واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: دايي بايد انتخاب كند؛ بلاژويچ يا برانكو
فوتبال- سعيدآجورلو:
براي كسي كه باور داشته باشد، دايي مربي خوبي است، قضيه نگران كننده ميشود.
مربي خوبي است چون با يك تيم متوسط در سال اول مربيگرياش قهرمان ايران شده. مربي خوبي است، چون قدرت ريسك دعوت از بازيكنان جوان و بيتجربه را داشته و شايد چند دليل ديگر كه راه ورود به تيمملي را براي دايي در معركه تعدد مربيان متوسط داخلي باز كرده است.
اگر باور داشته باشيم كه دايي مربي خوبي است، آن وقت فقط كسب 4 امتياز از 2 بازي اول مرحله مقدماتي جامجهاني 2010، نميتواند موجب خوشحالي و اطمينان باشد.
براي يك مربي كه بازيكنانش تكنيكيترين بازيكنان آسيا هستند، طبيعتاً خيلي لذتبخش نيست كه از 3 گل تيمش، چه در رياض و چه در تهران، 2 گل حاصل ضربات ايستگاهي و ديگري محصول سانتر از جناحين باشد. بايد نگران كننده هم باشد كه با اين همه ستاره، مقابل كرهشمالي 20 دقيقه آخر بازي در تهران به دفاع بگذرد.
آنچه موجب شد كه مردم ما، فوتبال تيم مايليكهن را و فوتبال تيم بلاژويچ را دوست داشته باشند و برعكس به فوتبال تيم برانكو با وجود موفقيتهايش روي خوش نشان ندهند، نه فقط نتايج و كاميابيها كه زيبايي و گرمي فوتبال مايليكهن و بلاژ و سردي فوتبال برانكو بود.فوتبال برانكو اهل شوخي و طنازي نبود.
وقتي 2 برصفر جلو ميافتاديم دلهره نداشتيم كه شايد بازي مساوي شود يا ببازيم. اما در ازاي اين اطمينان چه چيزي را داده بوديم؟ گرماي فوتبال را داديم، شور بازي را داديم اما نتيجه گرفتيم. همينطور هم بود داستان علاقه و شور مردم كه جايش را به منطق و خشونت فوتبال مكانيكي داده بود.
برانكو هم مربي خوبي بود مثل بلاژويچ اما تفاوت استاد و شاگرد نه فقط در خوي و خلق گرم بلاژ و سردي و متانت برانكو كه در فلسفه فوتبال آن دو بود. يكي اهل فوتبال گرم، با نشاط، متكي بر خلاقيت ستارهها، حمله از راههاي گوناگون و تاكتيكهاي مختلف بود و ديگري اهل محاسبه، منطق، دفاع و نتيجه. علي دايي هم بايد بين اين دو شيوه يكي را انتخاب كند. انتخاب كند كه ميخواهد فاتح تريم باشد يا اريكسون.
ميخواهد تيمش مثل تركيه با روح، با جان و با طراوت فوتبال بازي كند يا مثل انگليس اريكسون در جامجهاني 2006، سردويخ باشد. مثل آلمان كلينزمن شجاع و بيباك و يا مثل ايتالياي ليپي؛ محاسبهگر و نتيجهگرا. تا اينجاي كار بعد از 2 بازي مقابل عربستان و كره شمالي، آنچه بيشتر در تيم دايي به چشم ميآيد، رگههايي از فوتبال برانكو است. دوري كردن از بازي روي زمين، ميل به گل زدن با ضربات ايستگاهي و كمبود طرح حمله. خلاصه اينكه فوتبال تيمملي خيلي گرم و با نشاط نيست.با اين وجود، ممكن است علي دايي نياز به زمان داشته باشد.
ممكن است او هم اين معايب را ديده باشد و درعين حال براي آينده تيمش ايده بازي طراحي كند.مهمترين نكته اين است كه علي دايي باور كند، ميشود هم خوب بازي كرد و هم برد. آنگونه كه اسپانيا قهرمان اروپا شد و آن گونه كه تركيه به جمع 4 تيم اول اروپا راه يافت. اين مهمترين انتخاب اوست؛ بلاژويچ يا برانكو.
بحران هافبكها
فوتبالي كه هافبكهاي تيمملي بازي ميكنند، اصلا دلپذير نيست. اگر هافبكها را در فوتبال هجومي و گرم، عامل اصلي چرخش توپ، باز كردن درهاي دفاعي و عناصر اصلي حركتهاي عمقي به سمت دروازه حريف بدانيم و يا اگر هافبكها را در فوتبال سرد و نتيجهگرا، عوامل بستن راههاي حمله حريف، كم كردن فضا و خراب كردن بازي حريف بدانيم، هافبكهاي ايران مقابل كره شمالي نه وظيفه هافبكهاي يك تيم گرم و هجومي را انجام دادند و نه وظايف هافبكهاي يك تيم سرد و نتيجهگرا را.
انتخاب مربع نكونام، مهدويكيا، شجاعي و جباري از سوي دايي تقريباً درست و بدون اشتباه به نظر ميرسيد اما نمايش دور از انتظار اين بازيكنان غير از مهدويكيا و تا حدودي نكونام براي تيمملي نگرانكننده است. شايد بخش زيادي از مشكلات حمله تيم هم به ضعف خطمياني ايران برميگشت.
به حركت درآوردن بازي، پخش توپ و پاس روبه جلو و گلسازي، آن چيزهايي بودند كه در خط هافبك ايران ديده نميشد. شجاعي، هم مقابل عربستان و هم مقابل كرهشمالي در رساندن توپ به مهاجمان ضعف داشت. جباري مقابل عربستان كم اما مفيد و سازنده بازي كرد اما در بازي با كره شمالي انگار بابقيه هافبكها بيگانه بود.از همه مهمتر جواد نكونام كه گرچه 2 گل براي ايران زده، اما در بخش دفاعي خيلي خوب نتوانسته از فضاي جلوي 18 قدم مراقبت كند.
جواد مخصوصاً در بازي چهارشنبه بيشتر از اينكه يك شماره 6 باشد، يك شماره 8 و هافبك نفوذي بود. او كم تكل زد، كمتر مراقب فضاي جلوي دروازه بود و برعكس اوساسونا در تيمملي تبديل به هافبك روبهجلو شده. شايد بهتر باشد تيمملي با دو هافبك دفاعي بازي كند تا هم نكونام آسوده به جلو برود و هم تيم در دفاع صدمه نبيند. در تيمي كه مهاجمانش نه فقط گل نميزنند كه فرصت گل هم ندارند براي استفاده مناسب از نكونام، اين آخرين راه پيش روي دايي است.
نياز به مهاجم جديد
نميتوان باور كرد كه غلامرضا رضايي و رسول خطيبي بهترين مهاجمان ايران هستند. اگر در دروازه، دفاع و هافبك، تا حدود زيادي برروي بازيكنان اصلي اجماع وجود دارد اما در حمله تيمملي وضعيت متفاوت است. شايد اين انتخاب مربوط به سليقه دايي باشد، اما اگر فقط كمي اطرافمان را نگاه كنيم چند مهاجم خوب را ميبينيم كه هر كدامشان ميتوانند براي تيمملي بازي كنند.
علي سامره در الشعب، جواد كاظميان در عجمان، آرش برهاني و سياوش اكبرپور در استقلال و ميلاد ميداودي در الاهلي هر يك ميتوانستند گزينههاي بهتري از خطيبي و رضايي باشند. ايجاد موج جديد در خط حمله آسانترين كاري است كه ميتواند تيم دايي را بالانس كند. علي دايي خودش ميداند، تيمي كه مهاجم خوب نداشته باشد، نميتواند كار را تمام كند. با نبود كريمي براي بازي كرهجنوبي و عربستان تيم ما حتماً بايد در حمله تغييراتي داشته باشد.
شنبه 27 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]