واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: يادداشتكافران علم
پويا جبل عامليخداوند بارها و بارها در قرآن كريم، به اين مساله اشاره ميكند كه كافران را راهي به درك حقيقت نيست زيرا اعتقاد آنان در ديدگانشان زينت يافته است و پيامبر را از اندوه بر حذر ميدارد كه رسالت وي تنها ابلاغ پيام الهي است.
اين بيان قدسي اگر بخواهد در قالب ادبيات امروزي ترجمه شود، به اين مضمون خواهد بود كه پارادايم هر فرد برايش چون حقيقتي خدشهناپذير است. به همين علت است كه كافر قادر نيست پيام الهي را دريابد زيرا كه آن ارمغان نابودي الگوي فكري بوده است كه همواره بدان اعتقاد داشته و با آن زندگي كرده است. پس راه دريافت كلام حق چيست؟ خارج شدن از موضعي كه اعتقاداتت زينت ديدگانت است، به عبارت ديگر گوش فرا دادن به سخن ديگري فارغ از پيش ذهنيتي كه همواره با تو است. اين است، آن نكتهاي كه خداوند در قرآن بدان اشاره داشته است.
اما اين درس قدسي تنها پيرامون اعتقادات ايماني نيست. در موارد مختلف شاهد آن هستيم كه پيش ذهنيتها آدمي را از پذيرش تفكرها و روشهاي غير خودي باز ميدارد. اين مساله چه در ميان عوام و چه خواص مشهود است. استاد كاري را در نظر بگيريد كه حاضر نيست روش جديدي را براي كار خود امتحان كند يا متاسفانه استاد دانشگاهي را در همين چند سال اخير در نظر آوريد كه ميانگاشته است اينترنت پديدهاي زودگذر براي تفريح جوانان است و حال ميفهمد كه چه اشتباهي كرده است و وقتي دانشجويان از وي آدرس الكترونيكي ميخواهند، مجبور است براي حفظ آبروي خود آدرسش را امري خصوصي بداند.
همه اينها مثالهايي است در تاييد اين بينش قرآني. اما بگذاريد اين مساله را كميبيشتر بشكافيم و كانون توجه خود را معطوف فضاي علميكنيم. شايد در نظر اول تصور شود صرف فراگيري يك علم تا مقاطع بالاتر فرد را مبدل به عالميميكند كه به آنچه فراگرفته است ايمان دارد و در اصطلاح بتوان به آنان لقب «مومنان علم» را داد. اما اين ديدگاه با كمي آزمون شهودي رنگ ميبازد. اگرچه باز در قرآن كريم خداوند به عالماني كه براي ديگران نسخه ميپيچند و خود بدان عمل نميكنند هشدار ميدهد و مورد مذمت قرار ميگيرند، اما قشر مورد بحث ما لقب عالم را بر خود دارند، اما با رد آنچه فرا گرفته اند ديدگاههايي را در تضاد با علم خود براي جامعه خويش بيان ميكنند و مردمان بنا بر لقبي كه آنان دارند و خود را متخصص در تشخيص نميدانند به آنان تكيه ميكنند. ليك چرا اينان فارغ از علم خود اظهارنظر ميكنند؟
پاسخ بدين پرسش همان بينش الهي را ميطلبد. اين قشر با همان پيشذهنيتهايي كه توسط جامعه، خانواده و عقايد سنتي بدانان ارث رسيده است كمر به تحصيل بسته اند و ظرفيت عقيدتي آنان تاب پارادايمهاي تازه را حتي از مجاري علم ندارد. در علوم انساني بيش از علوم ديگر درك مباني علميوابسته به پذيرش اين الگوهاي فكري است و عدم پذيرش آن، محصلان علم را به مدركداراني تبديل ميكند كه در كسوت عالم همان پيش ذهنيتها را تكرار ميكنند.
كافران ايماني كلام حق نميشنوند؛ چرا كه كفرشان برايشان زينت يافته و كافران علم سخن علم را درنمييابند كه اعتقادات پيشينشان برايشان حق است. اما اين كافران را گستاخي تا آنجاست كه رداي مومنان علم بر تن دارند و واي بر آن روز كه آنان رداي عمل و سياستگذاري هم بپوشند.
بيسوادان و عوام، كافران علم نيستند زيرا بينش علم بدانان نرسيده است و چه بسا كسي در علميحاذق باشد و در ديگري بدون نظر و اين ترجمه به رد علم نميشود. آناني مثلا كافر به علم اقتصادند كه درس خواندهاند و درس هم ميدهند، اما در سخن و عمل خلاف آنچه از علم فراگرفتهاند عمل ميكنند. حال چه بر سر جامعهاي ميآيد كه كافران علم را جايگاهي باشد براي سياستگذاري؟ چه بر سر اقتصادي خواهد آمد كه اقتصاددانان تاثيرگذارش از نحله مورد اشاره است؟ چه گريزي است از كافران علم و كدامين ابزار كفر آنان را بر ملا ميدارد؟
سه شنبه 23 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 178]