تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 26 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خانه اى كه در آن قرآن فراوان خوانده شود، خير آن بسيار گردد و به اهل آن وسعت داده ش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815982437




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آري، افطار شكرخند بسي مستحب است!


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: آري، افطار شكرخند بسي مستحب است!


در شكرخند 23 يك عدد مجري بيشتر حضور نداشت و آن همانا كسي نبود جز رضا رفيع كه مسئوليت جلسه هم با اوست. بنا به گفته رفيع، امير حسين مدرس و داريوش كاردان، سي روز ماه رمضان برنامه‌اي مهيج(!) در تلويزيون داشتند كه درگير آن بودند. چون روزهاي آخر ماه مبارك بود، پس مجري برنامه با دستكاري بهينة غزل معروف شاطرعباس صبوحي، آغاز برنامه را اين گونه به دست گرفت:

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است

آري، افطار شكرخند بسي مستحب است!

شعرخواني با محمد رضا ستوده شروع شد كه در مورد طرح پيشنهادي جدا كردن خانم‌ها و آقايان در دانشگاه‌ها سروده شده بود. البته جوانان برومند و درسخوان، خيالشان راحت باشد، چون اين طرح عملي نشد و در حد همين شعر باقي ماند:

آخر به حكم اهل نظارت جدا شديم

با اشتباه اهل وزارت جدا شديم

يك سال روز و شب چه وصال خوشي گذشت

اما بنا به راي حراست جدا شديم!

در بين ما دو ركن تفاهم هميشه بود

ما بي دليل و منطق و حكمت جدا شديم

سارا و نسترن و پريناز رفته اند

از عصمت و زينت و بهجت جدا شديم...

ما و دخترخاله‌هايمان كه اسم مادرانمان در بيت فوق آمده بود، غيرتي شديم و بقيه اش را گوش نكرديم (و در واقع از شدت خنده، نتوانستم بقيه اش را بنويسم!)

«ستوده» در ادامه گفت: «حالا شعري مي‌خوانم از زبان جواني به نامزدش...» و رضا رفيع مچش را گرفت:« آها... پس شعر قبلي، زبان حال خودتان بود؟!».....

زماني كه مي‌ريم بيرون تو شهرك

نگو بايد بگيري دو تا آيس پك

فقط يك انتخاب كن بين اين سه

آدامس شيك، تك تك يا كه يخمك!

در قسمتي از شعر، طرف ادعا كرده بود كه كليه‌اش را مي‌فروشد. رضا رفيع گفت:« كليه... يعني همه‌تان را مي‌فروشيد؟!»

«دانيال هويدا» در اشعارش، به جاي «كليه»، انگار با قواي دَماغي قرارداد بسته بود:

بلبل نه، صداي زاغ تقديم تو باد

آواز خوش كلاغ تقديم تو باد

اعضاي بدن نياز دارم اما

از صورت من، دماغ تقديم تو باد!

***

تو را ‌اي دوست با اخلاق گندت دوست دارم

تو را با بيني زشت و بلندت دوست دارم

پرادو زير پايت نيست، پيكان هم نداري

تو را با گله‌هاي گوسفندت دوست دارم!

معصومه پاكران پيش از خواندن شعرش، چنان گفت: «سلام، سلام» كه رضا رفيع خداوند را شاكر شد كه اين ايشان آن عبارت ترانه وار را با آهنگش اجرا نكرد!

خوراك حسام الدين مقامي كيا سرودن دوبيتي است:

چه خورشتي، چه نان و حلوايي

به به از عطر و طعم اين چايي

بيش ازاينها نمي شود بخورم

بنده افطار دعوتم جايي!

در اين لحظه، ازدحام افرادي كه به دليل پر شدن سالن، نتوانسته بودند وارد شوند، به اوج خود رسيد و در ديگر سالن را باز كردند تا عده محدودي براي نشستن روي پله‌ها گزينش شوند. رضا رفيع ضمن اشاره به درهاي بسته و باز سالن گفت:

خدا گر ز حكمت ببندد دري

ز رحمت گشايد در ديگري

فاضل تركمن نيز پشت تريبون آمد و اين شعر را خواند:

در كشور هند، فيل بايد باشد

در كشور مصر، نيل بايد باشد

در كشور ما كه جاي شعر و شور است

يك عالمه قال وقيل بايد باشد!

حامد عسكري كه در جلسات اخير، عنوان «سردمدار سرودن اشعار دانشجويي» را ازآن خود كرده، طبق معمول شعرهاي جالبي در اين راستا قرائت كرد:

بيا تو سفره هامون، نف(ت) بذاريم

پلنگا رو بيا تو كف بذاريم

براي صرفه جويي، ماهو وا كن

به جاش يك لامپ كم مصرف بذاريم!

***

الهي آسمون واست قفس شه

تو چشمونت پر از شامپوي بس شه

الهي كه بلوتوثت تو مترو

بچرخه بين مردم ، دس به دس شه!

***

هم ريمل و خط و سرمه‌اش كم شده است

هم بستن روسريش محكم شده است

از بركت عمره‌هاي دانشجويي

اين ترم، فرشته خانم آدم شده است!

حديثي قمي هم شعري مرتبط با حال و هواي ماه مبارك رمضان خواند:

آمد رمضان و روزه داريم همه

خاليست شكمها و نزاريم همه

چون مرغ گران است، به وقت افطار

محكوم به خوردن خياريم همه!

علي ملك آباد شعري خواند كه درآن مصائب بشري را يكي يكي نام مي‌برد و بعد ادعا مي‌كرد كه در تمام اين موارد«هميشه پاي يك زن در ميان است»!

من سه بيت في البداهه در پاسخ او نوشتم كه وقتي براي شعرخواني رفتم، اول آنها را خواندم:

تو گفتي هركجا عيبي عيان است

هميشه پاي يك زن در ميان است

خودت كردي به شعر خويش اقرار

نباشد«دست» زن‌ها هيچ در كار

بود زير سر مردي يقينا

به همراهش كشيده پاي يك زن!

سپس شعر «مرگ شهري» را خواندم. اين از معدود دفعاتي است كه در گزارش شكرخند به اشعار خودم اشاره مي‌كنم و الان متوجه شدم كه تا به حال چقدر مظلوم واقع شده بودم!

ميهمان ويژه اين ماه.......« در 17دي ماه 1340 شمسي غير قمري در روستاي واريان كرج شديدا به دنيا آمد. در كنكور سال 64 به كوري يك چشم استكبار جهاني با رتبه 29 ـ كه بالاتر از رتبه 30 است ـ در رشته گرافيك، وارد دانشگاه، و به كوري يك چشم ديگر استكبار جهاني با رتبه 1 وارد مقطع فوق ليسانس شد. او درسال 1364و در اوج جنگ تحميلي به همراه رضا ميركريمي به فاو رفت. 8 ماه متناوب در جبهه‌ها حضور داشت و تا مرز مفقودالاثري نيز پيش رفت؛ به طوري كه تا چند وقت، هرچه مي‌گشتند پيدايش نمي كردند و بعدها معلوم شد كه به مرخصي

رفته بوده است! ايشان چون سابقة كار مربي‌گري غواصي در سد كرج داشت، در اروند نيز غواص شد و پوزه دشمن را به آب كشيد( چون خاك نبود آنجا!).

در سال 1369 دست به عمل ازدواج زد و ازدواج او وهمسرش آن قدر خوب از آب درآمد كه او خود به همه مي‌گويد: اين جور ازدواجي ده تايش هم كم است!

از سال 75 وارد كار فيلم و سينما شد. اولين كارش «بچه‌هاي مدرسه همت» بود و درآن، نقش يك ناظم بداخلاق را داشت كه دقيقا مخالف اخلاق خود اوست. تا الان در 29 فيلم سينمايي و 15 سريال معروف نقش بازي كرده كه از جمله آنهاست: زيرزمين، سه در چهار، روزهاي سركشي و... در حال حاضر مشغول تست گريم براي «اخراجي‌هاي 2» است. شغل اصلي اش بازي در فيلم و سريال نيست و از سال 71 رسماً به استخدام وزارت فخيمه آموزش و پرورش درآمده و در مقطع هنرستان به تدريس مشغول مي‌باشد.» (معلوم شد يكي از عوامل اتاق فرمان، آقاي ايران فدا، نيز از شاگردان ايشان بوده و به قول رضا رفيع، نفوذي‌هاي ايشان تا كجاها كه نيامده اند!)

مهران رجبي با قرار گرفتن پشت تريبون گفت: «با اين حرفها حيثيتي كه برايمان نماند اما بگذاريد از خودمان دفاع كنيم! » و اما در ادامه،حرف هايي زد كه بعيد است او را در رسيدن به اين مقصود ياري كرده باشد. ملاحظه بفرماييد: «وقتي از من دعوت كرديد، گفتم الان ملت، هر كانال تلويزيون را كه مي‌زنند يا منم يا رئيس جمهور. فلذا بهتر است بگذاريد براي يك شب هم كه شده، دوستان بيننده مرا نبينند!...»

او سپس به بيان خاطرات ديگري پرداخت و گفت: «خانمي به نام «رنجبران» از آمريكا آمده بود كه مي‌خواست يك فيلم صد ثانيه‌اي بسازد و به من گفت دوست دارم شما بازي كني. من گفتم آبجي! فقط دو دقيقه طول مي‌كشد كه دماغ من از جلوي دوربين رد شود! وقتي به خانه نزديك مي‌شوم، بچه‌ها مي‌گويند بابا دارد مي‌آيد، چون دماغم زودتر از خودم وارد مي‌شود! يك بار هم رفتم عملش كنم، دكتر گفت تو بايد پول عمل پنج تا دماغ را بدهي، در نهايت هم level ِ سرت به هم مي‌خورد و بايد يك چوب پشتت بگذاريم تا تعادلت حفظ شود، چون بدنت به اين دماغ عادت كرده است!»

ايشان در مورد خاطراتش از سريال«روزگار قريب» نيز چنين گفت: «به من گفته بودند سه ماه بيشتر كار نداري اما قريب پنج سال درگير اين سريال بودم. يك روز كيانوش عياري از من پرسيد چه احساسي نسبت به اين موضوع داشتي؟ گفتم: پنج سالي با شما بودم و ماه به ماه نفقه‌اي به من مي‌داديد. احساس صيغگي به من دست داد!..... » رضا رفيع اظهار در حاشيه شوخي او گفت: «خوب البته احساس موقتي بوده!».

مهران رجبي ضمن اشاره به زمان تولد خود گفت: «خانه ما در خيابان اميري بود. مادرم هروقت دردش مي‌گرفت با خودش مي‌خواند: «خيابان اميري... خديجه الان مي‌ميري!» اما مي‌گويد سرانجام اصلا متوجه نشده كه من چطور زير كرسي به دنيا آمدم!»

رضا رفيع سعي كرد موضوع زيرآب رفتن روستاي واريان سد كرج (زادگاه رجبي) در آن سال‌ها را به كشف سيستم زايمان درآب ربط بدهد!

رجبي گفت: «خانمم مي‌گويد هرنقشي دوست داري بازي كن، به جز نقش شوهر! وقتي سريال سه در چهار پخش مي‌شد كه در آن خانم شهره لرستاني نقش همسر مرا داشت، من به تلويزيون نگاه مي‌كردم و خانمم به من!»

او كه چند بار در نقشهايي با نام «آميرزا» بازي كرده، گفت: «يك بار وقتي تلويزيون مردم را نشان مي‌داد كه مي‌گفتند مرگ بر آمريكا، پسر چهارساله من پرسيد: بابا اينها چرا مي‌گويند مرگ بر آميرزا؟!....»

و در نهايت از اين كه از هر سريال مناسبتي رمضان امسال، يك بازيگر براي تشرف به حج واجب انتخاب شده و در سريال «مثل هيچكس» قرعه به نام او افتاده، اظهار خوشحالي كرد و چون اذان گفته بودند، ختم شكرخند را اعلام نمود تا ملت بروند افطار كنند. رضا رفيع گفت: «ادامه شما را امشب در تلويزيون مي‌بينيم!».......

ــــــــــــــــــــــ

قابل توجه علاقه مندان اهل شكرخند: بيست و چهارمين شب شعر طنز شكرخند،اگر خدا بخــواهد ــ كه حتماً مي‌خواهد ــ با دو روز تاخير، روز دوشنبـه 6 آبان، ساعت 17 تا 20 برگزار خواهد شد. در همان مكان و محل هميشگي‌اش كه جاي سوزن انداختن نيست: فرهنگسراي هنر (ارسباران)، واقع در ضلع شمال غربي پل سيد خندان، خيابان جلفا.




 پنجشنبه 25 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 237]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن