واضح آرشیو وب فارسی:فارس: رودررو با كامران عدل، عكاس باسابقه ايراني؛ماجراي چاه و منار - عليرضا اميرحاجبي
مهرماه امسال گالري زيبا و تازهتاسيس آران واقع در خيابان كريمخان زند در نزديكي دفتر روزنامه اعتماد ملي با فضايي كاملا متفاوت و استاندارد ميزبان آثار كامران عدل عكاس برجسته ايراني بود. نمايشگاهي با نام 500 سال حركت.> اين نمايشگاه دربر گيرنده تنها بخشي از آثار عدل است كه موضوعات مختلفي را از جمله معماري، اجتماعي، آئينها، فرهنگ و حتي عكاسي فرم و انتزاعي دربر ميگيرد. به بهانه برگزاري اين نمايشگاه كه مروري بود اجمالي بر فعاليتهاي هنري عدل به سراغ اين هنرمند كهنهكار رفتيم. عدل در منزل خود پذيراي ما بود. مكاني پر از آثار ريز و درشت هنري با حياطي كوچك كه با آثاري كاملا مفهومي زيباتر شده بود. صحبت از عكاسي به سمت مباحث كلان هنري و فرهنگي پيش رفت. عدل نيز با صراحت لهجه هميشگي و البته با حوصله فراوان به سوالات ما پاسخ داد كه چكيدهاي از اين نشست را در پي ميخوانيد.
شما در نمايشگاه اخيرتان در گالري آران كمي خست به خرج داديد و بخشي از آثار خود را به نمايش نگذاشتيد.
قبول دارم با 50 عكس نميتوان گذشته 50 ساله مرا پوشش داد. براي اينكار بايد 200 تا 300 عكس به نمايش گذاشته شود كه در مكان محدودي مثل گالري آران قابل اجرا نبود.
يك قسمت مهم از عكاسي شما حذف شده بود مثل پروژه ماهان يا غمزه خاك و پروژه جزاير مارتينيك.
بايد مساله فروش آثار را هم در نظر ميگرفتيم. هر مجموعه فقط يكبار ارائه و به فروش ميرسد. به لحاظ اخلاقي و حرفهاي نميتوانستم آثار فروختهشده قبلي را دوباره ارائه دهم.
از چيدمان عكسها راضي بوديد؟
ما اول منار را دزديديم اما چاهش را نكنديم! تعداد عكسها زياد بود مشكلاتي در زمينه كمبود جا پيش آمد. كار نصب آثار ساعت 8 شب روزي تمام شد كه فردايش افتتاحيه بود. همه چيز با عجله آماده شد.
فكر ميكنيد چرا يك هنرمند شاخص مانند شما براي برپا كردن يك نمايشگاه بايد اينقدر فشار جسمي و روحي را تحمل كند. چرا كارهاي فني و اجرايي هم به دست خود هنرمند است؟
چون كارگر يا پيشخدمت يك گالري كه تخصصي ندارد. بايد خودم حضور داشته باشم. البته عدم دقت و ناشيگري از بالاترين سطوح مديريت هنري اين كشور شروع و تا پايين ادامه مييابد. اما خانم نوبشري مدير گالري آران واقعا سنگتمام گذاشت و بهترين شكل ارائه را اجرا كرد. ولي همين چند وقت پيش در فرهنگستان هنر نيز با انواع اهمالكاريها و سوءمديريت مواجه بودم.
كدام نمايشگاه؟
نمايشگاه عكسهاي من از آثار معماري مهندس موسوي.
بهطور كلي چيزي به نام مديريت هنري در ايران وجود ندارد.
ارشاد در زمينه مديريت بهجز سانسور چه كاري انجام ميدهد؟!
هيچ، موزه هنرهاي معاصر هم كه مرتب مينياتور و خطاطي و هنرهايي از اين دست نمايش ميدهد مدير چنين موزهاي بايد با هنر معاصر ايران آشنا باشد.
هنرمندان ايراني را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اكثرا به فكر نمايش دادن و مشهور شدن هستند. من بعد از 40 سال عكاسي به زورديگران نمايشگاه برپا كردم. فقط عكس ميگرفتم بدون اينكه به نمايشگاه فكر كنم. اما هماكنون دانشجوي سال اول، دوم عكاسي در سابقهاش چند نمايشگاه است.
پس شما معتقد هستيد استعدادهاي جوان نبايد مطرح شوند؟
به هيچوجه. حتي به خاطر دفاع از جوانان متهم به جنجالي بودن شدهام. 4 سال پيش در دوسالانه به خاطر حذف تعدادي از جوانان دعوا كردم.
قبل از انقلاب مديريت هنري چگونه بود؟
وقتي در سال 1347 وارد تلويزيون شدم مسووليتي را پذيرفتم كه همين باعث كارشكنيها و حسادتهاي فراواني شد. وقتي از مسافرت برميگشتم چندين پرونده قطور بر ضد من آماده كرده بودند. آخر كار گفتم من عكاس هستم و نه مدير. در اين قحطالرجالي مرا انتخاب كردند...
پس سوءمديريت در آن زمان هم وجود داشته است؟
بله وجود داشت اما حداقل آدمهايي مثل هم بودند كه هم هنرشناس خبرهاي بود و هم يك مدير درجه يك. ايده ساخت موزه هنرهاي معاصر، فرهنگسراي نياوران، تاسيس كانون پرورش فكري و خريد آثار هنري از حراجيهاي خارج تمام متعلق به شيروانلو بود.
بعد از انقلاب چه مديري در زمينه فرهنگي به شيروانلو شبيه بود؟
هيچ نمونهاي وجود ندارد.
اما كرباسچي و غريبپور هم به مسائل فرهنگي توجه داشتند.
كرباسچي همان فردي است كه اجازه داد تمام باغهاي شميران را خراب كنند. تفكر شهرسازي او در حد صفر بود. الان در كوچههاي باريك شميران برجهاي 20 متري ساختند. كجاي اين كار فرهنگي است.
و بهروز غريبپور چطور؟
آدم خوبي است. اما خيلي بر تعهد تاكيد دارد. در هنر نميتوان مرتب به تعهد هنرمند فكر كرد. اساس هنر بر مبناي آزادي و عدم تعهد است. ايجاد چارچوب يعني عدهاي بروند پشت آن سينه بزنند. خوب بقيه مردم چه كنند. جريان خلاقيت هنر كاملا با تعهد و چارچوب در تضاد است.
در چند سال اخير جريان عكاسي ايران رشد مناسبي داشته، شما چقدر با اين ادعا موافق هستيد؟
وضع عكاسي ايران نسبتا خوب است. اما از زمانيكه عكاسي ديجيتال به ايران آمده مشكلات چندين برابر شده و پيچيدگيهايي بهوجود آمده است. دوربينهاي آنالوگ 3 عدد دكمه داشت اما دوربين ديجيتال 17 دكمه دارد. نكته ديگر در برنامه فتوشاپ است كه گزينههاي شما را به بينهايت رسانده است.
يعني پيدا كردن نقطه مطلوب سخت شده است؟
بله در عكاسي با نگاتيو اصلا گزينههاي مختلف نداشتيم.
مشكلات ديگر چطور؟
يكي از مشكلات مهم كمسوادي عكاسان ما است. البته خودشان فكر ميكنند خيلي باسواد هستند.
چطور به اين نتيجه رسيدهايد؟
با ديدن عكاسي و آثار آنها. مشخص است كه هنوز دوربين را به خوبي نميشناسند.
ديدگاههاي زيباشناختي عكاسي ايران را چگونه تحليل ميكنيد؟
يك بحثي را با مسوولان سابق موزه هنرهاي معاصر در اين زمينه داشتم. مثلا عكس را در نقاشي كلاژ ميكنند و اسم آن را عكاسي مدرن ميگذارند. وقتي گفتم در هيچ جاي دنيا كلاژ عكس در نقاشي بهعنوان عكاسي مدرن شناخته نميشود در پاسخ گفتند اينجا جمهوري اسلامي است و قانون خودش را دارد. يعني هيچ مبناي دقيقي در داوري وجود ندارد. يك نوع عدم تجربه و بينظمي در ديدگاهها وجود دارد. براي يك كار مدرن يا يك اثر مفهومي بايد روند و تجربههاي پيشين هنرمند را در نظر بگيريم كه چقدر و چگونه كار كرده است. اجرا بخشي از كار هنري است اما فرهنگ آن هم مهم است.
آيا در ايران فرهنگ بصري و عكاسي وجود دارد؟ يا يك سليقه خاص.
كم و بيش وجود دارد. سليقه ايرانيها با غربيها متفاوت است. در پاريس با يك گالريدار همين بحث را داشتيم كه غربيها به عكاسي از انسان، بحرانها، جنگ و فلاكت و بدبختي علاقه دارند. اما ايرانيان توجهشان بيشتر به نوعي عكاسي آبستره با نگاهي طنزآميز است. ولي سليقهها را نيز به اشكال مختلف ميتوان تغيير و ارتقا داد. تلويزيون نقش بسيار مهمي در اين زمينه دارد كه به كلي آن را فراموش كرده است.
فكر ميكنم به اين علت است كه توجه عام به عكاسي وجود ندارد. رتبه عكاسي در فرهنگ ايراني تا چه اندازه است؟
اول از همه سينما، بعد هم موسيقي و نقاشي در ردههاي آخر هم عكاسي و تئاتر. البته وضع عكاسي بهتر از تئاتر است.
وضعيت گالريهاي تجسمي را چگونه ارزيابي ميكنيد. چه ضعفهايي گالريها را تهديد ميكند؟
اصليترين آفت اسنوبيسم يا همان نوكيسگي و تازه به دوران رسيدگي است. مردم عادي تمايل زيادي به آمدن به گالريها نشان نميدهند. در بهترين شرايط 30 تا 40 نفر ميآيند.
ولي در حال حاضر موجي از موفقيت هنرمندان ايراني به راه افتاده كه به خارج از كشور و حراجيهاي معتبر نيز كشيده شده است.
بله خودت ميگويي موج. بعضيها ادعا ميكنند كه مثلا يك عكس را 45 هزار دلار فروختهاند! اغراق ميكنند. بعد هم گرفتاري بهوجود ميآيد.
چه گرفتارياي؟
اجازه بدهيد از تجربههاي شخصي خودم بگويم.
در اوايل انقلاب و بعد از آن من براي امرارمعاش مجبور شدم با عكاسي عروسي روزگار را طي كنم. عكاسي من با ديگران متفاوت بود. مردم براي اينكه كلاس خودشان را بالا ببرند به ديگران ميگفتند كامران عدل آمد براي ما عكس عروسي گرفت دو ميليون تومان هم پول داديم. فقط براي فخرفروشي رقم دستمزد مرا به دروغ بالا ميبردند. در صورتيكه خيلي كمتر از اين رقم ميگرفتم. نتيجه اين شد كه بعد از دو سال هيچكس براي عكاسي سراغ من نميآمد. در معماري هم اين بلا سرم آمد.
يعني فكر ميكنيد رقمهاي بالا به ضرر هنرمندان است؟
صد درصد. اگر شما يك تابلوي نقاشي را در حراج كريستي دو ميليون دلار بفروشيد ديگر نميتوانيد بقيه آثارتان را در ايران به قيمت يك ميليون يا حتي 10 ميليون به فروش رسانيد. اخيرا مشهورترين عكس از همسر نيكلا ساركوزي را در نيويورك به قيمت 89 هزار دلار فروختند. ادعاهاي فروش عكس 80 هزار دلاري يك هنرمند ايراني خندهدار است. البته در دلمان به مدعي ميخنديم.
براي آينده چه برنامهاي داريد؟
يك نمايشگاه در دبي خواهم داشت. براي اين كار بعد از اين نمايشگاه به دبي ميروم تا چند مجموعه از عكسهايم را به مدير گالري در دبي ارائه دهم. در ارديبهشت نيز نمايشگاهي براي بنياد محك كه مربوط به كودكان سرطاني است دارم كه خيريه است. پاييز سال آينده هم يك نمايشگاه خيريه ديگر دارم.
پروژههاي عكاسي چطور؟
اواخر آبان بايد به بوشهر بروم. بعد از 37 سال دوباره بافت شهر را بررسي و عكاسي خواهم كرد. اصفهان نيز از جمله برنامههاي آينده من است چون سال 1348 يكبار عكاسي كردم، 1368 يكبار و 1388 اصفهان جديد را عكاسي خواهم كرد. 3 دوره زماني با فواصل 20 ساله تا روند تغييرات شهري اصفهان ثبت شود. اين مجموعهها ميراث تصويري و فرهنگي ايران است. آدمهاي پولدار ثروت را پس از مرگشان به جاي ميگذارند من عكسهايم را.
پروژههاي خارجي چطور؟
عكاسي از معماري كشورهايي كه حكومتهاي استبدادي داشتهاند يكي از كارهايي است كه علاقه دارم انجام دهم كه البته در اين زمينه محدوديت مالي دارم. اما پس از موفقيت پروژه عكاسي در جزاير مارتينيك و فروش خوب كتاب آن در فرانسه، فرانسويها باز هم از من براي عكاسي از جزاير گوادولوپ كه نزديك مارتينيك است دعوت كردند كه اميدوارم بتوانم از آنجا هم عكاسي كنم.
از وقتي كه در اختيارمان قرار داديد متشكرم.
مطبوعات و خبرنگاران هميشه به من علاقه و لطف داشتهاند؛ من هم متشكرم.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
شنبه 27 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]