واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: خاطرات كرباسچي از اولين روز زندان اوين
وي ادامه مي دهد: شهرام هم موجود جالبي است؛ متصل حرف مي زند و ديگران مي گويند كه بايد مواظبش بود ولي مرتب حرف سياسي مي زند. جواني كه وكيل بند 2 است و مي آيد و مي گويد كه آقاي كديور احوال شما را پرسيده است، گفتم بگو كه من خواستم شما را ببينم. با شهرام و خزائي شام خورديم.
عضو حزب كارگزاران در اين خاطرات متصدي مغازه هاي زندان را رفيق دوست عنوان مي كند و مي گويد: اقتصاد زندان دست بچه هاي مرتبط با موتلفه است و مغازه ها به رياست آقاي رفيقدوست! سالن هاي خياطي و كفاشي با ابتكار لاجوردي در دست آنهاست. اين را خود زندانيان مي گويند. ساعت 30/7 هواخوري تمام شد و به اتاق رفتيم، ساعت 30/8 نماز جماعت خوانديم و بالاخره ساعت 9 شام خورديم؛ با سفارش آقاي شهرام و آقاي خزائي و رفيقدوست كباب از رستوران آوردند و " تخم مرغ و سيب زميني" بند ماند.
به گزارش برنا، شهردار اسبق تهران خاطرات اولين روز از اقامت در زندان اوين را منتشر كرد. غلامحسين كرباسچي با تشريح وضعيت خانواده و فرزندان خود در زمان دستگيري و اعزام به زندان مي نويسد: به جز هانيه، هدي و مادرش هم مرتب گريه مي كردند. هاجر صبح زود جدي و صميمي خداحافظي كرده و رفته بود. در ميان شعار و فشار از زير قرآن رد شدم. همه گريه مي كردند شايد تجربه جديدي بود. در بدرقه يك نفر تا زندان چه بايد مي گفتند؟ خداحافظي كردم و چند تلفن را جواب دادم.
وي با بيان اين مطلب كه قاضي اجراي احكام با مشاهده وي تنها به يك سلام اكتفا كرد، مي گويد: تعداد زيادي ماشين تا مجتمع قضايي مرا بدرقه كردند. با هماهنگي قبلي، بچه هاي حراست جلو مجتمع نبودند. من ترجيح دادم از در جنوبي وارد شوم. نگاه هاي خالي از عطوفت و منطق را پشت سر گذاشتم و تنها وارد يك اتاق شدم. قاضي اجراي احكام عمدا احترام نكرد و از پشت ميز بلند نشد. فقط سلامي كرد و تعارف كه بفرمائيد: درها را ببنيد، كسي وارد اتاق نشود... سرخود را پائين انداخته و به كاري كه معلوم است نمي كند مشغول بود. بعد از يك معطلي پرونده اي را برداشت.
كرباسچي در ادامه تصريح مي كند: قاضي گفت "خوب پرونده آقاي كرباسچي. شما حكم را مي دانيد؟" گفتم: "چيزي شنيده ام" و بعد با زحمت ورق زدن، حكم را پيدا كرد. بعد از چند لحظه گفت: خيلي خوب آماده است. بفرمائيد؟ گفتم:كجا؟ گفت: زندان. قاضي گفت كه نه، صبر كنيد بنويسم. دو نفر مامور اجرا وارد شدند و حكم را به آنها داد.
شهردار اسبق تهران با اشاره هاي كوتاهي به وضعيت داخلي زندان مي نويسد: وارد دفتر زندان شدم. يك پاسبان و دونفر لباس شخصي و يك خانم با حجاب كامل، كار فرم پركردن، انگشت نگاري و عكس را انجام مي دادند. آقاي احمد زاده، رئيس زندان و معاونش آمدند و با احترام و تعارف راهي بند شدم...با سلام و عليك و ابراز خوشحالي به بند يك وارد شدم. مقابل بند دادگاه ويژه روحانيت، سراغ آقاي كديور را گرفتم. در بند مقابل است. در دوطبقه ساختمان كه هفت اتاق و چند دستشويي و سه حمام و يك مسجد و حياطي براي هواخوري دارد، 195 نفر جا گرفته اند.
كرباسچي كه خاطراتش از اولين روز اوين را يك هفتهنامه سياسي منتشر كرده، رييس بند را اينگونه معرفي مي كند: رئيس بند، جواني است كه مي گويند انسان خوبي است و 16سال است در سازمان زندانها كار مي كند. از وجناتش برمي آيد كه آدم دگمي نباشد. نامه نوشته كه روزنامه هاي مختلف اينجا بيايد اما هنوز جواب نداده اند مي گويد كه بايد روزنامه هاي مختلف بيايد چون قوه قضائيه بي طرف است. به اتاق 5 كه تقريباً 3 در 4 است و معروف به اتاق راي بازي ها است و همه ساكنان آن هر پنجشنبه و جمعه به مرخصي مي روند راهنمائي مي شوم. تمام اين جمعيت جرمشان مالي است؛ يا چك و يا اختلاس يا مامور بانك. در اتاق ما آقاي ... رئيس بانك صادرات (پرونده افراشته پور) هم سكونت دارد.
عضو حزب كارگزاران در اين خاطرات متصدي مغازه هاي زندان را رفيق دوست عنوان مي كند و مي گويد: اقتصاد زندان دست بچه هاي مرتبط با موتلفه است و مغازه ها به رياست آقاي رفيقدوست! سالن هاي خياطي و كفاشي با ابتكار لاجوردي در دست آنهاست. اين را خود زندانيان مي گويند. ساعت 30/7 هواخوري تمام شد و به اتاق رفتيم، ساعت 30/8 نماز جماعت خوانديم و بالاخره ساعت 9 شام خورديم؛ با سفارش آقاي شهرام و آقاي خزائي و رفيقدوست كباب از رستوران آوردند و "تخم مرغ و سيب زميني" بند ماند.
وي ادامه مي دهد: شهرام هم موجود جالبي است؛ متصل حرف مي زند و ديگران مي گويند كه بايد مواظبش بود ولي مرتب حرف سياسي مي زند. جواني كه وكيل بند 2 است و مي آيد و مي گويد كه آقاي كديور احوال شما را پرسيده است، گفتم بگو كه من خواستم شما را ببينم. با شهرام و خزائي شام خورديم.
شايان ذكر است غلامحسين كرباسچي در سال 1377 به جرم اختلاس واگذاري هاي غير قانوني به 3 سال و 10 سال انفصال از خدمات دولتي محكوم شد كه پس از دو سال، با نگارش نامه اي و در خواست عفو، با آزادي او موافقت شد.
سه شنبه 23 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]