واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: سياست - چرا فارس آري؛ VOA نه؟
سياست - چرا فارس آري؛ VOA نه؟
ابراهيم يزدي:مصاحبههاي اخير برخي فعالان سياسي شاخص جناح اصلاحطلب همچون دكتر يزدي، دبيركل نهضت آزادي ايران و عباس عبدي با واكنشها و پرسشهايي در محافل سياسي و رسانهاي مواجه شد. در اين زمينه، اخيرا محمدجواد روح، روزنامهنگار، در مطلبي در وبلاگ شخصي خود به نقد اين اقدام از منظر «عمل سياسي» پرداخت و آن را نوعي مشروعيت بخشيدن به رسانههايي دانست كه در سالهاي اخير كاملا در جهت مقابله با جريان اصلاحطلبي و دموكراسيخواهي برآمدهاند. وي از اين زاويه با اشاره به خودداري چهرههايي چون دكتر يزدي با رسانههايي چون VOA (كه او هم اين كار را تاييد كرده)، مصاحبه با رسانههايي چون خبرگزاري فارس را به عنوان «لبه ديگر قيچي مخالفان اصلاحات» زير سوال برده است. همچنين، «علي افشاري» عضو سابق دفتر تحكيم وحدت نيز در مقالهاي به بخشي از اظهارات دكتر يزدي درباره فعالان سياسي مهاجرت كرده به آمريكا انتقاد كرده بود. دكتر يزدي در اين يادداشت كه براي وبلاگ محمدجواد روح ارسال شد، به اين پرسشها پاسخ داده است:
1- چرا مصاحبه با فارس و نه با صداي آمريكا؟ چند سال قبل، زمان حيات مرحوم مهندس بازرگان، شوراي مركزي نهضت آزادي ايران مقرر داشت كه شخصيتهاي شناخته شده نهضت با رسانهها و خبرگزاريهايي كه در ايران دفتر يا خبرنگار ندارند، نبايد مصاحبه كنند، مگر با تصويب شوراي دلايلي براي اين تصميم وجود داشت. در مواردي كه خبرنگار صداي آمريكا به تهران آمده بود به خواست او براي مصاحبه جواب مثبت دادم. اما علاوه براين مصوبه، صداي آمريكا در سالهاي اخير بيش از پيش، مواضع ضداسلامي و ضدشخصيتهاي برجسته و خدمتگزار ملي ايران اتخاذ كرده و ميكند و عملا و بهطور آشكار از نقش خود بهعنوان يك رسانه خبري فاصله گرفته است. اما فارس بخشي از واقعيتهاي سياسي- فرهنگي جامعه ماست. از وابستگيها و سوابق آنها هم بيخبر نيستيم و مرزبنديهاي سياسي كاملا روشن است. اما اين گروههاي اصلاحطلب و دموكراسيخواه، از جمله نهضت آزادي ايران هستند كه براي ايجاد جامعه مدني تلاش ميكنند. در جامعه مدني همه گروهها و نه فقط اصلاحطلبان، بايد حق حيات و حضور داشته باشند. سخن اصلي ما با گروههاي سياسي راست اين است كه ايجاد يك جامعه تك گفتار امكان ندارد. همه گروههاي سياسي، از هر طيفي بايد حضور ديگران را بپذيرند و با آنان، به جاي استفاده از داس و درفش، به گفتوگو بپردازند. اگر گروهاي راست حاضر نيستند با دگرانديشان به گفتوگو بنشينند، آيا نيروهاي سياسي دموكراسيخواه، نبايد از فرصتها براي گفتوگو با اين گروهها استفاده كنند. هنگامي كه اين گروهها حاضر به گفتوگو با دگرانديشان ميشوند، ما نبايد اين فرصتها را از دست بدهيم. همانطور كه خود شما در مقدمه نقد خود اشاره كردهايد، اين گفتوگو حركتي مثبت، قابل تامل و توجه است. آيا تعارضات ميان گروههاي سياسي را ميتوان با قهر و خشونت حل كرد؟ اگر قرار باشد براي حل مناقشات دروني از نيروي قهر و خشونت استفاده شود، آن گروههايي برنده ميشوند كه زور بيشتري دارند. اين نوع گفتوگوها در واقع به نوعي تحميل راهكارهاي گفتوگو به جاي خشونت به گروههاي زورمدار است. شما حتما ميدانيد و شنيدهايد كه من بارها به دوستان جوان عزيز دانشجو توصيه كرده و ميكنم كه با دانشجويان بسيجي يا حتي نماينده ولي فقيه بروند و گفتوگو كنند. مواضع خودشان را، آن هم با قاطعيت، اما با منطق و در چارچوب قانون توضيح بدهند. گفتوگو، در هيچ سطحي، خواه ميان دولتها و خواه ميان گروههاي مخالف و متعارض به معناي سازش نيست. بلكه ميتواند موجب كاهش تشنجات و فراهم آوردن فضاي مناسب براي حركت دانشجويي باشد. مصاحبه با صداي آمريكا هيچ بازتاب يا پيامد مثبتي از اين دست براي جنبش اصلاحطلبي ايران در بر ندارد. و اين دو را نبايد با هم مقايسه كرد.
2- مصاحبه من و ساير دوستانمان با فارس نه از سر ناچاري و افلاس و بيتريبوني بود و نه به خاطر فشار آنها يا براي كاهش فشار بر نهضت آزادي يا واكنشي به تهديد و جلب اين جانب توسط دادگاه. اولا اگر قرار بود ما مصاحبه با فارس را به خاطر نياز به رسانه بپذيريم، مصاحبه با صداي آمريكا را كه به مراتب قويتر و پربينندهتر از فارس است، ميپذيرفتيم. ثانيا مدتهاست كه خبرنگاران فارس به من و ساير دوستان ما در نهضت براي مصاحبه مراجعه ميكردهاند. شرط ما اين بوده است كه مطالب ما را عينا، بدون دخل و تصرف منتشر سازند. بعد از چندبار نقض عهد بالاخره اين شرايط كموبيش رعايت ميشود. آنها در اصرار خود به مصاحبه با دگرانديشان سياسي و فكري دلايل و انگيزههاي خود را دارند. و اگر آنها حاضر شوند ديدگاههاي دگرانديشان را بدون دخل و تصرف منتشر سازند نبايد از پذيرفتن آن امتناع كرد. ثالثا فشارهاي امنيتي بر نهضت آزادي همچنان ادامه دارد و به فضل الهي ما نيز همچنان آماده پرداخت هزينهها هستيم. سنت غالب در مبارزات بيش از 50 ساله فعالان نهضت آزادي اين بوده است و امروز هم ميباشد كه هر كجا پاي منافع و مصالح ملي در ميان باشد سازش و گريز از انجام وظيفه بهخاطر هزينه جايي ندارد. ممكن است در تشخيص موقعيت و ضرورت اشتباه بكنيم اما سازش هرگز.
3- آيا مصاحبه با فارس به معناي به رسميت شناختن آن توسط دگرانديشان، نهضت آزادي يا اينجانب است؟ آيا آنان نياز دارند كه توسط اين گروهها و افراد به رسميت شناخته شوند؟ يا بر عكس است؟ و اين فارس است كه حضور اين فعالان و گروههاي سياسي را پذيرفته است.
4- من در اينجا از فرصت استفاده ميكنم و چند نكته را درباره مصاحبه خود با فارس اصلاح يا تكميل ميكنم. اول اينكه همه آنها كه تحت فشارهاي امنيتي از ايران رفتهاند يا تمام فعالان جنبش دانشجويي ايران، چه در دفتر تحكيم وحدت يا بيرون از آن، با سياستهاي مداخلهجويانه دولت آمريكا موافق نيستند. دوم آنكه اگرچه در آن مصاحبه نگفتهام، اما بارها گفتهام و باز ميگويم كه، اگر چه با روش سياسي اتخاذ شده توسط بعضي ناراضيان بيرون از كشور موافق نيستم، اما مقصر اصلي در آوارگي يا پناه بردن تني چند از فعالان سياسي يا دانشجويي به خارج از كشور را دستگاه امنيتي كشورمان ميدانم، كه فضا را آنچنان تنگ و طاقتفرسا ميكنند كه براي برخي جز ترك خانه و كاشانه راهي باقي نميگذارند و البته زمينههاي تشويقي را نيز با عدمپيگيري پروندههاي آنان فراهم ميسازد. متاسفانه مسوولان كشور ما يا تاريخ نميخوانند يا از آن پندي نميگيرند.
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]