واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: اشغال؛ عامل اصلي تداوم بحران
اشاره: مطلب حاضر كه بخش پاياني آن از نظر خوانندگان گرامي روزنامه اطلاعات ميگذرد، منعكسكننده ديدگاه سردبير سابق نشريه لوموند ديپلماتيك پيرامون حضور نظامي فرانسه در جنگ افغانستان است.
نگارنده مقاله بر اين باور است كه به رغم راي مثبت پارلمان فرانسه به تقويت نيروهاي اين كشور در افغانستان، فرانسه بايد سربازان خود را از افغانستان خارج كند، زيرا پاريس به دليل نحوه ايفاي نقش آمريكا در اين بحران، داراي وزن مناسبي در سير تحولات افغانستان نيست.
***
گزارشي از متذكر ميشود: تعداد زناني كه با خودسوزي دست به خودكشي ميزنند، به سرعت در حال افزايش است. تعداد آنها در سال 2007 دستكم 184 مورد بوده در حالي كه تعداد آنها در سال 2006 از 106 مورد تجاوز نميكرده است. تعداد آنها مطمئنا در سال 2008 باز هم بيشتر خواهد بود.
يك گزارش ديگر از وزارت امور زنان، توضيح ميدهد كه سطح خشونت عليه زنان در افغانستان، بالاترين سطح در تمام جهان است. 57 درصد زنان در اين كشور، قبل از رسيدن به سن قانوني ازدواج ميكنند.
ميتوان مثالهاي ديگري را هم ذكر كرد. از اين بحث 3 درس ميتوان گرفت:
1) در يك كشور در حال جنگ، زنان به ويژه هدف آسيبپذيري هستند. هرگز هيچ جنگي، حقوق اضافي به زنان اعطا نميكند.
2) عليرغم قوانين مصوبهاي كه اغلب تحت فشارهاي بينالمللي پذيرفته شدهاند، دولت واقعي در دست جنگسالاراني است كه حقوق كمي براي زنان قائل هستند. گاه آنقدر كم كه به همان اندازه طالبان است.
3) تحول يك جامعه، تنها به قوانين بستگي ندارد. جامعه افغان اساسا محافظهكار است. پيشبرد حقوق زنان، با فشار از خارج امكانپذير نيست.
اين امر در ساير زمينهها هم صحت دارد. به عنوان مثال از سال 2001 در آموزش و پرورش پيشرفتهاي واقعي به وجود آمد. ولي به دليل جنگ همه آنها زير سوال رفتند. بدينترتيب كه تعداد دانشآموزان در فوريه سال 2007 به ميزان 111 هزار نفر بود ولي در ماه مه 2008 تعداد آنها به 54 هزار نفر كاهش يافت.
ولي، گفته خواهد شد كه اين جنگ را طالبان برپا كردهاند. اين ديدگاه، كاستن از اهميت جنگ است. دولتي كه با مداخله آمريكا، بر سر كار آمده، قادر به پاسخگويي به نيازهاي بسيار فوري مردم نيست. در خارج از كابل، قدرت در دست جنگسالاراني است كه با پول مواد مخدر و كمك بينالمللي، قلمروهاي خود را گسترش ميدهند و قوانين خود را در آنجا جاري ميسازند. عليرغم ميلياردها دلاري كه به اين كشور سرازير ميشود وضع مردم بهبودي كمي پيدا كرده است. از سوي ديگر، اين دولت عميقا فاسد، قادر به ادغام جامعه پشتون با ساير اقوام، كه اكثريت مردم را تشكيل ميدهند، نيست.
هنگامي كه طالبان عمليات دفاع و تهاجمي خود را از سر گرفتند، عمليات ارتش آمريكا به عنوان حمله نيروهاي خارجي تلقي شد. ارتش افغان كه انگيزه كم و تجهيزات ناقص دارد در صف دوم جبهه حضور دارد.
به گزارش خبرگزاري فرانسه (16 سپتامبر)، در حالي كه ماه اوت مرگبارترين ماه براي افغانها از زمان سقوط طالبان در اواخر 2001 بود، كميسر عالي حقوق بشر سازمان ملل، تلفات انساني غيرنظاميان افغاني را محكوم كرد. خانم در بيانيهاي اعلام كرد 330 غيرنظامي در ماه اوت در افغانستان كشته شدند كه 90 نفر آنها جان خود را در حمله هوايي نيروهاي بينالمللي به شنيدند (غرب) از دست دادند. كميسر عالي حقوق بشر سازمان ملل تاكيد كرد: از اول سال جاري مجموعا 1445 غيرنظامي كشته شدهاند كه بنا به آمار حقوق بشر سازمان ملل 39 درصد بيشتر از هشت ماه اول سال 2007 است.
مسئوليت بيش از نصف كشته شدگان - 800 كشته، يعني 55 درصد - را به طالبان يا ديگر نيروهاي شورشي نسبت دادند.
ولي كشته شدگان توسط خارجيها، همان وزني را ندارند كه كشته شدگان غرب به دست رزمندگان محلي دارند. تاريخ طولاني افغانستان مويد اين امر است.
توسعه جنگ و همچنين گسترش مقاومت در برابر اشغالگران خارجي مرتبا ادامه دارد. در اين موضوع تضميني وجود ندارد كه با تصاعد مداخلات غرب، سرنوشت مردم افغان بهبود يابد.
استدلال سوم اين است كه سربازان ما عليه تروريسم ميجنگند و اگر ما، در افغانستان پيروز نشويم نبرد در اروپا ادامه خواهد داشت.
به نوشته هفتهنامه انگليسي حضور نيروهاي خارجي، آب به آسياب القاعده و بنلادن ميريزد، آنها براي بهرهبرداري از ترس و وحشت نيروهاي خارجي از مهارت زيادي برخوردار هستند. ميتوان گفت كه ترس نيروهاي خارجي، جو منطقه را براي تروريستها مساعدتر ميكند و روساي قبايل را وادار ميسازد كه اختلافات خود را كنار بگذارند و عليه نيروهاي خارجي متحد شوند.
به نوشته اين مجله، واحدهاي غربي به القاعده كمك كردهاند تا در طول مرزهاي افغانستان - پاكستان حضور خود را تقويت كنند و اين واحدها به نوبه خود به هدف مناسبي براي گروههاي تروريستي تبديل شدهاند.
از سوي ديگر، ميتوان متذكر شد كه افغانستان از ماهها قبل، به ويژه بعد از تضعيف القاعده در عراق، به نقطه پيوند و همبستگي كليه رزمندگاني مبدل شده است كه در روياي مبارزه با غربيها هستند. بنابراين بر اعتبار اين سازمان در ميان گروههاي مسلح افزوده شده است. در اينجا بايد متذكر شد كه اغلب مبارزان، بيشتر از احساس ناسيوناليستي انگيزه ميگيرند تا فكر مبارزه مذهبي در سطح جهاني.
دو محقق فرانسوي به نام و در مصاحبه خبرگزاري فرانسه با آنها در 5 سپتامبر2008 به ويژه به خطر وجود ابهام در تعريف اشاره دارند كه اكثرا موجب عدم تشخيص تهديدات و اهداف ميشود. به گفته آنها، اغلب كساني كه عليه نيروهاي آمريكايي، كانادايي يا اروپايي ميجنگند، ناسيوناليستهاي پشتون، افراطيهاي مذهبي، رزمندگان قبايلي و يا اغلب تركيبي از اين سه گروه هستند كه با كساني كه آنها را ارتشهاي اشغالگر ميدانند، مبارزه ميكنند.
ابوذهب ميگويد:
دوپيني:
توسعه نبردها موجب راديكال شدن پاكستان شده است. نظرسنجي ژوئن 2008 نشان ميدهد 52 درصد پاكستانيها عقيده دارند كه آمريكا مسئول اصلي خشونت در كشورشان (15 درصد گروههاي اسلامگراي راديكال را مسئول ميدانند) است.
50 درصد مردم عقيده دارند كه بايد با القاعده مذاكره كرد. آراء موافق مردم با القاعده در سال جاري افزايش يافته است، زيرا مردم آنها را اساسا سازماني ميشناسند كه با سياست آمريكا، مخالف هستند.
در اينجا من اشارهاي دارم به سخنان عضو مجلس نمايندگان آمريكا، تنها كسي در كنگره كه در 14 سپتامبر 2001 به راي منفي داد. وي متذكر شد: كنگره ميبايستي صبر ميكرد تا بيشتر با اصل قضايا آشنا ميشد و سپس با شناخت كامل دست به عمل ميزد.
دوشنبه 22 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 163]