واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: تحليل - بررسي تاثير انرژي بر روابط كشورها-مطالعه تجربه روسيهنفت و گاز ما قدرت نميآورد
عبدالكريم پهلوانينفت همواره يكي از مولفههاي مهم قدرت و از مهمترين متغيرهاي موثر بر رفتارهاي سياسي و اقتصادي قدرتهاي صنعتي بوده است، زيرا تامين آن تضمين كننده رشد و توسعه قدرتهاي صنعتي محسوب ميشود. اهميت اين موضوع تا جايي است كه گفته اند اگر ميخواهيد ايفاگر نقشي در جهان باشيد بايد بر جريان نفت كنترل داشته باشيد.
در ابعاد داخلي نيز نفت از زمان پيدايش مهمترين مولفه تاثيرگذار بر اقتصاد، سياست و بهطور كلي امنيت ملي كشور ما بوده است به همين دليل توسعه اين صنعت از ضروريات هميشگي كشور ما بوده و هست. توسعهاي كه نه تنها افزايش ظرفيت توليد و توسعه شبكه انتقال انرژي به بازار مصرف؛ بلكه رشد و بالندگي عقبه و صنايع پشتيبان صنعت نفت - از جمله صنعت پيمانكاري، مشاوره و ساخت تجهيزات- را نيز در پي داشته باشد. در دنياي جهاني شده امروز هيچ كشوري نميتواند بدون تعامل سازنده در يك بستر سياسي همنوا با دنياي خارج، به توسعه اقتصادي و رشد و شكوفايي دست يابد. از همين منظردر سندهاي استراتژيك برنامه چهارم و سند چشم انداز تعامل سازنده با جهان خارج مورد توجه خاص قرار گرفته است. توسعه صنعت نفت نيز به جهت وابستگي به مولفههايي كه در خارج از كشور قرار دارند، موكول به رعايت ضوابط جامعه بينالملل و حفظ تعامل و همكاريهاي بينالمللي است.منظور از همكاريهاي بينالمللي شكل گيري فرايندي با گستره جهاني است كه زمينه تزريق و انتقال مولفههاي موثر بر توسعه صنعت نفت را فراهم نمايد. اما اين همكاري بينالمللي در هر فضاي سياسي قابل شكل گيري نيست و بستر سياسي ويژه اي ميطلبد، سوال اساسي اين است كه اين همكاري و تعامل كه ضرورت توسعه صنعت نفت است در چه بستر سياسي محقق ميشود؟ اين مقاله براي پاسخگويي، در ابتدا به ضرورت تعامل اقتصاد و سياست ميپردازد. سپس جايگاه نفت در امنيت ملي و ضرورت تعامل جهت توسعه صنعت نفت ارائه ميشود. در ادامه نيز سياست خارجي همسو با توسعه صنعت نفت، الزامات و اصول آن بررسي ميشود. در پايان تجربه كشور روسيه و تاثير سياست خارجي اين كشور بر توسعه صنعت نفت روسيه و بدين وسيله فراهم شدن اسباب منزلت جهاني آن كشور بازگو ميشود. ضرورت توسعه صنعت نفت: در طول تاريخ سياسي ايران، همواره سه عامل آب، نفت و مذهب نقش اساسي و تعيينكننده هم در شكلگيري تعارضات و هم شكلگيري مباني قدرت و به طور كلي امنيت ملي داشتهاند. تا اواسط دوره قاجار آب نقش اساسي در تبيين مباني قدرت به عهده داشت. مقوله دين هم نقش تعيينكنندهاي براي تحكيم مباني قدرت در ايران بر عهده داشته است. چه در زماني كه ايران زير سلطه دين زرتشتي قرار داشت و پادشاهان ساساني مشروعيت خود را از موبدان و مغها كسب ميكردند و چه بعد از اسلام آوردن ايرانيان.اما از اواسط دوره قاجار كه با پديده كشف نفت در ايران مواجه شديم، نفت نيز به عنوان عامل سوم در ساختار حكومتي ايران نمايان شد. عاملي كه نقش جدي و مهمتري هم نسبت به دو عامل ديگر پيدا كرد و از آن زمان تاكنون شاهد تاثيرات گسترده آن در ابعاد اقتصادي و سياسي كشور هستيم. اقتصاد سياسي كشورهاي نفت خيز خاورميانه ارتباط تنگاتنگي با انرژي دارد. تحولات سياسي و اقتصادي كشور ما به خوبي مويد اين مدعا است. پيش از انقلاب، قبولي نقش ژاندارمي منطقه خليج فارس به بركت سرازير شدن دلارهاي نفتي به ماشين جنگي رژيم شاه، كودتاي آمريكايي- انگليسي 1954 و در نهايت پايه ريزي اقتصاد رانتي كشور همگي گوياي سايه سنگين نفت بر اوضاع سياسي ايران بوده است. اگر صنعت را به معني مجموعه بنگاههايي كه در توليد كالا و يا خدمات موضوع يك صنعت فعاليت ميكنند تعريف كنيم، ميتوان صنعت نفت كشور را نيز شامل مجموعه شركتهايي دانست كه در فعاليتهاي بالادستي و يا پاييندستي نفت و گاز كشور فعاليت دارند (از قبيل پيمانكاران، مشاوران، سازندگان) و تعالي و توسعه صنعت نفت كشور توسعه و بالندگي آن صنايع را نيز در پي دارد كه در صورت تحقق و رشد، هر يك از آنها به تنهايي ميتوانند نقش موثري در رشد و توسعه اقتصادي كشور داشته باشند.
ادامه دارد
شنبه 27 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 120]