واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مديريت را مي توان بعنوان هماهنگ ساختن نيروي اجتماعي افراد در يك سازمان تعريف كرد . افراد از اين طريق مي توانند در قالب يك واحد سازماني فعاليت مطلوبي از خود نشان دهند ، لازمه اين هماهنگي شناختن سلسله روابطي است كه از ميان گرايشهاي مختلف اجتماعي انسانها وجود دارد . بمنظور شناسايي اين روابط و به خاطر نيل به اهداف مورد نظر است كه مديريت در تحقق مقاصد سازماني نقش بسزايي دارد .
كار و زندگي در سازمانهاي جديد ، افقهاي جديدي از ارتباط را براي انسان گشوده است . مديران وكاركنان ناگزيرند براي تصميم گيري دور هم بنشينند و با تبادل نظر راه حلهاي مختلف را مورد بررسي قرار دهند و در نهايت بهترين راه حل را پيدا كنند . ابلاغ تصميمات ، فرامين و سياستهاي سازماني از سلسله مراتب بالاتر سازمان به سطوح پايين اجرايي نياز به پيمودن مجاري ارتباطي گوناگون دارد . در خيلي از مواقع ، عدم برقراري ارتباط مناسب قبل از اجراي برنامه هاي تغيير سبب پيدايش مقاومتهاي شديدي در مقابل تغييرات پيشنهادي مي گردد . حل مشكلات كاركنان و ارباب رجوع محتاج به همكاري و تبادل نظر و درك مشكلات آنهاست .
اگر همه كارها و وظايف مديريت را در كنار هم گذاشته و آنها را از نظر حجم ، تكرار و فراگير بودن مورد مقايسه قرار دهيم هيچ يك از كاركرد ها به اندازه ارتباط تكراري ، فراگير و پر حجم نيست . اگر چه ارتباط هميشه بخودي خود هدف نيست ولي بعنوان مهمترين ابزار مديريت در همه كاركردهاي مديريت دخالت دارد . برنامه ريزي ، سازماندهي ، نظارت و كنترل ، رهبري ، ارزشيابي و تصميم گيري بدون برقراري ارتباط ممكن و اثربخش نخواهد بود . در عصر حاضر با وجود رسانه ها و ابزار هاي ارتباطي گوناگون كه در سايه پيشرفت علم و تكنولوژي پديد آمده است سازمانها در معرض تغييرات فراوان قرار دارند . اين تغييرات براي هماهنگي با سازمانهاي رقيب و بزرگتر و همچنين عوامل متعدد بيروني ضروري است . سرعت دستيابي به اطلاعات و همكاري با ديگران به منظور سازگاري يا مقابله با عوامل نامساعد خارجي فقط با ارتباطات و روابط سريع و اثربخش امكان پذير مي باشد . مري پاركر فالت در كتاب تجربه خلاق مشكل اصلي و اساسي سازمانها در تمامي سطوح و انواع اعم از سازمانهاي آموزشي ، بازرگاني ، صنعتي و غيره را ساخت و نگهداري روابط انساني پويا و هماهنگ مي داند . از نظر وي داشتن رابطه با زير دستان از وظايف مهم مدير است به اعتقاد فالت اختلافات و مسائل و يا تعارضات داخل سازمان بايد از طريق مشورت ، كنفرانس و يا از طريق همكاري حل شود . او بر با ارزش شمردن تفاوتهاي فردي و حتي تعارضات و اختلافات در سازمان بعنوان يك جريان طبيعي تاكيد دارد و معتقد است كه تعارض الزاما سبب عدم كارايي سازمان نمي گردد . تعارض ، تفاوتهاي ارزشمند اجتماعي و فردي را به منصه ظهور مي رساند و اين وظيفه مدير است كه بايد از تفاوتها بعنوان معيارهاي پرارزش در شناخت مشكلات بهره گرفته و موجبات بهبود سازمان و رسيدن به اهداف آن را فراهم سازد . هانري مينتز برگ يك سوال مهم را مطرح مي كند : آيا مديريت زور و اجبار است ؟ بدون شك بسياري از مديران و حتي آنان كه خودكامه هستند مديريت را زور و اجبار نمي دانند و آن را نمي پذيرند . پس اگر مديريت را زور و جبر ندانيم بايد اختيار و آزادي عمل به زير دستان بدهيم و تلاش كنيم كه دامنه اين آزادي هر چه بيشتر گسترش يابد . البته منظور دادن آزادي بي قيد و شرط نيست بلكه آزادي با توجه به اتخاذ روشها و قوانين فعاليت و كنترل گروهي است كه در آن شرايط تحت كنترل قرار مي گيرد . به نظر پيو براي برقراري روابط انساني مدير بايد به زير دستانش اعتماد و اعتقاد داشته باشد . سنگ زير بناي ايمان و اعتقاد ، شناخت افراد است . اگر افراد را بشناسم و به آنها ايمان داشته باشيم روح عدالت و زيبايي به وجود مي آيد . موفقيت هر مدير بستگي به كار او با ساير كاركنان دارد و كار با كاركنان منوط به برقراري رابطه مناسب با آنهاست . مطالعات پژوهشگران حاكي از آن است كه " 90 درصد از اوقات مديران صرف كاركردن با كاركنان مي شود و فقط 10 درصد بقيه اوقات صرف انجام دادن ساير امور مي شود . بنابراين شكست مديران را بايد در فقدان تواناييشان در برقراري ارتباط مناسب دانست نه در نتيجه عدم برخورداري از مهارتهاي فني " .
به عقيده نگارنده ، مديريت يعني كاركردن با انسانها ، ميان انسانها و براي انسانها . در اين مفهوم ، هر مديري با همكاري افراد ديگر كار مي كند و بدون وجود آنها موفقيت او امكان پذير نيست . مدير بايد بعنوان عضو گروه مورد پذيرش ديگران باشد و او را متعلق به خود بدانند . بديهي است كه مديريت بدون وجود انسان بي معني است و مهمترين جنبه كار با انسانها برقراري روابط انساني با آنهاست .
اهميت و حساسيت ايجاد روابط انساني ، آن را بعنوان يك دانش مطرح مي سازد ، اما علاوه بر قبول اطلاق دانش براي روابط انساني ، بايد آن را هنر و مهارت نيز دانست . ايجاد روابط انساني ظرافتها و شيوه هاي خاصي نياز دارد كه علاوه بر طلب دانش ، هنرو مهارتهاي ويژه أي را در شرايط زماني و مكاني خاص مي طلبد .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 501]