واضح آرشیو وب فارسی:بازتاب آنلاین: شكنجه و قتل زن به دست شوهر
تا نيمه شب همسرم را زير مشت و لگد و ضربات كابل گرفتم و بدنش را با آتش سيگار سوزاندم. آنقدر به اين كار ادامه دادم كه او بيهوش شد.
اعتماد- توهم ناشي از مصرف شيشه بار ديگر جنايت آفريد و اين بار مردي پس از شكنجه همسرش او را كشت و جنازه را در خيابان رها كرد.به گزارش خبرنگار ما جسد زن 27 ساله نخستين ساعات بامداد شنبه كشف شد و پس از تحقيق درباره زندگي اين زن، كارآگاهان اطمينان يافتند شوهر او به نام صابر عامل اين جنايت است به همين دليل وي را شامگاه سه شنبه بازداشت كردند.
تلفن ناشناس
حدود ساعت 30/1 بامداد مردي ناشناس در تماسي با مركز اورژانس تهران خبر داد زني بدحال كنار خيابان افتاده است. او از امدادگران خواست خودشان را به خيابان فتح جنوبي- پايين تر از ميدان هفت تير- برسانند. دقايقي بعد تكنسين هاي اورژانس به محل موردنظر رفتند اما اثري از مرد ناشناس و زن مجروح نبود تا اينكه كارگران شهرداري هنگام نظافت خيابان با پيكر بي جان زني مواجه شدند و بلافاصله موضوع را به كلانتري فلسطين اطلاع دادند. بدين ترتيب تحقيقات جنايي به دستور بازپرس محمدحسين شهرياري آغاز شد و متخصص كشيك پزشكي قانوني با ديدن جسد كه صورتش تقريباً متلاشي شده بود اعلام كرد اين زن به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته، نقاطي از بدنش سوزانده شده و درنهايت بر اثر اصابت جسمي سخت به سرش جان باخته است.
از آنجا كه مقتول لباس خانه به تن داشت و قاتل يا قاتلان جسد را در يك چادر مشكي پيچيده بودند، براي پليس محرز شد وي در يك منزل مسكوني از پاي درآمده است، بنابراين مظنونان بايد در دايره افراد نزديك به وي جاي مي گرفتند اما مجهول الهويه بودن قاتل گرهي بود كه مانع از رازگشايي اين قتل مي شد. در حالي كه دو سوال اصلي پليس حول محور هويت قرباني و مردي كه با اورژانس تماس گرفته بود، مي گشت پرسش اول يك روز بعد پاسخ داده شد و كارآگاهان دريافتند روز قبل از كشف جنازه زني با مراجعه به پايگاه نهم پليس آگاهي از گم شدن دختر27 ساله اش به نام مهديه خبر داده بود.
شناسايي مقتول
هنگامي كه مادر مهديه به سردخانه پزشكي قانوني رفت و جنازه مجهول الهويه را ديد آن را شناسايي كرد.
او در حالي كه شيون مي كرد، گفت؛ به دامادش مظنون است چرا كه مهديه و صابر به شدت با يكديگر اختلاف داشتند.صابر مردي 32 ساله صاحب يك كارگاه تقريباً ورشكسته توليد جوراب و معتاد به مواد مخدر بود كه در سال 84 با ميل خودش به خواستگاري مهديه رفته و با او ازدواج كرده بود اما اختلافات شديد آن دو بر خانواده هايشان پوشيده نبود. بدين ترتيب كارآگاهان به دستور بازپرس شهرياري به خانه اين مرد در دولت آباد رفتند و او را تحت بازجويي قرار دادند. صابر خودش را بي اطلاع از قتل نشان داد و ارتكاب هرگونه جرمي را منكر شد. او براي اينكه پليس را قانع كند درباره ناپديد شدن مهديه گفت؛«همسرم شب حادثه براي انجام كاري از خانه بيرون رفت و ديگر برنگشت.»
اين ادعاي صابر مورد پذيرش قرار نگرفت چراكه امكان نداشت مهديه بدون برداشتن كيف، مدرك شناسايي و پول از خانه بيرون برود. به همين خاطر ماموران به تجسس در خانه وي پرداختند، هر چند همه چيز عادي و طبيعي به نظر مي رسيد، اما هنوز شوهر مقتول مظنون شماره يك تلقي مي شد به همين سبب اين بار كارآگاهان به كارگاه صابر كه نزديكي منزلش بود رفتند و به بازرسي دقيق از آنجا پرداختند.
كشف سرنخ
بالاخره سرنخ پيدا شد. كيف دستي مهديه در حالي كه لكه يي خون نيز روي آن به چشم مي خورد در گوشه يي از كارگاه جوراب بافي پنهان شده بود. اكنون صابر در بن بست قرار گرفته بود و چاره يي جز اعتراف نداشت. او شامگاه سه شنبه به اداره 10 پليس آگاهي انتقال يافت و تحت بازجويي قرار گرفت. صابر به كشتن همسرش اقرار كرد و گفت پيش از قتل، مهديه را شكنجه كرده است.
متهم گفت؛« يك سال بعد از ازدواج مان بود كه اختلافات من و مهديه شروع شد. به او سوءظن داشتم و فكر مي كردم با افراد ديگري رابطه دارد. البته چون شيشه مصرف مي كردم بعضي وقت ها به خودم مي گفتم اين بدبيني ها اثرات مواد مخدر است. بالاخره اختلافات من و همسرم به جايي رسيد كه سال گذشته طلاق گرفتيم اما جدايي ما فقط سه ماه طول كشيد و دوباره زندگي مشترك مان را شروع كرديم.»
صابر ادامه داد؛«آغاز مجدد زندگي مشترك ما با شروع شك و بدبيني همراه شد و من براي اينكه افكار موهوم را از سرم بيرون كنم، شيشه را ترك كردم ولي هنوز به همسرم مظنون بودم. روز حادثه مادرم در خانه اش نبود به همين دليل مهديه را به آنجا بردم و پس از يك مشاجره شروع به كتك زدن او كردم. تا نيمه شب همسرم را زير مشت و لگد و ضربات كابل گرفتم و بدنش را با آتش سيگار سوزاندم. آنقدر به اين كار ادامه دادم كه او بيهوش شد. يك لحظه دچار وحشت شدم و تصميم گرفتم مهديه را به بيمارستان برسانم. حوالي ميدان هفت تير بود كه احساس كردم زنم ديگر نفس نمي كشد به همين خاطر پيكرش را كنار خيابان رها كردم، با اين وجود چون احتمال مي دادم شايد مهديه زنده باشد با اورژانس تماس گرفتم و درخواست كمك كردم.»پس از اعترافات اين متهم وي روانه بازداشتگاه شد تا تحقيقات از او ادامه يابد.
محمدحسين شهرياري- بازپرس شعبه هفتم دادسراي جنايي- درباره اين پرونده گفت؛ هنگام كشف جسد و حضور در صحنه هيچ جاي سالمي روي بدن مقتول نديدم و مشخص بود او به طرز فجيعي مورد شكنجه قرار گرفته است.
وي درباره وضعيت متهم گفت؛ «صابر در حال حاضر وضعيت مساعدي براي پاسخگويي به سوالات ندارد و مشخص است توهمات ناشي از سوء مصرف موادمخدر هنوز بر او غلبه دارد.»
پنجشنبه 2 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: بازتاب آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 127]