واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: كتاب - زندگي در سرزمين عجايب
كتاب - زندگي در سرزمين عجايب
مهرداد ظريفي:خانم مارپل بيشتر از آنكه كارآگاه باشد و بخواهد به داد مردم برسد يك فضول تمامعيار است؛ پيرزني خانهنشين كه گهگاه از سر شيطنت و فضولي در مسير ماجرايي قرار ميگيرد و براي حل مشكلات نقشه ميكشد؛ يكي از همان زنهاي تيزبين انگليسي كه مو را از ماست بيرون ميكشند. براي همين هم حس پليس محلي روستاي كوچك «سن مري ميد» نسبت به او آكنده از عشق و نفرت است. او را دوست دارند چون از عهده پروندههاي سخت و گيجكننده برميآيد و به داد اسكاتلنديارد كمهوش و حواس انگليس ميرسد، همه از او متنفرند چون مدام در كارشان دخالت ميكند و با حضورش بر سر انواع و اقسام جنايتها، مانع فعاليت آنها ميشود. همين حس را هم مردم سنمريميد نسبت به او دارند. پيرزنها حامي او هستند و افراد جوان چندان از پيگيري و اخلاقگرايي و پند و اندرزهاي مدام او دل خوشي ندارند. با اين همه، او خانم مارپل است؛ كاراكتري كه ميتواند امنيت را به جامعه خوشوخرم انگليسي برگرداند و در اوج كهولت، همچنان خار چشم جنايتكاران باشد. چه كسي باور ميكند پيرزني خموده و تنها، با حافظهاي رو به زوال بتواند راز جنايتهاي غريب را برملا كند و قاتلهاي مجنون را به دست قانون بسپارد؟ آن هم كسي كه دور از هياهوي شهر، در روستا زندگي ميكند و بيشتر از همه هم به فكر باغچهاش است؟ اما همين خانم، به سياق تمام كارآگاههاي مشهور اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 ميتواند با تكيه بر جزئيات و توجه به نكات معمول و پيش پا افتاده، از عهده حل هر جنايتي برآيد. او مثل بيشتر قهرمانهاي كتابهاي پليسي از هوش خارقالعادهاي برخوردار است و ميتواند به راحتي هر ماجرايي را تحليل كند. آگاتا كريستي با اين شيوه شخصيتپردازي، مخاطبانش را مقهور خود ميكند. اصولا خواننده كتابهاي او در بيشتر اوقات نميتوانند به نتايجي كه كارآگاههاي كريستي ميرسند، برسند. آنها يا تجربههايي دارند كه خواننده از آنها مطلع نيست و يكدفعه با آن روبهرو ميشود يا اطلاعاتي به دست آوردهاند و به نتايجي رسيدهاند كه مخاطب نميتواند از آنها سر در بياورد. اين سنت پليسينويسي در انگلستان است كه ابركارآگاههايي ميسازند تا مخاطبان داستانها از روبهرو شدن با هوش و استعداد و قابليت آنها ذوقزده بشوند. اين ابركارآگاهها اصولا در جامعهاي آباد و امن زندگي ميكنند كه هر خلافي ـ ولو كوچك و جزئي ـ ميتواند آزاردهنده باشد. آنها ساكن شهرهايي هستند كه «تعادل» در زندگي روزمره وجود دارد و تلاش همه حفظ همين خوشي ابدي است. خانم مارپل در رمان «نمسيس» هم دنبال حفظ چنين موقعيتي است. كريستي در همان ابتداي داستان، زاويه ديد مارپل را بيان ميكند. وقتي مارپل ميگويد: «عشق، احساس خطرناكي است، شايد خطرناكترين احساس آدمي باشد...» ديدگاه اين پيرزن نمايان ميشود. اگر چه در اين داستان برخلاف هميشه يك آدم خوش بر و رو و صالح و جنتلمن نيست كه از او كمك ميخواهد. او اين بار طرف يك جوان بدكاره را ميگيرد كه بارها به اتهامهاي مختلف كارش به دادگاه و پليس كشيده شده است. اگرچه آگاتا كريستي چون طرفدار ارزشهاي بورژوازي عصر خود است، تن به تغيير شرايط جامعه در اواسط قرن بيستم نميدهد و همه گناه را به گردن «ژن» مياندازد. اينكه پسر يك مرد موقر و جنتلمن، خلافكار و جاني شده تقصير جامعه نيست، بلكه مقصر اصلي احتمالا جهشهاي ژنتيكي است كه در بدن اين پسرك رخ داده! انگار جامعه و حوادث آن هيچ ربطي به انسانها ندارند و روايت جنايتها متعلق به سياره ديگري است. خانم مارپل مثل تمام كارآگاهان قديمي، عنوان نماينده «جامعه اخلاقي» تمام سعياش را ميكند تا اين لكه ننگ را از ميان بردارد و آرامش مختل شده جامعه را با سرفرازي به آنها برگرداند. به اين ترتيب داستان «نمسيس؛ فرشته انتقام و عدالت» جان ميگيرد. مارپل كه ديگر قدرت سابق را ندارد[كتاب در سال 1971 نوشته شده و آگاتا كريستي بعد از اين رمان، تنها يك اثر ديگر نوشته است] از طريق نامهاي به كاري عجيب دعوت ميشود. معمايي كه بدون اطلاعات قبلي بايد آن را حل كند و پسر يك فرد پولدار را از مخمصه نجات دهد. كريستي در اين اثر با اينكه سعي كرده از الگوهاي كلاسيك پليسينويسي استفاده كند، اما گاهي هم از اطلاعات و اشاراتي استفاده ميكند كه تمام محاسبات رياضي هوشمندانه را تحت تاثير قرار ميدهد و روابط عاطفي و انساني را جايگزين آن ميكند. به اين ترتيب داستان او وجههاي واقعيتر و باورپذيرتر ميگيرد و ميتواند براي مخاطب امروزي هم جذاب باشد. در واقع شكل برخورد خواننده با اين ايده تغيير ميكند و مخاطب ميتواند قدري از معماها را حل كند و از درك اتفاقات لذت ببرد. آگاتا كريستي از همان ابتدا كليد حل معما را به خوانندگانش ميدهد. انتخاب نام «نمسيس» به خوبي ميتواند سرنخي در اختيار همه بگذارد. «نمسيس» در اسطورههاي يونان الهه نيك و بد است و مجازاتكننده عاشقان بيوفا و قانونشكنان و مغروران. چيزي از اين روشنتر وجود دارد تا خواننده اثر بتواند جاني را پيدا كند؟ به نظر ميرسد كريستي با اين رمان قصد داشته از كهنالگوها در پليسينويسي استفاده كند و بيشتر با روايت كند و پر از جزئيات، مخاطبانش را درگير ماجرا كند. براي همين هم از ابتداي رمان تلاش ميكند سستي را در اثرش نشان دهد و به آرامي داستان را جلو ببرد. لذت خواندن چنين داستاني در مساوي بودن شرايط خانم مارپل با خواننده است و اينكه او هم مثل بقيه افراد تنها بر اساس همين الهه ميتواند به پايان تراژدي برسد. آگاتا كريستي با دقت، موقعيت آدمها و اشيا را توضيح ميدهد و ميگذارد اين روايت، بدون تنش جلو برود. براي او اينبار تنها مشخص شدن قاتل مهم نيست؛ اين شيوه كشف است كه اهميت دارد. خواندن «نمسيس؛ فرشته انتقام و عدالت» در اين روزگار مثل مواجه شدن با هر اثر كلاسيك ديگري لذت خاص خودش را دارد. شايد تنها بتواند در درك درست ادبيات پليسي و تقسيم گونههاي آن كمك كند و شايد هم حسرت زندگي در دنياي امن و بيخطري كه مارپل در آن به سر ميبرد را در خود داشته باشد. به هر حال دنيايي كه خانم مارپل در آن زندگي ميكند، جاي حسرتبرانگيزي است. در جهان او هنوز «ابركارآگاهها» براي تفنن و به كار گرفتن ذهن جستوجوگر و خستگيناپذيرشان سراغ پروندههاي جنايي ميروند و براي ما هم از شگفتي دنيايشان ميگويند. رويايي كه به نظر ميرسد هرگز برآورده نميشود.
نمسيس؛ فرشته انتقام و عدالت
نويسنده: آگاتا كريستي
ترجمه:خسرو سميعي
ناشر: نشر چشمه
چاپ اول، 1387
شمارگان: 1500 نسخه
قيمت: 2200 تومان
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]