واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: نگاهى به فيلم ريسمان باز فاصله دو غروب
عليرضا نداف۱- ريسمان باز در فاصله دو غروب شكل مى گيرد. غروب اول ميكاييل به همراه دو نفر ديگر حيوانى را دفن مى كنند تا پولى به جيب بزنند و در غروب دوم از پول صرف نظر مى كنند تا حيوانى را بكشند و جان انسانى را نجات دهند.۲- فيلم دوم مهرشاد كارخانى، حيرت آور است و شوق آفرين. فيلمى كه نشان داد وقتى به خودت زحمت مى دهى و دور نيت را برمى دارى ومى روى از فضاهاى بكر، كه غافل بودن و ماندن هميشگى در خيلى موارد ناخواسته به سبب محدوديت هاى اقتصادى سينماى ايران از ظرفيت هاى بالاى داستانى و انسانى شان نابخشودنى است ،فيلم مى گيرى مى تواند به چه نتيجه درخشانى منجر شود و در كنار اين ها كه نه مقدم بر اينها وقتى فيلمنامه اى شريف، گرم و جذاب را با خودت همراه كنى فيلمنامه اى كه قصه گوست، انسان گراست، متعهد است ودغدغه مند.۳- كارخانى در ريسمان باز داستان دو جوان را تعريف مى كند و اين داستانگويى اصلاً كار پيچيده اى نيست بلكه از رهگذر نمايش دقيق، همراه با جزييات و مهم تر از همه اينها قانع كننده و صادقانه آنهاست. خلق دو شخصيت اصيل و با هويت از طريق شخصيت پردازى جاندار و بازى هاى درخشان و سپس نمايش برشى از زندگى اين شخصيت يا شخصيت ها كه آنها را تبديل به قهرمانان با نام يا بى نام زندگى شان مى كند چنانكه در واقعيت جارى زندگى نيز همين طور است و در نهايت پالايش و تزكيه توامان و همزمان شخصيت ها و مخاطبان و تماشاچى هاى فيلم. اين همه كارى است كه كارخانى به شكل درستش انجام مى دهد مثل بقيه داستان ها و داستانگوهاى خوب و صادق. عسگر وميكاييل دو جوان شهرستانى اند كه در كشتار گاه كار مى كنند.الگوى امتحان پس داده خلق دو شخصيت متضاد براى ايجاد كنتراست در فيلم كه سبب جذابيت و تعبيه پاساژ ها و استراحتگاه هايى در فيلم براى استراحت و تجديد قواى تماشاگر و يا در مواردى خود علت ايجاد گره هاى دراماتيك است كه در اينجا هم آزموده شده. ميكاييل جوانى درونگراست با بغضى و خشمى فرو خورده و عسگر، كسى كه زندگى را به هيچ مى انگارد. يك جور هجو ندانسته زندگى از سوى او، سرخوشى و بى خبرى و غفلتى كه به او امكان درك لحظه را مى دهد. هر دو اخلاقى اند، نه فقط اخلاق گرا كه اخلاقى اند، اخلاق در نسوج بدنشان در تار وپود روحشان رخنه كرده، همين ويژگى منشا دو نقطه عطف دراماتيك در دو نيمه فيلم است اول تنها اتفاق مهم فيلم در نيمه اول يعنى ماجراى مرد مرده دزد كه از طريق سوداگرى با جان مردم و فروش گوسفندان مرده و دفن شده به صاحب يك كله پزى يك لقمه بخور و نميرى براى خود فراهم مى كند و دوم نجات جان دخترك موبايل به دست سرخوش و سرمست كه اندكى بعد آن تصادف مهيب برايش اتفاق مى افتد و حالا محتاج همان هايى است كه همين چند لحظه پيش داشت از همه اميدشان براى بهبود زندگى، عكس تزيينى مى گرفت. برگرديم به ماجراى اول يعنى همان ماجرايى كه سندى است براى گرايش اخلاقى فيلم.شباهتى كه بين ميكاييل و عسگر و آن بيچاره نقش دزد هست ودر عين تفاوت عظيمشان، جايى كه فيلم صراحتاً دارد ارزشگذارى اخلاقى مى كند، بسترى مى شود براى تعريف و بعد تحسين مفاهيم اخلاقى چون شرافت و صداقت و اين اخلاق گرايى با تعريف دردل مناسبات اجتماعى كه فيلم براى نمايش واقعى صحيح و صادقانه آنها كه نهايتاً منجر به قابل باورشدنشان مى شود به شدت تواناست، كاركرد مناسب و حقيقى خود را ايفا مى كند.۴- جز اين اتفاق نيمه اول فيلم يعنى تا پيش از آغاز حكايت و ماجراى گاوزخمى و عاصى ما، به معرفى و تصويرزندگى دو قهرمان داستان گذشت و نمايش دقيق و با ذوق فيلمساز از لوكيشن هاى زنده فيلمش ( كه اين زنده بودن در قياس با اكثريت آثار سينماى ايران موضوعيت دارد) نشان داد كه در حال ساخت فيلمى سرحال و جاندار است.فيلمى كه صداى نفس قاب هايش را از طريق پرده عريض و طويل سينما مى توان شنيد.خصوصاً صحنه هاى كشتارگاه كه سليقه بصرى شايان ذوقى در آنها به كار رفته.۵- اما نقطه عطف اصلى و قابل تميز فيلم كه تقريباً در اواسط بعد زمانى آن رخ مى دهد يعنى قصه گاو مريضى كه هيچ جوره حاضر به پياده شدن از ماشين ميكاييل بى حوصله نيست تا جايى كه پاى جان و سمبل كردنش به ميان مى آيد. البته پيش زمينه ومقدمه چينى دراماتيك كه بهانه و علت ناقصه همراهى و همسفرى اين گاو با قهرمانان داستان است از پيش طرح ريزى شده بود (غرضم درخواست كارفرماى ميكاييل از او براى خريد گاوى ۴۰۰- ۳۰۰ كيلويى به نيابت از اوست و داستان تهيه اين پول توسط دو دوست داستان) بيمارى ظاهرى و پايين بودن قيمت گاو هم در اين ميان بهانه را كامل و علت را تامه مى كند تا پرتاب قصه به مسير تازه اى را كه همراه با تجربه بصرى كاملاً متفاوت از نيمه نخست فيلم هم است شاهد باشيم. حال هدف رساندن گاو است به قصابى واقع درشهرك غرب و موانع داستانى بر سر راه اين هدف.اين تحليل را در حالتى بدبينانه مى توان به دير راه افتادن قصه نيز تعبير كرد.۶- نخستين نقطه قابل بحث در نيمه دوم ساختارى فيلم قصه آن دخترك متمول و تصادفش است و بعد همراهى او با قهرمانان قصه. تاثير دراماتيك اين رخداد داستانى را نمى توان توجيه كرد جز به شناخت و درك بهتر ما از ويژگى ها و منش و نه درونيات شخصيت ها.(كه اتفاقاً سبب ايهام در شناخت درونيات آنها نيز مى شود) البته در واپسين دقايق عمر اين واقعه دراماتيكى با نمايش رها كردن تعمدى موبايل توسط دخترك سرنخى از پيشبرد داستان فيلم به تماشاگر داده مى شود كه البته درون فيلم پيگيرى نمى شود.۷- عسگر و ميكاييل پس از آنكه دخترك مصدوم را به بيمارستان رساندند به سمت هدف اصلى شان يعنى رساندن گاو به قصابى جناب كارفرما مى روند. يقيناً جوهر و هسته و ذات فيلم از اينجا تا به پايان آن است. تضاد و كنتراست ميان وضع ظاهرى اين دو با مكانى كه در آن محصورند خودگوياى نوعى ارزش داورى و گرايش پنهان فيلمساز به عنوان آن بخش از تعهدش در ساخت فيلمى اجتماعى مى باشد. پس از ورزيدن شخصيت ها و موقعيت زندگى آنها حالا وقت رسيدن ثمره فيلم است. فصل آشكارا موضع گيرانه و بى دليل در ساحت داستانى فيلم به اين معنا كه داستان را صرفاً از بعد دراماتيكى پيش نمى برداما حضور آن لازم است. حضور عسگر در مطب دامپزشك و نمايش برخورد طبقه ها كه به نمايندگى حيوانات صورت مى گيرد رساننده مفهوم تلخ اما واقعى آشتى ناپذيرى طبقه هاى متفاوت به سبب آشتى ناپذيرى مفاهيم متفاوت و زواياى انسانى متفاوت است.ضمناً با اين فصل صريح و البته ساير لحظه هاى اندكى پوشيده تر و در پرده تر اين بخش از فيلم گويى فيلمساز مخاطبش را براى طغيان قهرمانانش آماده مى كند و اما اندكى بعد فصل درخشان فيلم رقم مى خورد. فصلى كه در آن گاو كه عسگر را مبهوت و مقهور اين آراستگى البته نازيبا مى بيند خود دست به كار مى شود و قصه آن عصيان، عصيانى كه بورژوازى حقير جامعه اطرافش را به ريشخند مى گيرد (و اى كاش به جاى موسيقى حزين و حسرت خوار اين فيلم،موسيقى با مايه هاى هجو و سرخوشانگى ناشى از نهايت تلخى و پوچى و در عين حال بى اهميت پنداشتن موقعيت هاى به ظاهر مهم و جدى زندگى استفاده مى شد) و وقتى اين حركت شيرين گاو را كنار بازى سرخوشانه و البته عالى بابك حميديان مى گذاريم در مى يابيم كه ريسمان باز فيلمى است در هجو يك موقعيت، يك اجتماع و يك سبك از زندگى، هجوى كه از دل تلخى برآمده است.
يکشنبه 28 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 201]