محبوبترینها
آیا میشود فیستول را عمل نکرد و به خودی خود خوب میشود؟
مزایای آستر مدول الیاف سرامیکی یا زد بلوک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1855029062
دولتمردان امريكا به نظرات اقتصاددانها توجه نكردند
واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: دولتمردان امريكا به نظرات اقتصاددانها توجه نكردند
گفتگو با محسن رضايي
در ايران ما، وقتي بازار مسكن اشباع مي شود فقط ركود داريم؛ قيمت مسكن كاهش محسوسي نشان نمي دهد. اما در امريكا اگر عرضه بيشتر از تقاضا شود قيمت مسكن پائين مي آيد. قبل از اين ركود مسكن، بانكهاي امريكايي در ازاء وام مسكن، اوراق بهادار رهني مي فروختند و عملاً يك پول سازي با رقم هاي ميلياردي صورت مي گرفت.
اشاره: دكتر محسن رضايي روز شنبه مورخ 20/7/1387 در يك گفتگوي تلويزيوني به بررسي زواياي مختلف بحران مالي جهاني پرداخت. دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام كه در برنامه 45 دقيقه شبكه خبر حاضر شده بود به پرسش هاي «مراد عنادي» كارشناس اين برنامه پيرامون موضوع «بحران مالي امريكا، اثرات جهاني و پيامدهاي آن» پاسخ داد.
پرسشگر: بحث امشب برنامه 45 دقيقه اختصاص دارد به بررسي ابعاد مختلف بحران اقتصادي در جهان؛ بحراني كه اين روزها از مرزهاي امريكا فراتر رفته و در اروپا، آسيا و حتي خاورميانه نگراني هايي را به همراه داشته. دولت بوش با تزريق 700 ميليارد دلار كه با تصويب كنگره در 3 مرحله صورت خواهد گرفت، مي كوشد تا ركود مالي مؤسسات اعتباري امريكا را جبران كند اما خبرها حكايت از آن دارد كه وضعيت اقتصادي امريكا هر روز وخيم تر مي شود. از اين بحران با توجه به پيامدهاي جهاني آن به عنوان سونامي اقتصادي ياد مي كنند.
در برنامه امشب در تلاش هستيم نگاه دقيق تري به بحران اقتصادي امريكا و آثار و پيامدهاي جهاني آن داشته باشيم. مهمان امشب برنامه 45 دقيقه جناب آقاي دكتر محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام هستند. مايليم در مورد بحران اقتصادي امريكا و تبديل آن به يك تهديد جهاني صحبت كنيم. به نظر شما چه عواملي سبب مي شود كه چنين اتفاقي بيافتد؟
دكتر رضايي: بسم الله الرحمن الرحيم. با سلام و عرض ادب به پيشگاه ملت بزرگوار ايران. همان طور كه شما گفتيد بحران امريكا تا امروز سراسر جهان را دربرگرفته و بازار بورس امريكا را به بدترين وضعيت طي سالهاي اخير رسانده است.
پرسشگر: يعني اين بحران از بحران 1929 هم شديدتر است؟
دكتر رضايي: بله، بحران فعلي امريكا از نظر مالي شديدتر از بحران 1929 است. بحران 1929 كه سه الي چهار سال هم طول كشيد، از بازارهاي مالي شروع شد، و از طريق بانكها وارد بازار توليد و اشتغال شد. بحران فعلي اگرچه هنوز فقط در بازارهاي مالي و بانكي است ولي به اعتقاد من شديدتر از بحران 1929 خواهد بود.
اگر بخواهيم علت اين ركود مالي را در چند جمله ساده بگوييم كه همه با آن ارتباط برقرار كنند، بايد بگوييم پولهاي فراوان، ارزان و بدون كنترل وارد بازار مسكن شده و در سررسيدي كه اين پولها بايد به بانكها برمي گشته، برنگشته اند و چون حجم اين معوقه هاي بانكي خيلي زياد بوده، تعدادي از بانك ها و بيمه هاي امريكا را ورشكسته كرده و چون از اين طريق به بازار سرمايه وصل شده، بازارهاي بورس را هم تحت تأثير خودش قرار داده است. اين، خلاصه ساده سازي شده آن چيزي است كه اتفاق افتاده است.
پرسشگر: شما فقط به بخش مسكن اشاره كرديد. آيا عوامل ديگري هم در وقوع اين بحران دخيل بوده اند؟
دكتر رضايي: گاهي اوقات يك بستري آماده شعله ور شدن است و با يك كبريت احتمال دارد كه به آتش كشيده شود. وقتي كه اين شعله گسترش پيدا كرد، هم مي توانيد بگوييد كشيدن آن كبريت علت آتش سوزي بوده و هم مي توانيد بگوييد آن بستر آماده عامل آتش سوزي بوده است. مي توانيد بين علت و عوامل فرق قائل شويد. قطعاً اتفاقاتي در اقتصاد امريكا افتاده بود كه اين آسيب پذيري را ايجاد كرده بود.
بعد از يازدهم سپتامبر 2001 و حمله به برج هاي دوقلو، امريكايي ها با كاهش شديد ارزش سهام مواجه شدند كه بيشتر جنبه رواني داشت. امريكايي ها نرخ سود بانكي را طي مدت 3 سال از حدود 5 و اندي درصد به يك و اندي درصد رساندند تا از ركود احتمالي جلوگيري كنند. وقتي چنين اتفاقي (كاهش دستوري نرخ بانكي) صورت مي گيرد، چه اتفاقي مي افتد؟ پول زيادي به جامعه تزريق مي شود. اين پول كجا مي رود؟ شرايط اقتصادي جامعه تعيين مي كند.
در امريكا اين پول به سمت بازار مسكن رفت. دليلش هم اين بود كه يكسري قوانين و مقررات ساده در حوزه مسكن وجود داشت. در نتيجه در 4-3 سال اخير بالغ بر 6 ميليون فقره وام مسكن كه هر كدام به طور متوسط 130 - 140 هزار دلار را شامل مي شود، اعطا شد. بخشي از اين وام گيرندگان اطلاعات دقيقي در مورد نحوه هزينه كردن اين مبلغ نداشتند و بانكها هم شايد به دليل مصوبه كنگره، بدون داشتن يك محاسبه دقيق از ظرفيت هاي بازار مسكن در امريكا از نقش نظارتي شان در بررسي شرايط وام گيرندگان و محل هزينه شدن وام ها عقب نشيني كردند. بررسي دقيقي وجود نداشت كه اين حجم وام مسكن چه تأثيري بر منحني عرضه و تقاضا خواهد داشت.
پرسشگر: بانكها در ازاء وام هايي كه دادند چه ضمانت هايي از وام گيرنده مي گرفتند؟
دكتر رضايي: اغلب، همان خانه خريداري شده يا ساخته شده را به عنوان ضمانت بازپرداخت وام نزد بانك مي گذارند. وقتي كه نمي تواند وام را بازپرداخت كند، بانك به ناچار همان خانه را در ازاء وام برمي دارد. ولي در شرايط ركود بازار مسكن، خانه هايي از اين دست دردي از بانك را دوا نمي كند. بانك بايد پول را به سپرده گذارها يا كساني كه اوراق بهادار رهني را از بانكها خريداري كرده اند، برگرداند. بانكها نه تنها نمي توانند سود مشاركت خريداران اوراق بهادار رهني را بدهند، اصل سپرده را هم نمي توانند به مشتري بدهند بنابراين اعلام ورشكستگي مي كنند.
عوامل ديگري كه در وقوع ركود در بازار مسكن مؤثر بود اين بود كه محاسبه دقيقي نكردند كه اين حجم پول تا چه حد موجب افزايش عرضه در بازار مسكن مي شود. اگر اعتبارات پرداختي، كنترل شده نباشد منحني عرضه و تقاضا به جايي مي رسد كه بازار اشباع مي شود. در ايران ما، وقتي بازار مسكن اشباع مي شود فقط ركود حاصل مي شود؛ اين طور نيست كه قيمت مسكن كاهش محسوسي را تجربه كند. در امريكا وضع اينطور نيست. اگر عرضه در بازار مسكن بيشتر از تقاضا شود قيمت مسكن پائين مي آيد.
تا سال 2006 قيمت مسكن رشد مثبت داشت و سود فراواني در اين بازار به دست مي آمد. لذا علاوه بر سرمايه گذاران امريكايي، سرمايه گذاران خارجي از كشورهاي ديگر مثل ژاپن، چين، مالزي و ... بخش عظيمي از سرمايه هايشان را وارد بازارهاي امريكا مي كردند تا اوراق بهادار رهني را از بانكها خريداري كنند. و امريكايي ها اين پول هاي بدون دردسر را در حوزه توليد مسكن كه حوزه سودآوري بود، هزينه مي كردند. بنابراين در ازاء وام مسكني كه داده مي شد اوراق بهادار رهني چاپ و فروخته مي شد. عملاً يك پول سازي با رقم هاي ميلياردي توسط بانكهاي امريكا صورت مي گرفت.
همه چيز ظاهراً منظم بود و بانكها هم در يك روند سودآور درگير بودند تا اينكه عرضه مسكن بيشتر از تقاضاي بازار شد. قيمت ها پائين آمد و وام گيرنده ها نتوانستند وام را بازپرداخت كنند.
همه اينها مؤثر بوده منتها چون بازار مسكن امريكا از طريق انتشار اوراق بهاداررهني به بازار سرمايه اين كشور وصل بود، ركود بازار مسكن به بازارهاي مالي منتقل شد. دولت امريكا طي يك سال گذشته تلاش مي كرد اين بحران را كنترل كند ولي نتوانست.
پرسشگر: گفته مي شود در جريان حمله امريكا به افغانستان و عراق 3 هزار ميليارد دلار هزينه شده است كه باعث شده تا بدهي دولت امريكا و كسري بودجه دولت به 9 ميليارد دلار برسد. آيا اينها هم در وقوع بحران مؤثر بوده يا اينكه همان ركود بازار مسكن علت اصلي بوده و اينها در حاشيه هستند؟
دكتر رضايي: اينها هم مؤثر بوده اند. البته افزايش قيمت نفت هم مؤثربوده است. تورم سال گذشته در كشورهاي جهان اول هم مؤثر بوده چون باعث شد فدرال رزرو (بانك مركزي) امريكا نرخ بهره را بالا ببرد تا نرخ تورم را كنترل نمايد. اين اقدام فدرال رزرو (بانك مركزي) امريكا به بحران قبلي دامن زد.
همين طور كه شما گفتيد بعضي ها اين بحران را نتيجه كسري بودجه دولت امريكا مي دانند. واقعيت اين است كه آقاي بوش اصلاً توجه و اهتمامي به حوزه اقتصاد نداشت. توجهش به حوزه هاي ديگري در نقاط ديگر جهان بود. همه اينها در وقوع بحران يا تشديد آن مؤثر بودند.
پرسشگر: اين تهديد چقدر مي تواند براي اقتصاد امريكا جدي باشد؟ عده اي معتقدند اين بحران، نظام سرمايه داري را با چالش جدي مواجه كرده و عده اي معتقدند اين يك تهديد گذرا است.
دكتر رضايي: تا قبل از بحران 1929 امريكا، تفكر غالب اقتصادي اين بود كه بازار، خودش را اصلاح مي كند يا به تعبير ديگر، بازار عوامل متخلف را تنبيه مي كند؛ دولت ها نبايد حتي براي تنبيه افراد و عوامل اقتصادي متخلف وارد ميدان شوند و بايد بگذارند بازار كار خودش را آزادانه انجام دهد. بحران 1929 باعث شكل گيري نظريه هاي اقتصاد كلان شد. افرادي مثل آقاي كينز گفتند دولت بايد در كنار بازار نقش آفريني كند و از مهمترين ابزارهاي دولت سياست هاي پولي و بانكي بانك هاي مركزي است كه در اختيار دولت است.
پرسشگر: يعني آن نظريه دست نامرئي دولت را محدود كردند؟
دكتر رضايي: اين عقيده غالب شد كه حداقل در شرايط بحران قريب الوقوع اقتصادي، بايد تكيه به دست نامرئي دولت كمرنگ شود و كنار برود؛ نه به طور كامل بلكه اين مسأله مورد تأكيد قرار گرفت كه در چنين شرايطي بازاربايد دولت را به عنوان مكمل خود بپذيرد. اين بحران جديد نشان مي دهد كه دخالت دولت تنها از زاويه تأثير دولت بر افزايش تقاضاها بررسي نمي شود بلكه دخالت دولت و نظارتش بر مقرراتي كه در مورد نحوه بازپرداخت اعتبارهاي مالي وجود دارد، ضروري است. احتمالاً بعد از اين بحران شاهد خواهيم بود كه علم اقتصاد يك گام به جلو برخواهد داشت واحتمالاً نظريه هاي پولي و اعتباري علم اقتصاد تقويت خواهد شد.
در مورد سؤال شما درباره دست نامرئي بازار، اتفاقاً دو نوع تحليل وجود دارد؛ اتفاقاً عده اي مي گويند چون دولت دخالت نابجا كرده اين اتفاق افتاده است. به اين معني كه كنگره امريكا قانوني را كاملاً برخلاف نظرات فدرال رزرو (بانك مركزي) امريكا نوشته و تصويب كرده است و هرچه رئيس سابق فدرال رزرو گفته اين قانون خلاف منطق اقتصادي است، سياستمدارها توجهي نكردند.
در واقع سياستمدارها به خاطر ملاحظات سياسي كه بين خودشان و مردم احساس مي كردند به توصيه هاي علمي اقتصاددان ها توجه نكردند و حجم وسيعي از پول را به دست مردم دادند كه زمينه ساز وقوع ركود در بازار مسكن شد و بعداً همين ركود به بازارهاي مالي امريكا منتقل شد و بحران را به وجود آورد. بنابراين عده اي مي گويند اگر دولت دخالت نمي كرد اين بحران اتفاق نمي افتاد.
پرسشگر: اين تهديد تا چه حد جدي است؟
دكتر رضايي: تهديدهاي ناشي از اين بحران 3 مرحله دارد. اول، مرحله بانكي است. دوم، مرحله سرمايه اي است و سوم، مرحله توليد است. فعلاً اين بحران مرحله اول و دوم را پشت سر گذاشته است. مرحله اول، بحران بانكي است كه خودش را به صورت ورشكستگي بانكها و مؤسسات بيمه نشان داد. مرحله دوم بحران در بازارهاي سرمايه كه كاهش شديد ارزش سهام در بورس هاي كشورهاي صنعتي را در پي داشته است. نتيجه اين دو بحران، از بين رفتن بخش زيادي از ثروت مالي مردم جهان است. به عنوان مثال كسي كه تا چند روز قبل سهامي به ارزش 500 هزار دلار در بورس داشته الان مي بيند ارزش سهامش به 300 هزار دلار كاهش يافته است. تا اينجا، هنوز اين بحران وارد بخش توليد نشده است. تهديد اصلي اين بحران از اين نقطه به بعد است.
پرسشگر: منظور شما اين است كه تهديد جدي است؛ زماني كه وارد بخش توليد شود. درست است؟
دكتر رضايي: تهديد، فوق العاده جدي است. ممكن است اگر راهي براي مهار بحران پيدا نشود، ميليون ها نفر در جهان بيكار شوند و به فقر مبتلا شوند.
پرسشگر: نظام سرمايه داري امريكا چقدر در مهار اين بحران موفق بوده است؟
دكتر رضايي: تا الان كه چند ابزار مختلف را به كار گفته اند، موفق نشده اند. ممكن است در منطقه سكونت شما سيل بيايد و شما با يك برآورد خوشبينانه فكر كنيد يك سيلاب كوچك و زودگذر است؛ طبيعتاً در چنين شرايطي توجه نمي كنيد و فقط يك مانع كوچكي ايجاد مي كنيد كه آب توي اتاق كار شما نيايد و به كار روزانه تان ادامه مي دهيد. يك دفعه مي بينيد امواج بزرگتري مي آيند و آن مانع را هم بر مي دارند و كل اتاق شما را در بر مي گيرند.
فعلاً كليه اقدامات انجام شده ناموفق بوده است. البته اينكه مي گوييم ناموفق بوده به اين معني نيست كه اقدامات انجام شده، غير كارشناسي و بي تأثير بوده است. همه اين اقدامات تا حدودي تأثير كاهنده بر بحران داشته اما نتوانسته كل حجم بحران را مهار كند و آن را متوقف نمايد.
حدود 9 ماه پيش آقاي بوش لايحه اي را به كنگره برد كه بيش از هزار ميليارد دلار از ماليات ها را به جامعه بر مي گرداند. اين اقدامات براي كاهش بحراني بود كه پيشبيني مي شد در راه است. چند روز پيش هم نرخ سود بانكي را نيم درصد و در بعضي نقاط تا يك درصد كامل كاهش دادند ولي هنوز نتوانسته اند جلوي بحران را بگيرند.
لذا اين احتمال وجود دارد كه بحران وارد مرحله سوم شود كه خطرناكترين مرحله يعني اشتغال و توليد است. در اين صورت بعد از ورشكستگي بانكها و مؤسسات مالي و بيمه، بعضي كارخانه ها ورشكسته و تعطيل مي شوند و كارگرها بيكار مي شوند. امروز در خبرها بود كه جنرال موتورز و كرايسلر كه دو شركت بزرگ امريكا و بلكه كل جهان هستند، جلسه اي برگزار كردند كه تدابير مشتركي را در اين بحران اتخاذ كنند و در واقع نشان دادند كه مي خواهند به همديگر تكيه بدهند تا مانع از ورود اين توفان به بخش توليد شوند.
پرسشگر: در سطح كشورهاي صنعتي هم نگراني هايي ديده مي شود. تهديدهاي اين بحران براي اقتصاد ديگر كشورها چقدر جدي است؟
دكتر رضايي: اصولاً در همه كشورهاي صنعتي اين نگراني به شدت وجود دارد و در واقع كل كشورهاي جهان در معرض تهديدهاي ناشي از اين بحران هستند. بازارهاي سرمايه در جهان به هم متصل اند و بازار توليد متأثر از بازار سرمايه است. و نوسانات بازار توليد از طريق كالا و خدمات به همه عوامل توليد از جمله نيروي كار منتقل مي شود.
وقتي كه بحران در يك نقطه شروع مي شود، تأثيرات ان به ساير نقاط هم منتقل مي شود. بازارهاي مختلف، مثل ظروف مرتبطه هستند؛ تغيير فشار در يك نقطه به ديگر نقاط منتقل مي شود. به همين دليل الان همه كشورهاي صنعتي با بحران بانكي و بحران در بازارهاي مالي مواجه شده اند.
مثلاً اقتصاد چين را در نظر بگيريد. سال گذشته صادرات چين به امريكا بالغ بر 300 ميليارد دلار بوده است. اگر اين بحران باعث شود كه صادرات چين به امريكا از 300 ميليارد دلار به 100 يا 50 ميليارد دلار كاهش پيدا كند، تغييرات وسيعي در بخش توليد و بازار كار چين ايجاد مي شود كه نارضايتي ايجاد مي كند.
ممكن است بحران اخير بيشترين تأثيرات را در نقاطي بر جاي بگذارد كه در نگاه ساده اوليه دور از انتظار باشد. ژاپن، كره جنوبي، مالزي و ديگر كشورهاي منطقه آسياي شرقي هم متناسب با حجم مبادلاتشان با اقتصاد امريكا، تأثيرگذاري قابل توجهي از اين بحران دارند.
در كشورهاي همسايه ما هم تغييرات قابل توجهي رخ داده است. ارزش شاخص سهام امارات از 5000 در ابتداي تابستان به 3500 رسيده است.
پرسشگر: برگرديم به منشاء اين بحران يعني اقتصاد امريكا. زماني كه كلينتون دولت را به بوش تحويل داد، امريكا مازاد بودجه داشت. مداخله جويي هاي دولت بوش و نومحافظه كاران در حمله به عراق و افغانستان فشارهاي بزرگي را بر اقتصاد امريكا تحميل كرد. اگر از زاويه تحليل سياسي به منشاء اين بحران بپردازيم، چه ارتباطي بين اين بحران ومداخله جويي هاي دولت بوش وجود دارد؟
دكتر رضايي: اگر امريكا در حمله به عراق و افغانستان موفق مي شد، شايد اين بحران به وجود نمي آمد. يك تجربه اي در تاريخ تحولات اقتصادي امريكا وجود دارد كه مي گويند هر وقت امريكايي ها با ركود اقتصادي مواجه مي شوند يك جنگ به راه مي اندازند. جنگ تازه، چرخ هاي اقتصاد امريكا را به گردش مي اندازد و دوباره رونق را به آن برمي گرداند. قبل از جنگ دوم جهاني و نيز قبل از جنگ ويتنام شاهد روزهاي بي رونق در اقتصاد امريكا هستيم.
بعد از يازدهم سپتامبر 2001، امريكايي ها سريعاً آماده حمله به عراق شدند. حمله به افغانستان، ايران و سوريه هم در دستور بررسي و اقدام قرار گرفت كه در مورد ايران و سوريه ناكام ماندند و نتوانستند كاري انجام دهند.
در عراق و افغانستان هم كه عمليات نظامي انجام دادند نتوانستند نتيجه اين عمليات نظامي را در بخش اقتصادي قابل بهره برداري كنند. در عراق اميدوار بودند كه در همان سال اول بتوانند نفت عراق را وارد چرخه اقتصادي امريكا كنند . ضمناً فكر مي كردند در بازسازي عراق هم ظرفيت هاي جديدي براي توسعه اقتصاد امريكا گشوده مي شود. فكر مي كردند با تسلط بر منطقه مي توانند كل منطقه خاورميانه را به منطقه دلار تبديل كنند. فكر مي كردند ذخاير نفت و گاز منطقه در اختيارشان قرار مي گيرد و همه اينها پشتوانه دلار مي شود و با اين پشتوانه مي توانند محوريت كل اقتصاد جهان را در دست بگيرند.
وقتي كه در عراق و افغانستان دچار يك باتلاق شدند، معلوم بود كه اين ناكامي، بالاخره يك روز خودش را در اقتصاد امريكا نشان خواهد داد.
پرسشگر: يعني پيشبيني نمي كردند كه عراق يا افغانستان تبديل به باتلاق شود؟
دكتر رضايي: به نظر من نشان دادند كه پيشبيني درست و دقيقي نداشته اند. نه تنها هزينه هاي مستقيم ناشي از اقدام نظامي را درست پيشبيني نكردند بلكه برآورد دقيق و درستي از ريسك عدم دستيابي به موفقيت كه مهمتر از هزينه هاي مستقيم است، هم نداشتند.
خيلي خوشبينانه فكر مي كردند و چون با رژيم هاي دست نشانده خودشان در افغانستان و عراق مواجه بودند فكر مي كردند به محض بركناري اين رژيم ها ديگر مشكلي براي اداره كشور نخواهند داشت. امريكايي ها در اين بخش از برآوردها كه مربوط به سرنگوني و تغيير رژيم در افغانستان و عراق بود، تا حدي زيادي موفق بودند چون با دست نشانده هاي خودشان يعني طالبان و رژيم بعث روبرو بودند و به درستي مي دانستند كه اين رژيم ها را تا چه سطحي تجهيز و تحكيم كرده اند.
ولي به رغم پيروزي سريع در اقدام نظامي كه در مورد عراق بسيار كوتاه و در حد يك ماه بود، نتوانستند پيروزي نظامي را به موفقيت سياسي – اقتصادي تبديل كنند كه از اين رهگذر رونق اقتصادي را براي كشور خودشان به ارمغان بياورند.
پرسشگر: يعني تلاش امريكا در ايجاد هژموني سياسي باعث بحران اقتصادي در اين كشور شد؟
دكتر رضايي: ناكامي امريكا در ايجاد يك هژموني مسلط در منطقه خاورميانه باعث تشديد زمينه هاي وقوع بحران در اقتصاد امريكا شد؛ به اقتصاد آبستن بحران امريكا ضربه وارد كرد. بنابراين بايد گفت كه اين بحران اگر هم از بخش مسكن شروع نمي شد احتمالاً از بخش ديگري سر باز مي كرد. منتها خطاهايي كه در بخش مسكن كردند و عدم كنترل و نظارت لازم بر وام هاي مسكن باعث شد كه دامنه و ابعاد بحران تا حد زيادي گسترده شود. بحران اگرچه قطعي و حتمي بود ولي دامنه آن مي توانست بسيار محدودتر باشد.
پرسشگر: به نظر مي رسد جهان در حال عبور از هژموني اقتصادي امريكا است و پس از عبور از اين بحران، ديگر جهان آن تأثيرپذيري سابق را از اقتصاد امريكا نخواهد داشت. اين تحليل تا چه حد مقرون به واقع است؟
دكتر رضايي: البته نمي توان به اين سادگي اظهارنظر كرد. چون اقتصاد امريكا يك اقتصاد بسيار بزرگ است. امريكايي ها در واقع مي خواستند ابرقدرت مسلط جهان شوند. مثل اينكه يك فردي به نقطه اي از اوج و احساس قدرت مي رسد كه هوس مي كند از موقعيت فعلي اش فراتر برود و به مرزهاي ناشناخته و جديدي دست پيدا كند. امريكايي ها در اين پرش دوم بعد از يازدهم سپتامبر 2001 شكست خوردند و به سر جاي اولشان برگشتند.
البته اگر كنترل خوبي روي اوضاع ناشي از اين بحران نداشته باشند ممكن است به نقطه اي پائين تر از موقعيت اقتصادي خودشان در يازدهم سپتامبر 2001 هم بروند. ولي فعلاً بايد منتظر باشيم و ببينيم آيا مي توانند راه حلي پيدا كنند؟
بايد دقت كنيم كه انتظار هيچ راه حل كوتاه مدتي وجود ندارد. اين بحران حداقل يك سال طول مي كشد. هرچه طولاني تر شود آثار و پيامدهايش براي اقتصاد امريكا سنگين تر خواهد شد. ولي پيشبيني ها نشان مي دهد كه اين بحران حداقل يك تا دو سال طول مي كشد.
پرسشگر: خود حضرتعالي به عنوان اقتصاددان چه مدت زماني را براي اين بحران پيشبيني مي كنيد؟
دكتر رضايي: من فكر مي كنم اين بحران حداقل يك سال طول بكشد.
پرسشگر: در مورد احتمال افول هژموني سياسي و اقتصادي امريكا فرموديد كه اگر امريكايي ها نتوانند بحران را مهار كنند ممكن است اين اتفاق بيافتد. به نظر مي رسد هژموني امريكا در مجامع مالي بين المللي مثل بانك جهاني و صندوق بين المللي پول دچار چالش هايي شده است. به طوري كه مطرح شده 7 كشور صنعتي و بعضي كشورهاي در حال توسعه مثل هند، برزيل و عربستان گروهي را تشكيل دهند تا مشاركت بيشتري
در تصميم گيري ها داشته باشند. آيا اينها مي تواند شاخصي براي تغيير هژموني سياسي اقتصادي امريكا باشد؟
دكتر رضايي: اين بحران ديگر جهاني شده، و ديگر بدون همكاري جهاني اصلاً قابل حل نيست. امريكايي ها اول فكر مي كردند خودشان به تنهايي مي توانند از عهده مسأله بربيايند. در مرحله بعدي از اروپايي ها هم خواستند كه از طريق تلاش ها در دو سطح سران كشورهاي اروپايي و رؤساي بانك مركزي اين كشورها به حل بحران كمك كنند.
الان با وجود كمك كشورهاي اروپايي باز هم كمك كشورهايي مثل چين و هند مي تواند مؤثر باشد. لذا اگر چنين مشاركتي در حال شكل گيري باشد، ايده درستي است. مقابله با اين بحران نيازمند تصميم گيري و اقدام دسته جمعي است.
پرسشگر: برخي ها به ويژه منتقدين اقتصاد امريكا معتقدند كه اين بحران به دليل سير صعودي فعلي ارزش دلار، نهايتاً نه تنها به ضرر اقتصاد امريكا نيست بلكه با توجه به نرخ برابري كنوني ارز ممكن است در نهايت به نفع اقتصاد امريكا تمام شود. اين تحليل تا چه حد مي تواند صحيح باشد؟
دكتر رضايي: شايد در كوتاه مدت اين تحليل درست باشد ولي در درازمدت اين وضع به نفع امريكايي ها ادامه پيدا نمي كند. فعلاً دلار در برابر پوند، يورو و ين ژاپن تقويت شده و حتي نرخ برابري دلار به پوند در پنج سال اخير بي نظير بوده است. ولي بسيار بعيد است كه در دراز مدت هم وضع اين چنين باشد.
پرسشگر: بعد از يازدهم سپتامبر 2001 بوش كه با رأي دادگاه روي كار آمده بود، تقويت شد. الان در آستانه انتخابات رياست جمهوري امريكا شاهد بحران اقتصادي هستيم. با توجه به اين كه سكان مديريت اجرايي كشور در دست جمهوري خواهان است، آيا اين بحران به برگ برنده دموكرات ها در انتخابات تبديل خواهد شد؟
دكتر رضايي: واقعيت اين است كه هم جمهوري خواهان و هم دموكرات ها در شكل گيري اين بحران مؤثر بودند. آن لايحه اي كه از سوي رئيس سابق فدرال رزرو (بانك مركزي) امريكا غيرعلمي توصيف شده بود، عمدتاً توسط دموكرات ها پيگيري مي شد. دموكرت ها در اين آسيب پذيري كه در ابتدا از طريق وام هاي رهني مسكن ايجاد شد، مؤثر بودند. آنها به دولت فشار مي اوردند و مقررات و سازوكارهاي نظارتي دربخش وام مسكن را تقليل دادند.
آقاي بوش و دوستانش هم مؤثر بودند؛ هم به اين خاطر كه هزينه هاي بزرگي را در نقاط مختلف جهان بر اقتصاد امريكا تحميل كردند وهم به اين دليل كه در جريان حمله به عراق و افغانستان و در تكميل آن، اهداف بلندپروازانه اي مثل تحقق خاورميانه بزرگ را ترسيم كردند كه چون اين طرح ها پيامدهاي منفي سياسي براي امريكا داشت، به حوزه اقتصاد داخلي امريكا منتقل شد.
لذا هر دو حزب در اين بحران مسئول هستند. اما يك حزب مي تواند در رقابت هاي انتخاباتي توجيه هاي بهتري براي افكار عمومي ارائه دهد و طرف مقابل را متهم كند. در چنين شرايطي شانس موفقيت اين حزب بيشتر خواهد شد. چون مردم امريكا معمولاً در اينگونه مباحث به شدت تحت تأثير قرار مي گيرند.
الان مي بينيم كه آقاي مك كين كه تا 3 هفته پيش از اين جلوتر از اقاي اوباما بوده بعد از اينكه اين بحران به موضوع اول افكار عمومي امريكا تبديل شد تا 6 درصد عقب مي افتد. پس قطعاً اين بحران بر نتيجه انتخابات بي تأثير نيست.
پرسشگر: عده اي مي گويند سكان مديريت هاي اجرايي در دست جمهوري خواهان بوده و نقش بيشتري در اين بحران داشته اند. لذا اين بحران برگ برنده دموكرات ها خواهد بود.
دكتر رضايي: اينطور نيست. دموكرات ها قطعاً مؤثر بوده اند. اگر رقيب انها بتواند جريان شكل گيري اين لايحه نابالغ و بدوي وام هاي مسكن را به خوبي براي افكار عمومي امريكا بشكافد و توضيح بدهد، ممكن است نظرشان نسبت به دموكرات ها برگردد. چون عامل اصلي تصويب اين لايحه، دموكرات ها بودند كه نظارت بانك مركزي بر مقررات و سيستم وام دهي بانك ها را تضعيف كردند و زمينه ساز اين بحران شدند.
البته طبيعي است كه چون رئيس جمهور از جمهوري خواهان است آنها تقصير بيشتري دارند.
پرسشگر: الان نشست هاي مختلفي در پايتخت هاي اروپايي برگزار مي شود. اين نشست ها تا چه حد مي تواند در كاهش دامنه بحران كارساز باشد و به امريكا كمك كند؟
دكتر رضايي: اين نشست ها مي تواند و مي خواهد 2 پيام را به بازارها بدهد. اول اينكه مي خواهند به بازارها اعتماد ببخشند. الان اطمينان مردم كشورهاي صنعتي به بازار از بين رفته و پولها را از بانكها بيرون مي كشند. مردم ايران و ساير نقاط جهان در 300 سال پيش، بهترين نقطه براي نگهداري پول را بالش هاي خودشان مي دانستند. الان مردم مدرن اروپا و امريكا دارند همان كار 300 پيش را مي كنند. چرا؟ چون اعتماد و اطمينان سابق را به بانكها ندارند.
ريسك حضور در بازار بالا رفته است بنابراين سران كشورهاي اروپايي با برگزاري نشست هاي اينچنيني مي خواهند حس اعتماد و اطمينان را دوباره به مردم كشورهايشان برگردانند.
دوم اينكه مي خواهند با افزايش سطح همكاري ها، راه حل هاي مشترك را به اجرا بگذارند. مثلاً كشورهاي اروپايي ديروز اعلام كردند كه سپرده هاي مردم را تا سقف 50 هزار دلار تضمين مي كنند. هرچند اين تصميم تا امروز هنوز جواب مثبتي از بازار دريافت نكرده ولي اميد دارند كه اين دورهم جمع شدن ها و تصميم هاي مشترك، بحران را متوقف كند تا بتوانند بعد از توقف بحران به سراغ رونق بخشيدن دوباره به بازارها بروند.
الان مسأله اصلي، متوقف كردن اين بحراني است كه ظاهراً همچنان مي خواهد پيش برود.
پرسشگر: آيا سرايت بحران به مدار سوم يعني بخش توليد و اشتغال، اجتناب ناپذير است يا مي توان جلوي ان را گرفت؟
دكتر رضايي: الان رئيس بانك جهاني گفته ما به لبه پرتگاه رسيده ايم. اين پرتگاه يعني وارد شدن اقتصاد كشورهاي مختف به يك ركود طولاني تر كه بيكاري وسيع و ميليوني و فقر گسترده يك تا دو ساله را به دنبال خواهد داشت.
پرسشگر: در اين فاصله يك تا دو ساله كه اشاره كرديد، چه پيامدهايي متوجه اقتصاد امريكا و كشورهاي صنعتي خواهد بود؟
دكتر رضايي: اگر بتوانند بحران را به زودي متوقف كنند، در اين ركود يك تا دو ساله، اقتصاد بازار آرام آرام خودش را بازيابي مي كند. الان مشكل اين است كه صورت مسأله تا حد زيادي پاك شده است چراكه عملاً ديگر بازاري در مركز بازار جهان (كه كشورهاي صنعتي به ويژه امريكا است) وجود ندارد!! الان بايد هم منحني عرضه و هم منحني تقاضا را احياء كنند. اگر بتوانند بحران را متوقف كنند، آرام آرام بازارها را احياء خواهند كرد.
پرسشگر: خود متوقف كردن اين بحران هم نيازمند زمان است.
دكتر رضايي: ديگر بايد ببينيم كه آخرين امكانات سران كشورهاي صنعتي چيست؟ امريكايي ها نرخ سود بانكي را پائين آوردند، نتيجه نگرفتند. 700 ميليارد دلار به بازارهاي مالي تزريق كردند، نتيجه نگرفتند. ژاپن و كشورهاي ديگر هم پولهاي زيادي را به بازارهاي مالي تزريق كردند ولي اثربخش نبوده است. نشست هاي مشترك براي همفكري و اقدام دسته جمعي تشكيل دادند ولي هنوز نتيجه اي نگرفته اند.
الان ابزار ديگري نمي شناسيم كه سران اين كشورها بخواهند به كار بگيرند. بايد تا هفته آينده منتظر بمانيم و ببينيم چه اتفاقي مي افتد و چه تصميم هايي گرفته مي شود. ممكن است يك ابزارشان اين باشد كه منتظر كاهش و بلكه سقوط قيمت نفت تا زير 50 دلار بمانند. اگر قيمت نفت به زير 50 دلار برسد، آنها مي توانند به قيمت پائين نفت تكيه كنند ولي اگر قيمت نفت بعد از كاهش اوليه روي 80 دلار متوقف شود، بحران ادامه پيدا خواهد كرد.
پرسشگر: الان 75 درصد معاملات نفتي به دلار صورت مي گيرد و تمايل چند سال اخير برخي كشورها به جايگزيني يورو در مبادلات نفتي باعث آسيب پذيري اقتصاد امريكا شده است. گفته شده كه امريكايي معكوس كردن اين روند را به عنوان يكي از راه حل ها در نظر دارند. اصولاً آيا ادامه روند فعلي و تمايل برخي كشورها به جايگزيني يورو در معاملات نفتي مي تواند بحران را براي امريكا تشديد كند؟
دكتر رضايي: الان دلار در بازارهاي جهاني كمياب شده و افزايش ارزش ان هم به همين دليل است. بنابراين دلار زيادي در بازارها نيست كه امريكا از اين جهت آسيب پذيري بيشتري پيدا كند. الان بازگرداندن دلار يا يورو و حتي پولهاي آسيايي از اين نقطه نظر مي تواند مهم باشد كه چرخ هاي اقتصاد جهان را دوباره به گردش بياندازد.
الان سرعت اين چرخ آرام آرام كم مي شود و هرچه سرعت آن كم شود، وضع اقتصاد كل جهان به هم مي ريزد. لذا دنبال اين هستند كه چه با دلار، چه با يورو و چه با پولهاي آسيايي حركت رو به جلوي اقتصاد جهاني را تضمين كنند.
پرسشگر: آيا ممكن است امريكا براي كاهش هزينه هاي مالي خود در اين بحران اقتصادي اقدام به خروج نيروهايش از عراق و افغانستان كند؟
دكتر رضايي: اتفاقاً وقوع اين بحران، مشكل آقاي اوباما را بيشتر كرد. اگر سربازهاي امريكايي از عراق بروند احتمالاً قيمت نفت افزايش پيدا مي كند و بحران مالي جهاني تشديد مي شود. الان هر دو تصميم يعني ماندن نظاميان امريكايي در عراق و افغانستان و يا خارج كردن آنها از اين دو كشور موجب دردسر براي امريكا و تشديد بحران است.
امريكايي ها قدم به جايي گذاشته اند كه نه راه پس دارند و نه راه پيش. اگر بيرون بروند، شكل گيري يك جريان مستقل تصميم گيري در منطقه ممكن است باعث افزايش قيم نفت و در نتيجه تشديد بحران مالي شود. اگر هم بخواهند در وضعيت اشغالگري بمانند هزينه مالي گزافي را در اين شرايط متحمل مي شوند.
لذا قاعدتاً يكي از مشكلات جدي دولتمردان بعد از آقاي بوش، همين تصميم گيري براي ماندن در عراق يا خروج از اين كشور خواهد بود.
پرسشگر: جنابعالي معمولاً در تحليل هايتان اشاره به امكان و ضرورت برخي پرش ها در عرصه تصميم گيري داريد. آيا ممكن است امريكايي ها با يكي از اين پرش ها بحران را پشت سر بگذارند؟
دكتر رضايي: احتمالاً دولتمردان امريكايي دنبال راه حل هايي از اين دست هم هستند.
پرسشگر: پيشبيني خود شما از انتخاب دولتمردان امريكاييي چيست؟
دكتر رضايي: خودشان بالاخره بايد تصميم بگيرند. من كه مشاور رئيس جمهور امريكا نيستم. (با خنده)
پرسشگر: بينندگان ما مي خواهند نظر شما رابشنوند.
دكتر رضايي: به هرحال راه حل هايي وجود دارد. منتها انتخاب اين راه حل ها زماني ممكن است كه دولتمردان امريكا به حركت عقلاني و به دور از تكبر وي بياورند. اگر امريكايي ها دست از تكروي و يكجانبه گرايي در جهان بردارند، چرا راه حلي نباشد؟ حتماً راه حل هايي از طريق مشاركت جامعه جهاني وجود دارد.
پرسشگر: آيا اين بحران مي تواند مقدمه اي بر چرخش در سياست خارجي امريكا باشد؟
دكتر رضايي: مي تواند موجب تغييرات كاملاً متضاد در امريكا باشد امروز شرايط اقتصادي و سياسي امريكا نقطه عطفي است كه مي تواند دو نوع حركت را در خودش بپروراند. امريكا مي تواند «فرار به جلو» كند و دست به خلق بحراني بزرگتر بزند كه ممكن است منجر به خودكشي آنها شود. و از طرف ديگر مي تواند به تصميم گيري عقلاني و حركت جمعي تمايل نشان بدهد.
در اين راستا امريكايي ها مي توانند خود اين شرايط را به يك توجيه منطقي تبديل كنند تا به موقعيت انساني تر و مشاركت جويانه تري در روابط جهاني برگردند.
پرسشگر: از جنابعالي تشكر مي كنم كه به سؤال هاي ما پاسخ داديد.
دكتر رضايي: معتقدم در كشور ما بايد توجه جدي به اين بحران و مسائل پيراموني آن صورت گيرد. هم فرصت هاي بزرگي براي ما به وجود آمده اند و هم تهديدهايي براي ما وجود دارد.
الان اقتصاددان هاي ما بايد وارد صحنه تحليل شرايط و اوضاع شوند. مقالات خوبي در روزهاي اخير در ايران نوشته و منتشر شده ولي براي تحليل تمامي زواياي بحران كافي نيست.
در عرصه بين المللي هم انشاء الله اميدواريم كه دولتمردان ما با همكاري و همفكري با سايرين بتوانند تهديدهاي اين بحران را براي ايران كاهش دهند.
پرسشگر: خيلي مشتاق هستيم كه در يك برنامه تلويزيوني ديگر با حضور جنابعالي به طور متمركز آثار اين بحران بر اقتصاد ملي ايران را بررسي كنيم. از حضور شما در اين برنامه تشكر مي كنم.
منبع: برنامه تلويزيوني 45 دقيقه
شبكه خبر مورخ 20/7/1387
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[مشاهده در: www.tabnak.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]
-
گوناگون
پربازدیدترینها