تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837265569
روزي كه وال استريت سوسياليست شد
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: روزي كه وال استريت سوسياليست شد
فردريك لاردن : براي جلوگيري از فروپاشي بورس و انسداد بازار وام كه مي توانست تمام بخش هاي اقتصاد را آلوده سازد دولتمردان آمريكا سياست نجات يك به يك موسسات را كنار گذاشته و يك طرح نجات عمومي را برگزيدند. هنري پولسون و بن برنانك به ترتيب وزير خزانه داري و رئيس صندوق فدرال آمريكا پيشنهاد كردند كه دولت ( در واقع مردم) تمام وام هاي آلوده را تا ميزان 700ميليارد دلار خريداري كند. در بحبوحه مبارزه انتخاباتي، كنگره آمريكا در مقابل چنين تعهد مالي اي ترديد نشان مي دهد؛ تعهدي كه بلاعوض و بي سابقه است و مي تواند كسري بودجه را چندين برابر كرده و به اعتبار دلار صدمه بزند.
يك سناتور با انتقاد تند اين كار را «سوسياليسم مالي» خواند و آن را «غيرآمريكايي» ارزيابي كرد. مثل هميشه اين افتضاح مالي موجب ابراز نظرات نمايشي در مورد «اخلاقي كردن» سرمايه داري، ضرورت فوري وضع «مقررات» و لزوم تنبيه «متهمان» شد. كساني حتي از اين هم جلوتر مي روند. روزنامه وال استريت ژورنال مي نويسد: «وال استريت آنچنان كه ما آن را شناختيم، ديگر وجود نخواهد داشت.» اين مقاله كه توسط فردريك لاردن در لوموند ديپلماتيك در اكتبر2008 منتشر و توسط شروين احمدي ترجمه شده، معتقد است اين دست از قوانين، وال استريت سوسياليست شده را حاكم خواهد كرد كه به معني يك تناقض كاملاً رفتاري است.لاردن محقق در مركز ملي تحقيقات علمي فرانسه است.
فقط روحي كودكانه يا دلبندي عميق به داستان هاي خوش عاقبت لازم بود تا كسي حركات رزمي دولتمردان آمريكا مقابل ورشكستگي بانك لهمن برادرز را جدي بگيرد؛ امري كه تنها دو روز بعد رفتاري از سر نااميدي ارزيابي شد. تصميم عدم نجات اين بانك متخصص در سرمايه گذاري در بورس، امري لحظه اي و عميقاً تصادفي بود و نمي توانست گردشي استراتژيك به حساب آيد. البته گيج شدن درمقابل وقايع كنوني امري طبيعي است؛ حوادثي كه به سرعت به دنبال هم فرود مي آيند و هر كدام همچون نقطه «اوج» بحران ارزيابي مي شوند پيش از آنكه با حادثه اي ديگر كه باز هم سخت تر و شگفتي آورتر است، جايگزين شوند؛ وضعيتي كه آناني را كه دنبال راه حل هستند در خندق نااميدي و سردرگمي غرق مي كند. تعطيلات آخر هفته اي كه در آن بايد براي بحران راه حل فوري يافت، به دنبال هم از راه مي رسند و ريتم شان هرچه تندتر مي شود. 16 مارس براي بير استريمز 12 جولاي پرده اول نجات Fannie Mae و Freddie Mac، ¶ سپتامبر پرده دوم همين نمايش 13سپتامبر لهمن برادرز و مريل لينچ 16 سپتامبر (حتي يك هفته هم طول نكشيد) نجات AIG . صندوق فدرال و خزانه آمريكا و فعالان همپيوند در اين كار هربار كه فكر مي كنند بالاخره بر اوضاع مسلطند درمي يابند كه هيچ كاري انجام نشده و بايد از نو همه چيز را شروع كرد.
بايد پذيرفت كه اگر قصد جلوگيري از فروپاشي سيستم مالي آمريكا بوده، عملكرد آنها هرچند بي ثمر اما شگفت آور است و بهاي آن نيز فقط مالي نبوده، چرا كه نه بن برنانك رئيس صندوق فدرال و نه هنري پولسون، رئيس سابق گلدمن ساكس (نماد سرمايه داري خالص) و وزير كنوني خزانه داري آمريكا هرگز فكر نمي كردند هر بار كه مجبور باشند از دخالت دولت براي نجات بخش مالي خصوصي دفاع كنند با اين تناقض دردناك روبه رو شوند كه آنها را «سوسياليست» بخوانند.
بي شك به همين دليل هم بود كه هر دو آنها از ¸ سپتامبر، يعني زماني كه هنوز طرح نجات Fannie Mae و Freddie Mac پايان نيافته و بايد فكري براي لهمن برادرز مي شد، تصميم گرفتند به كميسيون مالي اعلام كنند كه مرحله بعدي بدون شركت آنها خواهد بود. از دلخوري هاي شخصي كه بگذريم مي توان موضع Fed-Treasury (صندوق فدرال و خزانه آمريكا) را فهميد. اين نهادها از آن نگرانند كه با توجه به پيشينه دخالت شان، بانكداران خصوصي خود را بي هيچ زحمتي به ورشكستگي بكشانند از آن رو كه مي دانند در نهايت «بايد» آنها را نجات داد همانگونه كه در مورد
Fannie Mae و Freddie Mac و Bear Streams صورت گرفت. حتي اخلاق هم در مقابل چنين تسهيلاتي از رو مي رود. چگونه مي توان بي تفاوت ماند؛ همان سرمايه دار مالي كه وقتي وضع خوب است، همه را تحقير مي كند در پشت امكانات دولتي اي سپر مي گيرد كه پيش از اين آن را به راحتي حماقت هاي دوران شوروي مي خواند كه به دنبال حمايت از مردم است و استثنا قائل مي شود.
اما مانند هميشه اخلاق بهترين عامل براي اشتباه در تحليل است البته اين بدان معني نيست كه به خشم آمدن از چنين رفتارهايي بيجاست و نبايد آن را براي موقعيت مناسب نگه داشت تا بتوان نيروي سياسي لازم براي ضربه هاي بعدي را آماده كرد. بحث از آينده است البته نه چندان دور، يعني زماني كه به درستي دريافته باشيم مساله چيست. در واقع بحث برسر وجود يك «خطر سيستميك» (همه جانبه) است يعني امكان اين امر كه به دليل تمركز تعهدات بين بانك ها وقتي يكي از آنها مي افتد، با امواجي پشت سر هم بقيه نيز زنجيروار سقوط كنند.
بلافاصله براي ليبرال هاي گوش سنگين روشن كنيم كه در «خطر سيستميك» لغت سيستميك وجود دارد كه به معني آن است كه بحث از يك «سيستم» است يعني مجموعه نهادهاي مالي خصوصي اي كه احتمالاً يك فروپاشي همگاني آنها را نيز دربر مي گيرد و باز هم براي شيرفهم شدن بگوييم وقتي «سيستم» مالي و از جمله وام دهي از كار افتد، ديگر هيچ گونه فعاليت اقتصادي وجود نخواهد داشت. هيچ گونه فعاليتي، و آيا اين به خودي خود كافي نيست كه ما درباره عظمت عوارض اين امر نگران باشيم؟ هرچند هم كه دردناك باشد اما مجبوريم بپذيريم وقتي حباب مالي مي تركد و خطر سيستميك به وجود مي آيد، امكانات مانور بانك مركزي محدود مي شود و گروگانگيري سرمايه داري مالي خصوصي آغاز مي شود كه سرنوشتش را با اقتصاد واقعي پيوند زده (فروپاشي يكي، ضرورتاً فروپاشي ديگري است) و در نتيجه دولت را مجبور مي كند به كمكش بشتابد. چنين گروگانگيري در دوران بحران بي هيچ مشكلي انجام مي پذيرد به همين دليل است كه يك «مقررات گذاري» جديد مالي بايد با هدف استراتژيك جلوگيري از پيدايش هر گونه حبابي انجام گيرد 1 چرا كه پس از پيدايش آن، ديگر خيلي دير است. مبارزه با «خطر سيستميك» فقط با از بين بردن امكان پيدايش آن ميسر است. به محض اينكه به وجود آيد و به ويژه پس از فعال شدنش ديگر خيلي دير است.
در نبود اراده براي نابودي «خطر سيستميك»، صندوق فدرال به خوبي مي داند تا چه اندازه در بازي اي كه او را در مقابل سرمايه مالي خصوصي بحران زده قرار مي دهد، بازنده است. به صورتي متناقض هرچه وضعيت سرمايه مالي خصوصي بدتر باشد، قدرتش در مقابل صندوق فدرال بيشتر مي شود. اينچنين است كه براي جلوگيري از يك فاجعه غيرقابل ترميم، اين نهاد به رغم ميل خود بايد در اجراي اوامر پي درپي بانك هاي خصوصي اي كه تقاضاي كمك دارند، كمر خدمت ببندد.
در مارس 2008، Bear Streams تهديد مي كند كه 13400 ميليارد دلار تعهد در مورد اوراق قرضه مشتقه⊃2; خود معلق نمايد. اين رقم 10 برابر بيش از LTCM است كه در سال 1998نزديك بود سيستم مالي آمريكا را فروپاشد. در جولاي Fannie Mae و Freddie Mac تهديد مي كنند كه 1500 ميليارد دلار بدهي خود را نپردازند. بسياري از نهادهاي بزرگ مالي در اوراق اين دو موسسه سرمايه گذاري كرده بودند مانند صندوق هاي بازنشستگي، بيمه و پس انداز معمولي مردم عادي و حتي بانك هاي مركزي كشورهاي خارجي. براي بقاي سيستم مالي آمريكا غيرقابل تصور بود كه اجازه داده شود چنين حادثه اي به وقوع بپيوندد.
براي پولسون وزير خزانه داري مساله بسيار روشن است؛ 25 ميليارد دلار از پول دولت به صورت وام و اوراق سرمايه گذاري در روز 12جولاي آماده شده بود. روز ششم سپتامبر روشن مي شود كه نياز به 200 ميليارد دلار است. خوب باشد، مردم 200 ميليارد دلار از جيب خواهند پرداخت. با اين همه پولسون كه از «سوسياليست» شدن خود نگران است و اعتراف مي كند:«دلم مي خواست مجبور به اين كار نبودم» اما بالاخره اين كار را مي كند و اگر راستش را بخواهيم چاره اي نيز ندارد. در مورد لهمن برادرز اما انتخاب وجود داشت چرا كه او از خزانه و صندوق فدرال بسيار كوچك تر بود. در واقع انتقام بقيه نيز از او گرفته شد و با تمام آزادي عملي رفتار شد كه در موارد ديگر وجود نداشت. اصلاً نبايد چنين موقعيت مناسبي از دست برود. با اين همه به رغم «فرصت» خوبي كه خلاص شدن از دست لهمن برادرز به وجود آورده بود تا خطر حباب مالي كوچك آن منتفي شود، لازم بود بار مالي اين عمل قبل از «نابودي» حباب با دقت ارزيابي شود. با توجه به وزن و ميزان ارتباطات مالي با ديگر بانك ها، آيا نبود لهمن برادرز نمي توانست باعث پديداري يك «خطر سيستميك» شود؟
بحثي ندارد كه ميزان تعهدات لهمن برادرز در مورد اوراق قرضه مشتقه بسيار كمتر از Bear Streams بوده است: 29 ميليارد دلار در مقابل 13400 ميليارد دلار⊃3;. اما لهمن برادرز با 613 ميليارد دلار بدهكاري از شركت ورلدكام پيشي گرفته و به بزرگ ترين ورشكستگي تاريخ آمريكا تبديل مي شود. البته درست است كه در مقام مقايسه بدهكارها، وضعيت يكي نيست چرا كه لهمن برادرز داراي دارايي است و دقيقاً تلاش بر اين است كه در روند بررسي ورشكسته اعلام شدنش بخشي از آنها به نقدينگي تبديل شوند.
اما در واقع ارزش اين دارايي ها به چه ميزان است؟ و همه مساله در همين جاست. حداقل 85 ميليارد دلار اوراق بورسي بي ارزش (از جمله 50ميليارد دلار اوراق ساب پرايم) وجود دارد كه طبق طرحي كه در آخر هفته 12 تا 14سپتامبر تحت بررسي بود، بايد آنها را در بخش bad bank دسته بندي كرد و به كناري گذاشت. وقتي حرف از 85 ميليارد دلار زده مي شود، اين ارزش كنوني آنهاست و معلوم نيست در درازمدت بتوان آنها را به همين مقدار نقد كرد. حتي اگر آنچنان كه مقامات دولتي آمريكا در نظر دارند، آنها را به صورتي منظم و بخش به بخش طي چند ماه به فروش برسانند تا از سقوط ناگهاني ارزش شان جلوگيري شود.
با وجود اين، سقوط قيمت ها جدي است و فقط شامل لهمن برادرز نمي شود چرا كه شيوه حسابداري «بازار به بازار» يعني محاسبه دارايي ها به بهاي ارزش آنها در بازار روز، باعث مي شود تمام نهادهاي ديگر مالي نيز مجبور شوند به نوبه خود اوراق شان را با بهاي آنها در «حراجي» كه برادرز به راه مي اندازد مجدداً ارزيابي كنند؛ همان اوراقي كه آينده شان از هم اكنون معلوم است و به احتمال زياد كاهش ارزش بازهم بيشتري را متحمل مي شوند.
البته تنها تهديد فقط كاهش ارزش دوجانبه اوراق نيست... بلكه به آن خطر اوراق مالي اي نيز اضافه مي شود كه لهمن برادرز پشتوانه و اعتبار آنها بوده و امروز كسي پاسخگوي آن نيست و بالاخره بايد از خطر CDS ها نام برد يعني محصولات مالي اي كه ضرر احتمالي اوراق مالي را بيمه مي كنند. اگر بيمه شده اي وجود داشته باشد در آن سوي زنجيره حتماً كسي كه او را بيمه كرده نيز وجود دارد. اعلام ورشكستگي لهمن برادرز باعث فعال شدن عمليات CDS اي مي شود كه براي بيمه كردن اوراق لهمن برادرز خريده شده بودند. پوشش ضررها خود ارقامي نجومي هستند؛ امري كه بسيار ناراحت كننده است چرا كه مكانيسم CDS كه روي كاغذ بسيار عالي است عملاً يكي از پر شبهه ترين هاست و بازار CDS ها داراي شكنندگي بسيار است و هربار كه به طور ناگهاني به آن مراجعه مي شود، زمين لرزه پديد مي آورد. متاسفانه در زمان ورشكستگي لهمن برادرز تازه ملي كردن Fannie Mae و Freddie Mac پايان يافته بود كه بسياري مي پنداشتند به تنهايي براي بازار CDS ها خطري جدي است.
خزانه و صندوق فدرال درست به دليل اين تهديدات مي خواستند خود را از زير بار نجات لهمن برادرز كنار بكشند و بانكداران بورسي را «قانع» كنند كه به جاي آنها اين كار را انجام دهند. هرچه باشد نفع خود آنها نيز در نجات لهمن برادرز بود. اما اين تلاش بي فايده و هيچ طرحي با شركت بخش خصوصي از آخر هفته هاي پرآشوب بيرون نيامد چرا كه وال استريت مجموعه اي از منافع گروه هاي مختلف است كه گاه در تقابل با يكديگرند.طرح بازخريدي كه شكست آن لهمن برادرز را مجبور به اعلام ورشكستگي كرد پيش بيني كرد «بخش خوب بانك» توسط Barclays و Bank of America (كه در نهايت به سراغ
مريل لينچ رفت) خريداري شود و «بخش بد بانك» توسط يك مجموعه از بانك هاي فعال در بازار بورس.
بازي عظيم
اما در «بازار» بورس، آنهايي كه امكان خريد «بهترين بخش ها» را ندارند، همان هايي هستند كه اغلب ازشان خواسته مي شود «بدترين بخش ها» را خريداري كنند. آنها هيچ فايده اي در چنين عمليات مالي سنگيني نمي بينند كه فقط موجب مي شود دو بانك خوش شانس با بهترين جواهرات تاج سلطنتي كنار بروند و تمام خرابه هاي قصر را به آنها بسپرند.
در واقع آخر هفته 12 تا 14 سپتامبر چيزي جز يك بازي عظيم نبود، بين خزانه و صندوق فدرال از يك سو كه مي خواست نشان دهد به هيچ وجه دخالت نمي كند و وال استريت كه به اشتباه اين رفتار را همچون استراتژي اي براي افزايش فشار به بانك هاي خصوصي براي دخالت بيشتر و تشديد درگيري در ميان آنها ارزيابي مي كرد. اما بانك هاي خصوصي تركيبي هستند از فرصت طلب ها و آنهايي كه مجبور به سرمايه گذاري اند و اين گروه دوم به هيچ وجه ميل ندارند به اولي ها لطف كنند و به خوبي مي دانند نفع شان در ادامه بقاي لهمن برادرز است. در يك سخن تمام شرايط آماده بود كه احتمال به وجود آمدن يك طرح نجات را كم سازد.
خزانه و صندوق فدرال دروغ نمي گفتند و در نهايت گذاشتند لهمن برادرز ورشكست شود. آنها ديگر «سوسياليست» نبودند؛ امري كه تنها فقط دو روز طول كشيد و آنها در آن زمان از آن بي خبر بودند و دلشان مي خواست عميقاً به آن باور داشته باشند. در طول تمام هفته آنها توسط طرفداران شان تشويق شده بودند. هرچند گاهي نيز انتقاداتي در مورد راه حل هاي عجيبي كه پيش از اين انتخاب كرده بودند، به آنها مي شد. سرمقاله نويس فايننشال تايمز با رضايت كامل در مورد آنها مي نويسد: «زمان آن فرا رسيده كه مقامات دولتي خود را كنار بكشند. آنچه تا كنون انجام شده بايد كافي بوده باشد.»4 اما اين خزانه و صندوق فدرال نيستند كه تصميم مي گيرند «آنچه تا كنون انجام شده» كافي بوده يا نه، بلكه «شرايط» است، در حالي كه نه تنها «شرايط» هنوز در مورد لهمن برادرز تهديدات واقعي اش را نشان نداده بلكه حساب هاي صندوق فدرال نيز كه سوسياليسم اش را موقتاً ترك كرده، معلوم نبود درست از آب درآيد چرا كه در پشت صحنه شرايط بحراني ديگري در حال بروز بود كه مي توانست توبه او را همچون وداع گروه «هم آوازان» بازگشت پذير و تكراري كند.
اولين آنها 48 ساعت بعد بروز كرد آن هم با چه افتضاحي. مورد AIG ارزش مطالعاتي دارد. تمام حماقت هاي سرمايه مالي معاصر در آن تمركز يافته و نمايش ديدني را پديد آورده است. از آن رو كه فعاليت ساده بيمه كافي نبود، AIG يك شاخه براي سرمايه گذاري در «محصولات مالي» به وجود آورده و خود را در بخش بازار بيمه CDS به شدت درگير كرده بود. به اين ترتيب AIG در اين شرايط فروپاشي مالي در مقابل تعهدي به ميزان441 ميليارد دلار بيمه اوراق مالي قرار گرفته كه 8/57 ميليارد آن مربوط به ساب پرايم است.µ لازم به اشاره نيست كه ضررهاي آن بسيار سنگين اند ؛18ميليارد دلار در 9 ماه گذشته و سه ماه جاري نيز وضع بسيار عالي خواهد بود، چون با CDS هاي فعال شده و كاهش ارزش اوراقش، ورشكستگي لهمن برادرز مي تواند ضررهاي AIG را به 30 ميليارد دلار برساند كه 600 ميليون دلار آن نيز مربوط به كاهش ارزش سهام Fannie Mae و Freddie Mac پس از ملي شدن شان است.
هر دم از اين باغ بري مي رسد. در چنين شرايطي آژانس هاي ارزش گذاري بر سهام نيز براي پاك كردن سابقه بد خود، تواب شده و هرچه بيشتر ارزش سهام AIG را كمتر ارزيابي مي كنند. نتيجه اين امر آن است كه AIG در مقابل مساله تامين «حداقل اعتبار لازم» قرار مي گيرد چرا كه به مثابه يك شركت بايد ضررهاي ناشي از CDS ها را پوشش دهد. اما چگونه AIG مي تواند با فوريت 10 تا 13 ميليارد دلار ضروري «حداقل اعتبار لازم» را فراهم كند آن هم وقتي خود در حال غرق شدن است؟
به مدت يك روز خزانه فدرال كه هنوز در مستي «غيرسوسياليست» شدنش بود، با توجه به شدت وقايع در حال پيدايش، تصور كرد بتواند با هدايت يك وام اشتراكي با بخش خصوصي كه در آن Sachs و JPMorgan نيز دخالت داشته باشند، 75 ميليارد دلار به AIG تزريق كند.
فقط او فراموش كرده بود كه درست روز پيش از آن طرحي براي جمع آوري 70 ميليارد دلار لازم براي فروش «منظم و بخش به بخش» دارايي هاي لهمن برادرز به شكست انجاميده بود. ناممكن بودن حمايت بخش خصوصي كاملاً قابل پيش بيني بود و ضرورت دخالت بخش دولتي غيرقابل احتراز. شكل افراطي اين دخالت دولتي نيز به همان ميزان ديگر وقايع شگفتي آور است. دولت 79/9 درصد سهام AIG را توسط يك وام موقت 85 ميلياردي از آن خود مي كند.
هوگو چاوس؛ مترسكي ليبرال
به رغم كوتاهي اش، بيانيه صندوق فدرال در 16 سپتامبر سرگيجه آور است. آيا وام غيرعادي صندوق فدرال به يك موسسه غيربانكي سابقه تاريخي داشته است؟ در اينجاست كه عمق توافقي هويدا مي شود كه بحران از حلقوم صندوق فدرال بيرون كشيده. در مارس گذشته براي اولين بار از سال 1929 به اين طرف، صندوق فدرال تصميم گرفت بانك هاي سرمايه گذاري را نيز تحت پوشش قرار دهد. تا اين زمان تنها بانك هاي پس انداز پذيرفته مي شدند. حالا يك شركت بيمه نيز وارد بازي مي شود.
اما ادامه جريانات باز هم بيشتر شگفتي آور است. از يك سو صندوق فدرال و خزانه آمريكا همچون ارگاني واحد و يگانه براي وام دادن عمل مي كنند و از سوي ديگر 9/79 درصد سهام AIG متعلق به خزانه داري فدرال، براي اين وام به «گرو» گذاشته مي شود. اما از كي تا حالا وام در مقابل بخشي از سرمايه داده مي شود؟ مساله بازپرداخت وام امري اساسي است و تمام دارايي هاي AIG پشتوانه آنند و نرخ بهره وام به ويژه طوري تنظيم شده كه به بازپرداخت سرعت بخشد. روزي كه اين وام به سر رسد صندوق فدرال ديگر 9/79 درصد سهام را در اختيار نخواهد داشت. در نتيجه در اينجا صندوق فدرال كنترل خود را بدون هيچ عوضي واگذار كرده است يعني نوعي بي اعتباري مالكيت؟ براي بازگشت به سوسياليسم چه راهي از اين بهتر و سرراست تر از اين، نيويورك تايمز گزارش داد كه هنري پولسون و بن برنانك در شب 16سپتامبر هنگام معرفي طرح شان، حالتي بسيار «غمگين و تلخ» داشتند.
البته قابل فهم است. هوگو چاوس در مقايسه با آنها يك مترسك ليبرال خودفروخته به سرمايه داري بزرگ به حساب مي آيد. او وقتي ملي مي كند پول آن را مي پردازد. در حالي كه آكروباسي شديداً سوسياليستي اين دو انقلابي چپ تازه آغاز شده است چرا كه هنوز درگيري در مورد نقدينگي شروع نشده؛ مساله اي كه صندوق فدرال در مقابل آن كاملاً مسلح است.
حال ديگر يك بحران اعتبار عمومي، تمام بخش هاي مالي را دربر خواهد گرفت چراكه ضررهاي عظيم، عميقاً به بنيان سرمايه هاي سالم نيز صدمه زده اند. تب شديد جذب سرمايه از ماه مارس همه را بيمار كرده است. از لهمن برادرز تا Bear Streams با گذار از Fannie Mae و Freddie Mac، ريشه تمام لحظات خطرناك در اين شك نهفته بود كه آيا اين بانك ها توان جذب مجدد سرمايه را خواهند داشت.¶ اما براي «جذب سرمايه» بايد «سرمايه گذاري» نيز وجود داشته باشد، درحالي كه بسياري ديگر چنين امكاناتي را ندارند، بانك هاي به اصطلاح «هم بسته» خود در تلاشند همان سرمايه اندكي را كه دارند حفظ كنند. صندوق هاي دولتي خارجي· هم كه روي آنها تا حدودي زياد حساب باز شده بود توهمات به شكست خورده شان را مزه مزه مي كنند. واردشدن نمايشي آنها در ماه مارس گذشته به صحنه روي اين فرض استوار بود كه قيمت ساختمان در دارايي شركت ها به پايين ترين سطح رسيده در حالي كه مي دانيم از آن زمان تا كنون كاهش بازهم بيشتر ارزش ساختمان به آنها آموخته كه بار ديگر چشم هايشان را بهتر باز كنند. تنها دولت باقي مي ماند... تنها كسي كه مي تواند «كاري» را انجام دهد كه ديگران عاجز از انجام آنند. بدين ترتيب رنج هاي رفقاي «كارل» برنانك و «ولاديمير ايليچ» پولسون هنوز پايان نيافته است. كلاه پارتيزاني با ستاره سرخ همانقدر به آنها مي آيد كه بند شلوار به خوك. با اين فرق كه اين دو فهميده اند كه برعكس ديوانگان ليبرال خشمگيني كه فرياد مي زنند «بگذاريد ورشكست شوند، اين امر اخلاقي است و به نفع همگان»، مجبورند تا زماني كه لازم باشد اين نيم كلاه پارتيزاني را برسر نگه دارند. تنها يك توضيح براي چنين اجباري وجود دارد و تناقض شيرين شرايط در آن است كه از دهان يكي از روساي گلدمن ساكس بيرون آمده: «سرمايه مالي ليبرالي شده، داراي شكنندگي ساختاري انفجاري است »؛ امري كه خود او قادر به از بين بردنش نيست. در يك كلام همان «راه حل هاي بازار» معروف كه بيانيه اتحاديه اروپا در 29ژانويه به آن اشاره مي كرد،
تنها دولت با حركتي كه نشان از حاكميت ملي دارد و كاملاً خارج از كادر قوانين مدني است، مي تواند آنچه به تصور نمي آيد را انجام مي دهد. ملي كردن با پرداختي موكول به آينده، عهده دارشدن تمام قروض از جمله سهامي كه به وي تعلق ندارند. تنها دولت است كه با انجام چنين كاري مي تواند «رشد» رو به افزون فروپاشي اي را متوقف سازد كه مكانيسم هاي مقدس بازار آن را تغذيه مي كنند. اينچنين است كه بايد يا كلاه پارتيزاني با ستاره قرمز را به سر گذاشت يا منتظر آخر زمان (آپوكاليپس) شد.
اما به نظر مي آيد چاره اي جز كلاه پارتيزاني نيست چرا كه در اين صبح خجسته كه روبه روي چشمان ما قرار دارد، هنوز كاروان ساب پرايم ها پايان نيافته نوبت به وام هاي Alt-A رسيده است. وام هاي Alt-A كه بين وام هاي عادي و ساب پرايم قرار دارند، روي داشتن اطلاعات دقيق از وام گيرنده بنا شده اما مي پذيرند كه در مواردي اين اطلاعات كامل نبوده يا حتي داراي «اشتباه» باشند. براساس بررسي Bloomberg تقريباً در تمام پرونده هاي وام Alt-A كه توسط واسطه ها براي بانك ها تهيه مي شوند، لااقل پنج درصد درآمد افراد بيشتر برآورد شده اند. در بيش از 50 درصد پرونده ها درآمد افراد 50 درصد اضافه برآورد شده،
وام هاي Alt-A به دو دسته اصلي تقسيم مي شوند؛ وام هايي با ويژگي ARM كه مشخصه شان اين است كه به وام گيرنده چندين انتخاب در مورد زمان پرداخت وام مي دهند. يكي از آنها كه بسيار دلفريب است، حتي پيشنهاد مي كند نه تنها سال هاي اول اصل وام پرداخت نشود بلكه بهره وام نيز به طور كامل پرداخت نشود و به اين ترتيب نرخ بهره موقتي حدود يك درصد را پيشنهاد مي كند كه سخت مي توان در مقابل آن مقاومت كرد.
طبيعي است كه چنين پيشنهاداتي پرداخت را به سال هاي بعد موكول مي كنند و Reset (يعني بازبيني نرخ بهره) در آن زمان بسيار دردناك مي شود. كسي كه يك وام با ويژگي ARM گرفته يك دفعه درمي يابد كه قسط هايش 63 درصد افزايش يافته اند. آژانس هاي مالي Bloomberg تعداد وام هاي Alt-A را كه در ژانويه 2006 گرفته شده اند و اكنون لااقل دو ماه تاخير پرداخت دارند، 16 درصد كل وام ها ارزيابي مي كنند. اين تاخير پرداخت سال آينده شتاب گرفته و تا سال 2011 ادامه خواهد داشت چرا كه زمان آغاز Reset حدود سه تا پنج سال است.
يك نكته كوچك قابل توجه ديگر؛ تاكنون حدود 855 ميليارد دلار ساب پرايم وجود داشت، بايد به آنها هزار ميليارد دلار Alt-A را هم افزود. Fannie Mae حدود 340 ميليارد دلار Alt-A را يا خريده يا پوشش پشتوانه اي داده بود. Wachovia 122ميليارد دلار Alt-A دارد. Countrywide كه توسط Bank of America، همان نجات دهنده Merrill Lynch، از ورشكستگي نجات يافت، 27 ميليارد Alt-A دارد. WaMu 53 ميليارد دلار از آنها را دارد كه Reset 13 درصد از آنها سال آينده است. درست به همين دليل بود كه WaMu مشاهده كرد رده اش نزد Standard & Poor s به بدترين سطح يعني Junkbond رسيد. WaMu يك صندوق پس انداز دولتي است. با فوريت و به قيمتي بسيار پايين اين صندوق به تازگي به JPMorgan فروخته شد. از طرف ديگر Money Market funds، يعني اوراق بهادار بورس كه تاكنون مانند پول در حساب بانكي نقد و مطمئن به حساب مي آمدند، با تقاضاي بي سابقه اي براي نقدكردن شان مواجه شده اند چرا كه بسياري از مشتري ها مي بينند با ورشكستگي لهمن برادرز ارزش اين اوراق كم مي شود، سرمايه اين اوراق به طور وسيع در لهمن برادرز داخل شده بودند كه فقط همين براي تكميل تابلو كم بود...
دگم هاي عزيزي كه
راهي زباله دان مي شوند
حتي اگر سناريو هاي فاجعه بار را كه احتمال وقوع شان كم نيست كنار بگذاريم، نياز به سرمايه گذاري مجدد بانكي در شرايط ناروشني عدم پرداخت ها، آنچنان بااهميت و عمومي است كه دولت كه نه تنها قرض دهنده پول بلكه سهامدار و «سرمايه گذار مجدد» نيز شده در مقابل آنچنان وظايف مالي اي قرار مي گيرد كه نمي توان به آن با ابزارهاي كلاسيك پاسخ داد. دولت فدرال به زودي با به كارگيري warrants¸ و انتقال سهام صاحب AIG خواهد شد. پس از 200 ميليارد دلاري كه در عملي مشابه براي Fannie Mae و Freddie Mac پرداخت خواهد شد نوبت 700 ميليارد دلار مي رسد كه از 19 سپتامبر تعهد آن داده شد و براي خريد تعهدات بانكي «مسموم» بايد به كار گرفته شود.
Standard & Poor s هزينه مجموعه اين عمليات را حدود10 درصد توليد ناخالص ملي ارزيابي كرده است، صرف نظر از اينكه اين هزينه صرف «سرمايه گذاري مجدد» از هر نوعش شده باشد يا براي به وجود آوردن موسسه اي مالي با حقوق محدود براي سبك كردن بار سرمايه مالي خصوصي از اوراق ناسالم به كار گرفته شده باشد به هر حال مشكل بر سر جاي خود باقي مي ماند. آيا بايد 10 درصد توليد ناخالص ملي را از جيب مردم درآورد و به اين ترتيب رشد اقتصادي را فلج كرد؟ يا اينكه برعكس بدهكاري دولتي را هرچه سنگين تر كرد و به اين ترتيب اوراق قرضه خزانه و دلار را بي اعتبار و بحران مالي خصوصي را به بحران مالي دولتي تبديل كرد و آن را به بحران پولي كنوني افزود؟
به هر حال زين پس فقط راه حال هاي بد وجود دارند لااقل از نقطه نظر هماهنگ بودن شان با متون مقدس نئوليبرالي به همين دليل هم دو دوست كلاه پارتيزاني به سر تا آنجايي كه لازم باشد پيش مي روند و هر كار ضروري را انجام مي دهند به همين دليل دگم هايي كه تمام تازه نئوليبرال ها به صورتي احمقانه شيفته شان بودند، راهي زباله دان مي شود. مقاله را با پيش بيني هايي در مورد مسائل پولي، كنترل بهاي تبديل و ارتباطات مختلف پايان بريم كه اگر وضعيت خراب شود به هيچ صورتي نمي توان عوارض آن را ارزيابي كرد. تاريخ از راه هاي عجيبي
به پيش مي رود. چشم هايمان را خوب
باز كنيم. ما وارد سرزمين هاي ناشناخته شده ايم.
پي نوشت ها:
±- اين اصل شماره ± در متن زير است. Quatre principes et neuf propositions pour en finir avec les crises financiڈres», La nouvelle pompe ˆ phynance, blog du Monde Diplomatique: www.monde-diplomatique.
fr/2007/09/LORDON/15165
⊃2;- اين رقم ثابت نيست چرا كه عمليات خريد-پرداخت، توسط عمليات فروش - دريافت جبران مي شوند.
3- Office of the Comptroller of the Currency, New York, 30 septembre 2007.
4- Decisive inaction», Financial Times, 11 septembre 2008.
µ- نوعي وام مسكن براي خانواده هايي كه امكان پرداخت شان ناروشن و حتي شناخته نشده براي سيستم بانكي است.
¶- ماجراي لهمن برادرز با اعلام شكست مذاكرات با بانك كره اي KDB براي شركت در سرمايه آن آغاز شد.
·- مقاله تاراجگر، منجي يا ساده لوح، لوموند ديپلماتيك مه 2008
http://ir.mondediplo.com/article1269.html
¸- warrants حقوق ويژه براي خريد سهام است.
چهارشنبه 24 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 132]
-
گوناگون
پربازدیدترینها