واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: امروز خبری خوندم که دلم شکست
دوستی از پیشم رفته که خیلی دوسش داشتم
حالا نمی دونم چی کار کنم
گل یاس اشک بارون کم شد
زمین تر و خیس تر شد
گل یاس عشق لاله گم شد
لحظه ای آه و ناله گم شد
گل یاس لحظه ای با نسیم نشست
گونه تر شد چون دل غریب شکست
گل یاسم رنگ باران دارد
چهره ای هم چو بهاران دارد
گل یاسم از یاس هم سر است
بین گلها از همه برتر است
گل یاسم لحظه ای جا ماندم
نگو در کنار خار تنها ماندم
گل یاس لحظه ای در کنارم بنشین
اشکها یم را در نگاهم تو ببین
این دل تنگ تو را میخواهد
لحظه ای لحظه ای لحظه ای سنگ تو را می خواهد
گل سنگم دل تنگم
واسه تو شده يك رنگم
تو يك رنگي تو قشنگي
زير بارون تو مي خندي
تويي اون همه دل تنگي
ياس من چقدر قشنگي
زير لب من هميشه
گريه پيشه مثل بخار روي شيشه
قطره اشك روي گونه زد جوونه
مي خواد از تنهايي بخونه
ولي سخته بي تو بودن
زير افتاب توي خونه
دل تنگ مي شه ديوونه
ولي زيباست باز گريستن
باز به يادت اشك ريختن
ولي تنهام بي بهونه كنج خونه
باز دلم با غم ميمونه
داره از اومدن مي خونه
من ز افتاب نگاهي دم زدم
با نگاهي اسمان بر هم زدم
من ز اشكي باز باران يافتم
لحظه اي بر اين دلم من تاختم
من دلم گم كرده راهي بيش نيست
سوخته در حسرت نگاهي بيش نيست
من ز سوي اتش و خون امدم
من چو لاله چشم گريون اومدم
من سراسر شوق ديدار تو ام
آتشم افتاده در خواب تو ام
من عزيزم را ز گلها يافتم
شاخه گل به پايش انداختم
:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(:(
من هميشه مثل شيشه توي بارون مي درخشم
دل تنگم بي هيچ پيشه رول قلب تنگ بيشه
با يه تيشه نوشت كه بي تو زندگي هيچي نميشه
من نگاهم بي غرورهمثل برف رنگ نوره
من صدام رنگ ترانست شعر سرودنم بهانست
من سكوتم رنگ درد مثل پاييز زرد زرد
من دلم هم رنگ درد زير چشمم اشك سرد
من هميشه چشم به راهم تا هميشه تويي پناهم
آري ديگر دل شكسته را در ماني نيست
آري ديگر اشك ريخته شده را راه برگشتي نيست
آري ديگر تن شكسته را نمي توان خواند
آري ديگر مرگ هم نمي تواند تنهاييم را پاسخ باشد
اكنون من تنها تر از هميشه بر سر در خانه ي تنهايي مي نشينم و چشم انتظار خواهم ماند تا كسي بيايد وگونه خيس مرا پاسخ باشد حتي ديگر تنهايي هم از بودم با من نالان است اي خدا آسمانت را گو ببارد كه دلم براي شبنم ياس تنگ شده خداي من نسيم را گو بوزد تا من تنها نباشم
نا مه اي دارم از سر نيايش
كه كند ياس بامن سازش
نامه اي براي سكوت
براي لحظه اي كه با تو بود
من بگويم كه سخت است پاييز
اين درخت شكسته ستيز
آن قدر اشك در چشم است
كه دلم ز ديدنت تشنست
آن قدر گل زبالينم
كه تويي ياس ديرينم
من فقط ياس خواهم
لحظه اي قطره اي احساس خواهم
من دلم گرفته بود اومدم باز بنويسم اي كاش مي شد اين اشكاي ادم موقع نوشتن ديده بشه ولي خدا كنه تو كه مي خوني اين متنهارو براي يك لحظه ام شده درد دل من رو بفهمي به اميد روزي دوبار جان دوباره گيرم
#@!#@!#@!
می خواستم نام تو را نویسم
ولی آسمن بر تن ابر نوشت
می خواستم نام تو را فریاد زنم
ولی فریاد کرد نسیم در دشت
می خواستم در بهار تو را یاد کنم
که درخت با شکوفه تو را یاد کرد
می خواستم در خزان برایت بمیرم
که برگ خشکیده به عشق تو از درخت افتاد
ومی خواستم تنها نمانم
ولی باز...........................................
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]