واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: مقدمه 1- عل تاريخي2- علل جغرافيايي 3- دوره فرزند زايي4- عوامل اقتصادي 5- عامل عدد و عشيره6- فزوني عدد زنان بر مردان مقدمه:به راستي علل و عوامل تعدد زوجات چيست؟ چرا بسيارى از ملل جهان و مخصوصاً ملل شرقى اين رسم و سنت را پذيرفته اند و بعضى از ملل مانند ملل غربىهيچ وقت آن را نپذيرفتند؟ چرا در ميان شكل هاى سه گانه چند همسرى، چند زنى رواج و مقبوليت بسزايى يافت، برخلاف چند شوهرى و اشتراك جنسى كه يا هرگز صورت عمل به خود نگرفته است و يا بسيار به ندرت واقع شده و جنبه استثنايىداشته است؟ 1-علل تاريخى تعدد زوجات هوسرانى و تسلط بى چون و چراى مرد، به تنهايى براى پيدايش رسم «چند زنى» كافى نيست؛ حتماً علل و عوامل ديگري نيز در اين امر دخالت داشته است، زيرا براى مرد هوسران راه سهلتر و بىدردسرتر از چند زنى اين است كه حس تنوع طلبى خود را از راه زن بازى آزاد و رفيقه و معشوقهگيرى ارضاء كند، بدون آنكه زن مورد نظر خود را بهعنوان «همسرى» بپذيرد و نسبت به فرزندان احتمالى او تعهد و مسئوليتى به عهده بگيرد. از اين رو در اجتماعاتى كه چند زنى معمول بوده است، يا موانع اخلاقى و اجتماعىراه معشوقهگيرى و زن بازى آزاد را براى مرد هوسباز بسته بوده است و مرد هوسبازمجبور بوده غرامت تنوع طلبى خود را با بهاى قبول همسرى قانونى زن مورد استفاده خود و پدرى فرزندانش بپردازد، و يا بايد فرض كنيم علل ديگرى (جغرافيايى يا اقتصادى يا اجتماعى) غير از هوسبازى و تنوع طلبى مرد در كار بوده است. 2- عوامل جغرافيايىمنتسكيو و گوستاولوبون اصرار زيادى دارند كه علل جغرافيايى را دخالت دهند. به عقيده اين متفكران، آب و هواى مشرق زمين مقتضى رسم تعدد زوجات بوده است. در آب و هواى مشرق زمين زن هم زودتر بالغ مىشود و هم زودتر پير مىشود و از اين جهت مرد به زن دوم و سوم احتياج پيدا مىكند. به علاوه، مرد پرورده آب و هواى مشرق زمين از لحاظ نيروى جنسى طورى است كه يك زن نمىتواند او را اقناع كند. گوستاولوبون در تاريخ تمدن اسلام و عرب صفحه509 مىگويد: «رسم مذكور( رسم تعدد زوجات) فقط بر اثر آب و هواى مشرق و در نتيجه خصايص نژادى و علل و اسباب ديگرى كه به طرز زندگانى مشرق مربوط بوده پيدا شده است، نه اين كه مذهب آن را آورده باشد. و معلوم است آب و هوا و خصايص قومى از جمله عواملى است كه فوق العاده قوى و مؤثر بوده و حتى مالازم هم نمىدانيم كه راجع به آن زياد قلم فرسايى كنيم. به علاوه، اصل طبيعت و ساختمان مخصوص زنان مشرق و لزوم حضانت طفل و امراض و عوارض و غيره ، آنها را اغلب مجبور ساخته كه از شوهر كناره گيرى اختيار كنند، و چون آب و هواى مشرق و جبلت قومى طورى است كه براى مرد تحمل اين كناره جويى موقت غالباً غير ممكن بوده لهذا تعدد زوجات لزوم پيدا نموده است.» منتسكيو در روح القوانين صفحه 430 مىگويد: « در كشورهايى كه داراى آب و هواى گرم مىباشند زن ها در سنين هشت و نه و ده سالگى بالغ هستند و بعد از اين كه شوهر كردند بارور مىشوند، به طورى كه مىتوان گفت در كشورهاى گرمسير ازدواج و بارورى زن ها بلافاصله پشت هم صورت مىگيرد. 3- محدود بودن دوره فرزند زايى زنبه عقيده بعضى محدود بودن سن زن از نظر توليد فرزند برخلاف مرد، و رسيدن اوبه سن «يائسگى» يكى از علل پيدايش رسم تعدد زوجات بوده است.احيانا زنى به اين سن مى رسيده است در حالى كه به قدر كافى براى مرد فرزند نياورده بوده يا فرزندان قبلى تلف شده بودند. ميل مرد به داشتن فرزند به علاوه عدم ميل او به طلاق زن اول سبب شده كه مرد به دنبال زن دوم يا سوم برود، همچنانكه نازا بودن زن اول عامل ديگرى براى رو آوردنمرد به ازدواج ثانوى بوده است. 4- عوامل اقتصادىبراى تعدد زوجات ريشههاى اقتصادى نيز ذكر كردهاند و گفتهاند در دوران قديم برخلاف امروز، زن و فرزند زياد از لحاظ اقتصادى به نفع مرد بوده است. مرد از زنان و فرزندان خود مانند بردگان كار مىكشيده و احياناً فرزندان خود را مىفروختهاست. منشاء بردگى بسيارى از افراد اسارت در جنگ نبوده بلكه پدران آنها، فرزندان خود را به بازار برده و فروختهاند. اين جهت مىتواند علت تعدد زوجات واقع شود، زيرا مرد تنها با قبول همسرى رسمى زن مىتواند از مزيت كثرت اولاد بهرهمند شود. معشوقهگيرى و زن بازى آزاد نمىتواند اين مزيت را براى مرد تأمين كند. ولى چنانكه مىدانيم اين علت را به همه مواردى كه تعدد زوجات وجود داشته است نمىتوان تعميم داد. فرضاً ملل ابتدايى به اين منظور زنان متعدد مىگرفتهاند ، همه ملل اين طورنبودهاند. در دنياى قديم رسم تعدد زوجات در ميان طبقاتى معمول بود كه با تجمل و تعين و تشخص زندگى مىكردند و معمولاً پادشاهان، اميران، سرداران، روحانيون و بازرگانان متعين زنان متعدد داشتهاند و چنانكه مىدانيم اين طبقات از وجود زنان و فرزندان زياد خود بهره اقتصادى نمىبردهاند. 5- عامل عدد و عشيرهعلاقه به كثرت فرزند و توسعه نفوس فاميل نيز به نوبه خود عامل ديگرى بوده براى تعدد زوجات. يكى از جهاتى كه زن و مرد را در وضع متفاوتى قرار مىدهد اين است كه عدد فرزندانى كه يك زن مىتواند توليد كند بسيار معدود و محدود است، خواه تك شوهر باشد يا چند شوهر، اما عدد فرزندانى كه مرد مىتواند توليد كند بستگى دارد به تعداد زنانى كه در اختيار دارد. ممكن است يك مرد به تنهايى از صدها زن هزارها فرزند از نسل خود توليد كند. در دنياى قديم برخلاف دنياى امروز عدد و عشيره عامل اجتماعى مهمى به شمار مىرفته است. قبايل و طوايف از هر وسيلهاى براى تكثير عدد و جلوگيرى از كاهش آن استفاده مىكردهاند. يكى از افتخارات آن مردم افتخار به كثرت عدد افراد قبيله بوده است. بديهى است كه تعدد زوجات يگانه وسيله تكثير عدد بوده است. 6- فزونى عدد زنان بر مردانآخرين عامل تعدد زوجات كه ضمناً مهمترين عامل است، فزونى عدد زنان برعدد مردان بوده است. مواليد دختران از مواليد پسران زيادتر نبوده و نيست. احياناً اگر در برخى سرزمين ها مواليد دختر از مواليد پسر بيشتر است، در بعضى سرزمين هاى ديگر برعكس است و مواليد پسر از مواليد دختر افزونتر است. چيزى كه همواره سبب مىشود كه عدد زنان آماده ازدواج از عدد مردان آماده ازدواج بيشتر باشد اين است كه تلفات مرد هميشه از تلفات زن بيشتر بوده و هست. كثرت تلفات مرد همواره سبب شده و مىشود كه در صورت تك همسرى، گروه فراوانى از زنان از داشتن شوهر قانونى و خانه و زندگى و فرزند مشروع محروم بمانند. در اين كه در اجتماعات ابتدايى اين طور بوده بحثى نيست. قبلا از ويل دورانت نقل كرديم كه: « در اجتماعات ابتدايى به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شكار، زندگى مرد درمعرض خطر بود و به همين جهت مردان بيشتر از زنان تلف مىشدند. فزونى عده زنان بر مردان سبب مىشد كه يا تعدد زوجات رواج پيدا كند و يا عدهاى از زنان به حال عزوبت بسر برند.» تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 318]