تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835193389
درآمدي بر توليد ثروت از علم در گفتگو با دكتر زلفي گل؛ كسي به پژوهشگر اعتماد نمي كند
واضح آرشیو وب فارسی:قدس: درآمدي بر توليد ثروت از علم در گفتگو با دكتر زلفي گل؛ كسي به پژوهشگر اعتماد نمي كند
*جواد صبوحي
اشاره :
پايه هاي قديم كاميابي فروريخته است. در طول تاريخ، اين نخستين بار است كه بشر مي تواند نانوتكنولوژي بيافريند. در تمام طول تاريخ بشر، منشأ كاميابي، دستيابي به منابع طبيعي مانند زمين، طلا و نفت بوده است. ناگهان ورق برگشته و دانش به جاي آن نشسته است.
در گذشته، وقتي سرمايه داران از ثروتشان سخن مي گفتند، منظورشان مالكيت بر كارخانه و تجهيزات و منابع طبيعي بود.
در آينده، وقتي سرمايه داري از ثروت خود سخن بگويد، سخن او بر سر ميزان دستيابي اش به دانش خواهد بود.
حتي زبان توليد ثروت عوض خواهد شد. جابه جايي پايه هاي قدرت از قدرتهاي نظامي و اقتصادي به قدرت دانايي، نظم جهاني را با تحولات اقتصادي و سياسي جوامع در جريان سازماندهي جديد مواجه ساخته و ازاين رو قوانين تغييرات اساسي كرده است.
لستر تارو، اقتصاددان ممتاز جهان، شرح مي دهد كه مبناي ثروت آفريني در اقتصاد امروز، دانش و تخصص است و كارآفرينان از دانش و اطلاعات ثروت مي آفرينند و هشدار مي دهد كه كشوري ثروتمند مي شود كه راه بر شكوفايي كاشفان و نوانديشان خود بگشايد.
به گمان تارو، منابع با ارزش و مولد ثروت اين عصر، انسانها هستند؛ به شرطي كه دانشمند، متخصص، كارورز، مخترع و مبتكر باشند. توانايي اقتصادي و وفور نعمت از بستر مغزهاي پيراسته از جهل و آراسته به دانش سربرمي آورد نه از بستر منابع طبيعي، حتي اگر نفت يا طلا باشد.
سومين انقلاب صنعتي دارد عناصر سازنده هرم ثروت را به ترتيبي جديد از نو مي چيند. كسي به درستي نمي داند كه قاعده بازي چيست. برندگان كساني خواهند بود كه ماهيت هرم ثروت را در اقتصادي متكي به دانش، زودتر دريابند.
دكتر زلفي گل، يكي از چهارده دانشمند بين المللي ايران براساس شاخصهاي مؤسسه اطلاعات علمي (ISI) و عضو هيأت علمي دانشگاه بوعلي سينا همدان، در گفتگويي با ما، به راه هاي توليد ثروت از دانش و بايدها و نبايدهايي كه در اين مسير بايد در پيش گرفت، مي پردازد:
* آقاي دكتر آيا مقصود از «توليد ثروت از دانش» صرفاً گذر از شيوه سنتي كسب سرمايه و سود، به شيوه نوين آن و در نتيجه انباشت ثروت در دست سرمايه گذاران بزرگ است؟
** منظور از توليد ثروت از دانش اين است كه انسان بر مبناي دانايي بتواند از منابع انساني و مادي موجود خود حداكثر بهره را ببرد و اين منابع را فرآوري كند، قيمت افزوده آنها را افزايش دهد و در زمينه توليد محصولات دانش بنيان، نوآوري كرده و كيفيت و استانداردهاي آن را افزايش دهد تا در دنياي رقابتي بتواند از استانداردهاي لازم براي رقابت در عرصه بين المللي و جهاني بهره مند شود. بنابراين، مقصود از توليد ثروت از دانش اين نيست كه ثروت در اختيار ثروتمندان قرار بگيرد و يا در بخش خاصي انباشته گردد؛ بلكه مقصود اين است كه بر اساس دانش و دانايي در جامعه اشتغالزايي صورت بگيرد و ديگر افراد بيكار حضور نداشته باشند و سرمايه هاي ملي كشور دچار افت بها نشوند و ضمن آنكه نيازهاي جامعه امروز برآورده مي شود، ارزش افزوده منابع مورد استفاده افزايش يابد و براي نسلهاي آتي سرمايه گذاري صورت گيرد. بنابراين، وقتي از توليد ثروت از دانش صحبت مي كنيم، يعني بايد به سمتي برويم كه از منابع موجود بيشترين بهره را ببريم.
* اصلاً زير ساختهاي توليد دانش به شكلي كه شما اشاره مي كنيد، در كشور وجود دارد؟
** اولين بستر آن اين است كه منابع انساني متخصص و دانش مدار تربيت كنيم. چون منابع انساني دانش مدار هستند كه قادرند از دانش ثروت توليد كنند. براي تحقق اين مسأله بايد به سوي پژوهش و ملزومات پژوهشي برويم؛ يعني اينكه هر كار و طرح جديدي كه قرار است ارايه شود، با پژوهش و كار كارشناسي همراه باشد تا اينكه معلوم شود چگونه و در چه مسيري بايد آغاز شود. خوشبختانه با توسعه تحصيلات تكميلي در كشور و افزايش تعداد پژوهشگران، بتدريج منابع انساني دانش مدار در داخل كشور تربيت مي شوند، اما نكته مهم اين است كه بايد بازار كار براي هنرنمايي نيروي انساني موجود وجود داشته باشد و دانش آموختگان در انديشه پشت ميز نشيني نباشند. آنها بايد با تخصصهاي خود در صنايع خصوصي و دولتي حضور داشته باشند و هر روز تلاش كنند تا انواع و كيفيت محصولات توليدي صنايع را بهبود بخشند و بتوانند در رقابت سازنده ملي و بين المللي تأثيرگذار باشند.
اجازه بدهيد اين مهم را با ذكر مثالي توضيح دهم. در كشور فنلاند به دليل سرماي زياد و آسيب به سيمهاي مخابراتي، امكان برقراري ارتباط تلفني وجود نداشت. اين موضوع به پژوهش و طراحي سيستمي منجر شد كه نيازي به سيم در آن وجود نداشته باشد و اين گونه بود كه موضوع ارتباط بي سيم مطرح گرديد. فنلاندي ها پس از چندي تلفن همراه را اختراع كردند و از هر يك دلار كه در اين زمينه هزينه كردند، 22 دلار سود به دست آوردند؛ ضمن اينكه صنايع و فناوريهايي كه براي توليد تلفن همراه ايجاد شد، هزاران اشتغال ايجاد كرد. بنابراين، بايد صنايع خصوصي و دولتي انحصار را بشكنند و رقابت در بعد ملي و بين المللي ايجاد شود. با رقابتي شدن هر صنعتي، بايد محصولاتي با كيفيت بيشتر و استاندارد بهتر توليد شود تا در اين ميدان بتوانند به حيات خود ادامه دهند. براي توليد محصولات با كيفيت بهتر، به افراد متفكر و نوآور و پژوهشگران نياز داريم. خوشبختانه، تربيت دانشجويان مقاطع تحصيلات تكميلي، به عنوان گام نخست در اين فرايند در حال انجام است. نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كرد، در خصوص صنعت نفت است.
پس از گذشت صد سال متأسفانه هنوز نفت خود را به صورت خام به فروش مي رسانيم. در صورتي كه اگر ارزش نفت و گاز خود را بدانيم، نه تنها آنها را نمي فروشيم، بلكه حتي جرأت نمي كنيم آنها را بسوزانيم و مصرف كنيم، چون ماده اوليه توليد انواع و اقسام محصولات است. بايد به جاي آنكه پژوهشگران ما در دانشگاه ها صرفاً بر روي تحقيقات بنيادي كار كنند و فعاليت آنها به مقاله منجر شود؛ پروژه هاي آنها را به زمينه هاي كاربردي و نيازهاي جامعه كه همان نفت خام و معادن است هدايت كنيم تا به جاي آنكه ما هر بشكه نفت خود را 75 دلار به فروش برسانيم، 75 سي سي از اين نفت را تفكيك كرده و با بهاي 75 دلار به فروش برسانيم. براي تفكيك و شناسايي اين مقدار، به صنايع تبديلي و پتروشيمي و به مهندسان و كارگراني كارآمد نياز داريم، ضمن آنكه مي توان از هر بشكه نفت كه 75 دلار به فروش مي رسد، دوهزار دلار نيز درآمد كسب و زنجيره اشتغال بلندي را هم ايجاد كنيم . اين مسأله به تفكر، جسارت و اعتماد به دانشگاه ها و پژوهشگران نياز دارد. رشته شيمي، سرآمد علوم كشور است، اما كدام وزير نفت به دانشگاه هاي ما براي تجهيز آزمايشگاه ها بودجه داده و دانشجويان ليسانس و فوق ليسانس را حمايت نموده و آنها را به فعاليت در حوزه نفت موظف كرده است؟ مي خواهم بگويم، مهمترين عامل براي بستر سازي اين مسأله، مديريت عالمانه، آگاهانه و شجاعانه است .
* شما در سال 83 در ضمن يك سخنراني، علاوه بر اهميت ايجاد دوره هاي تحصيلات تكميلي كه در اينجا هم به آن اشاره كرديد، موضوع وجود «استادان متخصص» را نيز براي ارتقاي توليد علم مدنظر قرار داده بوديد. با وجود تعدد دانشگاه هاي دولتي و خصوصي و مشغله استادان، آيا انگيزه اي براي فكر كردن آنها بر روي توليد علم و توليد ثروت از علم و پژوهش باقي مي ماند؟
** سؤال بسيار خوبي را مطرح كرديد. ببينيد، با حجم زياد دانشجوياني كه وارد دانشگاه هاي ما مي شوند، با كمال تأسف بايد گفت استاد در عين آنكه استاد تمام وقت دانشگاه دولتي است، به صورت نيمه وقت در دانشگاه آزاد هم تدريس مي كند. در دانشگاه پيام نور هم مشغول فعاليت علمي مي شود، چون نمي داند به جاي آنكه وقت خود را صرف تدريس بي كيفيت كند، مي تواند از تحقيق و پژوهش كسب درآمد كند، چون هيچ كسي در كشور ما حاضر نيست براي پژوهش هزينه كند و به پژوهشگر پولي را بدهد تا در زمينه خاصي تحقيق كند. ما نيروهاي انساني متخصص زيادي داريم. با انگيزه ترين آنها، همين دانشجويان فوق ليسانس و دكترا هستند كه ضمن آنكه مورد حمايت مالي قرار مي گيرند، مي توانند در آينده مشغول به كار شوند. بنابراين، استاد و نيروي متخصص وجود دارد اما مشكل اين است كه آنها مي خواهند با كمترين دردسر، بيشترين درآمد را كسب كنند چون مي دانند كسي به پژوهشگر اعتماد نمي كند و عده اي حتي حاضر نيستند براي تحقيقات در كشور هزينه كنند.
* بودجه هاي تحقيقاتي چطور؟ آيا نابرابري در توزيع اين بودجه ها ميان مراكز تحقيقاتي مي تواند به بي رغبتي پژوهشگران منجر شود؟
** براي توليد ثروت از دانش، بايد به حد نصاب علمي در كشور برسيم، ضمن آنكه از كبوتر نبايد به اندازه عقاب انتظار پريدن داشته باشيم و يا به عقاب بگوييم تنها مي تواني به اندازه كبوتر پرواز كني. بنابراين، نبايد دانشگاه ها و حتي استاداني را كه در دانشگاه هاي مختلف تحصيل مي كنند، با يكديگر مقايسه كرد. امروزدانش علم سنجي اين امكان را در اختيار ما قرار مي دهد تا به راحتي بتوانيم افراد را تحليل كنيم. ممكن است استادي در دانشگاه كردستان تدريس كند و اگر 200 ميليون تومان بودجه تحقيقاتي را در اختيار او قرار دهيد، به خوبي بتواند آن را هزينه نمايد، اما شايد استادي در دانشگاه شريف وجود داشته باشد كه اختصاص حتي يك ميليون تومان به او كار اشتباهي باشد، بنابراين اگر بخواهيم قضاوت صحيح و درستي از توزيع مناسب و بهره وري بودجه پژوهشي داشته باشيم، رشته علم سنجي اين امكان را به ما مي دهد .
* آقاي دكتر، با وجود تصديگري دولت در بخشهاي مختلف بويژه در بخش توليد فناوري، امكان توليد ثروت از دانش امكان پذير است؟ آيا وقت آن نرسيده است كه مجال بيشتري را براي حضور بخش خصوصي در اين زمينه فراهم كنيم؟
** دقيقاً بر روي نكته حساس و صحيحي دست گذاشته ايد. ببينيد، تا زماني كه اين گونه تضمين شغلي كه در كارمند دولت وجود دارد در استاد دانشگاه هم وجود داشته باشد كه پس از رسمي شدن خيالش راحت باشد كه ديگر هيچ كس او را بيرون نمي كند و لازم نيست كار زيادي انجام دهد، نمي توان به تحقق اين امر اميد داشت. من و ديگر استادان بايد 40 ساعت در دانشگاه حضور داشته باشيم. مي خواهم بگويم ما نظام ارزشيابي صحيح و قاطعي در بخش دولتي نداريم. تنها چاره آن اين است كه بخش خصوصي را به رسميت بشناسيم و دولت از اين بخش حمايت كند. در بخش خصوصي، افرادي كه عالمانه تر و جسورانه تر وارد كار مي شوند و دانش بيشتري دارند، مي توانند توليد ثروت بيشتري كنند و گوي سبقت را از ديگران بربايند. دولت به جاي اينكه هر روز تصديگري خود را افزايش دهد، بايد مديريت كند و توليد را به بخش خصوصي واگذار نمايد و درعوض نقش نظارتي خود را به صورت كامل انجام دهد.
*شعاري كه سه دهه است تكرار مي شود ارتباط صنعت و دانشگاه است. براي همين منظور، دفاتري در دانشگاه ها با همين عنوان تأسيس شد، اما تحقق اين موضوع همچنان به كندي پيش مي رود. به نظر شما، صنايع كشور چقدر از ظرفيت نخبگان در اين زمينه استفاده كرده اند و براي حضور نخبگان در صنعت چه بايد كرد؟
** دو دليل وجود دارد، نخست اينكه صنعت ما صنعت مونتاژ است. كودكي است كه متولد علم توليدي كشور نيست؛ بنابراين بند ناف آن به علم كشورهاي ديگر وصل است. اصلاً سياست بسياري از كشورهاي ديگر مثل ژاپن اين گونه است؛ يعني تنها فناوري را به كشور ما مي فروشند و مقدار پولي كه بابت آن به دست مي آورند، برايشان اهميتي ندارد بلكه آنچه مهم است سود خدمات پس از فروش است. بنابراين، صنايع ما در هر جا كه نياز پيدا كنند، به دنبال ساده ترين راه حل يعني كشوري كه فناوري مربوط را به آنها فروخته است، مي روند. ديگر آنكه مديران ما نيازي به فعاليت در داخل كشور احساس نمي كنند؛ چون مدير يك صنعت مي داند اگر با يك كشور خارجي قرارداد منعقد كند، امتيازهاي ويژه اي مثل سفر به يك كشور خارجي، پورسانت و... را به دست مي آورد، اما اگر با يك پژوهشگر داخلي قرارداد خود را منعقد كنند، امتيازهاي اين چنيني را به دست نمي آورد. ما براي ايجاد اين ارتباط، به فرهنگ بسيجي نياز داريم. اين مسأله هم ابتدا بايد از مديران اجرايي كشور شروع شود. آنها بايد به پژوهشگران اعتماد كنند. اگر قرار است پروژه اي با يك كشور خارجي براي رفع معضل صنعت انجام شود، ابتدا بايد مطمئن شويم داوطلبي در داخل كشور براي حل اين مسأله وجود ندارد و سپس به سراغ كشورهاي خارجي برويم، در صورتي كه در حال حاضر اين اهتمام وجود ندارد.
* مسأله اي كه به نظر مهم مي رسد، «ارتقاي دانش بومي است». شما به رسالت مديران در اين زمينه اشاره كرديد، مي خواهم سؤال كنم آيا مديران ما تفكر ارتقاي دانش بومي را در ذهن خود ايجاد كرده اند؟
** علم به مفهوم عام آن، بومي و غير بومي ندارد. علم مثل نور است كه نمي توان مانع آن شد و يا مثل آب است كه اگر جلو آن را سد كنيد، باز هم از محلي نفوذ مي كند. نكته مهم اين است كه بايد بسترهاي توليد علم در كشور وجود داشته باشد؛ براي مثال، در زمينه بيماري يك گياه در كشور ما تحقيق مي شود و امكان دارد همين تحقيق در چند نقطه دنيا نيز انجام شود. مهم اين است كه پژوهشگر داخلي بداند مشكلات اين پژوهش را چگونه حل كند. مهم اين است كه براي توليد علم بومي روش تحقيق را بدانيم، در اين صورت است كه مشكلات خاص خود را به عنوان مسأله تعريف و با روش تحقيق خود آن را حل مي كنيم؛ يعني با روشهاي استاندارد حل مسايل علمي مشكلات و مسايل خود را حل كنيم تا اگر پژوهشگر داخلي به خارج از كشور سفر كند، بتواند مسايل آنها را هم حل كند. بنابراين، طرح بحث علم بومي بايد با اصلاحاتي همراه باشد.
* گام نخست براي وارد شدن به اين عرصه را چگونه و با چه شتابي بايد آغاز كرد؟
ما در كشور خود بايد به يك وحدت رويه برسيم و برخي از كارها را جسورانه انجام دهيم. براي مثال، موضوع انرژي هسته اي را به يك پروژه ملي تبديل كرديم. بايد اين مسأله را كه منابع خام خود را بفروشيم، به پروژه ملي تبديل كنيم و در پي راهكارهاي آن باشيم.
چرا بايد نفت و گاز و منابع خام خود را بفروشيم؟ نسلهاي آينده از ما سؤال خواهند كرد؟ بنابراين رسانه هاي جمعي بايد فرهنگ سازي كنند تا قدر سرمايه هاي خود را بدانيم. نكته ديگر اينكه ما به يك پالايش فرهنگي در زمينه هاي مختلف نياز داريم. مشكل ما در توسعه اين است كه از نظر فرهنگي آموخته ايم آن قدر كار كن تا نيازهاي روزمره ات رفع شود.
بايد اين فرهنگ را بازسازي كنيم و نگاهمان را به ثروت و سرمايه تغيير دهيم؛ يعني همان طور كه بايد افراد در علم، اخلاق و ايمان سرآمد باشند، در زمينه ثروت هم مي توانند سرآمد باشند و اين ثروت را مي توانند در راستاي اشتغالزايي جامعه به كار بندند.
سه شنبه 23 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[مشاهده در: www.qudsdaily.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 189]
-
گوناگون
پربازدیدترینها