واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: واژه پلوراليزم (Pluralism) و مشتقات آن در لغت، به معانى زير به كار رفته است:
1. پلوراليزم (Pluralism) به معناى: تكثر، چندگانگى، آيين كثرت، كثرت گرايى، چندگرايى، تعدد مقام، تعدد شغل.
2. پلوراليست (Pluralist) به معناى: كثرتگرا، كثرت گرايانه.
3. پلوراليتى (Plurality) به معناى: تعدد، تكثر، كثرت، چند گانگى، كثرت نسبى.(1)
و در اصطلاح، داراى معنا و مفهوم متفاوتى مىباشد؛ به طورى كه در رشتههاى مختلف، معناى خاصّ خود را دارا مىباشد. برخى از انواع پلوراليزم عبارت است از: پلوراليزم فلسفى، اخلاقى، فرهنگى، دينى يا كلامى، سياسى، اجتماعى و معرفتى.
فرهنگ آكسفورد، پلوراليزم را به عبارت ذيل تفسير نموده است:
1. زندگى در جامعهاى كه از گروههاى نژادى مختلف تشكيل يافته، يا گروههايى كه داراى زندگى سياسى ـ دينى مختلف مىباشند.
2. پذيرش اين اصل كه گروههاى مختلف ياد شده، مىتوانند در يك جامعه به صورت صلحآميز زندگى كنند.(2)
بعضيها در معنى پلوراليزم مىگويند: «مراد از پلوراليزم، به طور كلّى، هر نظريهاى است كه در آن اصل و ريشه امور يا عدد چيزها يا نوع آنها بيش از يكى دانسته شود و پلوراليست كسى است كه كثرت يا چندگانگى را اصل قرار مىدهد (در مقابل وحدت يا يگانگى) و از اين رو، مىتوان او را «كثرتگرا» يا «چندگانه گرا» خواند.(3)
اينها نمونهاى از تعريفهايى است كه در مورد پلوراليزم در نوشتهها ديده مىشود.
ولى در تعريف ديگر، مىتوان گفت: «پلوراليزم» عبارت است از: گرايش به تكثر و تعدد و پذيرش اصل كثرت در جامعه؛ به اين معنى كه گروههاى مختلف داراى زندگى سياسى و دينى متفاوت، مىتوانند در يك جامعه به صورت صلحآميز زندگى كنند.
در ميان انواع پلوراليزم، پلوراليزم دينى بيش از همه مورد توجه و تحقيق و بررسى است؛ لذا به جهت اهميت بحث پلوراليزم دينى، لازم ديديم كمى بيشتر به اين موضوع پرداخته شود.
تاريخچه پلوراليزم
«پلوراليزم» نخستين بار در حوزههاى كليسا به كار رفت و به اشخاصى كه در كليسا دارى مناصب و مشاغل متكثرى بودند، اطلاق مىشد. گويا اين اصطلاح را اولين بار «لوتسه» در سال 1841 ميلادى در كتاب خود به نام «ما بعدالطبيعه» وارد فلسفه كرد.(4) اين اصطلاح، به عنوان «پلوراليزم دينى» در جهان مسيحى در دهههاى اخير، توسط «جان هيك» (متولد 1922 م.) طرح و ترويج شده است.(5)
موضوع و غايت پلوراليزم دينى
موضوع اين بحث، بررسى دين و ابعاد و مراتب گوناگون آن است؛ به طورى كه در حوزههاى مختلف فلسفه دين، فلسفه اخلاق، حقوق و سياست، كاربردهاى متفاوتى دارد و حد مشترك تمام آنها، به رسميت شناختن كثرت در برابر وحدت است.
غايت آن، اثبات حقانيت براى همه اديان و فرق است. بنابر نظر اكثر دانشمندان غرب، كثرت گرايى دينى بر آن است كه ثابت كند اديان گوناگون، همگى مىتوانند مايه رستگارى يا كمال نفس پيروان خود شوند؛ چنان كه در «هندوئيسم» تصريح مىشود كه براى نيل به رهايى يا رستگارى راههاى بسيارى وجود دارد.
تعريف پلوراليزم دينى
از آنجا كه هر مكتبى قرائت خاصى از پلوراليزم دينى دارد، نمىتوان براى «پلوراليزم دينى» يك تعريف جامع و مانعى بيان نمود؛ امّا معناى شايع و رايج امروزى از «پلوراليزم دينى» اين است كه حقّ مطلق، نجات و رستگارى را منحصر در يك دين و مذهب و پيروى از يك شريعت و آيين ندانيم، بلكه معتقد شويم كه حقيقت مطلق، مشترك ميان همه اديان است و آئينهاى مختلف در واقع جلوههاى گوناگون «حقّ مطلق»اند. و در نتيجه، پيروان تمام اديان و مذاهب، به هدايت و نجات دست مىيابند.(6)
جان هيك (1922 م.) انديشمند مسيحى معاصر كه از طرفداران اين نظريه است، چنين مىگويد:
«اديان مختلف، جريانهاى متفاوت تجربه دينى هستند كه هر يك در مقطع متفاوتى در تاريخ بشر آغاز گرديده و هر يك خود آگاهى عقلى خود را درون يك فضاى فرهنگى متفاوت بازيافته است.»(7)
«واژه «مطلق» به عنوان يك وسيله يا ابزار اندازهگيرى دقيق به كار گرفته نمىشود، بلكه معانى عملى و كاربردىِ آن در موردِ مصرفش كه در حقيقت متنوع مىباشد، آشكار مىشود. به يك معنا، مطلق بودنِ مثلاً مسيحيت، به معناى كفايت نجات بخشى و رستگارى انجيل و طريقه پيشنهادى آن براى مسيحيان است؛ يعنى براى كسانى كه حيات دينى آنان توسط آن كتاب و آن طريق تعيين مىشود. بدين معنا، مطلق بودن مسيحيت با مطلق بودن اسلام، يا هندوييسم، يا بوديسم، و يا دين يهود سازگار مىباشد؛ چرا كه همه اين پيامها و راههاى مختلف، براى كسانى كه از نظر روحى و معنوى توسط اين اديان شكل گرفته و ساخته شدهاند، از لحاظ ارائه شيوه نجات و رستگارى كافى به نظر مىرسند.»(8)
با توجه به مطالب فوق، مىتوان گفت: «پلوراليزم دينى» عبارت است از اينكه: حقيقت، رستگارى، كمال نفس، منحصر در دين خاص نيست، بلكه تمام اديان الهى، حتى تمام مكاتب بشرى بهرهاى از حقانيّت را دارا هستند؛ يعنى همه در صراطهاى مستقيم گام بر مىدارند.
پی نوشت:
1. فرهنگ معاصر انگليسى ـ فارسى، محمدرضا باطنى، واحد پژوهش فرهنگ معاصر، تهران ـ ايران، 1373، ص700.
2. فرهنگ آكسفورد، ص644، با استفاده از ترجمه فصلنامه كتاب نقد، سال اول، پائيز 76، ش4، ص132.
3. مجله كيان، سال پنجم، شماره 28، آذر، دى و بهمن 74، ص38.
4. كند وكاوى در سويههاى پلوراليزم، محمدحسن قدردان قراملكى، كانون انديشه جوان، چاپ اول، بهار 1378، ص21.
5. ر. ك: مباحث پلوراليسم دينى، جان هيك، ترجمه عبدالرحيم گواهى، تهران، 1378.
6. كالبد شكافى پلوراليزم دينى، على ربانى گلپايگانى، فصلنامه كتاب نقد، شماره 4، ص133.
7. فلسفه دين، جان هيك، ترجمه بهرام راد، بهاء الدين خرمشاهى، انتشارات بين المللى الهدى، 1372، ص238.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]