوط به زیست اجتماعی بشر را، خواست و خرد ابزاری و پسند عرف بشری قرار میدهد و دخالت هر عامل فرابشری و قدسی را در این زمینه نفی میكند (عرفیگرایی)؛
2. در تنظیم مناسبات و كارویژههای اجتماعی، هیچ غایت مینوی را ملحوظ نمیدارد(دنیاگرایی).
ب-سكولاریزم بهمعنای دوم نیز دوگونه كاربرد و استعمال دارد:
1. گاه بهمعنای عام بهكار میرود و آن بهمعنای جداانگاری دین از دنیا در همه شئون آن است؛
2. گاه درمعنای خاص استعمال میشود. كاربرد خاص آن، عموما در عرصه سیاست و حكومت است؛ كه ازآن به سكولاریسم سیاسی تعبیر میشود و مراد از آن جداانگاری دین از سیاست است.[3]
اقسام سکولاریسم
الف)سكولاریسم گاه بهصورت یك تئوری نظری و گاه در قالب یك گرایش عملی است. گرایش عملی سكولاریزم فرایند سكولاریزاسیون و دنیوی شدن را بهدنبال میآورد، دو بعد عملی و نظری سكولاریزم گاه با یكدیگر همراهند و گاه بین آنها فاصله میافتد. گرایش عملی سكولاریزم، هرگاه با اعتقاد و یا بیان و توجیه نظری معنوی قرین باشد، نوعی معنویت كاذب را بهدنبال میآورد؛
ب)چهره نظری سكولاریزم گاه عریان و گاه آشكار است؛ نظیر فلسفههای ماتریالیستی كه بهصراحت، متافیزیك و حقایق معنوی را انكار میكنند و گاه پنهان و آرام است و آشكارا درمقام انكار و نفی معنویت قرار نمیگیرد.[4]
ازجمله نظریهپردازان این دیدگاه مارکس است. مارکس معتقد است سعادت واقعی متضمن امحاء دین است؛ چون سعادت، خیالی است. جهان دینی فقط بخشی از جهان تخیلی و غیر واقعی انسان است و دین فقط شکل مقدس توهم جهان دیگر است، می باید این توهم را درشکلهای دنیوی و در تجلیات این جهانی و غیر دینیاش نیز رسوا و محکوم کرد.[5]
ج)صورت آرام و پنهان سكولاریزم یا با سكوت ازكنار گزارههای معنوی و دینی عبور میكند؛ اینان گزارههای دینی را مهمل و بیمعنا دانسته و نفی و یا اثبات آن راجایز نمیدانند. این گروه تبیین این جهان را با صرف نظر از عالم معنا انجام میدهند؛ بدون آنكه بهصراحت به نفی آن بپردازند و یا اینكه بارویكرد دنیوی به توجیه، تبیین و در عین حال دفاع از گزارهها و پدیدههای معنوی میپردازند؛ مانند كسانی كه با روشهای پراگماتیستی و یا تفسیرهای كاركردگرایانه از مفید بودن و كاركردهای مثبت اجتماعی دیانت خبر میدهند.[6]
دورکیم برای دین فقط کارکردهای دنیوی در نظر میگیرد. هاری آلیر چهار کارکرد عمدهی دین را از نظر دورکیم بهعنوان نیروی اجتماعی انضباط بخشی، انسجامبخشی ،حیاتبخشی وخوشبختیبخشی، طبقهبندی کرده است.[7]
عوامل موثر در پیدایش سکولاریسم
روشن شد که پیدایش و رشد سکولاریسم در دامان فرهنگ و جامعهی غربی–مسیحی بوده و از پدیدههای فرهنگی-سیاسی عصر جدید، یعنی پس از رنسانس علمی ونهضت اصلاح دینی در غرب، بهشمار میرود. در این قسمت به بررسی زمینهها و علل سکولاریسم در دنیای مسیحیت میپردازیم. عللی که هیچیک بهتنهایی بهعنوان علت تامه قلمداد نخواهد شد؛ ولی مجموعهی آنها را میتوان علّت تا مهی سکولاریسم تلقی کرد.
الف) عقاید و مشكلات كلامی مسیحیت؛ كه آنرا میتوان در ابعاد زیر خلاصه كرد:
1. نارسایی وخردستیزی خداشناسی مسیحیت؛ بهویژه آموزه تثلیث؛
2. التقاط و آمیختگی عقاید دینی با اندیشههای بشری و قرار گرفتن نظریات علمی كهنه و منسوخ، در جایگاه عقاید و باورداشتهای دینی؛
3. عدم دسترسی به متن وحی و خدشهدار شدن وثاقت متون مقدس؛
4. خداانگاری مسیح؛
5. گناه ذاتی انسان؛
6. ایجاد تعارض بین دانش و رستگاری؛
7. خلأ تشریع و جداانگاری قلمرو خدا و قیصر؛
8. معصومانگاری پاپ.
ب) سلوك و رفتار اربابان كلیسا؛ كه آن را میتوان به شاخههای زیر تقسیم كرد:
1. اقدام به كارهای خدایی چون گناهبخشی و بهشتفروشی؛
2. جزمگرایی و خشونت؛
3. ثروتانبازی و سستی اخلاقی.
ج) عوامل خارجی؛ كه آنرا میتوان در ابعاد زیر خلاصه كرد:
1. نزاع بر سر قدرت و توزیع ثروت؛ مخالفت با سرازیر شدن ثروت و قدرت برای پاپ، منجر به پیدایش فرضیه وظایف روحانی به دنیای دیگر انجامید؛
2. جنگهای صلیبی؛ منجر به آشنایی اروپاییان با فرهنگ و تمدن اسلامی و زمینهساز رنسانس در تمدن غرب گردید؛
3. پیدایش بورژوازی؛ كسب ثروت و آشنایی با فرهنگهای مختلف و ایجاد ارزشهای نو؛
4. اختراعات و اكتشافات علمی؛ که منجر به زیر سؤال بردن كلیسا و كتب مقدس شد.[8]
مبانی سکولاریسم[9] و نقد آن
الف) اومانیسم؛ كه مشتمل بر گزارههای زیر است:
1. انسان برترین ارزش و مدار همه ارزشها و منافع، خواستهای انسان است؛
2. ارزش انسان نه در بعد الهی؛ بلكه در خرد زمینی و معاشاندیش ودنیایی اوست؛
3. انسان در تأمین منافع خود، خودكفاست؛
4. هدف نهایی انسان، قرب الهی و كمال معنوی او نیست؛ بلكه آبادی و بهسازی دنیایی است؛
در نقد به آن گفتهشده كه اومانیسم، توجه خود را به بعد حیوانی و زیستی انسان و خواستههای دنیایی او میكند و هیچگونه به من حقیقی و شخصیت انسان ندارد.
ب) راسیونالیسم؛ در این نگاه:
1. خرد بشری بالاترین مرجع داوری است و هرچه با حكم آن مغایر باشد، محكوم به بطلان است؛
2. خرد انسانی منبعی كامل و در همه عرصهها قادر به پاسخگویی است و نیاز به منبع دیگری از جمله آموزههای الهی و آسمانی نیست، پس تعبد از اساس، بیمعنا است.
درنقد آن نیز گفته شده که خرد بشری، به دلایل زیر، بینیاز از امداد وحیانی نیست:
1. وجود بسیاری از حقایق كه عقل و خرد بشر قادر به راهیابی به آن نیست؛
2. رشد دانش و عقل بشر تدریجی است؛
3. عقل مورد نظر سكولاریسم، عقل جزئینگر و متكی بر خرد ابزاری است و بهنفع دنیای مادیگرای انسان است. در صورتیكه عقل در سنّت الهی، عقل توحیدی كلنگر است؛ كه هدایتگر انسان بهسوی خدا و تسلیم و عبودیت در پیشگاه او میباشد.
ج) ساینتیسم؛ یا علمگرایی، بهمعنای این است كه روش تحقیق در علوم انسانی و علوم تجربی یكسان است. اینان تنها روش منبع شناخت جامعه و انسان را روش تجربی میدانند.
در نقد آن آمده که ساینتیسم یك انگاره غیر دینی و علمستیز است؛ زیرا علوم تجربی، بینیاز از بنیادهای متافیزیكی نیست و دانش تجربی بدون كمك انگارههای فراتجربی بهدست نیامده است.
د) لیبرالیسم: بهمعنای آزادی انسان است. جوهرهی لیبرالیسم، نفی تکالیف و محدود كردن قوانین و هنجارها برای انسان است.
در نقد آن وارد شده که لیبرالیسم، دچار نسبیانگاری و خصوصیسازی ارزشها است. اسلام مخالف با نفی ارزشهای عام و مطلق انسانی است و باجدیت بر ارزشهایی تأكید میكند و اسلام با تأكید بر آزادی به نفی سایر ارزشها نمیپردازد.[10]
گروههای سکولاریستی و نقد آنها[11]
عمدهترین كسانی كه دارای نگاه سكولاریسم میباشند از این قرارند:
1. کسانی که دین را باطل میدانند؛ برخی از افراد که دین را باطل دانسته و ارزش آن را تا حد افسانه پائین میآورند، آنها مخالف با راهیابی دین به صحنه سیاسی و اجتماعی هستند. این گروه، آمیزش دین با مسائل اجتماعی را، اختلال حق و باطل میدانند.
در نقد آن آمده است که برای ارائه نظری منطقی دربارهی هر امر كلّی، نباید به یكی از مصادیق آن اكتفاء كرد. بلكه باید مصداقهای مختلف آن را مورد ارزیابی قرار داد و از آن مهمتر، برمبنای مصداق واقعی(دین اسلام) قضاوت و داوری كرد. در صورتیكه گروه اوّل به این نكته توجه نكرده و كسانیكه دین را افسانه و باطل دانسته، باید به براهین واردشده در زمینه فلسفه دین مراجعه كنند؛ كه مسلما به حقانیّت دین و وجود مبدأ و معاد و احتیاج انسانها به راهنما و هادی غیبی، پی میبرند.
2. کسانی را که قلمرو دین را محدود میدانند؛ عدهای اصل دین را حق دانسته، به آن اعتقاد دارند؛ امّا قلمرو دین را محدود در مسائل اخلاقی و فردی دانسته و وجود مسائلی همچون حكومت،اقتصاد، مدیریت، برنامهریزی و ... را در تعالیم دینی منتفی میدانند.
در نقد آن گفتهاند که چه تفاوتی بین نیازهای فردی و اجتماعی انسان وجود دارد، كه عقل، راه رفع نیازهای فردی انسان را دین میداند و لیكن در عرصه اجتماعی و دنیوی، انسان را كاملا مستقل و بینیاز از دین میداند. در صورتیكه كه امور اجتماعی پیچیدهتر است؛ زیرا تنظیم امور جامعه كه در آن روابط بسیاری از افراد تنظیم میشود، در سنجش با امور فردی به تلاش و نیروی بیشتری نیازمند است. پس عقل ثابت میكند كه دین به همه ابعاد و شئونات انسان توجه دارد و محدود كردن آن به امور فردی، مورد پذیرش عقل نیست؛ ثانیا برای بررسی هر مكتب و دینی باید مستقیما به همان دین و مكتب مراجعه كرد و مبانی آن را بیواسطه از متون آن بهدست آورد. مطالعه متون اسلام نشان میدهد كه پیامبر و تمام اولیای الهی، بر مسائل دنیوی تأكید كردهاند.
3. گروهی که مدیر اجتماعی دین را فقط حق معصوم میدانند؛ اصل دین را حق دانسته و معتقدند كه برای ادارهی جامعه و تدبیر امور اجتماعی انسان ثمربخش است؛ ولی معتقد است كه مدیر و مدبر جامعه باید معصوم باشد و افراد عادی حق اجرای دین را ندارند.
این گروه را نیز اینگونه به نقد کشیدهاند که این گفته، به عدم آگاهی انسان از مبانی دینی برمیگردد. دین اسلام، جاودانه است و جاودانگی آن در عرصه تعلیم دین و اجرای احكام الهی نهتنها در زمان معصومین(علیهمالسلام)؛ بلكه در عهد غیبت ولی عصر نیز برعهده نایبان و فیقهان عادل میباشد.
4. گروهی که دخالت دین در امور دنیایی را به آلودگی تعبیر میکنند؛ عدهای معتقدند كه اصل دین امر قدسی است؛ ولی دخالت آن در امور دنیایی منجر به آلوده شدن و از بین رفتن قداست آن میشود.
این مسئله نیز اینگونه نقادی شده؛ که علّت آلودهشدن شخص، به اموری مانند جهل، نسیان و غرضورزی برمیگردد ولیكن در ساحت مقدس شرع این امور منتفی است؛ زیرا وجود خداوند، عین مطلق است و در گسترهی علم او محدودیتی وجود ندارد و هیچ ذرهای در عالم تكوین از حیطه علم او خارج نیست؛ لذا انتساب جهل به ذات او محال است و نسیان در حریم علم الهی راه ندارد؛ چون همه چیز برای او حاضر است. همچنین وجود مقدّس الهی از هرگونه عیب و نقصی منزّه است و لذا نمیتوان غرضورزی را به او نسبت داد. همچنین گوهر دین همه ابعادش از هرگونه عیب و نقصی پاك و منزّه است خواه مربوط به احكام فردی باشد؛ یا احكام اجتماعی. لذا دین با بهرهمندی از همهی كمالات، میتواند در عرصههای مختلف زندگی دخالت كند.
[1]. یزدانیمقدم، احمدرضا؛ سكولاریسم و سكولاریزاسیون، فصلنامه علوم سیاسی، سال هشتم، 1384، شماره32، ص77و78.
[2]. ربانی گلپایگانی، علی؛ ریشهها ونشانههای سکولاریسم، تهران، کانون اندیشه جوان، 1381، چاپ دوّم، ص20 و 21.
[3]. شاكرین، حمیدرضا؛ سكو لاریسم، تهران، اندیشه جوان، 1384، چاپ چهارم، جلد اول، ص13.
[4]. انیا، حمید؛ سكولاریزم، تهران، معناگرا، 1385، چاپ اول، ص32 و 33.
[5]. انتخابی، نادر؛ جدال علم و فلسفه در اندیشه مارکس، تهران، هرمس، 1383، چاپ اوّل، ص57-61.
[6]. انیا، حمید؛ ص32و33.
[7]. کوزر، لوئیس؛ زندگی و اندیشه بزرگان جامعهشناسی، محسن ثلاثی، تهران، علمی، 1373، چاپ پنجم، ص200.
[8]. شاكرین، حمیدرضا؛ ص13.
[9]. همان، ص49 تا 56.
[10]. همان، ص50-56.
[11]. جوادی آملی، عبدالله؛ نسبت دین و دنیا، قم، اسراء، 1381، چاپ اول، ص66-72.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 370]
-
گوناگون
پربازدیدترینها