تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حق، شمشير بُرَّنده اى است بر ضد اهل باطل.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816340748




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قران شناسی (خداشناسی)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: توحید در قرآن

مقدمه: در مورد توحید آیات بسیاری در قرآن وجود دارد اما سوره توحید اهمیت فوق العاده ای در این خصوص دارد که در این مقاله به مساله توحید از منظر این سوره می پردازیم:

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ(1) اللَّهُ الصمَدُ(2) لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ(3) وَ لَمْ یَكُن لَّهُ كفُواً أَحَدُ(4)

ترجمه آیات
به نام الله كه رحمان و رحیم است، بگو او الله یگانه است (1).
كه همه نیازمندان قصد او می‏كنند (2)
نزاده و زاییده نشده (3)
و هیچ كس همتای او نیست (4)
بیان آیات

این سوره خدای تعالی را به احدیت ذات و بازگشت ما سوی الله در تمامی حوائج وجودیش به سوی او و نیز به اینكه احدی نه در ذات و نه در صفات و نه در افعال شریك او نیست می‏ستاید، و این توحید قرآنی، توحیدی است كه مختص به خود قرآن كریم است، و تمامی معارف (اصولی و فروعی و اخلاقی) اسلام بر این اساس پی‏ریزی شده است.

و روایات وارده از طرق شیعه و سنی در فضیلت این سوره بسیار زیاد است، حتی از هر دو طریق رسیده كه این سوره معادل با یك ثلث قرآن است، كه ان شاء الله روایاتش به زودی از نظر خواننده می‏گذرد.
و این سوره هم می‏تواند در مكه نازل شده باشد و هم در مدینه، و آنچه از بعضی از روایات وارده در سبب نزول آن ظاهر است این است كه در مكه نازل شده.

قل هو الله احد كلمه هو ضمیر شان و ضمیر قصه است، و معمولا در جایی بكار می‏رود كه گوینده اهتمام زیادی به مضمون جمله بعد از آن داشته باشد، و اما كلمه الله مورد اختلاف واقع شده، حق آن است كه علم به غلبه برای خدای تعالی است، یعنی قبلا در زبان عرب اسم خاص برای حق تعالی نبود، ولی از آنجایی كه استعمالش در این مورد بیش از سایر موارد شد، به خاطر همین غلبه استعمال، تدریجا اسم خاص خدا گردید، همچنان كه اهل هر زبانی دیگر برای خدای تعالی نام خاصی دارند، و ما در تفسیر سوره فاتحه (اولین سوره قرآن) در باره این كلمه بحث كردیم.

و كلمه احد صفتی است كه از ماده وحدت گرفته شده، همچنان كه كلمه واحد نیز وصفی از این ماده است، چیزی كه هست، بین احد و واحد فرق است، كلمه احد در مورد چیزی و كسی بكار می‏رود كه قابل كثرت و تعدد نباشد، نه در خارج و نه در ذهن، و اصولا داخل اعداد نشود، به خلاف كلمه واحد كه هر واحدی یك ثانی و ثالثی دارد یا در خارج و یا در توهم و یا به فرض عقل، كه با انضمام به ثانی و ثالث و رابع كثیر می‏شود، و اما احد اگر هم برایش دومی فرض شود، باز خود همان است و چیزی بر او اضافه نشده.

مثالی كه بتواند تا اندازه‏ای این فرق را روشن سازد این است كه: وقتی می‏گویی احدی از قوم نزد من نیامده، در حقیقت، هم آمدن یك نفر را نفی كرده‏ای و هم دو نفر و سه نفر به بالا را، اما اگر بگویی: واحدی از قوم نزد من نیامده تنها و تنها آمدن یك نفر را نفی كرده‏ای، و منافات ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده باشند، و به خاطر همین تفاوت كه بین دو كلمه هست، و به خاطر همین معنا و خاصیتی كه در كلمه احد هست، می‏بینیم این كلمه در هیچ كلام ایجابی به جز در باره خدای تعالی استعمال نمی‏شود، (و هیچ وقت گفته نمی‏شود: جاءنی احد من القوم - احدی از قوم نزد من آمد) بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامی است منفی، تنها در مورد خدای تعالی است كه در كلام ایجابی استعمال می‏شود.

یكی از بیانات لطیف مولانا امیر المؤمنین - علیه‏السلام‏ - در همین باب است كه در بعضی از خطبه‏هایش كه در باره توحید خدای عز و جل ایراد فرموده چنین آمده: كل مسمی بالوحده غیره قلیل یعنی - و خدا داناتر است - هر چیزی غیر خدای تعالی، وقتی به صفت وحدت توصیف شود، همین توصیف بر قلت و كمی آن دلالت دارد، به خلاف خدای تعالی كه یكی بودنش از كمی و اندكی نیست.
و ما در بحثی كه پیرامون توحید قرآنی در جلد ششم این كتاب (تفسیر المیزان) داشتیم، پاره‏ای از كلمات آن جناب را كه در باره توحید صادر شده نقل نمودیم.

الله الصمد اصل در معنای كلمه صمد قصد كردن و یا قصد كردن با اعتماد است، وقتی گفته می‏شود: صمده، یصمده، صمدا از باب نصر، ینصر معنایش این است كه فلانی قصد فلان كس یا فلان چیز را كرد، در حالی كه بر او اعتماد كرده بود.

بعضی از مفسرین این كلمه را - كه صفت است - به معانی متعددی تفسیر كرده‏اند كه برگشت بیشتر آنها به معنای زیر است: سید و بزرگی كه از هر سو به جانبش قصد می‏كنند تا حوایجشان را برآورد و چون در آیه مورد بحث مطلق آمده همین معنا را می‏دهد، پس خدای تعالی سید و بزرگی است كه تمامی موجودات عالم در تمامی حوائجشان او را قصد می‏كنند.

آری وقتی خدای تعالی پدید آورنده همه عالم است، و هر چیزی كه دارای هستی است هستی را خدا به او داده، پس هر چیزی كه نام چیز صادق بر آن باشد، در ذات و صفات و آثارش محتاج به خدا است، و در رفع حاجتش او را قصد می‏كند، همچنان كه خودش فرموده: الا له الخلق و الامر، و نیز به طور مطلق فرموده: و ان الی ربك المنتهی، پس خدای تعالی در هر حاجتی كه در عالم وجود تصور شود صمد است، یعنی هیچ چیز قصد هیچ چیز دیگر نمی‏كند مگر آنكه منتهای مقصدش او است و بر آمدن حاجتش به وسیله او است.

از اینجا روشن می‏شود كه اگر الف و لام بر سر كلمه صمد در آمده، منظور افاده حصر است، می‏فهماند تنها خدای تعالی صمد علی الاطلاق است، به خلاف كلمه احد كه الف و لام بر سرش در نیامده، برای اینكه این كلمه با معنای مخصوصی كه افاده می‏كند در جمله اثباتی بر احدی غیر خدای تعالی اطلاق نمی‏شود، پس حاجت نبود كه با آوردن الف و لام حصر احدیت را در جناب حق تعالی افاده كند، و یا احدیت معهودی از بین احدیت‏ها را برساند.
و اما اینكه چرا دوباره كلمه الله ذكر شد، با اینكه ممكن بود بفرماید: قل هو الله احد و صمد ؟ ظاهرا این تكرار برای اشاره به این معنا بوده كه هر یك از دو جمله هو الله احد و الله الصمد مستقلا كافی در تعریف خدای تعالی است، چون مقام، مقام معرفی خدا به وسیله صفتی است كه خاص خود او باشد، پس معنا چنین است كه معرفت به خدای تعالی حاصل می‏گردد چه از شنیدن جمله هو الله احد و چه از شنیدن الله الصمد چه آنجور توصیف و تعریف شود و چه اینجور.

و این دو آیه شریفه در عین حال هم به وسیله صفات ذات، خدای تعالی را معرفی كرده، و هم به وسیله صفات فعل.
جمله الله احد خدا را به صفت احدیت توصیف كرده، كه احدیت عین ذات است.

و جمله الله الصمد او را به صفت صمدیت توصیف كرده كه صفت فعل است، چون گفتیم صمدیت عبارت از این است كه هر چیزی به سوی او منتهی می‏شود.
بعضی از مفسرین گفته‏اند: كلمه صمد به معنای هر چیز توپری است كه جوفش خالی نباشد، و در نتیجه نه بخورد و نه بنوشد و نه بخوابد و نه بچه بیاورد و نه از كسی متولد شود.

كه بنابر این تفسیر، جمله لم یلد و لم یولد تفسیر كلمه صمد خواهد بود.
لم یلد و لم یولد و لم یكن له كفوا احد این دو آیه كریمه از خدای تعالی این معنا را نفی می‏كند كه چیزی را بزاید.
و یا به - عبارت دیگر ذاتش متجزی شود، و جزئی از سنخ خودش از او جدا گردد.

چه به آن معنایی كه نصاری در باره خدای تعالی و مسیح می‏گویند، و چه به آن معنایی كه وثنی مذهبان بعضی از آلهه خود را فرزندان خدای سبحان می‏پندارند.
و نیز این دو آیه از خدای تعالی این معنا را نفی می‏كنند كه خود او از چیزی متولد و مشتق شده باشد، حال این تولد و اشتقاق به هر معنایی كه اراده شود، چه به آن نحوی كه وثنیت در باره خدایان خود گفته‏اند، كه بعضی اله پدر و بعضی دیگر اله مادر و بعضی دیگر اله فرزند است، و چه به نحوی دیگر.

و نیز این معنا را نفی می‏كنند كه برای خدای تعالی كفوی باشد كه برابر او در ذات و یا در فعل باشد، یعنی مانند خدای تعالی بیافریند و تدبیر نماید، و احدی از صاحبان ادیان و غیر ایشان قائل به وجود كفوی در ذات خدا نیست، یعنی احدی از دین‏داران و بی‏دینان نگفته كه واجب الوجود (عز اسمه) متعدد است، و اما در فعل یعنی تدبیر، بعضی قائل به آن شده‏اند، مانند وثنی‏ها كه برای خدایان خود الوهیت و تدبیر قائل شدند، حال چه خدای بشری مانند فرعون و نمرود كه ادعای الوهیت كردند، و چه غیر بشری.

و ملاك در كفو بودن در نظر آنان این است كه برای اله و معبود خود استقلال در تدبیر قائلند و می‏گویند: الله تعالی تدبیر فلان ناحیه عالم را به فلان معبود واگذار نموده و او فعلا مستقل در تدبیر آن ناحیه است، همانطور كه خود خدای تعالی مستقل در تدبیر آن ارباب و آلهه است، و او رب الارباب و اله الالهه است.

و اگر برابری در صفات را نشمردیم، برای آن بود كه صفت، یا صفت ذات است یا صفت فعل، صفت ذات كه عین ذات است و صفت فعل هم از فعل انتزاع می‏شود.

و این معنای از كفو بودن در غیر آلهه مشركین نیز تصور دارد، نظیر استقلالی كه بعضی برای موجودی از موجودات ممكن بپندارند، این نیز مصداقی است برای كفو بودن، چون برگشت این فرض نیز به این است كه انسان بپندارد مثلا فلان گیاه خودش مستقلا بیماری ما را شفا می‏دهد و در بهبودی از بیماریمان احتیاجی به خدای تعالی نداریم، با اینكه گیاه مذكور از هر جهتی محتاج به خدای تعالی است، و آیه مورد بحث این را نیز نفی می‏كند.
علامه طباطبايي- ترجمه تفسير الميزان، موسوي همداني, ج20, ص 669 -






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن