تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837164136
موسيقي - اندكي صبر؛ تا تحولي بزرگ در موسيقي اصيل
واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: موسيقي - اندكي صبر؛ تا تحولي بزرگ در موسيقي اصيل
موسيقي - اندكي صبر؛ تا تحولي بزرگ در موسيقي اصيل
پارسا مهرگان:سرپرست گروه كامكارها، حتي اگر جدا از سوابق موسيقي و تحصيلات و كارهايش مورد بررسي قرار بگيرد بازهم سوژه خوبي براي گفتوگو است. خصوصا كه بسيار كم گفتوگو ميكند و در حيطه علاقه و مسووليتي كه درباره موسيقي اصيل و گروهشان دارد، هميشه درباره اين موسيقي و عواملش بيپروا صحبت ميكند. هوشنگ كامكار موسيقي را مثل بسياري از چهرههاي مطرح موسيقي اصيل ايران و كردستان از پدرش حسن كامكار ياد گرفت و بعدها در هنرستان عالي موسيقي تهران تحصيل كرد و ليسانساش را در رشته آهنگسازي از دانشكده هنرهاي زيبا گرفت و به كنسرواتوار سانتاچي چيليپاي رم رفت و به تحصيل كنترپوان و فوگ پرداخت و دست آخر هم از دانشكده سانفرانسيسكوي آمريكا ليسانس موسيقياش را گرفت. او سرپرست گروهي است كه جزء بهترين و مسلطترين گروههاي موسيقي اصيل قرار ميگيرد و شايد، پردوامترين آنهاست. آنها يك ويژگي منحصر به فرد هم دارند. در گروه آنها همه به يك اندازه سهم دارند. هوشنگ كامكار از مخالفان جدي خوانندهسالاري در گروهها و موسيقي اصيل ايراني است.
يك قاب از كامكار ميدهيد؟
ما يك گروه خانوادگي شامل برادرها و يك خواهر به همراه بچههايمان هستيم. چون نميخواستيم به اسم افراد ديگري معروف شويم و در اجرا و كنسرتها، مردم به خاطر اسم آن افراد به برنامههايمان بيايند، اسممان را كامكار گذاشتيم. درباره اعضاي گروه هم، به نظر من هر كدام از بچهها در كار خودشان داراي سبك و علم و سواد و خلاقيت و جزء بهترينهاي مملكتمان هستند.
جدا از اين تعريف، يك قاب متفاوت از گروهتان داريد؟
(با خنده) من به اين فكر نكرده بودم كه الان بخواهم اينطور كه شما ميخواهيد تعريفش كنم و قاب متفاوت ارائه كنم. فكر نميكنم به غير از اين بتوانم تعريفي داشته باشم.
يادم است چند وقت قبل گفته بوديد «تا زمانيكه ايراداتمان برطرف نشود، روي صحنه نميرويم.» درست است؟
بله. گفته بودم.
به خاطر جشن خانه موسيقي قبول كرديد روي صحنه برويد؟
(فكر ميكند)
اصلا ايرادي بوده كه بخواهد برطرف شود؟
داشتم به همين فكر ميكردم. منظور من از گفتن آن جمله اين بود، تا زمانيكه كاري را همگي از همه جهت و از نظر كيفيت، زيبايي و تكنيك نپسنديم، هيچزمان آن را اجرا نخواهيم كرد. خيلي از مواقع پيش آمده، بچهها به بعضي از كارها و اجرا شدن يا نشدنشان اعتراض كردهاند. خيلي وقتها بوده حتي به اجرا شدن آهنگ خودشان اعتراض كردهاند. چون فكر ميكردند بهتر از آن حالت ميتوانند كاملترش كنند. اين يك حسن بزرگ براي هر گروهي است كه بهتر شدن و نقد را از خودشان شروع ميكند. يك دموكراسي كامل در گروه ما وجود دارد. گروه ما طوري نيست كه در آن فقط يك نفر صلاحيت اظهارنظر داشته باشد. همه اعضا مثل پشنگ، اردوان، اردشير، ارسلان و... آدمهايي هستند كه دانش و بينش كامل موسيقي را دارند و نظرشان فوقالعاده مهم است. پس وقتي ميگويند يك قطعه حتي از خودشان اجرا نشود، حتما اشكالي در كار وجود دارد كه ميتواند كار را بهتر كند. حالا ممكن است اين كار ما باب طبع و دل بعضي از مردم نباشد، ولي به هر حال نظر نهايي با گروه است كه آن را اجرا كند و روي صحنه ببرد. در جشن خانه موسيقي هم اين اتفاق افتاد و ما مشكل اجرايي نداشتيم و روي صحنه رفتيم.
اگر بخواهم نتيجهگيري كنم، منظورتان رفع نقص و عيوب قطعات و هم نتيجه شدن در كار بوده است؟
دقيقا. در كنار آن هم، تمرين كردن، جا افتادن و به قول معروف قوام آمدن كار است.
گروه كامكارها چه المان و سمبلهاي كاري دارند؟
يكياش كه همين همنظر شدن همه اعضاي گروه روي يك قطعه است. ضمن اينكه كار را ما به صورت سنتي اجرا نميكنيم.
يعني چي؟
اينطور نيست كه يك تصنيف يا مقدمهاي بزنيم و يك نفر بين آن بخواند، يكي جواب بدهد و... هميشه تا جايي كه امكان دارد روي كارهايمان فكر ميكنيم و هر كدام از اعضاي گروه ما كه روي صحنه ميروند يك نقش صددرصد مستقل و ويژه دارند. هيچوقت اينطور نبوده كه همه با هم يك كار را بزنيم. ما مثل كارهاي سنتي و شيوه معمول كار نميكنيم. البته منظورم انتقاد و نقد شيوه عرف و سنتي اين اجراها نيست. منظورم اين است كه سعي ميكنيم متفاوتتر كار كنيم.
نوآور و ساختار شكنيد؟
نه. ميخواهيم يكجور ديگر باشيم. نوآوري و... كه اين روزها گفتن كلمهاش خيلي باب شده، كار راحتي نيست كه هر كسي ميآيد، ميگويد من نوآوري كردهام و... نوآوري خيلي كار مشكلي است. ببينيد، ميشود يك كار و شيوه ديگري را براي اجرا در نظر گرفت ولي مثل اين ميماند كه آدم بگويد در تاريخ موسيقي بعد از اينهمه سال كه همه آهنگسازها كار كردهاند يك آدمي مثل شوون برگ در قرن سه ميآيد كه تمام سيستم رايج قديم را زير ضربه و سوال ميبرد و تغييرش ميدهد، يا در ادبيات خودمان، ما فردي مثل نيما را داريم كه تمام پايههاي اصلي ادبيات و شعر را لرزانده است. ولي در موسيقي اصيل ما يكسري ويژگيها داريم كه كمي كار را متفاوت ميكند. شما زماني ميتواني در موسيقي اصيل با توجه به اين ويژگيها و با تاكيد بر سنت، نوآوريهايي بهوجود بياوري كه اصول اوليه را بتواني دگرگون كني. نه اينكه برفرض در يك قطعه سنتي يكجا تار بزند، يكجا ضرب و جاي ديگر سلو، بينشان سكوت بگذاري، بعد كمانچه را وارد كني و يكجا ريتم باشد و... اين هيچكار خاصي نيست كه بعضي انجام ميدهند و ميگويند ما نوآوري كردهايم. اين حركت و حركتهاي مشابه حتي نتوانستهاند اصول اوليه موسيقي اصيل را هم تكان بدهند. اينها نوآوري نيست. نوآوري خيلي كار سختي است.
پس شما جزء آن دسته از صاحبنظران و منتقداني هستيد كه ميگويند موسيقي اصيل نياز به نوآوري ندارد؟
نه. نميگويم نياز ندارد. نياز دارد ولي هنوز نيازمند آن تحول بزرگ و عظيمي كه بايد به وجود بيايد نيستيم. ما الان در مرحله گذار و تبديل شدن هستيم. در ادبيات زياد سررشته ندارم ولي ميدانم و مطمئنم اينطور نبوده كه نيما يك شب خوابيده باشد و صبحش يكدفعهاي بيدار شده و يكشبه شعر نو را گفته و پايهگذاري كرده باشد. قبل از او شاعراني بودهاند كه يك كارهايي را هرچند كوچك انجام دادهاند. ساختارشكنيهايي كردهاند و در واقع بستر چنين حركتي را درست كردهاند و بعدا نيما آمده و مهر نهايي شعر نو را زده است.
اين بحث را چطور به شرايط فعلي موسيقيمان تعميم ميدهيد؟
الان هم آهنگسازان ما در حال بسترسازي هستند. دارند يكسري تجربيات در اينباره انجام ميدهند و كسب ميكنند. متاسفانه فقط يك مشكلي در اينجا وجود دارد. هيچكدام از اين افراد تجربيات خودشان را نه در اختيار افراد ديگر قرار ميدهند و نه آن را به صورت نت و پارتيتور و... چاپ و منتشر ميكنند، تا در اختيار آهنگسازان ديگر قرار بگيرد. اگر چنين حركتهايي انجام شود ممكن است به واسطه اين هماهنگيها شيوه خاص و جديدي به وجود بيايد.
دليل اين اتفاق چه چيزي است. ترس از اينكه موسيقي اصيل اينقدر مقدس است كه نبايد دست بخورد و هر كس قصد چنين كاري را داشت با تندترين انتقادات و حتي توهينها مواجه ميشود يا دليل ديگري براي فرار از انتقال اين تجربيات وجود دارد؟
مهمترين دليل براي عدم انتقال تجربيات، نبود همدلي است وگرنه اين تجربهها كسب و مطالعات شخصي خيلي خوبي در موسيقي اصيل انجام شده است، ولي اين تجربيات را وقتي منتشر نميكنيم و در اختيار ديگران قرار نميدهيم و ميخواهيم فقط خودمان استفاده كنيم، تنها دليلش نبود همدلي است. در كار موسيقي همدلي خيلي مهم است. در بين آهنگسازان بايد همدلي وجود داشته باشد تا باعث شود آنها و محققان موسيقي دور هم بنشينند و هركدام تجربيات خودشان را خالصانه در اختيار هم قرار بدهند. متاسفانه هميشه همينطور بوده و كارهاي موسيقيمان با اين تفكر جلو رفته است كه هر كسي كار خودش را انجام بدهد و ديگري را هم قبول نداشته باشد. ما هنوز كارهاي تيمي را ياد نگرفتهايم.
فكر نميكنيد اين اتفاق جزيي از فرهنگ جامعهمان شده است و در ساير هنر و رشتهها مثل ادبيات و ورزش و... هم همينطور رفتار ميكنيم و از آمدن رقيبهاي جديد ميترسيم؟
يكي از خصوصيات ما ايرانيها و كلا مردمان مشرقزمين همين است كه دوست نداريم چيزي را كه تجربه كردهايم و ميدانيم، افراد ديگر بيايند و سريع ياد بگيرند. مثل همان فن كشتيگيري يا مثل همان نقاشي كه وقتي استاد نقاش ميخواهد تركيب رنگ را ياد بدهد، شاگردش را ميفرستد نان بخرد و وقتي شاگرد برميگردد، ميبيند رنگ درست شده و آماده است. اين جزيي از خصوصيات ماست. برخلاف خصوصيات مردمان ساير جاهاي جهان كه هر چيزي را كه به دست ميآورند سعي ميكنند سريع ياد بدهند و منتقل كنند. با اين روش هم پيشرفت ميكنند.
تعدادي از چهرههاي قديمي و مطرح ميگويند موسيقي اصيل به ركود رسيده، شما با اين نظر موافقيد؟
من به هيچ عنوان اعتقادم بر اين نيست. هر نوع موسيقي در جاي خودش ارزش خاص خودش را دارد و بايد به همان شكل حفظ شود. موسيقي اصيل ما داراي يكسري ويژگي است كه تا ابد ميتواند حفظ شود و زيباست. همانطور كه موسيقي دوره رنسانس يا باروك را كسي از بين نبرده و نميتواند چنين كاري را هم بكند و كماكان هم اجرا ميشود و طرفداران خاص خودش را دارد، موسيقي ما هم داراي يكسري محتواي ارزشمند است كه باعث باقي ماندنش ميشود. كساني كه در اين موسيقي وارد هستند و تكنيك خوبي دارند در هر بار اجرا ميتوانند تغييرات خوبي را در آن به وجود بياورند. مثلا در تكنوازيها، چهار مضرابها و... هر آن ميتوانند متفاوت و مختلف باشند. همين بداههنوازي خودمان. يكي از ويژگيهايش اين است كه در هر بار اجرا چيز جديدي خلق ميشود. اين خودش تفاوت است. منتها با ساختار، شكل و فرمي ثابت بر پايه يك پيش درآمد، تصنيف يا رنگ و... كه پشتسر هم اجرا ميشوند. اين پايه و ذات كار است. هيچ احتياجي هم نيست كه آن را دور بيندازيم و بگوييم و بخواهيم چيز ديگري باشد. اين صحبتي كه دارم درباره موسيقي تكامليافته و موسيقي امروز و اين زمان است. دليل نميشود كه هر كسي تا يك موسيقي جديد درست كرد يا به زواياي جديد رسيد، بگويد قديميها را بايد دور انداخت.
فكر ميكنم اين نظرها از اينجا ميآيد كه افراد مطرح و صاحبنظر ميبينند كه هم خودشان و هم چهرههاي مطرحي مثل محمدرضا لطفي و شجريان نتوانستهاند گذشته خوبشان را تكرار كنند.
اين نظر درست است. اعتقاد من بر اين است كه آدم خودش بايد تشخيص بدهد كه باز هم ميتواند كار خوب ارائه بدهد يا نه؟ اگر ديد كه نميتواند نبايد با خودش تعارف داشته باشد. بايد ديگر كار نكند يا خودش را بهتر كند. چرا بايد چنين انتخابي انجام بدهد؟ چون اگر اين كار را نكند آن گذشته خوبش را با سماجت امروزش خراب ميكند. موزيسينهايي كه قبلا آثار زيبا، جذاب و پرتكنيكي را ارائه دادهاند. الان اگر بيايند آهنگهاي ضعيفتر يا حتي در حد آن آثار قبليشان اجرا بكنند، به نظرم كار جالبي را انجام ندادهاند. من اعتقادم اين است كه هر نوع موسيقي در شكل خوبش بايد باشد و حفظ شود. هنوز هم يك موسيقي يا نوازندگي ناشناس از لرستان يا جاي ديگر، من را به وجد ميآورد. ما نبايد كارها را با اسامي و سوابق بررسي كنيم. موسيقي هم مثل هرچيزي در اين دنيا نسبي است و خوب و بد دارد. نبايد اينطور باشد و جا بيفتد كه كار كسي كه با يك اركستر سمفونيك كار اجرا ميكند و برايش كار مينويسد، هميشه و حتما بهتر از فردي است كه با چند تار و سهتار و... برنامه اجرا ميكند.
اين قشنگي و بهتر بودن را چه چيزي معلوم ميكند؟
چند اصل مهم وجود دارد. در موسيقي سنتي ما افرادي ميتوانند موسيقي زيبا درست كنند كه به سازشان تسلط داشته باشند و تكنيكشان قوي باشد و رديف موسيقيمان را به خوبي بشناسند و شايد از همه مهمتر، داراي خلاقيت هنري باشند. اگر خلاقيت نباشد ولي تكنيك داشته باشي، رديف را هم خوب بلد باشي نميتواني يك موسيقي زيبا بنويسي. چون آن خلاقيت و احساس و زيبايي را نميتواند به فرد منتقل كند.
درباره خلاقيت گفتيد. چون جزء تحصيلكردگان واقعي موسيقي در داخل و خارج از كشور هستيد و سالها مدير گروه دانشكدههاي موسيقي بودهايد و محقق و سرپرست يكي از مطرحترينهاي موسيقي اصيل هستيد، ميخواهم نظرتان را درباره جايگاه خلاقيت در موسيقي اصيل امروزمان بدانم.
قرار است بيتعارف بگويم. به نظرم خيلي از گروههاي جواني هستند كه كارهاي بسيار پرارزشي ارائه دادهاند. تكنيكشان خوب است و خيليشان هم خلاقيت به وجود آوردن ملوديهاي زيبا را دارند. منتها مشكلي كه در اينجا وجود دارد اين است كه متاسفانه كسي با آنها مصاحبه نميكند و كسي هم به آنها آنطور كه بايد اجازه نميدهد كه ميداني داشته باشند تا خودشان را نشان بدهند و كارشان را عرضه كنند. من به آينده و اين جوانها اميدوارم. همين الان بچههاي گروه، شاگرداني را دارند كه خيلي خوب هستند و تحصيلكردگان بسيار قابليت مطرح شدن دارند.
مگر نميگوييد بسيار خوبند، پس چرا مطرح نميشوند؟
به يك دليل ساده. مردم ما عادت كردهاند كه فقط از فلان گروه و شخص كار گوش كنند و كنسرتشان بروند. مردم از گروهها و خوانندههاي جوان ولي پرتكنيك و احساس استقبال نميكنند. خواننده و گروههايي را هم كه امروز ميشناسيد همهشان از گذشته بودهاند و معرفي شدهاند.
فكر ميكنم موسيقي شما جزء موسيقيهايي است كه تلفيق درست و اصولي را بسيار مهم ميداند و اجرا ميكند. چقدر به تلفيق در موسيقي معتقديد؟
به نظرم اگر بحث استفاده از نقاط قوت، تكنيكها و زيباييهاي هر سبك از موسيقي در كنار توجه به اصالتهاي موسيقي جا بيفتد و انجام شود، هيچ منعي وجود ندارد. اعتقاد كلي من اين است كه هر كسي هر كاري را كه دوست دارد و ميخواهد، ميتواند انجام بدهد. به شرطي كه اصالت داشته باشد و روي سكوي گذشتگان بايستد. يعني آگاهي كاملي به موسيقي خودمان داشته باشد و بعد از آن از هر تكنيك و عامل ديگري براي بيان موسيقياش استفاده كند. اگر اينطور باشد به نظر من اشكالي ندارد.
با جلال ذوالفنون كه صحبت ميكردم ميگفت كه موسيقي اصيل ما براي جهاني شدن بايد مثل موسيقي هند رفتار كند. يعني تلفيق را در كنار اصالتها و نوع معرفي آن به جهان، جزء اولويتها بگذارد.
اول اين را معني كنيم يعني چه كه موسيقيمان جهاني شود؟ منظور اين است كه بر فرض، سازي مثل سهتار را طوري استفاده و معرفي كنيم كه از آن در اركستر سمفونيك لندن استفاده كنند يا اينكه با سازمان بلند بشويم، برويم در همه جاي دنيا كنسرت بدهيم و آن را به جهان معرفي كنيم. اگر حالت دوم منظورمان است كه همه ميتوانند چنين كاري بكنند ولي اگر حالت اول را ميخواهيم، بحث فرق ميكند. ما هيچ زمان نبايد و نميتوانيم موسيقيمان را با هند مقايسه كنيم.
چرا؟
بازهم به يك دليل ساده. سالهاي سال است كه دولت هند روي موسيقيشان سرمايهگذاري كرده! CDهاي زيادي را از موسيقياش به همراه كنسرتهاي فوقالعاده زياد به دنيا و جامعه جهاني تحويل داده و تبليغ كرده است. نوازندههايشان ارتباطات فوقالعاده زيادي را با نوازندگان مطرح جهاني در همهجا برقرار كردهاند، نوازندههاي ما كي چنين ارتباطاتي را دارند. نهايت كاري كه گروههاي ما ميكنند اين است كه ميروند خارج از كشور، يكسري كنسرتهايي را برگزار ميكنند. كنسرتهايي فقط براي عدهاي از ايرانيان خارج از كشور. اين واقعيت، واقعا تاسفانگيز است.
يعني به جاي تبليغ موسيقي و فرهنگ و تلفيق آن با بحث تجاري و مادي، فقط با آن تجارت ميكنند؟
متاسفانه صددرصد كاري كه ميكنند تجاري محض است. مثلا ميروند لسآنجلس يا لندن كنسرت بدهند. اولش از همينجا به يك عدهاي كه آنجا هستند، ميگويند ما داريم ميآييم. بياييد برنامهمان. همه اين كنسرتهاي خارج از كشور را كه ببيني، هميشه چند رديف اول يكسري چهرههاي ثابت هستند. از قاليفروش بگير تا بيزينسمن و... همه جزء رفقاي گروهها هستند. شب هم بعد از كنسرت گروهها ميروند خانههاي اين افراد و يكبار هم آنجا دور هم جمع ميشوند. خب مثلا الان با اين كار و كنسرتهاي اين تيپي چه سود و معرفي و تبليغي براي فرهنگ و هنر اين سرزمين در خارج از كشور انجام دادهايد؟ اين واقعيتها واقعا اسفبار و نگران و نااميدكننده است.
پنجشنبه 2 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]
-
گوناگون
پربازدیدترینها