واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: به سخاوتمندي او نگاه کن، به آن دوردستها، به آنجا که خورشيد -سرچشمهي انرژي الهي- خود را به نيمهي ديگر زندگي رخمينماياند تا عدالتش در تابيدن رعايت شود.
بر بلنداي تمامي تفکرات مثبتگراي خويش، محکم بايست و با چشماني سرشار از کنجکاوي و محبت به دريا نگاه کن، هر آنچه که در خود ميجويي را در گسترهي پرتلاطم دريا خواهي يافت: موسيقاي عاشقانهي دريا، چه در آرامش زيبايش و چه در امواج سهمگينِ بهظاهر ويرانگرش. به دريا نگاه کن تا تمامي احساس مثبتانديشي و مثبتگرايي را يکجا در پهنهي آبي و زيباي آن بيابي. تو چون خوب به آن آبيِ آرام بنگري، خواهي ديد غرور را، آرامش را، تفکر را، تلاطم را، اعتمادبهنفس را، برتري و رجحان بيحدوحصر را و قدرت را -قدرتي که در لابهلاي امواج دريا نهفته است- همان قدرتي که همواره در تو جريان دارد، همان قدرتي که تو را قادر به انجام هر ناممکن مينمايد و تو همچنان به دريا نگاه کن، ميبيني؟!
او هرچه دارد، از خويشتنِ خويش دارد؛ آرامش را، موج پرقدرت را و هر آنچه که ميخواهد داشته باشد، از خود دارد. او آنقدر به توان خويش، پايبند است که با دستان مهربان و بامحبت خويش، موجي ميسازد سرکش و جسور اما از جنس خويش، خوب که به دريايِ بيکران بنگري، همين درياي بهظاهر آرام، چيزهايي در خود نهفته دارد که بسياري از آدمها آن را مدتهاست در خويشتن خويش يا گم کردهاند و يا به فراموشي سپردهاند. آري، دريا سينهاي پرهمت و دلي مهربان و خالي از کينه دارد. با آنکه در بطن او، بخش عظيم و پيچيدهاي از خلقت قادرِ بيمثال در جريان است، او، اما آرام و مهربان، پذيراي تمامي خوبيهاي خلقت است، درست مثل برخي آدمهاي بهظاهر آرام که باطني پرجوشوخروش و سرشار از مهرباني و عاطفه را سخاوتمندانه به همراه دارند و تا در پنهان آنان رخنه نکني، پي به اين راز بزرگشان نخواهي برد، چونان دريا که بايد رنجِ غوطهور شدن را در اعماقش بر خويش همواره ساخته تا به زيباييهايش آن هم اندکي، آري فقط اندکي دستيابي.
به سخاوتمندي او نگاه کن، به آن دوردستها، به آنجا که خورشيد -سرچشمهي انرژي الهي- خود را به نيمهي ديگر زندگي رخمينماياند تا عدالتش در تابيدن رعايت شود. به دريا نگاه کن و به دريا بينديش تا آنجا که جزئي از دريا شوي. خود را نه در کنار او و نه بر پهنهي نيلگونش که با دريا حس کن، لابهلاي جريانات مبهم آبي دريا همراه او گاهي سر به اعماق تاريک و در عين حال شگفتانگيز و زيبايش بسپار و گاه با امواج از دريا جدا شو و به سوي آسمان پرواز کن؛ پروازي که از دريا جداييناپذير باشد؛ پايت بر آبهاي دريا و بالهايت گسترده در افق زيبا و باز هم جسورانه به دريا نگاه کن.
حالا ديگر بايد خودت را جزئي از دريا بداني، آري اگر خوبِ خوب در خود غوطهور شوي، ميبيني حالا خود تو هم دريايي، دريايي زيباتر از اين دريايي که تا به حال نظارهگرش بودي، تو ديگر دريا شدهاي؛ آبيتر، آرامتر، تو دريايي شدهاي؛ آبي آرام، زيباي غرورانگيز، جسور مهربان، قدرتمندي بامعرفت و پرتلاطمي امن؛ تو ديگر دريايي هستي آبيتر، سخاوتمندتر، قويتر و زيباتر، هروقت خوب به خوبيهاي اطرافت نگاه کني، خيلي بهتر از آنها خواهي شد يعني ميبيني که تو هم داراي همهي آن خوبيهايي هستي که محو تماشايشان ميباشي. باور کن تو حالا از دريا هم درياتر شدهاي، دريايي که ميداند و ميبيند و ميفهمد که درياست. دريايي که ميداند زيباست، قدرتمند است، مفيد است، خلقتش بيعيب و نقص و هدفمند است، آمدهايم که دريا باشيم با تمامي خوبيها.
قدرتي که دريا دارد، غيرقابل تصور است ولي او به ساحلِ آرميده در کنارش ظلم نميکند، با او يار و همراه است، به زيباترين شکل ممکن، همديگر را مهربانانه و خالي از هر کينه و عداوتي در آغوش ميگيرند و تو ميتواني در دل شب، قدم به ساحل پرعطوفت دريا گذاري و ببيني و بفهمي و بشنوي سرودهاي عاشقانهي دريا و ساحل را، آنها در کنار هم ترانهي آرامش و آسايش ميخوانند. نه دريا فخر به بزرگي و پهناوري و دارندگياش ميورزد و نه ساحل به کوچکياش سر خجلت فرود ميآورد، نه دريا بر ساحل خشم ميگيرد نه ساحل بر دريا سخت؛ هر موجي که به ساحل ميآيد، حاوي پيام مهربانانهي درياست -صدها و هزاران هزار سرود و ترانهي مهر، عشق و دوستي- و هر موجي که از ساحل به دريا بازميگردد، حامل بهترين و عاطفيترين پاسخهاست.
دوست خوب من، به دريا نگاه کن و دريا شو چون دريا، آرام، زيبا، قدرتمند، مهربان و سخاوتمند.
دوست خوب من، حالا ديگر بهجاي نگاه کردن به دريا، خودت دريا باش.
همانگونه آرام، به همان اندازه مقتدر و مهربان.
آري دريا باش.
رضا بردستاني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 378]