تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 27 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداى عزوجل به موسى وحى كرد: اى موسى در هيچ حالى مرا فراموش نكن و به ثروت زياد شاد نش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816214050




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مسیحیت و پسر خدا بودن عیسی(ع)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: این فکر که خدا دارای فرزند است، می دانیم که وجود داشته است، یکی در مسیحیت: « المسیح ابن الله» (مریم/30) گفتند مسیح پسر خداست، و دیگر در کفار جاهلیت می گفتند فرشتگان فرزندان خدا و بنات الله هستند، و بت پرستی شان از فرشته پرستی سرچشمه می گرفت و فرشته پرستی شان از این فکر که فرشتگان دختران خدا هستند، منتها وقتی که تاریخ خیلی طول می کشد، نسلهای بعد که می آیند در مقابل بت می ایستند توجه ندارند که این بتها هیکلهایی است که برای فرشتگانی ساخته اند و فرشته را پرستش می کنند چون دختر خداست. این فکرها در آنها نیست. ولی آنهایی که واردتر بودند، تا می گفتند چرا بتها را پرستش می کنید، می گفتند به اعتبار اینکه مثل و مثال و تمثیل فرشتگان هستند. فرشتگان را چرا می پرستید؟ چون دختران خدا هستند، بچه های خدا هستند. (پرستش) بچه خدا مگر اشکالی دارد؟! آقا زاده را مردم احترام می کنند، خدازاده را نباید احترام کرد؟ هر احترامی که به آقا مردم می کنند می گویند به آقازاده هم باید همان قدر احترام کرد. خوب، هر کاری که در مورد خدا باید انجام داد در مورد خدازاده هم باید انجام داد . پس فکر فرزند داشتن خدا ریشه ای در بت پرستی های عرب جاهلیت هم داشته است .

مساله پدر و پسر بودن خدا و مسيح در انجيل هاى موجود

تورات و انجيل هاى موجود در دست ما، از يك سو صراحت دارند بر اينكه خداى تعالى يكى است و از سوى ديگر انجيل به صراحت مى گويد مسيح پسر خدا است! و از ديگر سو تصريح مى كند به اينكه اين پسر همان پدر است و لا غير.حتى اگر مساله پسرى را حمل مى كردند بر صرف احترام و برگشت گيرى باز قابل اغماض بود، اين كار را هم نكردند با اينكه در مواردى از انجيل به اين معنا تصريح شده، از آن جمله مى گويد: و من به شما مى گويم دشمنان خود را دوست بداريد و براى لعنت كنندگان خود آرزوى بركت كنيد و به هر كس كه با شما دشمنى كرد احسان نمائيد و هر كس كه شما را از خود راند و ناراحت كرد شما با او پيوند كنيد تا فرزندان پدر خود شويد، همان پدرى كه در آسمان ها است، چون او است كه خورشيدش را هم بر نيكان مى تاباند و هم بر بدان، و بارانش را هم بر صديقين مى باراند و هم بر ظالمان، و اگر تنها كسى را دوست بداريد كه او شما را دوست مى دارد، ديگر چه اجرى مى خواهيد داشته باشيد؟ مگر عشاران غير اين مى كنند؟ و نيز اگر تنها به برادران خود سلام كنيد باز چه فضيلتى براى شما خواهد بود؟ مگر بت پرستان غير از اين مى كنند؟ پس بيائيد مانند پدر آسمانيتان كامل باشيد كه او كامل است . و نيز در همين انجيل است كه: همه مراحم خود را در برابر مردم و به منظور خودنمايى بكار نبنديد كه در اين صورت نزد پدرتان كه در آسمان ها است اجرى نخواهيد داشت.

و نيز در همان كتاب در باره نماز مى گويد: شما نيز اين طور نماز بخوانيد: اى پدر ما كه در آسمان هايى، نام تو مقدس است ....و نيز آمده: پس اگر جفاكارى ها و خطاهاى مردم را ببخشيد پدر آسمانيتان هم خطاهاى شما را مى بخشد، (همه اين سه فقره كه نقل كرديم در اصحاح ششم از انجيل متى است).و نيز مى گويد: شما نيز مانند پدر رحيمتان رحيم باشيد. و به مريم مجدلية مى گويد: برو نزد برادرانم و به ايشان بگو من به سوى پدرم كه پدر شما نيز هست و به سوى الهم كه اله شما نيز هست صعود خواهم كرد .پس اين عبارات و امثال آن كه از سه انجيل نقل كرديم كلمه پدر را كه بر خداى تعالى و تقدس اطلاق كرده، هم در مورد عيسى اطلاق كرده و هم در مورد غير عيسى، و اين بطورى كه ملاحظه كرديد صرفا جنبه تشريفات و امثال آن را دارد.

هر چند كه از بعضى ديگر از عبارات آنها از پسرى و پدرى صرف تشريف استفاده نمى شود، بلكه نوعى از استكمال را مى رساند، استكمالى كه وقتى در انسانى محقق شود سرانجام او را با خدا متحد مى كند، نظير اين عبارت: يسوع- مسيح- به اين كلام سخن گفت و چشمان خود را به آسمان بلند كرد و گفت: اى پدر! آن ساعت مقرر فرا رسيد، پسرت را تمجيد كن، تا پسرت هم تو را تمجيد كند، آن گاه دعائى را كه براى رسولان از شاگردانش كرد نقل مى كند و آن گاه مى گويد: و من اين درخواست را تنها براى اينان نمى كنم بلكه در مورد كسانى هم كه به زبان به من ايمان آورده اند مسئلت دارم، تا همه آنان يكى شوند، همانطور كه تو اى پروردگار من ثابت شدى و من نيز در تو ثابت شدم، مسئلت دارم تا آنها نيز در من و تو يكى شوند و تا همه عالم ايمان آورند كه تو مرا فرستادى و من به ايشان مجد و آبرو دادم، آن مجدى كه تو به من دادى، آرى تا همه يكى شوند، آن چنان كه ما يكى شديم، من در آنها و تو در من و همه آنها براى يكى كامل شوند تا همه عالم بدانند كه تو مرا فرستادى و من ايشان را دوست مى دارم، آن طور كه تو مرا دوست مى دارى .

گفتيم: با اينكه انجيل ها صراحت دارد بر اينكه منظور از پسرى و پدرى صرف تشريف است، اين كار را نكردند، يعنى عنوان پدرى و فرزندى را حمل بر تشريف نكردند، در اينجا مى گوئيم در انجيل ها كلماتى هست كه نمى شود آنها را حمل بر تشريف و احترام كرد (و شايد به خاطر وجود اين كلمات بوده كه مسيحيان دست به چنان حملى نزده اند) نظير اينكه مى گويد: لوقا به عيسى گفت: اى آقا ما نمى دانيم تو به كجا مى روى؟ و چگونه مى توانيم راه را بشناسيم؟ عيسى به او گفت: خود من آن طريقم، به حق سوگند و به زندگى قسم كه احدى به سوى پدرم نمى آيد، مگر به وسيله من، اگر شما مرا شناخته بوديد پدر مرا هم شناخته بوديد، و از همين الان او را مى شناسيد چون او را هم ديديد. فيلبس پرسيد: اى سيد پدر را به ما نشان بده، ديگر چيزى نمى خواهم، يسوع گفت: اى فيلبس من در همه اين زمان ها با شما بودم ولى شما نمى شناختيد، هر كس مرا ببيند پدر را ديده است. با اين حال چگونه تو مى گويى پدر را به ما نشان بده؟ مگر هنوز ايمان نياورده اى كه من در پدر حلول كردم و پدر در من حلول كرده است و اين سخنى كه دارم برايتان مى گويم (نيز) از ذات من به تنهايى صادر نمى شود بلكه از من و از پدر كه الحال در من است صادر مى شود، او است كه دارد اين كارها را مى كند، باورم كنيد كه مى گويم من در پدرم و پدرم در من است « انجيل يوحنا، اصحاح چهاردهم».

و نيز در انجيل است كه: ليكن من از اللَّه خارج شدم و آمدم و از پيش خود نيامدم بلكه او مرا فرستاده « انجيل يوحنا، اصحاح هشتم».و نيز مى گويد: من و پدرم هر دو يك موجوديم. « انجيل يوحنا، اصحاح دهم» و نيز سخنى را كه به شاگردانش گفته چنين حكايت مى كند: برويد و تمامى امت ها و اقوام را شاگردان من كنيد و ايشان را به نام پدر و پسر و روح القدس غسل تعميد بدهيد (تعميد مراسمى است از واجبات كليسا كه هر مسيحى بايد آن را انجام دهد تا از گناهان پاك شود) « انجيل متى، اصحاح بيست و هشتم». و نيز مى گويد: در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و خدا همان كلمه بود، اين از اول نزد خدا بود، هر چيزى به وسيله او وجود يافت و به غير او چيزى وجود نيافت، از آن جمله حيات هم به وسيله او وجود يافت و حيات نور مردم است. « انجيل يوحنا، اصحاح اول» پس اگر مى بينيم نصارا قائل به سه خدايى شدند علتش همين كلمات انجيل ها است.

و منظور نويسندگان انجيل ها اين بوده كه هم توحيد را كه مسيح (ع ) در تعليماتش به آن تصريح مى كرده حفظ كنند، هم چنان كه در انجيل مرقس اصحاح دوازدهم مى گويد: اول هر يك از وصايا (ى من اين است كه) اى اسرائيل رب اله تو واحد است و تنها او رب تو است و هم پسر بودن مسيح براى خدا را حفظ كنند (و نتيجه اش اين تناقض گويى ها شده است). و حاصل گفتارشان (هر چند كه به معناى معقول و قابل تصورى برنمى گردد) اين است كه ذات خدا جوهر واحدى دارد و اين حقيقت واحده سه اقنوم دارد و منظورشان از كلمه: اقنوم آن صفتى است كه نحوه ظهور و بروز هر چيزى و تجليش براى غير با آن باشد، اما نه به طورى كه صفت غير موصوف باشد و اقنوم هاى سه گانه كه خداى تعالى با آنها جلوه و ظهور كرده، عبارت است از اقنوم هستى و اقنوم علم كه همان كلمه است و اقنوم حيات كه همان روح است.و اين اقنوم هاى سه گانه است كه يكى را پدر و ديگرى را پسر و سومى را روح مى گويند، اولى يعنى پدر را اقنوم وجود، و دومى را كه اقنوم علم و كلمه است پسر و سوم را كه اقنوم حيات است روح ناميدند.

و اين اقانيم سه گانه عبارتند از: پدر، پسر و روح القدس، اول اقنوم وجود و دوم اقنوم علم و كلمه، و سوم اقنوم حيات است، پس پسر- كه كلمه و اقنوم علم است-، از ناحيه پدرش- كه اقنوم وجود است- به همراهى روح القدس- كه اقنوم حيات است و اشياء به وسيله آن روشنى مى گيرند- نازل شد.آن گاه در تفسير اين اجمال اختلافى عظيم راه انداخته اند، از همين جا به شعبه ها و مذاهب بسيارى منشعب شده اند كه از هفتاد مذهب هم تجاوز مى كند . اما آیا کسانیکه بیان داشته اند که عیسی پسر خداست، خواسته اند مجازی بگویند یعنی خواسته اند بگویند که این قدر به خدا نزدیک است که یک پسر به پدرش نزدیک است. در اینکه خود حضرت عیسای مسیح چنین چیزی نگفته است شکی نیست. اصلا عقیده ما مسلمانها و نص قرآن کریم این است که عیسی مردم را به یگانه پرستی و خداپرستی دعوت کرده و خودش را فقط بنده خدا معرفی کرده است. در این بحثی نیست، صحبت در این است که این کلمه ابن الله که اینها می گویند، چه می گویند؟ وقتی که ما به معتقدین به ابن الله مراجعه می کنیم می بینیم این مطلبی را که شما می گویید نمی گویند. شما هنوز هم در تعبیرات مسیحیها می بینید می گویند خدای ما مسیح .
پدر و پسر و روح القدس را در عین اینکه سه چیز می دانند یکی هم می دانند: خدای ما به آسمان رفت و خدای ما از آسمان خواهد آمد، خدای ما مسیح.

قرآن که در آن زمان با این صراحت این را نفی کرد، خود مسیحیهای آنوقت نگفتند ما که واقعا به چنین مطلبی معتقد نیستیم، خودشان از خودشان دفاع نکردند چون واقعا به چنین چیزی معتقد بودند. نگفتند ما این تعبیر را که می گوییم مجاز را می گوییم، ما که نمی گوییم واقعا این پسر خداست. و در عصرهای بعد هم هر زمان علمای مسیحی آمدند با علمای مسلمین مباحثه کردند، از خدایی مسیح و از پسر خدا بودن مسیح یک قدم پایین تر نیامدند. در زمان ما ممکن است عده ای پیدا بشوند بگویند ما می گوییم پسر خدا ولی مقصودمان چیز دیگری است. بسیار خوب ما هم حرفی نداریم، در واقع بیایند حرف خودشان را پس بگیرند. ما خیلی خوشحال هم می شویم که عده ای بیایند حرف خودشان را پس بگیرند وبگویند ما دیگر اگر می گوییم پسر خدا یعنی محبوب خدا، مقصودمان بیش از این نیست. ما حرفی نداریم. ولی این عقیده در گذشته واقعا این جور نبوده.

این دیگر متن کتابهای گذشته است، چه کتابهایی که خود آنها نوشته اند و چه مناظراتی که مسلمین با آنها می کرده اند. از جمله آن مناظره معروف حضرت رضا است در مجلس مأمون با جاثلیق. جاسلیق معرب همین کاتولیک است. به آن عالم می گفتند جاثلیق. حضرت رضا با یک مهارتی از او یک اقراری گرفتند. چون او مدعی الوهیت مسیح بود، حضرت فرمود که حضرت مسیح بسیار پیغمبر خوبی بود، بسیار صفات خوبی داشت، بسیار چنین بود، یک عیب در کارش بود. (جاثلیق با خود گفت) چطور یک پیشوای مسلمان می گوید یک عیب در مسیح بود؟ مسیح که در قرآن خیلی تنزیه شده است! گفت: چه عیبی؟ فرمود: عیبش این بود که کم عبادت می کرد. گفت: مسیح کم عبادت می کرد؟! مسیح تمام عمرش در حال عبادت بود. فرمود: کی را عبادت می کرد؟ ما باید همان را عبادت کنیم که مسیح او را عبادت می کرد. پس خودت اقرار می کنی که مسیح اصلا کارش عبادت کردن بود، پس چرا به او می گویی خدا؟ مسلم اینها بدعتهاست و حتی خود مستشرقین اروپایی ریشه این معتقدات انحرافی درباره مسیح یعنی ریشه تثلیث را پیدا کرده اند که از کجا آمده است. معتقدند که تثلیث مسیحی از هند آمده، قبل از ثالوث مسیحی ثالوث هندی وجود داشته، و توانسته اند نشان بدهند که ثالوث هندی که آنها اصلا غرق در بت پرستی بودند چگونه وارد دنیای مسیحیت شد و مسیحیت را که در اصل یک دین توحیدی بود آلوده کرد.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 437]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن