واضح آرشیو وب فارسی:فارس: يزدي: خاتمي هيچگاه نقش "رهبري جنبش اصلاحطلبي" را ايفا نكرد
دبيركل نهضت آزادي با بيان اين كه خاتمي نه خروشچف است نه گورباچف، گفت: خاتمي هيچگاه نقش "رهبري جنبش اصلاحطلبي" را ايفا نكرد؛ بلكه تنها يك "رئيس جمهور اصلاح طلب" بود.
هفته گذشته بخش اول گفتگوي تفصيلي فارس با ابراهيم يزدي منتشر شد و امروز يكشنبه بخش دوم و پاياني آن در پي خواهد آمد.
*فارس: اخيراً آقاي دكتر عبدالكريم سروش راجع به قرآن مجيد و وحي صحبتهايي داشت كه با عكس العملهاي منفي علما و بسياري از انديشمندان و حتي روشنفكران ديني مواجه شد. آقاي بازرگان عليه سروش موضع گرفت و حرفهاي او را نادرست خواند. نظر شخصي شما و موضع نهضت آزادي درباره حرفهاي سروش چيست؟
يزدي: آقاي دكتر سروش نميگويد قرآن وحي نيست بلكه ميگويد "وحي بي صورت" بر پيامبر نازل شده اما الفاظ از خود پيامبر است. ايشان لفظ و معنا را تفكيك كردهاند. انجمن اسلامي مهندسين همايشي را برگزار كرده كه هنوز هم ادامه دارد. در اين همايش سخنرانان پيرامون اين نظر سخنها گفتهاند. از جمله آقايان غفارزاده، دكتر غروي، آقاي مهندس سحابي، مهندس كتيرائي و خود بنده با نظر سروش را نقد كردهاند. من در سخنراني خود معيارهايي را براي ارزيابي اين نظرارائه دادم . معيار ارزيابي اين است كه خود پيامبر اسلام (ص)، كه به عنوان يك شخصيت صادق امين در تاريخ معروف است درباره قرآن چه گفته است؟ من سه اثر ماندگار را توضيح دادهام. يكي احاديث نبوي است؛ خود پيامبر صراحت دارد كه نه معنا و نه لفظ احاديث نبوي، هيچكدام از خداوند نيست. حتي در اوائل دوران پس از بعثت كه مسلمانان شروع به نوشتن و حفظ آيات قرآن كردند، بعضيها شروع به نوشتن احاديث پيامبر نيز كردند. اما پيامبر آنها را از اين كار منع كرد. زيرا نگران بود كه اينها با آيات قرآن قاطي شود. دوم، احاديث قدسي است كه در آنها خود پيامبر امين فرموده كه معنا را جبرئيل به من القا كرده اما لفظ اين احاديث از من است و تاكيد داشت كه اين احاديث هم وارد قرآن نشود. سوم، خود قرآن است كه پيامبر فرموده لفظ و معناي آنها هر دو از خداوند است نه از پيامبر. ما به عنوان يك پژوهشگر در برابر اين واقعيت تاريخي جايي براي شك و ترديد نداريم. دومين مبنايي كه ما براي ارزيابي علمي داريم خود قرآن است كه ميفرمايد لفظ و معنا هر دو از جانب خداست. بنابراين حرف آقاي سروش درست نميدانم.
*فارس: نهضت آزادي در انتخابات سوم تير 84 ابتدا از آقاي معين و در مرحله دوم تلويحاً از آقاي هاشمي حمايت كرد اما باز با اين حال اصلاحطلبان شكت خوردند. تحليل شما از شكست اصلاحات چيست؟ چرا در سوم تير، جريان اصلاحات رو به افول گذاشت؟
يزدي: اولين و بارزترين دليل شكست اصلاحطلبان، تنوع كانديدا بود. يعني اگر اصلاحطلبان يك كانديدا معرفي ميكردند به نظر من اصلاحطلبان در همان دور اول برنده بودند.
*فارس: اين حرف شما نظر آن دسته از كارشناسان را كه ميگويند بخش اعظم شكست اصلاح طلبان بخاطر اختلافات و مشكلات دروني بوده، تائيد ميكند. كمي درباره همين مشكلات دروني اصلاحات براي ما بگوييد.
يزدي: جنبش اصلاحطلبي ايران يك واقعيت عيني اما فاقد رهبري است . آقاي خاتمي هم كه دو دوره انتخاب شد، هيچگاه نقش "رهبري جنبش اصلاح طلبي" را ايفا نكرد. بلكه تنها يك "رئيس جمهور اصلاح طلب" بود. تفاوتهاي اساسي بين رهبرجنبش اصلاح طلبي با رئيس جمهور اصلاح طلب وجود دارد. رئيس جمهور اصلاح طلب يك وظيفه خاص دارد اما رهبر اصلاح طلب بايد در شرايط ويژه كارهاي ديگري انجام دهد. مثلاً دكتر مصدق هم نخست وزير بود و هم رهبر جنبش ملي. زماني كه در مجلس شوراي ملي آقاي جمال امامي شلوغ كرد و نگذاشت مرحوم مصدق سخنراني كند، مصدق مجلس را ترك كرد و در خيابان بالاي چهار پايه رفت و گفت مجلس آن جايي است كه مردم هستند. اما آقاي خاتمي چنين نقشي را هرگز ايفا نكرد و هيچگاه مردم را مستقيماً دعوت نكرد كه به آنها بگويد موانع كار كجاست؛ بالاخره مردم به او راي دادند و او وامدار مردم بود و بايد موانع را به مردم ميگفت. اما به هر دليل نيامد بگويد و اين يك نقص است. نمايندگان اصلاح طلب مجلس ششم هم هيچگاه مردم را دعوت نكردند كه مشكلات را با مردم در ميان بگذارند.
*فارس: يعني ميگوييد اصلاح طلبان از مردم فاصله گرفته بودند؟
يزدي: آنها با مطالبات مردم فاصله نگرفتند. بلكه اصلاحطلبان ارتباطشان را با مردم قطع كرده بودند. زماني كه مردم در پاي صحبتهاي يك سخنران مينشينند يك هماهنگي دايناميك بين سخنران و مردم ايجاد ميشود در حاليكه با مقاله نوشتن و صحبت در تلويزيون اين معنا حاصل نميشود و هماهنگي برقرار نميگردد. نمايندگان مجلس ششم با مردم رابطهشان را قطع كرده بودند به همين دليل زماني كه در مجلس تحصن كردند بازتابي مردمي پيدا نكرد.
*فارس: فاصله سياسي نهضت آزادي با گروههاي تحريمكننده انتخابات چقدر است؟ شما فكر ميكنيد گروههاي تحريمكننده انتخابات چرا اشتباه ميكنند؟
يزدي: اولاً نهضت آزادي مفتي نيست كه فتواي تحريم بدهد. ثانيا يك سازمان سياسي عليالاطلاق بايد با انفعال سياسي مردم مقابله كرده و آنها را دعوت به فعاليت كند. مردم ما به دلايلي منفعل شدهاند. بنابراين وقتي از تحريم صحبت ميكنيد يعني به مردم بگوييد مردم در خانههايشان بنشينند. سياست تحريم انتخابات هنگامي موثر خواهد بود كه سازمان هاي سياسي پايگاه هاي گسترده مردمي پيدا كرده باشند و يك تعامل ديناميك ميان احزاب و مردم شكل گرفته باشد. در شرايط كنوني ما با تحريم انتخابات مخالفيم. چون سياست استراتژيك ما اين است كه هر نوع اصلاحاتي بايد از درون شكل بگيرد و اين اصلاحات بدون حضور و مشاركت مردم امكانپذير نيست. بنابراين عليالاطلاق ما بايد مردم را دعوت به شركت در فعاليت هاي سياسي كنيم. اما اگر شرايط نا مساعد براي حضور مردم همچنان ادامه يابد نهضت آزادي ممكن است با ذكر دلايل اعلام كند كه در انتخابات شركت نميكند. اما اين تحريم نيست بلكه فقط اعلام اين است اين حزب در انتخابات شركت نميكند. احزاب سياسي با يد به مردم آگاهي هاي سياسي را بدهند و اين خود مرذم هستند كه با يد تصميم بگيرند كه شركت ميكنند با خير.
*فارس: چند وقت پيش از اينها صحبتي از شما نقل شده بود كه گفته بوديد آقاي خاتمي، گورباچف است و ايران نياز به يك يلتسين دارد و تلويحاً خودتان را يلتسين ايران معرفي كرده بوديد. چه شده كه بعد از گذشت اين همه سال باز هم به سمت آقاي خاتمي (همان گورباچف) برگشتهايد و از او حمايت ميكنيد؟
يزدي: من در مقالهاي كه بعد از سال اول پيروزي آقاي خاتمي در جواب عدهاي كه ميگفتند خاتمي گورباچف ايران است نوشتم كه خاتمي خروشچف ايران است. خروشچف اولين كسي بود كه بعد از استالين آمد و گفت وضع كشور نياز به تغييرات اساسي دارد اما طبقه حاكم در شوروي سابق حرف خروشچف را نپذيرفت و او را از تمام مناصبش عزل كرد و به روستايي كه در آنجا به دنيا آمده بود تبعيد كرد. اگر رهبري شوروي، نظرات خروشچف را پذيرفته بود هرگز نيازي به گورباچف پيدا نميشد. در هيچ كجا هم من نگفتهام كه يلتسين ايران هستم. اگر چه حاكميت ايران اصلاحات خاتمي را نپذيرفت و او نه خروشچف است و نه گورباچف ، اما به نظرمي رسد كه نظام اجتماعي، اقتصادي و سياسي ايران به سمت قفل شدن همه جانبه پيش ميرود و سياستهاي آقاي احمدينژاد آن را تسريع ميكند و قفلهاي محكمي بر آن ميزند.
*فارس: شما چند وقت پيش گفتيد "تا غده سرطاني اسرائيل از بين نرود آرامش به منطقه نميآيد". الان هم همين نظر را داريد؟
يزدي: اسرائيل دو وجه دارد، يك وجهش اين است كه در شرايط كنوني بحث تشكيل دو دولت مطرح شده است. ما از اين نظريه حمايت ميكنيم اما در عين حال معتقديم اسرائيل اين طرح را به دلايلي نمي پذيرد. از جمله اينكه اگر اسرائيل اين طرح را بپذيرد و دو دولت تشكيل و تلاطم و جنگ در خاورميانه تمام شود اسرائيل در درازمدت موجوديتش را از دست خواهد داد. به جاي اينكه بگوئيم اسرائيل بايد نابود شود ميگوئيم اسرائيل بايد اين طرح را ، كه امروز تمام دنيا بر سر آن به اجماع رسيده است ،بپذيرد.
*فارس: يعني الان ديگر به "نابودي غده سرطاني اسرائيل" اعتقاد نداريد؟
يزدي: اسرائيل با يك پارادوكس تاريخي روبروست . از يك طرف چاره اي ندارد جز اين كه وجود يك كشور مستقل فلسطيني را بپذيرد، واز طرف ديگرچنان صلحي در دراز مدت وجود اسرائيل را بلا موضوع ميسازد.
*فارس: اصلاً شما ا سرائيل را يك غده سرطاني ميدانيد يا نه؟
ابراهيم يزدي: سياستي را كه صهيونيستها اتخاذ كردهاند سرطاني و كشنده است. حتي بسياري از يهوديها هم به اين نتيجه رسيدهاند و معتقدند سياسيت صهيونيستها غلط است. آقاي اولمرت صريحاً گفته است كه بايد شهركهاي يهودينشين را جمع كنيم و صلح را بپذيريم زيرا اگر نپذيريم نابود ميشويم. او هم چنين گفته است كه طرح اسرائيل بزرگ غير ممكن است. اسرائيل سر يك پيچ بزرگ تاريخ قرار گرفته است.
*فارس: آقاي يزدي! چرا خيليها كه وارد نهضت آزادي شدهاند مثل سازمان مجاهدين خلق، دفتر تحكم وحدت و امثال حنيفنژاد به التقاط رسيدهاند؟ اشكال از خود آنها بوده يا مباني مورد پذيرش نهضت آزادي مشكل دارد؟
يزدي: گزارهاي كه شما مطرح كرديد نادرست است. چنين چيزي واقعيت ندارد كه هركس با نهضت ارتباط برقرار كرده به التقاط رسيده است. كساني هستند كه از 48 سال پيش عضو نهضت بوده اند اما التقاطي نشدهاند. كساني هم بوده اند كه منحرف شدند. اين منحصر به نهضت آزادي نيست. واقعيت اين است كه افرادي در حوزه علميه قم درس خوانده بودند و به التقاط رسيدند. گروه فرقان محصول كجا بود؟ نهضت آزادي نميتواند كاري بالاتر از پيامبر خدا انجام دهد. مگر تمام اصحاب و شاگردان پيامبر همه علي و سلمان و ابوذر شدند؟ هيچ كس پيامبر را ملامت نميكند كه چرا از ميان اصحابش امثال طلحه و زبير، عبدالرحمن بن عوف و ... بيرون آمدند؟ فرزند پيامبررا در كربلا هم همين مسلمانها كشتند. حنيف نژاد و گروههاي اوليه سازمان مجاهدين خلق مسلمانان پاك باخته اي بودند. اگر چه در بعضي موارد مثل "نشريه شناخت" مشكل داشتند. نبايد حكم كلي صادر كرد زيرا از ميان اصحاب پيامبر و ياران علي، خوارج نيز بيرون آمدند. از ميان خود حوزههاي فقهي هم امثال بهاءالله و علي محمد باب بيرون آمدهاند اما اين ربطي به كليت حوزه ندارد.
نظرات كاربران:
يکشنبه 21 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]