واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: رژيم صهيونيستي و نمايش دموكراسي در خاورميانه
دموكراسي صرفا يك نمايش ظاهري براي سياست خارجي اسرائيل به شمار ميرود. از زمان تاسيس رژيم صهيونيستي كه به زيان ملت فلسطين در منطقه ظهور كرده است، همواره اين رژيم خود را به عنوان واحهاي براي در خاورميانه به حساب آورده است. اين رژيم با استفاده از شعار دموكراسي به همان روال نظام استعماري گذشته تلاش ميكند تا بر حقايقي چون و ، سرپوش گذارد.
رژيم صهيونيستي با تكرار چنين ادعايي، به دنبال اين است كه در برابر افكار عمومي جهان بخصوص افكار عمومي غرب، از خود چهره يك قرباني صلحطلب را كه دشمنان ميخواهند به خاطر نظام دموكراتيكاش آن را نابود سازند، به نمايش بگذارد.
البته روشن است كه اسرائيل نميخواهد آنقدر كه پراستثنايي بودن خود در منطقه تاكيد دارد، بر دموكراتيك بودن خود اصرار ورزد، چون اسرائيل با استثناء كردن خود از ساير كشورهاي منطقه، بدنبال طفره رفتن از تعهدات بينالمللي خود است، از سوي ديگر از اين طريق ميخواهد به توجيه اشغالگري در اراضي ديگران و تغيير سبك زندگي مردم آن اراضي، بپردازد.
همچنين اسرائيل با استثناء كردن خود از ساير كشورهاي منطقه درصدد است تا در بدست آوردن مرزهاي امن به ضرر ساير كشورها، مجوز لازم را بهدست آورد و بر كنترل انحصاري سلاح هستهاي خود در منطقه خاورميانه سرپوش نهد.
اسرائيل هنگامي كه در اوايل دهه نود ميلادي در برابر الزامات روند صلح با فلسطينيها (و سوريها) قرار گرفت، گمشده خود را براي فرار از صلح با فلسطينيها در دموكراسي نمايشي پيدا كرد. اسرائيل با اين ادعا كه صلح تنها ميان نظامهاي دمكراتيك مشابه امكانپذير است، از صلح با فلسطينيها طفره ميرفت!
اسرائيل همين مدعا را علت همراهي نكردن خود با طرح اعراب كه در اجلاس سران عرب در بيروت ارائه شد، اعلام كرد. اين رژيم مدعي شد كه اعتمادي به رژيمهاي غيردموكراتيك عربي ندارد، حتي مسئول دفتر شارون در زمان نخستوزيري تصريح كرد كه اسرائيل پس از عقبنشيني يك جانبه از نوار غزه، هرگز قدمي به سوي صلح با فلسطينيها بر نخواهد داشت، مگر اينكه فلسطينيها از مرزهاي اين رژيم دور شوند!
در واقع ابراز چنين ادعاهايي از سوي اسرائيل به منزله تلاشي براي پاشيدن خاكستر در چشمهاست. به بيان ديگر اين ادعاها صرفا ادامه همان سياست نيرنگ و فريبي است كه اين رژيم به آن عادت كرده و همواره به منظور تحقق اهداف خود، آن را بكار بسته است. البته اسرائيل با توجه به شرايط و متقضيات زماني و با توجه به مصالح و سياستهاي خود، از اين سياست پيروي ميكند.
به اين نكته نيز بايد اشاره كرد كه رژيمي كه از فرق سر تا نوك پا مجهز به سلاحهاي پيشرفته است و همچنين توجيهات مذهبي و سياستهاي نژادپرستانه، پشتوانهاي براي بقا و حيات آن است، حتي يك بار هم اصراري بر فقدان دموكراسي در رژيمهاي سياسي جهان عرب نداشته است. ماهيت وجودي اين رژيم به خودي خود، يكي از مهمترين دلايل فقدان دموكراسي، گسترش بحران، تقويت روحي نظاميگري و حاكم شدن رژيمهاي امنيتي در منطقه محسوب ميشود.
اسرائيل خود بيش از ديگران به اين حقيقت آگاه است كه ثبات و قدرت اين رژيم تا حد بسيار زيادي متاثر از فساد دردناك حاكم بر كشورهاي عربي است. به عبارت ديگر، عواملي چون شكاف ميان مردم و دولت درجوامع عربي، ناتواني جوامع عربي در سازماندهي درست، فقدان اراده كافي براي تعيين سرنوشت و ناتواني در بهرهگيري از قابليتها و تواناييهاي خود، از عوامل مهمي هستند كه در افزايش قدرت و برتري اسرائيل در منطقه موثر بودهاند.
تجربه نشان داده است كه اسرائيل همواره در طول حيات خود، براي نزديك شدن به رژيمهاي حاكم بر منطقه تمايل نشان داده و درصدد كسب اعتماد و دوستي آنها بر آمده است. اين امر بر خلاف تصوراتي است كه از ادعاهاي دمكراتيك بودن اين رژيم ناشي ميشود. رژيم صهيونيستي با برخي رژيمهاي منطقه قرارداد صلح امضاء كرده، در حاليكه به دليل غيرمردمي بودن اين رژيمها، قراردادهاي ياد شده از مشروعيت مردمي برخوردار نيست.
بنظر ميرسد در اينجا پارادوكسي وجود دارد، چون اسرائيل ادعا ميكند يك كشور دموكراتيك است، در حاليكه رژيمهايي را كه با آنها قرارداد امضاء كرده يا با آنها روابط دو جانبه دارد، تشويق كرده تا آزاديها را در كشور خود كاهش دهند، به كنترل وسايل ارتباط جمعي در كشور خود مبادرت ورزند و تحركات اتحاديهها و نيروهاي مدني را صرفا به دليل مبارزه با اسرائيل، محدود سازند. اين وضع به جايي رسيده است كه رژيمهاي منطقه تحريك شدهاند تا به منظور پذيرش عادي سازي روابط با اسرائيل، بر مردم خود فشار وارد كنند.با توجه به آنچه كه بيان شد، نتيجه ميگيريم كه اسرائيل صرف نظر از ادعاهاي دموكراتيك فريبندهاش، كاملا به اين مسئله واقف است كه عادي شدن حضورش در جهان عرب، او را ملزم ميسازد تا با رژيمهاي عرب حاكم بر منطقه، به رغم دموكراسي ناقص آنها، ارتباط داشته باشد. رژيم صهيونيستي ناگزيربه تطبيق دادن خود با واقعيات جهان عرب است، زيرا اين رژيمها هستند كه تلآويو را به رسميت شناختهاند و همين رژيمهاي عرب هستندكه نقش مهمي در جلوگيري از گسترش گرايشهاي مخالف مردمي برضد اسرائيل دارند. از سوي ديگر اين رژيمها، توان جوامع عربي را خواه در زمان جنگ و خواه در زمان صلح در مقابله با اسرائيل، محدود ساختهاند. علاوه براين، اسرائيل ترجيح ميدهد تا اين رژيمها به حيات خود ادامه دهند، زيرا وجود اين رژيمها با ويژگيهاي خاص خود، استثنايي بودن و دموكراتيك بودن اين رژيم را، مورد تاييد قرار ميدهد! از سوي ديگر حضور اين رژيمها در منطقه، پوشش مناسبي را براي سياستهاي تجاوزكارانه، اشغالگرانه و نژادپرستانه اين رژيم در منطقه فراهم ميسازد.
حوادث و رويدادهاي گذشته، همه بيانگر نگراني و ترديد رژيم صهيونيستي نسبت به ادعاهاي دولت بوش در خصوص گسترش دموكراسي در جهان عرب محسوب ميشود. برغم تمامي ترديدهايي كه در خصوص سياست خارجي دولت آمريكا در قبال جهان عرب وجود دارد، اما اعتبار ادعاهاي دولت آمريكا، براساس گسترش دموكراسي در اين منطقه بنا شده است.
حتي اسرائيل پس از رضايتمندي كوتاهي كه نسبت به سياستهاي دولت بوش در آغاز نشان داد، حال با احتياط و نگراني به سياستهاي اين دولت در منطقه خاورميانه نگاه ميكند. رضايتمندي كوتاه اسرائيل از سياستهاي آمريكا در مراحل نخست، به دليل تحولات منطقهاي بود كه پس از اشغال عراق در راستاي منافع اين رژيم بوجود آمد، چون پس از اشغال عراق، آمريكا در قلب جهان عرب مستقيما حضور پيدا كرد. اين وضع بنابه اتحاد استراتژيك اسرائيل با آمريكا، به خرسندي اسرائيل از تحولات مزبور كمك فراواني كرد.
با توجه به مواضع اسرائيل، ميتوان نوعي نگراني و اضطراب از سوي اين رژيم را در برابر مسئله دموكراسي در جهان عرب ملاحظه كرد. در جهان عرب برخي براين باورند كه بايد به چنين تحولاتي خوشامد گفت، چون اسرائيل در يك چنين فضاي دموكراتيكي ميتواند، با ثباتتر باشد! كه البته اين خوشامدگويي صرفا به خاطر خود دموكراسي نيست، بلكه بدين علت است كه اين دموكراسي ميتواند به نفع اسرائيل باشد و به همين دليل از آن استقبال ميشود.
در مقابل، كسان ديگري هستند كه معتقدند هر نوع رويكردي به دموكراسي در جهان عرب، هرگز به صلح منجر نخواهد شد، چون جوامع عربي به طور ذاتي با اسرائيل دشمن هستند. علاوه بر ديدگاههاي فوق، ديدگاه ديگري وجود دارد كه معتقد است تحول جوامع عربي به جوامع موكراتيك، بنابه دلايل فرهنگي و تاريخي امري غير ممكن است. براساس اين ديدگاه، پيشينه تاريخي و فرهنگي جوامع عربي موجب شده است تا اسرائيل همواره از خود چهرهاي جنگي و بازدارنده، نشان دهد.
از تمامي مطالب فوق ميتوان چنين نتيجه گرفت كه اسرائيل با مسئله دموكراسي در جهان عرب، به آناندازه كه به شكل سياسي، گزينشي و كاركردي به شيوه كشورهاي استعماري برخورد ميكند، به عنوان يك ارزش عالي برخورد نميكند. البته اين يك امر طبيعي است، چون اسرائيل علاوه بر اينكه يك رژيم استعماري است، يك رژيم مهاجر نژادپرست هم محسوب ميشود. اين رژيم جامعه شهركنشينهاي صهيونيست را برتر و بالاتر از ساكنان اصلي آن (فلسطينيها) كه توسط اشغالگران از حوزه شهروندي خارج شدهاند، قرار ميدهد. همچنين طبيعي است كه ارزشهاي نژادپرستانه، با ارزشهاي دموكراتيك و به تبع آن ارزشهايي چون برابري و عدالت، در تضاد باشد.
در توضيح اين مطلب فوق بايد گفت، دموكراسي كه اسرائيل براي كشورهاي عربي به دنبال آن است، دموكراسي است كه قادر باشد فضايي را خلق كند كه در آن حق اسرائيل نه صرفا براي حضور در منطقه، بلكه براي اثبات موجوديت، به رسميت شناخته شود. اين دموكراسي بايد بتواند برتري اسرائيل، استثنايي بودن آن در منطقه و قرائت خاص اين رژيم از تاريخ منطقه را تامين كند.
بنظر ميرسد دموكراسي مورد نظر اسرائيل براي كشورهاي عربي، دموكراسي است كه گوش به فرمان آنچه باشد كه از سوي اسرائيل ديكته ميشود. دموكراسي كه بتواند عاديسازي روابط ميان اين رژيم و كشورهاي عرب را به رغم ظلم و ستمي كه اين رژيم به فلسطينيها روا ميدارد و بهرغم استمرار اشغال اراضي عربي، محقق سازد و گسترش دهد. در اينجا با اطمينان بايد گفت، دموكراسي كه جوامع عربي از آن سخن ميرانند و براساس آن عمل ميكنند، بسيار متفاوت با دموكراسي است كه اسرائيل براي اين كشورها در نظر دارد.
سه شنبه 30 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]