تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833721583
خشونت خانوادگى از منظر قرآن (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: خشونت خانوادگى از منظر قرآن (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: در اين نوشتار خشونت خانوادگى به عنوان يكى از بحرانهاى خانوادگى به بحث و بررسى گذاشته شده است.
ه: بدآموزى
يكى ديگر از عوامل مهم خشونت خانوادگى بدآموزى افراد بزرگتر به خصوص والدين است. وقتى والدين با خشونت جسمى و روحى و روانى، خواسته خود را بر قربانى خشونت تحميل مىكنند و او را ناگزير از پذيرش خواست خود مىكنند، ديگر افراد خانواده نيز با الگوگيرى از والدين به خشونت در خانواده مىپردازند و با خشونت، خواست خود را بر ديگر اعضا تحميل مىكنند و گاه دامنه خشونت به گونهاى وسعت مىيابد كه پدر و مادر خود قربانى خشونت فرزندان مىشوند.
بر اساس آمار 61% همسر كشىها در حضور فرزندان صورت مىگيرد33 و اعضاى خانواده ناظر بسيارى از خشونتهاى خانوادگى يا تمامى اين خشونتها هستند. بنابراين بسيار طبيعى است كه در حدود 40% خشونت گرايان از وجود خشونت در خانواده پدرى خود مىگويند و خويش را متأثّر از محيط خانواده پدرى مىدانند.
فيلمها، مطبوعات، كتب، دوستان و... از ديگر وسايل بروز و گسترش خشونت در محيط خانواده خوانده مىشوند. فيلمهاى سينمايى و تلويزيونى به خصوص آن گره از فيلمها كه اكشن، حادثهاى، پليسى و... ناميده مىشوند بيشترين تأثير را در گسترش خشونت در خانواده دارد تا آن جا كه گروهى از نظريه پردازان يادگيرى اجتماعى، بخشى از خشونتهاى خانوادگى را به ديدن فيلمهاى وحشتناك و خشن ارتباط مىدهند.
مطالعات هوسر و بلومر نشان مىدهد كه بخشى از مشكلات خانوادگى ناشى از فيلمهاى حادثهاى است و تقريباً 50% از خشونتها در محيط خانواده بازتاب فيلمهاى حادثهاى و پليسى و... است. به باور اين گروه اثرات غيرمستقيم اين گونه فيلمها بسيار زيانبار از اثرات مستقيم است، چه اين كه اين نوع فيلمها مخاطبان خويش را بسيار تحريك مىكنند و فكر ارتكاب جرم را در وجود ايشان مىافكند.34
در عصر جاهلى نيز انواع خشونت در خانواده را عرب جاهلى از پدران خويش مىآموخت. به همين جهت در جاى جاى قرآن اين گروه خويش را پيرو پدران خود مىدانستند و درسهاى ايشان را در محيط خانواده پياده مىكردند.
و: بد گمانى
يكى ديگر از عوامل خشونت خانوادگى بدبينى افراد خانواده نسبت به يكديگر است. بر اين اساس بسيارى از خشونتهاى جسمى، روحى و روانى و قتلهاى ناموسى در شهرهاى جنوبى كشور نتيجه بد گمانى پدر، برادر، شوهر و حتى خويشاوندان درجه دوم است.35
برخى ادعا دارند كه پژوهشها نشان از آن دارد كه 90% مردانى كه همسران خويش را مىكشند از روى بدگمانى اقدام به قتل مىكنند.36
در آيات وحى نيز نشانه هايى از وجود بدگمانى در خشونت روحى و روانى وجود دارد. براى نمونه در داستان يوسفعليه السلام آن گاه كه قدح از بار بنيامين بيرون كشيده شد، برادران در محضر يوسفعليه السلام از روى بدبينى بنيامين و يوسف را دزد خواندند و يوسف و بنامين را آزار روحى و كلامى دادند:
«قالوا إن يسرق فقد سرق أخ له من قبل فاسرّها يوسف فى نفسه و لم يبدها لهم» (يوسف/ 77)
«برادران( گفتند: اگر او دزدى كند، (جاى تعجب نيست) برادرش (يوسف) نيز قبل از او دزدى كرد! يوسف (سخت ناراحت شد، و) اين (ناراحتى) را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشكار نكرد.»
در قصه موسىعليه السلام نيز خشم موسى بر هارون از آن جهت بود كه موسىعليه السلام تصور كرد كه هارون در مسؤوليت خود كوتاهى كرده است؛ چه اينكه وقتى موسى سر هارون را با خشم به سوى خويش كشيد هارون در جواب گفت:
«قال ابن امّ إنّ القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى فلاتشمت بى الاعداء و لا تجعلنى مع القوم الظالمين» (اعراف/ 150)
«او گفت: «فرزند مادرم! اين گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند؛ و نزديك بود مرا بكشند؛ پس كارى نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند! و مرا با گروه ستمكاران قرار مده!»
اين جواب نشان مىدهد كه دست كم هارون نگران برخورد سخت موسىعليه السلام بود به اين جهت «ابن ام» گفت تا نسبت خود را يادآور شود و از خشم موسى بكاهد و «واستضعفونى و كادوا يقتلوننى» مىگويد تا نشان دهد كه تمام سعى و تلاش خود را براى جلوگيرى از گوساله پرستى قوم انجام داده است و «فلا تشمت بى الاعداء و لاتجعلنى مع القوم الظالمين» مىگويد از آن جهت كه مىترسد موسى نتواند خشم خويش را كنترل كند. افزون بر اين سخن موسىعليه السلام، «ربّ اغفرلى» نيز نشان مىدهد كه آن حضرت از اين كه با تصور خاصى بر هارون خشم كرده است و او را مورد خشونت قرار داده پشيمان شده است و طلب آمرزش مىكند نه از آن جهت كه بر هارون خشم كرده است چه اين كه خشم امرى طبيعى است چنان كه طلب آمرزش براى هارون «و لاخى» نيز نشان مىدهد كه موسىعليه السلام عذر هارون را به صورت كامل نپذيرفته است و احتمال مىدهد كه او در انجام وظيفه خويش كوتاهى كرده است و تمام سعى خويش را براى جلوگيرى از انحراف قوم به كار نگرفته است.
در عصر نزول وحى نيز برخى از مردان از روى بدبينى همسر و دختر خويش را قربانى خشونت روحى و كلامى قرار مىدادند و ايشان را هرزه مىخواندند.
ز: كبر و خودبينى
كبر و خودبينى يكى ديگر از عوامل بروز خشونت خانوادگى است. انسانهاى متكبر بيش از ديگر افراد به خشونت مىپردازند و بيشتر از ديگران به اذيت و آزار اعضاى خانواده اقدام مىكنند. روحيه اين افراد به گونهاى است كه مخالفت ديگران را بر نمىتابند و به شدت مخالفان را سركوب مىكنند و بر ايشان خشونت مىكنند. حضرت عيسىعليه السلام در اين باره مىگويد: كبر، خودكامگى، خوار شمردن ديگران خاستگاه غضب است.
براى اين عامل خشونت، مىتوان از داستان نوحعليه السلام بهره گرفت. در اين داستان كنعان خشونت گفتارى بر پدر دارد و عامل اين خشونت كبر و خودبينى اوست: «قال سآوى الى جبل يعصمنى من الماء» (هود/ 43)
ح: حبّ دنيا
يكى ديگر از عوامل خشونت خانوادگى، دنيادوستى و دنياپرستى خشونت گرا است. علاقه مفرط خشونت گرا به ماديات گاه او را از كمك به اعضاى خانواده و تأمين مخارج و نيازمنديهاى ايشان بازمىدارد. چه بسيارند پدرانى كه با ثروت بسيار از كمك به فرزندان خوددارى مىكنند و حاضر نيستند نيازهاى مادى ايشان را تأمين كنند و چه بسيارند زنانى كه مطالبات بسيار دارند و شوهران خويش را با درخواستهاى بسيار خود شرمنده مىكنند و خشونت كلامى بسيار بر ايشان دارند.
اين عامل خشونت نيز در برخى آيات قرآن آمده است. براى نمونه در خانواده پيامبر اسلامصلى الله عليه وآله وسلم همسران آن حضرت بى توجه به موقعيت آن حضرت مطالبات بسيار مادى داشتند و با اين خواستهاى ناحق و ناشايست پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم را آزرده مىساختند تا آن جا كه در اين باره آيه شريفه زير فرود آمد:37
«يا ايّها النّبىّ قل لازواجك إن كنتنّ تردن الحياة الدنيا و زينتها فتعالين امتّعكنّ و أسرّحكنّ سراحاً جميلا» (احزاب/ 28)
«اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مىخواهيد بيايد با هديهاى شما را بهرهمند سازم و شما را به طرز نيكويى رها سازم!»
ط: شهوت
تمايلات جنسى شديد يكى ديگر از عوامل خشونت خانوادگى است. بر اساس آمار و ارقام بخشى از خشونتهاى خانوادگى از تمايلات جنسى خشونت گرا نشأت مىگيرد. هر چند آمار خشونتهاى جنسى در خانواده ايرانى بسيار كم است و در ميان زن و شوهر خشونت جنسى بسيار ناچيز است، اما اين نوع خشونت ميان پدر و دختر يا برادر و خواهر در خور توجه است؛ به گونهاى كه معاون اول دادستان كل كشور از افزايش روابط نامشروع ميان محارم خبر مىدهد: «متأسفانه ما هم آمارى داريم كه از افزايش جرايم اين چنينى و روابط نامشروع بين محارم خبر مىدهد.»38
رئيس انجمن آسيبهاى رفتارى نيز مىگويد: هم اكنون چهار هزار پرونده در خصوص تجاوز برادر به خواهر و هزار و دويست پرونده در خصوص تجاوز پدر به دختر در دست بررسى دارم.»39
در آيات وحى نيز نمونههايى از خشونت خانوادگى و از نوع جنسى آن كه از شهوت خشونتگر مايه مىگيرد، وجود دارد. براى نمونه در صدر اسلام برخى از مردان مسلمان با نامادرى خويش ازدواج مىكردند. براى نمونه حسن بن ابى قيس، اسود بن خلف، صفوان بن اميه بن خلف، و منصور بن ماذن با نامادرى خود روابط نامشروع برقرار كردند و بر اين اساس آيه شريفه زير در تحريم اين نوع روابط فرود آمد:
«و لا تنكحوا ما نكح آباؤكم من النساء الا ما قد سلف انّه كان فاحشةً و مقتاً و ساء سبيلاً» (نساء/ 22)
«با زنانى كه پدران شما با آنها ازدواج كردهاند هرگز ازدواج نكنيد! مگر آن چه در گذشته (پيش از نزول اين حكم) انجام شده است؛ زيرا اين كار، عملى زشت و تنفّرآور و راه نادرستى است.»
ى: خستگى
يكى ديگر از عوامل خشونت خانوادگى خستگى مفرط خشونت گرا است. دكتر ورا پيفر مىنويسد:
«نوع ديگر عصبانيت ناشى از خستگى يا آزردگى مفرط است. ممكن است در مدتى بسيار طولانى با مشكلى خاص كلنجار برويد و با همه وجود از آن خسته شده باشيد، يا با عقل و فكر خود نتوانيد كارى براى حل آن انجام دهيد.»40
كنترل خشونت
برخى خشونت را امرى ناپسند دانسته و خشم خود را فرو مىخورند. گروهى ديگر به سرعت خشونت نشان مىدهند و با ديگران به زد و خورد مىپردازند يا ديگران را قربانى خشونت روحى يا كلامى خود قرار مىدهند و شمارى ديگر راه ميانه را انتخاب كرده و خشم خود را كنترل مىكنند.
گروه اول با فروخوردن خشم خويش و تكرار بسيار اين عمل بسيار آسيبپذير و آسيب رسان خواهند شد و با كوچكترين حادثه از كوره در مىروند و كنترل خود را به كلى از دست مىدهند به گونهاى كه كنترل ايشان دشوارتر از گروه دوم مىشود.
دكتر هاريت گلدهورلرنر در اين باره مىگويد:
«اين فرو خوردن خشم و مدارا كردن با اعضاى خانواده هر چند در كوتاه مدت كارساز است اما به ختم مشكلات نمىانجامد و از جايى ديگر سر مىزند. ممكن است با همسر و يا با فرزندانمان اشكالاتى بروز كند يا در روابط با ديگران دچار مشكل شويم.»41
و دكتر ورا پيفر فروخورى خشم را كه از دوران كودكى بر فرزندان تحميل مىشود ناپسند مىشناسد و آن را سبب فرسايش و تضعيف اعتماد به نفس معرفى مىكند.42 به باور پيفر آنان كه خشم خويش را فرو مىخورند و از خشم خود به صورت سازنده استفاده نمىبرند، كوهى از خشم مىشوند و اين خشم ممكن است در زمان و مكانى كاملاً نامناسب منفجر گردد و يا اين كه به افسردگى و بيمارى ختم گردد.43
بايد از خشم استفاده سازنده شود و هنگام ناراحتى با فردى كه از ناحيه او ناراحتى پيدا شده است، سخن گفته شود و مؤدبانه با او برخورد گردد و خشم فرو خورده نشود. اگر به طور سازنده از خشم سود نبريد روى هم انباشته مىشود و با يك اشارهى انگشت منفجر مىشود.
گروه دوم نيز جو خانواده را بسيار ملتهب مىكنند و تحمل محيط خانوادگى را براى ديگران سخت و دشوار مىسازند و در اين ميان تنها گروه سوم بر رفتار و كردار خود كنترل دارند و مىتوانند خشونت خود را كنترل كنند و محيط خانوادگى را آلوده خشونت نكنند.
بر اين اساس تمامى افراد خانواده ناگزير از كنترل و مديريت خشم هستند و نهادهاى اجتماعى نيز ناگزير از حمايت از خانواده و قربانيان خشونت است.
يك خانواده هستهاى از والدين و فرزندان تشكيل شده است. بنابراين در مديريت خشم، هر يك از اين افراد وظايفى را بر دوش دارند چنان كه نهادهاى اجتماعى و دينى نيز وظايفى بر دوش دارند.
وظايف والدين
الف: نيكو رفتارى
يكى از وظايف مهم والدين نيكو رفتارى با يكديگر و يا دست كم نمايش نيكو رفتارى و دورى از هر گونه رفتار خشونتآميز در حضور فرزندان است. ناسازگارى والدين با يكديگر هر چند طبيعى است و نمك زندگى خوانده مىشود، اما اين نمك نبايد در منظر ديگر اعضاى خانواده پاشيده شود. خشونت والدين كه بيشتر خشونت مرد عليه زن است تا زن عليه مرد، به ديگر اعضاى خانواده نيز سرايت مىكند؛ به گونهاى كه پسران خانواده نسبت به دختران خشونت مىكنند و فرزندان بزرگتر به فرزندان كوچكتر ستم مىكنند و اين شيوه به مرور يك رويه مىشود و به مراحل حادتر كشيده مىشود تا آن جا كه در برخى خانوادهها شديدترين شكل خشونت به ظهور مىرسد و پدر كشى و فرزند كشى نمايان مىگردد.
بر اساس آمار درصد قابل توجهى از خشونت گرايان شاهد خشونت خانوادگى بودهاند و گروه عمدهاى از ايشان خشونت ديده هستند. دكتر خوشابى مىگويد: 34% والدين كودك آزار، خود در كودكى قربانى خشونت قرار گرفتهاند.»44
در قصّه ابراهيمعليه السلام زيباترين شكل نيكورفتارى ديده مىشود. ابراهيمعليه السلام با ساره كه نازا بود بسيار نيكورفتار بود و هيچ گاه مشكلات و ناتوانى او را به رخ نمىكشيد. ساره نيز سپاسگذار رفتار نيكوى ابراهيم بود و گويا به همين جهت كنيز خويش (هاجر) را به آن حضرت بخشيد.
ب: شناخت اعضاى خانواده
وظيفه دوم والدين، شناخت مشكلات و زمينههاى بروز خشونت ميان افراد و مديريت آنها است. در يك خانواده هستهاى كه امروزه رايجترين شكل زندگى خانوادگى است و نوشتار پيش رو نيز ناظر به اين نوع خانواده سامان يافته است، فرزندان در سنين مختلف سنى قرار دارند: برخى كودك، شمارى نوجوان و عدّهاى جوان هستند. بنابراين هر يك از اعضاء ويژگىهاى خاصى دارد كه اين ويژگىها گاه با خصوصيات ديگران در ناسازگارى قرار مىگيرد و براى ديگران مشكلات خاصى مىآفريند و بستر مناسبى براى خشونت فراهم مىآورد. اين خصوصيات اگر از سوى والدين هدايت و مديريت نشود، درگيرى ميان اعضاى خانواده قطعى خواهد بود.
پدر و مادرى كه ويژگىها و خصوصيات نوجوان و جوان خويش را نمىشناسند و انزواطلبى، خستگى و ملالت، ناسازگارى، عواطف شديد، يارى نرساندن به ديگران، زود رنجى، قهر و... فرزند خود را دشمنى و ناسازگارى با خود مىبيند، به سرعت به رودررويى با فرزند كشيده مىشود و به گمان خود براى اصلاح فرزند به خشونت پناه مىبرند؛ غافل از آن كه اين خشونت تيغ دو دمى است كه والدين و فرزندان را قربانى خواهد ساخت و فضاى خانواده را چنان سرد و بى روح مىسازد كه تحمل آن براى تمامى اعضاء ناممكن مىگردد. در اين شرايط دختران كه كمبود محبت را بيشتر از پسران احساس مىكنند به دام فريبكارانى مىافتند كه به دروغ و نيرنگ، ابراز محبت و عشق و علاقه مىكنند و وقتى خانواده را مخالف يافتند اقدام به فرار از خانه مىكنند و پسران نيز مانند دختران به دوستان ناباب و ناسالم پناه مىبرند.
بر اساس اين اصل شعيبعليه السلام كه ويژگىها و خواستههاى دختران خويش را به خوبى مىشناخت وقتى پيشنهاد استخدام موسىعليه السلام را از طرف صفورا شنيد:
«قالت إحداهما يا أبت أستاجره انّ خير من استأجرت القوى الامين» (قصص /26) و علاقهمندى صفورا به موسى را دريافت در برابر صفورا موضعگيرى نكرد و بر او خشونت نكرد بلكه به خواست او تن داد و به موسىعليه السلام گفت:
«قال إنّى اُريد ان أنكحك احدى ابنتىّ هاتين على ان تأجرنى ثمانى حجج» (قصص/ 27)
«(شعيب) گفت: من مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى».
ج- حمايت از قربانى خشونت
يكى از وظايف مهم والدين حمايت از خشونت ديده است. فرزندانى كه قربانى خشونت مىشوند، از لحاظ روحى و عاطفى بسيار صدمهپذير خواهند شد و زندگى خانوادگى و اجتماعى موفقى نخواهند داشت، اين گروه به سرعت در برابر مشكلات سرفرود مىآورند و ديگر آزارى پيشه مىكنند. بنابراين يكى از وظايف مهم والدين جبران كمبودهايى است كه خشونت ديده در وجود خود احساس مىكند.
در قصه يوسفعليه السلام حمايت پدر از فرزند خشونت ديده پيش از خشونت و پس از آن به روشنى ديده مىشود. يعقوبعليه السلام در مرحله نخست با رفتن يوسفعليه السلام همراه برادران مخالفت كرد و برادران يوسف را اهل هوا و هوس خواند:
«قال إنى ليحزننى أن تذهبوا به و اخاف أن يأكله الذئب» (يوسف/ 13)
«قال بل سوّلت لكم انفسكم امراً» (يوسف/ 18)
پس از خشونت برادران بر يوسفعليه السلام نيز هميشه پدر حامى يوسفعليه السلام بود و برادران او را مذمّت مىكرد و بى اعتمادى خويش را به ايشان اعلام مىداشت.
د- برخورد با خشونت گر
وظيفه ديگر پدر و مادر برخورد منطقى با خشونت گر است. والدين در مواجهه با خشونت خانوادگى چند گزينه پيش رو دارند: گزينه نخست آنكه والدين، خشونت گر را قربانى خشونت جسمى خويش قرار دهند. گزينه دوم آن كه در برابر خشونت گر سكوت اختيار كنند و خشونت ديده و خشونت گرا را آزاد گذارند. گزينه سوم آن است كه خشونت ديده را تشويق و ترغيب به ايستادگى در برابر خشونتگر كنند. گزينه چهارم با خشونت گر خشونت گفتارى داشته باشند و او را تهديد به خشونت كنند. گزينه پنجم اين است كه عوامل خشونت را شناسايى كنند و از اين طريق خشونت گرا را درمان كنند. گزينه ششم آن كه والدين تلفيقى از گزينهها را مد نظر قرار دهند و با انواع خشونت گر شكلهاى متفاوتى از خشونت داشته باشند و عوامل خشونت را از وجود ايشان پاك كنند.
از ميان گزينههاى ياد شده گزينه نخست به هيچ روى پيشنهاد نمىشود؛ چه اين كه اين گزينه خشونت خانوادگى را تشديد مىكند و محيط خانواده را مملو از كينه و دشمنى مىسازد.
گزينه دوم نيز خشونت بيشتر را در پى خواهد داشت و خشونت گر را هر روز جرىتر از روز قبل مىكند.
گزينه سوم نيز مناسب نيست و خشونت بيشترى بر قربانى خشونت وارد مىكند؛ چه اين كه خشونت ديدگان در اكثر موارد از خشونت گران ضعيفتر هستند و توان ايستادگى در برابر خشونت گر را ندارند.
گزينه چهارم هر چند در مواردى جواب مىدهد و گروهى از خشونت گرايان را از خشونت بازمىدارد، اما بسيارى از خشونت گرايان به اين درمانها پاسخ نمىدهند.
گزينه پنجم بسيار مناسب است، اما همه خشونت گرايان را از خشونت باز نمىدارد.
گزينه ششم بهترين گزينه است و خشونت خانوادگى را از ميان مىبرد و يا دست كم بسيار كاهش مىدهد.
ه - ايجاد مهر و محبت
پنجمين وظيفه والدين ايجاد مهر و محبت ميان اعضاى خانواده است. اگر پدر و مادر بتوانند ميان فرزندان دوستى و محبت برقرار كنند و آن را نهادينه سازند خشونت در محيط خانواده به كمترين ميزان آن خواهد رسيد، اما هيچ گاه از ميان نخواهد رفت؛ چه اين كه عوامل بسيارى در گرايش فرزندان به خشونت گرايى دخيل است و برخى از اين عوامل از حوزه مديريت پدر و مادر و خانواده بيرون است و پدر و مادر نمىتوانند تلاش موفقى در جهت زدودن اين عوامل داشته باشند. براى نمونه خشونت گرايى ميان دوستان مدرسهاى يا ميان معلمان و دانشآموزان مىتواند همان تأثير خشونتگرايى ميان پدر و مادر را داشته باشد و دانشآموز را به خشونت گرايى رهنمون سازد. وقتى اين دانشآموز آموزه خويش را به محيط خانواده مىبرد والدين نمىتوانند نسبت به اين عامل فعاليت در خورى داشته باشند.
راههاى كنترل خشم
كنترل خشم كه همان حلم و بردبارى است، در آيات وحى بسيار توصيه شده است و مخاطبان قرآن به خويشتن دارى و نيكورفتارى با ديگران فرا خوانده شدهاند:
«و الكاظمين الغيظ و العافين عن النّاس و اللَّه يحبّ المحسنين» (آل عمران/ 134)
«و خشم خود را فرو مىبرند و از خطاى مردم در مىگذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد.»
«و ليعفوا و ليصفحوا ألا تحبّون ان يغفر اللَّه لكم» (نور/ 22)
«عفو كنند و چشم بپوشند آيا دوست نمىداريد خداوند شما را ببخشد.»
«ادفع بالّتى هى احسن فاذا الّذى بينك و بينه عداوة كانّه ولىّ حميم. و ما يلقّاها إلاّ الّذين صبروا و ما يلقّاها إلا ذو حظٍ عظيم» (فصلت/ 34-35)
«بدى را با نيكى دفع كن، ناگاه (خواهى ديد) همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است! اما جز كسانى كه داراى صبر و استقامتند به آن مقام نمىرسند و جز كسانى كه بهره عظيمى (از ايمان و تقوا) دارند به آن نايل نمىگردند.
در سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم نيز مسلمانان به مديريت خشم دعوت شدهاند:
«اشدّكم من ملك نفسه عند الغضب»45
«پرتوانترين شما كسى است كه به هنگام غضب نفس خود را كنترل كند.»
اما پرسش اساسى در باب مديريت خشم اين است كه چگونه فردى كه به خشم آمده است، خشم خود را كنترل كند و ديگران را مورد آزار و اذيت قرار ندهد؟
راههاى گوناگونى براى هدايت خشم و رسيدن به حلم و بردبارى وجود دارد. برخى از اين روشها عبارتند از:
الف: تغيير وضعيت
يكى از روشهاى مهم كنترل خشم، تغيير وضعيت است. در روايت پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مىخوانيم:
«اذا غضب احدكم و هو قائم فليجلس فان ذهب عنه الغضب و الا فليضطجع»46
و امام باقرعليه السلام مىفرمايد:
«ان الرجل ليغضب فما يرضى أبدا حتى يدخل النار، فأيما رجل غضب على قوم و هو قائم فليجلس من فوره ذلك، فأنّه يذهب عنه رجز الشيطان، و أيما رجل غضب على ذى رحم فليدن منه فليمسه فان الرحم اذا مست سكنت»47
«هر گاه مردى غضب كند هيچ گاه راضى نمىشود تا اين كه داخل آتش شود. پس هر مردى كه بر قومى غضب كند در حالى كه ايستاده است پس به سرعت بنشيند چه اين كه نشستن رجز شيطان را از او دور مىكند و هر گاه غضب كند بر خويشاوندى پس به آن خويشاوند نزديك شود و او را لمس كند زيرا مس خويشاوند غضب را فرو مىنشاند.»
و در روايت ديگرى مىخوانيم:
«هر زمان مردى غضب كرد پس اگر ايستاده است بنشيند و اگر نشسته است بايستد و هر گاه مردى بر خويشاوند خود غضب كرد، پس بهترين كار آن است كه به خويشاوند خود نزديك شود و او را در آغوش گيرد؛ چه اين كه هر گاه خويشاوندى خويشاوندى را در آغوش گيرد آرامش مىيابد.»48
در روايات ياد شده تغيير وضعيت جسمانى مورد توجه قرار گرفته است كه طبيعتاً اين تغيير وضعيت تغيير وضعيت روحى را به دنبال خواهد داشت. اما بر اساس آيات قصه موسىعليه السلام تغيير وضعيت روحى نيز نمىتواند خشونت را از ميان ببرد يا از شدت آن بكاهد. وقتى موسىعليه السلام با غضب سر و ريش هارون را مىگيرد، هارون با گفتن «يا ابن ام» نسبت خود را با موسى ياد مىكند و احساسات موسىعليه السلام را تحريك مىكند به اين اميد كه موسى از خشونت دست بردارد يا خشونت بيشتر نكند.
علاّمه طباطبايى در اين باره مىنويسد:
«و هى كلمة استرحام و استرآف قالها لاسكات غضب موسى».49
در دانش پزشكى نيز اين رهنمود پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم و اهل بيتعليهم السلام به روشنى ياد شده است.
ب: سكوت
يكى ديگر از راههاى كنترل خشم سكوت است. ابن عباس از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم نقل مىكند كه آن حضرت فرمود:
«اذا غضبت فاسكت و اذا غضبت فاسكت و اذا غضبت فاسكت»50
«هر گاه غضب كردى سكوت كن و هر گاه غضب كردى سكوت كن و هر گاه غضب كردى سكوت كن.»
دكتر پيفر از روان شناسان باتجربه در اين باره مىنويسد:
«اگر خيلى عصبانى هستيد چيزى نگوييد تا آرام گيريد. اگر آرام باشيد شما را بيشتر جدى مىگيرند. طورى رفتار نكنيد كه ديگران حربهاى عليه شما به دست آورند و به گفته هايتان برچسب غيرمنطقى، احساسى يا هيجانى بزنند. اين امر فقط خشم شما را بيشتر مىكند. داد زدن اوضاع را بهتر نمىكند.»51
ج: گوش فرا دادن به سخنان خشونت گرا و مجاب ساختن وى
عناد و لجبازى با فردى كه غضبناك است و بى توجهى به خواستهها و سخنان وى او را ناگزير از برخورد خشونتآميز مىكند. بنابراين شنيدن سخنان فرد خشمگين و مجاب ساختن او از بهترين راههاى كنترل خشم است.
بر اين اساس هارون در برابر خشم موسىعليه السلام خويش را پاسخگو نشان داد و با برانگيختن احساسات موسى و يادآورى نسبت خويش با موسى خشم وى را فرو كاست:
«قال يبنؤمَّ لاتأخذ بلحيتى و لابرأسى انّى خشيت ان تقول فرّقت بين بنى اسرائيل و لم ترقب قولى» (طه/ 94)
«(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! ]= اى برادر![ ريش و سر مرا مگير! من ترسيدم بگويى تو ميان بنىاسرائيل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به كار نبستى!»
د: ترك مشاجره و جر و بحث
مشاجره و جر و بحث با فرد خشمگين جز افزودن خشم نتيجهاى نخواهد داشت. بنابراين يكى از راههاى مديريت خشم ترك مشاجره با اين گونه افراد است.
ه : توجه به آثار زيانبار جسمى و روحى خشونت بر ديگران
يكى ديگر از راههاى كنترل خشم توجه به پيامدهاى خشونت گرى است. فرد خشمگين با خشونت بر ديگران خود را در معرض انواع آسيبهاى جسمى و روحى قرار مىدهد: خود را به هلاكت مىافكند، زشتىها و پليديهاى خود را آشكار مىسازد، ايمان خويش را فاسد مىكند، بر عقل خويش كنترل ندارد و به ساير زشتىها و پليديها كشيده مىشود.
امام علىعليه السلام مىفرمايد:
«الغضب يردى صاحبه و يبدى معايبه»52
«خشم و غضب صاحبش را هلاك مىكند و زشتى هايش را آشكار مىكند.»
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
«الغضب يفسد الايمان كما يفسد الخلّ العسل»53
«غضب ايمان را فاسد مىكند همان گونه كه سركه عسل را تباه مىسازد.»
و امام باقرعليه السلام مىفرمايد:
«ان هذا الغضب جمرة من الشيطان توقد فى قلب ابن آدم، و ان احدكم اذا غضب احمرّت عيناه و انتفخت اوداجه و دخل الشيطان فيه فاذا خاف احدكم ذلك من نفسه فليلزم الارض فان رجز الشيطان ليذهب عنه عند ذلك»54
«غضب پاره آتشى است از شيطان كه در باطن فرزند آدم است، و هر گاه يكى از شما غضب كند چشمهايش سرخ مىگردد و رگهاى گردنش باد مىكند و شيطان در وجودش وارد مىشود. پس هر زمان كسى از شما از اين حالت خويش بترسد به زمين بچسبد زيرا وسوسه شيطان در آن زمان از وى دور مىگردد.»
«من لم يملك غضبه لم يملك عقله»55
«هر كسى غضب خويش را مالك نيست عقل خويش را نيز مالك نمىباشد.»
و: وضو
وضو گرفتن يكى از راههاى كنترل خشم است. پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مىفرمايد:
«إن الغضب من الشيطان، و إن الشيطان خلق من النار، و إنما تُطْفا النار بالماء، فإذا غضب أحدكم فليتوضّأ.»56
دوش گرفتن و شنا كردن نيز به حكم اين روايت كه آب خشونت را كنترل مىكند، چون وضو گرفتن است.
وظايف نهادهاى اجتماعى
يكى از وظايف مهم حكومتها وضع قوانين و مقررات در راستاى حمايت از قربانيان خشونت و برخورد قانونى با خشونت گرايان است. در اين راستا قانونگذاران و حقوقدانان مىتوانند از حقوق كيفرى اسلام و ديگر قوانينى كه ناظر به خشونت روحى و روانى و اقتصادى و... سود ببرند.
براى نمونه در مورد خشونت جسمى مىتوان از آياتى كه دلالت بر قصاص جانى و دريافت ديه دارد بهره گرفت و خشونت گر را ناگزير از تن دادن به قصاص يا پرداخت ديه به مجنى عليه كرد:
«يا ايّها الّذين آمنوا كتب عليكم القصاص فى القتلى الحرّ بالحرّ و العبد بالعبد و الانثى بالانثى» (بقره/ 178)
«اى افرادى كه ايمان آوردهايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است: آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، و زن در برابر زن.»
«و من قتل مؤمناً خطأً فتحرير رقبةٍ مؤمنةٍ و ديةٌ مسلّمة إلى اهله» (نساء/ 92)
«كسى كه مؤمنى را از روى خطا به قتل رساند، بايد يك برده مؤمن را آزاد كند و خون بهايى به كسان او بپردازد.»
در مورد خشونت جسمى بر فرزند نيز هر چند برخى روايات دلالت بر عدم قصاص پدر دارد، اما مجازات ديگرى چون تبعيد، زندان، تعزير و... پدران را از خشونت بر فرزندان باز مىدارد.
در مورد خشونت روحى و روانى نيز مىتوان از برخى روايات و آيات سود گرفت و خشونت گر را مجازات كرد. براى نمونه قذف نوعى خشونت روحى و روانى است و فردى كه چنين خشونتى دارد بايد هشتاد تازيانه بخورد:
«و الّذين يرمون المحصنات ثم لم يأتوا باربعة شهداء فاجلدوهم ثمانين جلدة» (نور/ 4)
«و كسانى كه زنان پاكدامن را متهم مىكنند سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمىآورند آنها را هشتاد تازيانه بزنيد.»
در مورد خشونت اقتصادى نيز قانون گذار مىتواند از روايات سود ببرد و خشونت گر را ناگزير از انجام وظيفه خود كند. براى نمونه مردى كه نفقه همسر خويش را نمىدهد، يك خشونت گر است و قاضى مىتواند با تهديد او را ناگزير از پرداخت نفقه كند و اگر تهديد نتيجه نداد او را ناگزير از پرداخت نفقه كند.
پي نوشت ها
--------------------------------------------------------------------------------
1 - WWW.hadj.ir/fa/default/php?part
2- روزنامه مردم سالارى، 1383/7/27.
3- روزنامه قدس، 86/2/5.
4- روزنامه جوان، 84/4/13.
5- روزنامه اعتماد، 1385/2/23.
6- همان، 1385/2/19.
7- روزنامه همشهرى، 1385/2/25.
8- روزنامه شرق، 1383/12/16.
9 - WWW.madarzan.com/archives/003665.php
10 - اعزازى، شهلا، زنان كتك خورده، اوّل، تهران، سالى، 24/ 1380.
11 - همان.
12- معظمى، شهلا، همسركشى از مجموعه مقالات آسيبهاى اجتماعى، تهران، نشر آگاه 1383.
31 - WWW.rahenejatdaily.com/990/85090903.html
41 - www.2rna.com/archives/005086.php
15- كارگزاران 1385/7/9.
61 - www.womenrc.com/namaye.asp?h
17- فخر رازى، الكبير، سوم، بيروت، داراحياء التراث العربى، 50/30.
18- همان.
19- همان، 203/9.
20- ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى، 286/11.
21- فخر رازى، الكبير، 204-203/11.
22- المراغى، احمد مصطفى، تفسير المراغى، دوم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 118/12 1985.
23- طباطبايى، محمدحسين، الميزان، دوم، قم، اسماعيليان، 84/13.
24- فخر رازى، الكبير، 196/20.
25- واحدى نيشابورى، اسباب النزول.
26- سيوطى، لباب النقول.
27- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، دوم، بيروت، الوفاء، 405/21.
28- ابن براج، المهذب، دوم، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 685/3.
92 - www.gozaar.org/template1
30- فخر رازى، الكبير، 56/20.
13 - www.Forum.persiantools.com/t38296-page101.html
32- فخر رازى، الكبير 212/26.
33 - www.sirab.blogfa.com/post-55.aspx
43 - www.dadsetani.ir/newver/detail
35- روزنامه شرق، 1382/8/6.
63 - http://www.weforchange.info/spip.php?article.
37- طوسى، محمد بن حسن، التبيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى، 334/8.
83 - http://www.isna.ir/Main/NewsXML.aspx?ID=
39- همان.
40- پيفر، ورا، استرس و روشهاى مقابله، مترجم: آزاده افروز و منا نقيبىراد، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى /184.
41- گلدهورلرنر، هاريت، شعلههاى خشم، مترجم مهدى قراچه داغى، تهران، البرز، 64/ 1375.
42- پيفر، ورا، استرس و روشهاى مقابله، /182.
43- همان، / 184.
44- صداى عدالت 1382/12/23.
45- علامه مجلسى، بحارالانوار، سوم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 147/74.
46- ابن كثير، تفسير ابن كثير، بيروت، دارالمعرفة، 414/1.
47- حر عاملى، وسائل الشيعه قم، آل البيت، 359-358/15 1412.
48- همان، 363/15.
49- طباطبايى، محمدحسين، الميزان، 193/14.
50- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، الطبعة الثالثة، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1403 ه ، 272/70.
51- پيفر، ورا، استرس و روشهاى مقابله/ 186.
52- حر عاملى، وسائل الشيعه، 358/15.
53- همان.
54- همان، 361/15.
55- همان، 360/15.
56 - مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، 272/70.
...................................................................................
منبع: فصلنامه پژوهشهاي قرآني، شماره 50
شنبه 27 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 223]
-
گوناگون
پربازدیدترینها