واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: مستندات تاريخي و علمي، قرباني درام در سينماي هاليوود مي شود
فرهنگي. سينما. هاليوود
هاليوود، همواره تمايل دارد كه مستندات تاريخي و علمي را به پاي درام قرباني كند تا به اين وسيله مخاطبان فيلمهاي خود را مجبور كند، بدون تحليل و بررسي دقيق، آنچه را روي پرده ميبينند، به عنوان واقعيت محض بپذيرند.
فيلم سينمايياتفاق ساخته ام نايت شيامالان كه روي پرده سينماهاي آمريكا و كانادا رفت، فيلمي بود كه به احتمال زياد قرار بود، حقايق مسلم فيزيكي و شيميايي را به نفع داستان كنار بگذارد و حتي در مواردي آنها را تحريف كند ، تا مخاطبانش ماجرايي هيجان انگيزتر را روي پرده ببينند.
آنچه مسلم است، در سينماي هاليوود سالهاست كه فيلم سازان و فيلمنامه نويسان، علم و تاريخ را فداي درام و داستان ميكنند و اين روند همچنان بدون توجه به اعتراض دانشمندان پيش ميرود.
يكي از مهمترين نمونههاي انحراف تاريخي در محصولات پر زرق و برق هاليوودي فيلم ۳۰۰بود كه سال گذشته روي پرده سينماهاي جهان رفت و چنان تصويري واژگون از ايران و ايرانيان ارائه كرد كه اعتراض بسياري از وجدانهاي پاك را در جهان برانگيخت.
داستان فيلم ۳۰۰مربوط به نبرد و مقاومت سيصد نفر سرباز اسپارت در مقابل ارتش يك ميليون نفري خشايارشا، پادشاه هخامنشي در جريان نبرد ترموپيل است فيلم ۳۰۰را زك سيندر كارگرداني كرده است و وي بيشتر بخاطر فيلمهاي كوتاه خود شهرت دارد و فيلم ،۳۰۰دومين فيلم بلند تجاري او بشمار ميرود.
داستان فيلم بر اساس رمان تصويري فرانك ميلر داستان نويس آمريكايي ساخته شده است. وي پيشتر آثار تصويري ديگري نظير سين سيتي، روبوكاپ و بت من را منتشر كرده است كه غالب اين داستانها به صورت فيلم در آمده اند.
انتقاد ايرانيان به فيلم ۳۰۰به اين دليل است كه روايت تاريخي ارائه شده در آن با واقعيت تاريخي انطباق ندارد و اين رمان بيش از آن كه يك داستان تاريخي باشد، رماني تخيلي است.
فيلم ۳۰۰از بعضي از جهات بسيار نژاد پرستانه به نظر ميرسد و در اين فيلم اسپارتها نماد سفيدپوستان اروپايي هستند كه به آزادي و دموكراسي و حقوق شهروندي و وطن پرستي و جنگ آوري معتقدند.
آنها زنها را محترم ميشمارند و به خانواده احترام ميگذارند و تصوير ارائه شده از يك خانواده اسپارت در فيلم ۳۰۰با تصوير معيار يك خانواده آمريكايي در قرن بيست و يكم برابري ميكند.
بر اساس آنچه در اين فيلم نشان داده شده، در سوي ديگر ميدان كارزار، پارسها يا ايرانيها هستند. آنها از قوميتها و نژادهاي مختلف تشكيل شده اند. افراد پليد و بد در ميان آنها يا سياه پوست هستند يا چهره خاوردوري دارند. سربازان پارسي و شاه پارس به طلا و جواهرات علاقه مند هستند و تمام صورت و بدن خود را با حلقهها و زيورآلات تزئين كرده اند.
در ميان سپاه ايران، افراد معلول و همجنس باز به وفور ديده ميشود و انگار اين سپاه محلي است براي جمع شدن اقليتهاي اجتماعي بويژه آنهايي كه در جامعه آمريكا سال هاست مورد تبعيض قرار گرفته اند. فيلم از اين اقليت ها چهرهاي پليد نشان ميدهد.
با اين وجود، بيننده آگاه در هيچ كجاي فيلم تصور نميكند كه با يك جريان تاريخي رو به روست و اين فيلم حتي به گفته كارگردانش يك روايت تاريخي نيست، بلكه يك فيلم سمبليك و تجاري است كه در آن عدهاي قوي و خوب به مصاف گروهي پليد و بيبنيان ميروند و در پايان نيز گروه اول با افتخار جان خود را فداي هدف خود ميكنند.
نكتهاي كه اين فيلم را جنجالي تر ميكند، اين است كه بودجه اين فيلم تماما از طرف دولت آمريكا تامين شده است. اين در حالي است كه غالبا فيلم هاي هاليوود با سرمايههاي خصوصي ساخته ميشوند و نه دولتي.
اين فيلم نشان داد كه روساي استوديوهاي بزرگ هاليوود همه نوع سرزنش را به جان ميخرند تا آنگونه كه ميخواهند، بيماريهاي جامعه امروز دنيا را از بيبند و باريهاي اخلاقي گرفته تا خشونت در رانندگيهاي جسورانه به تصوير بكشند.
اگر چه اين نوع رفتار كمتر با اعتراض مواجه ميشود، اما برخي كارشناسان معتقدند، در برابر انحرافات علمي و تاريخي سكوت جايز نيست.
در مقاله بلاك باسترهاي هاليوودي كه در يكي از ژورنالهاي آلماني منتشر شد ، فيلمهاي هاليوودي چنين معرفي شده اند: گاهي صحنه چنان پر از اشتباه است كه همه متوجه آن ميشوند، اما گاهي پي بردن به ماجرا براي مخاطباني كه سواد علمي بالا ندارند و براي تفكر انتقادي تربيت نشده اند، بسيار دشوار است.
همچنين در اين مقاله كاستاس جي افتيميو رييس پيشين گروه فيزيك دانشگاه فلوريدا، نيز ديدن چنين تصاوير عجيب و باور نكردني در سينماي هاليوود را چنين توصيف كرده است: قرار گرفتن در معرض اين تصاوير، به ناداني منتهي مي شود
با اين حال، هاليوود مدام در حال تقويت و حتي خلق گرايشهاي نادرست علمي است كه ميتواند نتايج منفي بر جوامع بشري داشته باشد.
بطوري كه افتيميو معتقد است: ضروري است كه تمام شهروندان، روشهاي درست تفكر انتقادي را ياد بگيرند و بر كميت و كيفيت پايه سواد علمي خود بيفزايند.
در اين مقاله، دو استاد دانشگاه معتقدند كه شواهدي مبني بر وجود ارتباط ميان فيلمهاي بدآموز بيسوادي علمي در دنياي واقعي وجود ندارد، اما تحليلهايي سرگرمكننده درباره اشتباهات علمي فيلمها در آن به چشم مي خورد.
براي نمونه، در يكي از صحنههاي فيلم سينمايي مركز زمين به كارگرداني جان آيل محصول سال ، ۸۲يكي از قهرمانان داستان در حالي كه لباس محافظ به تن دارد در مواد مذاب آتشفشاني فرو ميرود.
اين در حالي است كه افتيميو و استادان دانشگاه فلوريدا معتقدند: انسان هرگز بطور كامل در سنگ گداخته فرو نميرود، زيرا بخش زيادي از بدن انسان را آب تشكيل ميدهد و به همين دليل جرم آن تقريبا معادل جرم حجمي آب است.
اين افراد اعتقاد دارند، از آنجايي كه مواد مذاب عمدتا از سنگ تشكيل شده اند و جرم حجمي سنگ تقريبا سه برابر آب است، پس به هيچ وجه نميتوان تصور كرد كه مواد مذاب غرق شود
و از سويي غرق شدن در مركز زمين با سرعتي كمتر از سطح زمين اتفاق ميافتد همچنين افتيميو و همكارانش در سال ۱۹ ۸۵در يكي از مقالات علمي خود صحنه هايي از فيلم سينماييروز استقلال محصول سال ۱۹ ۷۵به كارگرداني رولند امريش را بشدت زير سوال بردند.
در اين فيلم، سفينههاي فضايي و موجودات فضايي در شهرهاي بزرگ و مهم به زمين برخورد ميكنند، و زمينيها نابودي اين سفينهها را به علامت پيروزي جشن ميگيرند.
اين در حالي است كه شايد نميدانند قدرت انرژي آزاد شده از برخورد اين سفينه ها، برابر با دهها هزار تن بمب اتمي است.
در حالي كه شايد اين بحثها برخي از سينما روهاي آمريكايي را از پريدن روي بال هواپيماي در حال پرواز، مانند شخصيت جان مك ملين كه در فيلم آزاد زندگي كن يا سخت بمير انجام ميدهد، باز دارد.
با توجه به اينكه بسياري از فيلمهاي هاليوودي، در مستندات تاريخي و علمي، حقايق را فداي درام و خيال پردازي ميكنند و از وافعيات دور ميشوند، نظام آموزشي در آمريكا در تلاش است براي فهماندن برخي مفاهيم كاربردي به دانشجويان و دانش آموزان خود، راههاي تازهاي به غير از نمايش فيلمهاي مربوط به مستندات تاريخي و علمي، بيابد.
چهارشنبه 24 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]