واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ژاک دریدا، پسا ساختارگرایی، شالوده شکنی
ژاک دریدا، مبدع فلسفه دیکانستراکشن در سال 1930م در الجزیره متولد شد؛منش فلسفی وی به عنوان یکی از دو فیلسوف مشهور در فلسفه معاصر پست مدرن در کنار میشل فوکو، به طور دقیق پساساختارگرا نامیده میشود. ویژگی مجموعه آثار او به دلیل تحلیل دقیق متون، چشمانداز انتقادی جدید و سبک دشوار باعث شهرت او در اواخر دهه 1960 شد. کار دریدا با پدیدارشناسی هوسرلی آغاز شد اما دامنه مطالعات او از پدیدارشناسی فراتر رفت. از کتب مهم او می توان: درباره گراماتولوژی1967، سخن وپدیده، نوشتاروتفاوت موقعیتها، حاشیه هایی در باب فلسفه را نام برد.
نشانهشناسی در نتیجه مطالعه ایدئولوژیها به عنوان نظامهای نشانهای به این کشف رسیدهاست که همه کردارهای اجتماعی نشانهاند و بنابراین همانند «یک زبان تبیین شده»اند. ژاک دریدا به عنوان یک نوشتارشناس به مطالعه و بررسی شیوههای شالودهشکنی میپردازد. در واقع شالودهشکنی تاریخ را نادیده نگرفته بلکه آن را به عنوان یک متن در نظر میگیرد. Deconstruction در راستای متزلزلسازی، آزادسازی و آشناییزدایی از متون به شیوه پنهانی، متضاد و حاشیهای عمل میکند. شالودهشکنی و گراماتولوژی در بطن یک «دوران تاریخی/متافیزیکی» شکل گرفته، در عین حال علیه آن عمل میکند؛ بنابراین شالودهشکنی مفهوم ممتازی از نشانه را فرض ساخته، در جهت تضعیف آن عمل میکند. هیچ چیز بیرون از متن وجود ندارد و خوانش ما باید درونی بوده، در چارچوب متن بماند.
هم ساختارگرایان و هم پساساختارگرایان تاریخ را مورد نقادی قرار دادند و تاریخباوری را به چالش گرفتند؛ در این میان ساختارگرایان ثابت کردند که جامعه پیشین دارای مزیتی به جوامع قبلی نیست و آنها هر کدام دارای منطق خاص خود هستند.
مواردی که پساساختارگرایان را از مکاتب قبلی جدا میکند:
1- سوژه را از مرکزیت انداختن.
2- نقد تاریخباوری: فوکو به جای استفاده از واژه تاریخ، دیرینهشناسی را به کار برد و گفت نگاه ما از حال به گذشته است.
3- توجه به زبان و اهمیت ویژه دال نسبت به مدلول.
ساختارگرایی با کارهای فردیناندو سوسور، پدر زبانشناسی (1857-1913) آغاز میشود؛ طبق آرای سوسور زبانشناسی را باید در جنبه، درزمانی Diachronic، همزمانی Synchronic مطالعه کرد. ما واژهها را با خود آنها نمیشناسیم، بلکه با تفاوت واژههاست که آنها را از هم تمیز میدهیم. این بحث در واقع اشاره به این نکته است که هویت برخاسته از تفاوت است و یا به عبارت دیگر تفاوت باعث تکوین هویت میشود. به عنوان مثال قطار سریعالسیر ساعت 25/8 ژنو- پاریس هر روز همان قطار دیروزی است حتی اگر واگنها، خدمه و لوکوموتیو هر روز عوض شود. آنچه به این قطار هویت میدهد جایگاه آن در نظام قطارهاست درست به همان ترتیبی که در جدول زمانی قطارها منعکس میشود.
ساختارگرایان حقیقت را در پس پرده متن میجستند اما پساساختارگرایان به جای کشف حقیقت به دنبال کشف چیز دیگری در متن بودند و آن وظیفه ایجاد ارتباط متقابل بین خواننده و متن بود، خواننده منفعل و متن فعال بود، بدون اینکه بین حقیقت و متن ارتباط برقرار کنند. در این نظریه متن به خودی خود از اهمیت بر خوردار نیست و خواننده به متن جهت و حرکت و حقیقت تازه ای میبخشد و به همین دلیل خوانندگی فعالیتی قلمداد می شود پویا و خلاق.
انسان غربی در برخورد با پدیدهها و معضلات و بخصوص مسائل جنگ جهانی و... نسبت به اعتبار و مرکزیت و مرجعیت حقیقت سخت مشکوک شده و آن چیزی که دیگران آن را حقیقت مینامند چیزی نیست جز منظر و دیدگاه آن گروه، در واقع نوعی قرائت که با مرکز زدایی و نفی مرکزیت سروکار دارد. دریدا بر این عقیده است که تمام تفکرات و اندیشههای غربی بر ایده وجود یک مرکز استوارند: یک منشا، خاستگاه، یک حقیقت، یک نقطه، یک خدا، یک نقطه ثابت، یک حظور که معمولا اسامی خاص و معرفه هستند.
دکتر محمد ضیمران در کتاب دریدا و متافیزیک حضور مینویسد:«قرائت یک متن چیزی است شبیه پی جویی آنچه در محاق غیاب و نسیان قرار دارد و این را میتوان غایت بنفکنی شمرد». دکتر ضیمران نظر دریدا را در این مورد چنین مینویسد: «بنیان فکنی روشی است که آدمی را از خواب یقین آور دکارتی بیدار می سازد و اطمینان خیالی را از او صلب کرده و دغدغه تازه ای میآفریند...». خود دریدا میگوید: «دیکانستراکشن کردن یک متن به معنای بیرون کشیدن منطقها و استنباطات مغایر با خود متن و در واقع گسترش درک مجازی است».
شخصی که این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری کرد، پیتر آیزنمن بود؛ او نه تنها بامقالات و سخنرانی های خود بلکه با فضاها، کالبدها، و محوطهسازیهای متعددی که ساخته، فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در دهه 80 میلادی درآورد.
در معماری دیکانستراکشن سعی میشود که برنامه و مشخصات طرح مورد مطالعه و بررسی دقیق قرار گیرد. همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی سایت مورد بازبینی موشکافانه قرار میگیرد. در مرحله بعد تفاسیر و تاویلهای مختلف از این مجموعه مطرح میشود و در نهایت کالبد معماری به صورتی ارائه میشود که در عین بر آورد کردن خواستههای عملکردی پروژه تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده در فوق و تفاسیر مختلف از آن ارائه شود. لذا شکل کالبدی طرح به صورت یک مجموعه چندمعنایی ابهامبرانگیز، متناقض و متزلزل ارائه میشود که خود زمینه را برای تفاسیر و تاویل های بیشتر آماده می کند.
پینوشت:
نقشنو ۱۸-۱۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]