واضح آرشیو وب فارسی:حيات: نگاهي به كتاب «گمان مبر كه شعله بميرد»مرثيه اي براي درخت گيسو پريشان
تهران-حيات
كاتبان روزگار ما چه كساني هستند؟ آيا امروزه هم ميتوان سراغي از مقتلنويسان گرفت. يقينآ به آن معنايي كه ميشناختيم، امروزه اثري از كاتبان ومقتلنويسان نيست، اما هستند كساني كه كاري مشابه ميكنند. كاتباني كه درعين كتابت، مقتلنويسان شهيداني هستند كه در گوشهاي از اين خاك مقدس عاشقانه جان باختهاند و هستي خود را در راه ميهن و آرمانهاي پاك انساني فدا كردهاند.
به گزارش سرويس فرهنگي خبرگزاري حيات ،كاتبان راستين روزگار ما، اما بايد از جنس روزگار معاصر باشند تا بتوانند اين رشادتهاي راستين مردمان زمانه خود را ثبت كنند.
طبعا براي ثبت اين لحظات تاريخساز، كاتبان امروزي روزگار ما بايد به ابزارهاي اين كار و تكنيكهاي نويسندگي آن مجهز شوند تا بتوانند اثري را كه مينويسند براي مخاطب به جذابترين شيوه ارائه دهند و ميل به خوندان را در مخاطب برانگيزند.
از اين منظر نگاهي به مجموعه داستاني «گمان مبر كه شعله بميرد» نوشته راضيه تجار قابل تأملتر است. اين اثر داستاني براساس زندگي شهيد «محمد سليماني» شكل گرفته و به صورت داستانهاي به هم پيوسته به مخاطب ارائه شده است. يقينآ اطلاعات لازم نسبت به زندگي شهيد محمد سليماني به صورت يكنواخت و خطي در اختيار نويسنده قرار گرفته تا بر اساس آن دنياي داستاني اين وقايع واقعي را پيريزي كند و بر اساس نوشتههاي خود، اين اتفاقات واقعي را با چاشني هنر خود براي خوانندگان آثارش جذابتر نمايد. نويسنده در اين كتاب دست به گزينشي زده كه سرنوشتسازترين برهههاي زندگي شخصيت موردنظر را انتخاب و روي آنها كار كرده است.
راضيهتجار، بر اساس زندگي شهيدمحمد سليماني، 8 داستان كوتاه مستقل، اما به هم پيوسته نوشته است.
نوشتههاي داخل كتاب هر يك به صورت مستقل، تك داستانهايي هستند كه در آن ها ابزارهاي لازم نويسندگي به كار گرفته شده و نويسنده با استفاده از تكنيكهاي مختلف نويسندگي سعي كرده در عين وفاداري به اصل مستندگونه وقايع، جنبههاي داستاني كار را هم تقويت كند.
داستان اول كتاب، حديث نفس خود نويسنده است در چگونگي قلم به دست گرفتن براي نگارش داستانهاي اين كتاب.
اين قطعه داستاني با عنوان« بنويس كاتب» حالت هاي روحي نويسنده اثر را با نثري زيبا و شاعرانه بازتاب ميدهد.
اين نثر يادآور نثرهاي شيرين و شاعرانه راضيه تجار در كتاب هاي قبلي اين نويسنده است، اما در ادامه داستانهاي كتاب به لحاظ وفادراي به لحن روايان انتخابي نويسنده كه ريشه در واقعيات بيروني دارند و بيشتر فضاهاي بومي بر آن حاكم است اين نثر انحصاري نويسنده ادامه پيدا نميكند و مخاطبي كه با انتخاب نام نويسنده، گوشه چشمي به نثر ويژه آن داشته اند، از خواندن آن نثر مورد نظر محروم ميمانند.
نثر كتاب با توجه به شخصيتهايي كه وارد دنياي داستاني ميشوند، مدام تغيير ميكند و اين اقدام نويسنده يكي از تكنيكهاي حاكم بر داستانهاي چند وجهي است كه شخصيتهاي داستاني هر يك لحن خاصي دارند و يكساننگاري لحن آدم هاي مختلف به اين نوع داستانها لطمه ميزند.
داستان دوم كتاب با عنوان «درخت گيسوپريشان» از زبان مادر شهيد سليماني روايت ميشود.
نويسنده با توجه به موقعيت زماني و مكاني اين شخصيت
(پيرزني از اهالي يكي از روستاهاي اصفهان- درچه) براي او زبان ويژهاي را انتخاب ميكند كه منحصر به اوست.
با توجه به اين كه بعد از بازتاب ذهنيات نويسنده،(كاتب بنويس) داستان دوم «درخت گيسوپريشان» اولين داستاني است كه مخاطب با شخصيت اصلي داستان آشنا ميشود. نويسنده پايههاي اصلي داستان را در اين قسمت پايهگذاري ميكند. در اين داستان مراحل مختلف پيش از تولد تا زمان شهادت از زبان شخصيت مادر روايت ميشود. مادر مدام اشاره به درخت اناري ميكند كه در حياط آن ها وجود داشته است. شگردي كه نويسنده در اين قسمت به كار ميگيرد، استفاده از شيوه تكرار براي القاي مفهومي خاص است. استفاده صحيح و نمادين از درخت و انار در بقيه داستانهاي كتاب هم تكرار شده و اين تكرارها مفاهيمي ويژه و عميق را نسبت به شخصيت اصلي كتاب به ذهن مخاطب خوانندگان متبادر ميكند. انار ميوهاي بهشتي است و عجين كردن آن با شخصيت اصلي داستان، تقدس وجودي او را يادآوري ميكند، اين شيوه يكي از شگردهاي بيان غيرمستقيم مفاهيم انتزاعي است كه نويسنده به عمد به كاربرده است و عملا در پيكره داستاني توانسته آن را جا بيندازد.
داستان سوم با عنوان«قابي براي هميشه» نگاهي به حضور حاج محمد سليماني در صحنههاي نبرد دارد كه از منظر نمايشي روايت ميشود.
«جايي دور... همين نزديكيها» داستان ديگر كتاب است كه از زبان يكي از دوستان شهيد محمدسليماني روايت ميشود.
نويسنده سعي كرده براي اين داستان بهانه روايت قويتر بتراشد و تا حدودي هم موفق بوده است. راوي كه از دوستان محمد سليماني است. بر سر مزار او ميآيد و با ياد او حرف ميزند. اين موقعيت بيشتر براي يادآوري خاطرات گذشته مناسب است و نويسنده هم همين سود را از اين موقعيت خلق شده جسته است. با توجه به اين كه در اين داستان هدف اصلي نويسنده روايت خاطرات گذشته درباره شهيد است و نويسنده آن را سرلوحه اقداماتش قرار داده است، اما نكته جالبي كه از چشم تيزبين نويسنده دور نمانده، پرداختن به لحظات حال داستان است.
زمانيكه راوي كنار قبر شهيد سليماني نشسته و خاطرات خود با او را مرور ميكند؛ باران بشدت ميبارد و فضاي داستاني به زيباترين شكل تلطيف مييابد.
اين اقدام نويسنده در كنار فضاسازي مناسب به صورتي نمادين بارش اشك هاي راوي در فراق دوست ديرين دوران سال هاي جنگ و پس از آن را يادآوري ميكند. راوي خاطرات گذشته خود با شخصيت اصلي داستان را مرور ميكند، او در اين حين شايد گريه نكند، اما باراني كه همزمان ميبارد، اين اندوه فراق دوست را به زيباترين شكل نشان ميدهد كه به جاي قطرههاي كوچك اشك او قطرات درشت باران سرازير شدهاند.
استفاده از چنين بيان هاي غيرمستقيم توانسته به روايتهاي خطي زندگي يك شخصيت واقعي، جنبههاي خيالانگيزي دهد كه از الزامات يك اثر داستاني است.
داستانهاي ديگر كتاب با عناوين «مقتل» ، «هديه شب تولد»،«ستاره و سيم خاردار» و «آيينه و انار» هر يك با استفاده از انواع شگردهاي داستاني توانسته است برهههاي حساس از زندگي اين شخصيت شهيد را به نمايش گذارند.
اما ايرادي كه بر اين كتاب وارد است، وجود غلط هاي بيشمار چاپي است كه حوصله خواننده را تنگ ميكند. شايد بهتر باشد عوامل فني و ساير عوامل نشر دقت لازم را به كار گيرند. تا محصول نوشتاري نويسندهاي، اينگونه به دست مخاطب نرسد. چرا كه مخاطب و نويسنده، اثري با كم ترين نقص نوشتاري و فني را از ناشر و دستاندركاران كتاب انتظار دارند.
پايان پيام
شنبه 27 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 71]