روحي كه هميشه به ياد خانواده خود بود

واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: اگر زماني به شما بگويند كه روح دانشمندي پس از مرگ مجدداً به فعاليت هاي علمي خود پرداخت و هرگز نيز خانوادهَ خويش را از ياد نبرد چه ميگوييد؟ چنين روي دادي واقعاً به وقوع پيوسته و صدها دانشمند هم صحت اين موضوع را تعييد كرده اند. او نويسندهَ صاحب نظر و موفق بود كه توانست كتاب مهيج شرلوك هولمز را بوجود بياورد و همواره نيز ميگفت كه هولمز كميسري جوانمرگ و با تجربه بوده است و اينك از طريق روح او ماجراها را مي نگارد.
اوسر آرتور كونان دويل (sir arthur conan doyle)يكي از برجسته ترين روحشناسان جهان بود كه تا به امروز نيزنتوانسته است مرگ خويش را باور نموده و در جهان مردگان سير نمايد. وي سه دقيقه بعد از مرگش اين خبر تأسف بار را به دختر خود اطلاع داد اين موضوع نخستين تماس او پس از مرگ با جهان بيروني بود.(mary conan doyle)تنها دختر سر آرتور در دفتر پدرش نشسته بود و به بيماري سخت پدر مي انديشيد. سر آرتور از چندي قبل به بيماري لاعلاجي دچار شده بود.ودريكي از بيمارستانهاي واشينگتن بستري بود. مري زنگ اتاق آبدار خانه را به صدا در آورد و پس از لحظه اي آگاتا كه بعنوان خدمه در آنجا كار ميكرد به درون دفتر وارد شد،مري به او گفت در صورت امكان براي من يك فنجان قهوه بياوريد.آگاتا پس از يك دقيقه به آنجا بازگشت،هنوز چند قدمي را داخل نيامده بود كه رنگش مانند گچ سفيد شد ولبهايش شروع به لرزيدن كرد اول سيني از دستش به زمين افتاد و بعداً خودش از حال رفت كف سفيدرنگي از دهانش به بيرون مي آمد.(ann simones)راه يافت و به او گفت كه پيامي را براي همسر و خانواده اش دارد سيمونز هيچ اعتقادي به روح و حيات پس از مرك نداشت با ترس پرسيد اگر واقعاً حقيقت دارد خود را معرفي كنيد و دلايل قابل قبولي ارائه دهيد،صدا به او گفت من روح سرآرتوركونان دويل هستم اينك دستهاي شما در اختيار من خواهند بود تا نامه اي را براي همسر غمگينم بنويسم .خانم سيمونز پس از اتمام نامه به حالت عادي بازگشت چندين بار نامه را خواند و از دست خط عجيبش احساس تعجب نمود. او توانست براحتي با همسر ايشان تماس بگيرد زيرا سرآرتور اطلاعات كاملي در باره همسرش به او داده بود. اونامه را به همسر آن مرحوم داد. از هرچيز جالبترهم اين بود كه طبق نظر كارشناسان اداره تشخيص هويت اثر انگشت سرآرتور بر روي كاغذ فوق وجود داشت(عکسها را اگر سيو کنيد بزرگ ميشوند)(nysse conan doyle)ظاهر شده و اورا مورد نصيحت قرار داده است . نايس در مصاحبه در روزنامه ها گفته است هر وقت كه بخواهم كاري عجولانه و خطر ناك انجام بدهم مانند ايام زنده بودنش سر به زنگا ميرسد و ملامتم ميكند.(gertrud.r.schmeidler)يكي از موفقترين مديوم هاي جهان و استاد روانشناسي در سيتي كالج دانشگاه نيويورك نخستين كسي بود كه توانست با روح سرآرتور كونان دويل تماس بگيرد او در حضور جمعي از دانشمندان توانست روح سرآرتور را احضار كند...
در يكي از روزهاي سرد ماه دسامبر مري كونان دويل
صداهاي ناواضح و ضعيفي از حنجرهَ اوخارج ميشد،مري نميتوانست باور كند صدا متعلق به سر آرتور بود و خطاب به او گفته ميشد. روح سر آرتور به بدن آگاتا راه يافته و از طريق او با دخترش حرف ميزد.
بعدها مري به خبرنگاران گفت پدرم با صداي گرفته و اندوه باري خبر داد كه سه دقيقه پيش به جهان ديگر رفته است،اين خبر تمام انگلستان را به لرزه در آورد روي هم رفته بيش از 99% از محققين گفتهَ فوق را نوعي توهّم و خيال نزديك به واقعيت پنداشتند اما اتفاق هاي بعدي سبب گرديد كه همه اين واقعيت عجيب را بپذيرند. يك ماه پس از اين ماجرا روح سرآرتور به بدن زني به نام آن سيمونز

از آن تاريخ به بعد روح سرآرتور دربدن اعضاي خانوادهَ ديگر حلول ميكرد ، گاهي نيز از مديوم هايي* سود مي جست. موضوع بسيار جالب نيز در اين ميباشد كه او در انتخاب مديوم ها افرادي را انتخاب ميكرد كه منكر وجود جهاني ديگر و فلسفهَ روح بودند .
تا به امرو افراد بيشماري درمورد روح كونان دويل تحقيقات جامعي انجام داده و آخر سر صحّت مطالب را معترف شدند.
يكي از موضاعاتي كه بسيار عجيب و غير قابل توجيه بنظر ميرسد ماجراي دسته كليد ميباشد:
مدتي پس از مرگ سرآرتور همسرش براي باز كردن گاوصندوقي كه وصيت نامه كونان دويل نيز در آن بود از ده ها كارشناس باز كردن رمزكمك گرفت و برخلاف انتظار همه گاوصندوق به طوري قفل شده بود كه گشودن آن غير ممكن بود روح سرآرتور اينبار نيز به كمك خانواده اش شتافت و با گفتن جاي كليد به همسرش موجب باز شدن گاوصندوق گرديد. در26 فوريه 1959 روح كونان دويل در جشن تولد نوه كوچكش سوزان حضور يافت وبه نحو بسيار عجيبي شمع هاي كيك را روشن كرد و با صدايي كه طنينش در همه اتاق مي پيچيد سرود تولدت مبارك را خواند . روح سرآرتور بارها در برابر پسرش نايس كونان دويل
علم روحشناسي امروزي تمامي پيشرفتهايش را مديوون روح سرآرتور ميداند،چرا كه او نخستين انساني است كه از جهان بيروني توانسته است با مردمان زنده تماس برقرار نمايد.
خانم گرترود آر اشميدلر

(sir william huxley)را مشاهده كردم آندو به پيشوازم آمده بودند وميخواستند مرا با حقايق دنياي ارواح آشنا تر سازند،جهاني را در پيش روي خود ميديدم كه كوچكترين اختلافي با دنياي سابق نداشت،درجهان ارواح مردم تيره روز و نگونبخت نيز وجود دارند سر ويليام و پدرم همان لباسهايي را بر تن داشتند كه هنگام جدا شدن روح از بدن پوشيده بودند من هم مانند آنها بودم با لباسهاي بيمارستان راه ميرفتم خودم را در سرزميني آبي رنگ ميديدم تنها اختلافش با زمين و سرزمين زنده ها در اين بود كه شب وروزي وجود نداشت... گاهي دلم براي فصلها تنگ ميشود ميتوانيد بفهميد خانم؟ ما دراينجا فقط يك فصل داريم تنها فصل گرما روز برايمان معنا ندارد و از زمان مرگ تا كنون تنها يك روز بوده است و اين روز تا ابد نيز ادامه خواهد داشت آنچنان هم با دنياي شما فاصله زيادي نداريم و هر وقت هم كه بخواهيم ميتوانيم به نزد شما بياييم يا در خيابانها قدم بزنيم تنها فرقش در اين است ما قادر به ديدن شما هستيم و شماها در ديدن ارواح عاجز و ناتوانيد در اينجا به آزادي مطلق رسيده ايم و از مرگ خود خوشنود و راضي هستيم.در اينجا ما هر رقم روحي داريم از روح نويسنده گرفته تا روح افراد موذي و خسيس. در اين عالم ما جايي وجود دارد كه ارواح دانشمندان و افراد نيك انديش در آنجا جمع ميشوند و در مورد نحوهَ تماس با انسانها تحقيق ميكنند... ما نيز مرتباً به آنجا ميرويم...(صدا ضعيف تر و ناواضح تر ميشود و آخر سر محو ميگردد).

صحبت هاي روح سرآرتور در باره جهان بعد از مرگ در حضور جمعي از دانشمندان در دانشگاه نيويورك:

وقتي كه توانستم از جسم رهايي يابم و تبديل به روح شوم پدر و دوست از دست رفته ام سرويليام هاكسلي

عده اي از احضار كنندگان روح در بمبئي،رم،بوينس آيرس،تيرينيدادو... نيز روح سرآرتور را فرا خوانده اند و ساعتها با او مصاحبه كرده اند نام او در اكثر محافل روح شناسي به زبان مي آيد در يكي از اين جلسات هنگامي كه ميزبان از سرآرتور ياد ميكرد به كتابي بر روي ميز اشاره نمود و گفت: همانگونه كه خودش در طول حيات چون گل معطر و خوشايند بود كتابهاي بجا مانده از او نيز تا ابد نزد انسانها محبوب و به يادماندني خواهد ماند براي آنكه از روحش تجليل به عمل آوريم بهتر است كه يك فصل از اين كتاب را براي جمع بخوانيم همهَ حضار در كنار ميزبان جمع شدند تا علاوه بر شنيدن شخصاً نيز مطالب را بخوانند تا صفحهَ اول كتاب گشوده شد خود نويسي كه برروي ميز قرار داشت بطور عجيبي حركت نمود و در كنار صفحه كتاب قرار گرفت و به طور اتوماتيك و با خط زيبايي شروع به نوشتن كرد:
با پاكترين آرزوها براي يكايك شما هميشه شاد و پيروز باشيد
امضا آرتور كونان دويل
توضيح مديوم*:واژه مديوم در مورد افرادي به كار ميرود كه طبق گزارشات ثبت شده تواناييهاي ويژه اي را در مورد ارتباط با ارواح دارند.