واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: آگاهي بخشي هاي اجتماعي در حكومت امام علي (ع )
علي اكبر عليخاني
در طول حكومت حضرت علي (ع ) يك تناقض اساسي بين سياستهاي امام (ع ) و افكار و سنتهاي مردم جامعه وجود داشت . امام (ع ) مي خواست با مبنا قرار دادن قرآن و سنت جامعه را براساس موازين اصولي عقلي و انساني اداره كند ولي سنتهاي مخرب غلط و دست و پاگير موجود كه طي قرون متمادي شكل گرفته و مردم بدانها خو كرده بودند مانع از اجراي سياستهاي امام (ع ) مي شد . آن حضرت چيزي را مي خواست و مردم چيز ديگري را دنبال مي كردند . (1 ) امام (ع ) خطاب به مردم مي فرمود :
« .... و كار من و شما يكسان نيست من شما را براي خدا مي خواهم و شما مرا براي خود مي خواهيد. اي مردم مرا بر كار خود يار باشيد و فرمانم را پذيرا شويد. به خدا سوگند كه داد ستمديده را از آن كه بر او ستم كرد بستانم و مهار ستمكار را بگيرم و به ناخواه او تا به آبشخور حق كشانم . » (2 )
اما جامعه و مردم ظلم پذير و ظالم پرور كه از شعور شناخت و آگاهي بي بهره بودند به خاطر مصالح شخصي يا هر دليل ديگري حاضر به رهايي از اين منجلاب ذلت نبوده و معاويه ها را مي طلبيدند تا با حيله تهديد و تطميع فكر آنها را ربوده و روحيه اطاعت مطلق كوركورانه را در آنها بارور سازد. استقبال مردم از اين گونه افراد به اين دليل بود كه اطاعت بي چون و چرا و رسيدن روساي قبايل به مقام و مال فراوان به مراتب برايشان آسانتر از انديشيدن و انتخاب راه صحيحي بود كه گاهي به ضرر آنان تمام مي شد.
ميزان آزادي و جسارت اظهارنظر كه حضرت علي (ع ) در جامعه به وجود آورده بود موجب مي شد در اجراي بسياري از برنامه هاي خود بشدت تحت فشار مردم باشد مردمي كه ظرفيت و لياقت آزادي را نداشتند و فقط يك بعد از آن را گرفته بودند و آن فرياد و اعتراض بر ضد عليه امام (ع ) بود. هنگامي كه منافع جزئي آنها به خاطر منافع ملي در معرض خطر قرار گرفته يا عملي برخلاف تعصبات و سنن جاهلي صورت مي گرفت هيچگاه به دلايل و مباحث منطقي امام (ع ) توجه نمي كردند. ولي سياست امام (ع ) اين بود كه باز در سايه همين آزادي كه آنها لايقش نبودند افكار آنها را رشد داده و اين لياقت را در آنها به وجود آورد. بسياري از اوقات وقتي امام (ع ) يك برنامه اصلاحي به كار مي بست يا مي خواست بدعتي را از ميان بردارد; فرياد وا اسلاما از هر سوي بلند مي شد; و حضرت مجبور بودند آن طرح را مسكوت بگذارند. امام (ع ) در اين مورد مي فرمايد : عده اي قبل از من والي بودند و سنت پيامبر(ص ) را تغيير دادند و اگر من بخواهم طريقه آنها را ترك گفته و به سنت پيامبر(ص ) بازگردم لشكر از من متفرق شده و جز اندكي از شيعيان كسي با من باقي نمي ماند.
اين ميزان از جرات و جسارت مردم نتيجه چيزي نبود جز آزادي فراواني كه حضرت علي (ع ) در حكومت خود به آنها اعطا كرده بود وليكن لياقت آن را نداشتند. امام (ع ) بهتر از حكام قبل و بعد از خود مي توانستند به حيله تطميع و زور متوسل شوند مردم را به اطاعت كوركورانه وادارند. اما هيچگاه اين كار را نكرده و علي رغم جسارت وقيحانه برخي از مردم هيچگاه از اعطاي آزادي به آنان دريغ نفرمودند.
حضرت علي (ع ) كه متوجه عقب ماندگي ساختار فرهنگي جامعه شده بود و بخوبي مي دانست كه دليل آن سنتهاي غلط جامعه و تعصبات كور جاهليت است براي اصلاح زيربنايي اين ساختار دو سياست در پيش گرفت :
سياست اول امام (ع ) كه گاهي با عكس العملهاي تند مخالفان روبرو مي شد مبارزه با قبيله گرايي سنت ها و تعصبات قبيله اي و فرو ريختن ارزشهايي بود كه مردم با پايبندي و تقويت آنها موجب قدرتمند شدن روساي قبايل و فرصت طلبان مي شدند. امام (ع ) در خطبه هاي فراواني ضمن سرزنش و توبيخ مردم سعي در بيدار كردن آنها و بي ارزش نمودن اين سنت هاي غلط داشت . در يكي از اين خطبه ها امام (ع ) ابزار دست ديگران قرار گرفتن را نشانه سفاهت و ناداني دانسته مي فرمايد :
« خردهايتان اندك است و سفاهت در شما نمايان نشانه تير بلاييد و طعمه لقمه ربايان و شكار حمله كنندگان . » (3 )
بنابراين جوامعي كه از خرد و دانايي بي بهره اند ابزار و دست نشانده ديگران شده و هر چه عقل گرايي و علم رشد يابد مردم كمتر مورد سواستفاده فرصت طلبان قرار مي گيرند. امام (ع ) در جاي ديگر افتخارات قومي قبيله اي و نسبي را به باد انتقاد گرفته مي فرمايد :
« مردم از گردابهاي بلا با كشتي هاي نجات برون شويد و به تبار خويش منازيد و از راه بزرگي فروختن به يك سو رويد . » (4 )
و براي نجات از اين گردابهاي جهل و ناداني سفارش مي كند :
« خدا را خدا را بپرهيزيد از بزرگي فروختن از روي حميت و نازيدن به روش جاهليت كه حميت زادگاه كينه است و ... » (5 )
سياست دوم امام (ع ) جايگزيني ارزشهاي نوين عقلاني و درستي بود كه از دين اسلام نشات گرفته بود در اين مرحله امام (ع ) سعي مي كرد از راههاي مختلف سطح فرهنگ و آگاهي مردم را بالا برده و معيارها و ارزشهاي عقلايي اسلام را وارد جوهره فكري مردم سازد. امام علي (ع ) در پي ساختن جامعه اي برآمد كه شالوده هاي آن را شناخت معرفت آگاهي عقل و علم تشكيل مي داد. امام (ع ) نمي خواست مردم در جهل بدبختي و تعصبات كور باقي بمانند و بي چون و چرا از او اطاعت نمايند بلكه اطاعتي را مي خواست آگاهانه با شناخت و بينش براي رسيدن به اهدافي معين و جامعه اي با سطح آگاهي و شعور اجتماعي بالا مردمي كه بدانند كجا و در چه موقعيتي بوده و چه مي خواهند انجام دهند.
رسيدن به چنين مرحله اي نياز به مردمي مطيع دانا و با شناخت دارد و با داشتن مردم مطيع نادان امكان پذير نيست . امام (ع ) مردم را مورد خطاب قرار مي دهد كه چرا گوسفند صفت سر به زير مي چريد و هر طرف فرمانتان مي دهند روان مي شويد در حالي كه افراد سودجو و دشمنانتان شما را رها نكرده و هوشيارند.
« اي بيخبران ! كه شما را واگذاشته اند و واگذارندگان فرمان كه بازخواست بر آنان نوشته اند چيست كه مي بينم از خدا روي گردانيد و جز او را خواهانيد چارپاياني را مانيد كه شبان آنها را در كشتزاري وباخيز و آبشخوري دردانگيز وانهد. گوسفندي را مانيد كه چرد تا فربه شود و زير كارد رود و نداند از آن چه خواهند و با او چه كنند! اگر بدان نيكي كنند روز خود را روزگارش پندارد (پندارد هميشه در آن نعمت است ) و سيري اش را پايان كار . » (6 )
پاورقي
1 ـ نهج البلاغه خطبه 216
2 ـ همان مدرك خطبه 136
3 ـ همان مدرك خطبه 14
4 ـ همان مدرك خطبه 5
5 ـ همان مدرك خطبه 19
6 ـ همان مدرك خطبه 175
جوامعي كه از خرد و دانايي بي بهره اند ابزار و دست نشانده ديگران مي شوند و در نقطه مقابل هر چه عقل گرايي و علم و آگاهي شد يابد مردم كمتر مورد سواستفاده فرصت طلبان قرار مي گيرند
امام علي (ع ) در پي ساختن جامعه اي برآمد كه شالوده آن را شناخت معرفت آگاهي عقل و علم تشكيل مي داد
شنبه 20 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 282]