واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: ؛؛جنايت به بهانه دفاع از ناموس
شكري- مردي كه به بهانه دفاع از ناموس، مرد همسايه را باكشاندن به خانه اش به طرز فجيعي به قتل رساند، پس از محاكمه در دادگاه كيفري به قصاص محكوم شد.متهم به قتل در سال ٨٦ درپي باخبر شدن از ارتباطات پنهاني همسرش با مرد همسايه- درحالي كه ادعا مي كند همسرش هم به اين ارتباطات اعتراف كرده بود- قرباني را به خانه اش كشاند و زماني كه بين آن ها درگيري رخ داد، او را با چاقو به طرز دلخراشي كشت و جسدش را در منطقه شهريار سوزاند. پرونده اين جنايت درپي شكايت برادر مقتول رسيدگي و راز جنايت برملا شد. پرونده پس از انجام تحقيقات در دادسراي كرج، با صدور كيفرخواست به دادگاه كيفري ارجاع شد.به گزارش خبرنگار ما، روز گذشته قاضي عزيزمحمدي رئيس شعبه ٧١ دادگاه كيفري همراه هيئت قضايي درحالي به اين پرونده رسيدگي كرد كه متهم و همسرش نيز در دادگاه حاضر بودند. در ابتداي جلسه دادگاه، قاضي حيدري نماينده دادستان، در دفاع از كيفرخواست صادره گفت: در اين پرونده علي «ج» ٣٤ ساله متهم به قتل عمدي علي با استفاده از چاقوست با اين توضيح كه متهم درپي شك به همسرش مبني بر ارتباط احتمالي با همسايه اش (مقتول)، علي را به خانه دعوت كرد تا برايش ميز رايانه بسازد. وقتي قرباني به خانه وي رفت در آنجا بين آن ها درگيري رخ داد و متهم با چاقو ابتدا علي (مقتول) را كشت و سپس جسدش را مثله كرد و با انتقال به حاشيه شهريار سوزاند. درپي ناپديد شدن علي (مقتول) بعد از گذشت چهارماه از اين حادثه، برادرش به دادسرا شكايت كرد كه با پي گيري و تحقيقات عوامل انتظامي مشخص شد زن همسايه كه با مقتول در ارتباط بوده هم زمان با ناپديد شدن قرباني به طرز مرموزي به اتفاق خانواده از آنجا نقل مكان كرده است. براين اساس پليس با پي گيري هايش موفق به دستگيري اين زن شد و وي اعتراف كرد كه شوهرش، علي (همسايه نجارشان) را كشته و جسدش را سوزانده است به همين دليل مجبور شدند از آن محل بروند.
نماينده دادستان اضافه كرد: اولياي دم مقتول درخواست صدور حكم قصاص دارند و با توجه به مدارك موجود در پرونده وقوع جرم از سوي متهم محرز است و بر اين اساس تقاضاي صدور حكم قانوني را دارم.در ادامه والدين مقتول با حضور در جايگاه تقاضاي صدور حكم قصاص كردند. سپس همسر متهم به قتل در جايگاه ايستاد. قاضي اتهام ارتباط نامشروع با مقتول را به وي تفهيم كرد كه وي با رد اين اتهام گفت: من مجبور بودم در دادسرا اعتراف كنم ولي اصلا چنين امري صحت ندارد. شوهرم هم تا حد مرگ مرا كتك زده بود و من براي نجات جانم مجبور شدم به دروغ آنچه او مي خواهد را قبول كنم. من با مقتول هيچ ارتباطي نداشتم.
اين زن ادامه داد: آن روز شوهرم آن قدر مرا زد كه براي نجات جانم به خانه پدرم پناه بردم. خودش به من گفت كه علي را كشته است.سپس قاضي نوبت را به متهم به قتل داد تا از خودش در برابر اتهام قتل عمد دفاع كند. متهم پس از حضور در جايگاه و تفهيم اتهام گفت: قتل را قبول دارم و براي دفاع از ناموس اين قتل را مرتكب شدم.
قاضي: چطور مقتول را به خانه ات كشاندي و قتل چگونه رخ داد؟
متهم: دو سالي بود كه آن خانه را كه نزديك منزل مادرزنم بود، اجاره كرده بوديم.بعد از مدتي به رفتارهاي همسرم مشكوك شدم به همين منظور پرينت تلفن او را گرفتم و متوجه شدم كه او با مقتول به طور مداوم در ارتباط است. بر اين اساس يك روز او را تا حد مرگ كتك زدم و او در حالي كه ناي راه رفتن نداشت، به داشتن ارتباط با علي(مقتول) اقرار كرد.
وقتي اين ماجرا را فهميدم رفتم و اسلحه اي خريدم تا دراولين فرصتي كه علي را ديدم او را بكشم و بعد از آن همسرم را از بين ببرم. اما همسرم متوجه شد و به خانه پدرش پناه برد. از قبل علي با همسرم قرار گذاشته بود كه به منزل ما بيايد همان روز به بهانه درست كردن ميز رايانه او را به داخل خانه كشاندم. علي نجار بود و متوجه نشد و وقتي دليل ارتباطش با زنم را پرسيدم، اول منكر شد ولي بعدش خطاب به من گفت كه تو هيچ غلطي نمي تواني بكني. من هم عصباني شدم. با هم درگير شديم من با چاقو او را كشتم و سر از بدنش جدا كردم. اول سر را از خانه بيرون بردم و در شهريار انداختم. روز بعد هم جسد را به همان جا بردم و آن را سوزاندم.
قاضي: كسي به تو كمك كرد؟
متهم: نه تنها بودم.
قاضي: زنت ادعاهايت را تكذيب مي كند؟
متهم: نه او دروغ مي گويد. از ترس جانش حرف هايش را پس گرفت. در ادامه وكيل مدافع متهم به دفاع از موكلش پرداخت. متهم بار ديگر به جايگاه آمد و در مقام آخرين دفاع گفت: قتل را قبول دارم و در دفاع از ناموسم بود.
اين گزارش حاكي است كه پس از پايان اظهارات متهم، قاضي و مستشاران دادگاه به مشورت پرداختند و با توجه به اعترافات متهم او را مجرم شناختند و قاضي دادگاه او را به قصاص محكوم كرد.
شنبه 20 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]